سحر طلوعی در روزنامه شرق نوشت: آیا سیر نزولی «نماد» هوش و ذکاوت
تلویزیون شروع شده است؟ آیا عادل فردوسیپور «افت» کرده است؟ آیا مجری یکی
از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی نیازمند «ریکاوری» و تجدید قواست؟
پاسخ همه این سوالها با مرور برنامه یک ماهه گذشته 90 به دست میآید. از
آخرین برنامه شروع کنیم.
1- تسلیت به بازماندگان فاجعه سراوان کار پسندیدهای است، اما این کار
پسندیده، نیازمند کلمات قلنبه، سلنبه نیست. نیازمند ورود به ادبیاتی نیست
که فردوسیپور به آن تعلق ندارد. به جای استفاده از این جمله غریب و البته
کمی عجیب «تعدادی از هموطنانمان در سراوان «متاسفانه» به «درجه رفیع شهادت»
نائل شدند»، میشد از یک جمله تسلیدهنده ساده استفاده کرد. شاید در نگاه
اول این جمله «گاف» به نظر نیاید و اشتباه «لپی» باشد؛ هست، اما واقعیت این
است که فردوسیپور مدتهاست با برجستهسازی اشتباه «لپی» بسیاری از مدیران
عامل باشگاهها، مربیان و بازیکنان و تماشاگران، مخاطبان برنامهاش را
سرگرم کرده است.
فردوسیپور به همین اشتباهات کلامی یا ورود میهمانان
برنامهاش به حوزههای غیرتخصصیشان، ریز خندیده و مدتها آن را دست گرفته
و... . لابد جمله معروف علی پروین را به خاطر دارید که روزی گفت تیمملی
80درصد آماده است و 30درصد دیگر هنوز کار دارد! علی پروین هیچ چیز را که
بلد نباشد، حساب و کتاب حتما سرش میشود. اما فردوسیپور و رفقایش تا
مدتها این موضوع را دست گرفته بودند و به آن میخندیدند. شاهدش هم
گفتوگوی فردوسیپور با پروین که همین چند ماه پیش از برنامه «90» پخش شد.
از فردوسیپور توقع نمیرود برای بیان کلمات خود، وارد ادبیاتی شود که به
آن مسلط نیست. وررفتن زیاد با کلمات، مجریان را به ورطه هولناک پَرتگویی
میاندازد.
2- فردوسیپور، پژمان جمشیدی را دعوت کرده تا با او درباره سریال «پژمان»
حرف بزند - و البته آن گونه که میگویند - او را دعوت کرده کمی دستش
بیندازد (اشکالی هم ندارد، فردوسیپور با پژمان جمشیدی آنقدر صمیمی هست که
چنین ادعایی داشته باشد)، اما در نخستین رویارویی قافیه را میبازد. جمشیدی
میگوید سریال «پژمان» 26 قسمت است و تا به حال 15 قسمت آن پخش شده و 11
قسمت دیگرش مانده، فردوسیپور میرود توی فکر و مکث میکند.
جمشیدی سر
بزنگاه شلیک میکند که عادل تو هم «پژمان» شدیا (اشاره به سادگی) از 26، 15
تا کم کنی میشود 11 تا! اسطوره هوش و ذکاوت تلویزیون به راحتی توسط کسی
که هوشمند و سریعالانتقال است، فرو میریزد. واقعیت این است که فردوسیپور
ساده نیست، اما مدتی است هنگام اجرای برنامه «90» تمرکز ندارد و غرق در
برگههایی است که جلوی رویش گذاشته و سوالات را رویش نوشته است. دل به
حرفهای میهمانش چه تلفنی و چه حضوری نمیدهد و بیشتر حواسش به پیامکهایی
است که دوستانش به گوشیاش میفرستند. فردوسیپور آنقدر تمرکز ندارد که به
پژمان جمشیدی بگوید دنیآلوز، دفاع برزیلی برای تیمملیاش نه تنها گل ملی
زده که اتفاقا آن گل را به ایران و در بازی دوستانه در دوبی زده است! بدتر
اینکه خود فردوسیپور گزارشگر آن بازی بوده است.
3- فردوسیپور تصمیم گرفته پرونده رسوایی «تبانی» و فساد داوری و فوتبال
را در برنامهاش بررسی کند. بخشی از طرفین دعوا را دعوت کرده پشت خط. یکی
از طرفین دعوا علی دایی است، طرف دیگر به اندازه دایی شخصیت مشهوری نیست.
دایی الا ماشاءالله اجازه دارد حرف بزند، دیگران نه. فردوسیپور آنقدر غرق
میشود و حواسش پی مسابقه پیامکی برنامه و آمار و جزییات آن است که یادش
میرود تذکر بدهد کسی که از فرآیند تبانی خبر دارد و اطلاع نمیدهد، به
اندازه کسی که تبانی کرده متهم است و باید مجازات شود.
البته در برنامه
هفته بعد «90» یادش میافتد یا با تذکر دیگران ماجرا را به خاطر میآورد و
بازگو میکند. بحث این است که فردوسیپور نه تنها در زمان«حال» و سر
بزنگاهها تمرکز ندارد که مقابل«اسم»ها تا حدودی مماشات میکند، اما به
راحتی گمنامها را بازجویی میکند.
همه اینها را بگذارید کنار تکانخوردنهای بیش از حد فردوسیپور روی صندلی
اجرا که تمرکز را مخاطب میگیرد و اذیت میکند. به نظر میرسد 90 دیگر
برایش هیجان ندارد و یک کار کارمندی و هفتگی ثابت شده که باید سر یکساعتی
شروع و تمام شود. فردوسیپور به روزهای بدش نزدیک شده است و باید تجدید قوا
کند. دستکم مخاطب تلویزیون در این برهوت به او نیازمند است.