دکتر غلامرضا ذکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه و از جانبازان دفاع مقدس یادداشتی را برای فرارو ارسال کرده است.
دکتر محمود رفیعی متولد سال 1343 روستای چوبیندر قزوین بود. سی سال قبل درسال۶۲، در کمین دشمن افتاد و بعد از شهادت شماری از دوستانش مورد اصابت گلولههای متعدد و حتی تیر خلاص دشمن قرار گرفت و روح از بدنش جدا شد، اما پس از گذشت چندین ساعت و با وجود انتقال به سردخانه، علائمی از حیات در او دیده شد وبه فضل خدا باترکشهای فراوانی که در بدن و ازجمله در کنارقلبش داشت،سی سال دیگر از خدا عمر گرفت.
آقای رفیعی در سال 78 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد و سپس به استخدام دانشگاه علامه طباطبائی درآمد. وی از ابتدا در روابط عمومی دانشگاه مشغول به کار شد تا اینکه در سال 84 به ریاست روابط عمومی منصوب و در سال 86 با استعفاء از این سمت، به عنوان هیئت علمی در گروه ادبیات علامه مشغول به کار گردید. وی از همان سال دوره دکتری ادبیات را نیز در گروه ادبیات دانشگاه علامه آغاز کرد و در سال 91 از پایاننامه خود دفاع نمود.
جانباز سرافراز اسلام دکتر رفیعی، با وجود تحمل دشواریهای ناشی از مجروحیت جنگی، ضمن ادامه تحصیل در مقطع دکتری، کلاسهای بسیار پرشور و سازندهای را برپا کرد. اما نکته تاسفبار اینکه ریاست پیشین دانشگاه (دکتر شریعتی) هیچگاه برای وی حکم هیئت علمی صادر نکرد این موضوع استاد رفیعی را در تنگنای شدید مالی قرار داد و همین تنگناهای معیشتی بود که سبب میشد آن شهید بزرگوار علیرغم مشکلات عدیده جسمی، سخنرانیهای متعدد در تهران و مناطق دور از تهران را راحتتر بپذیرد. با اینکه این اقدام وی سبب ترویج فرهنگ مهدویت و دفاع مقدس در میان اقشار مختلف جامعه شد ولی از سوی دیگر رنجهای مضاعف بر جسم وی تحمیل کرد. این فشارها، به وضوح موجبات فرسودگی جسمانی آن شهید بزرگوار را فراهم ساخت؛ به نحوی که از یکسال پیش بر میزان دشواریراه رفتن وی افزوده شد و کمکم دست به عصا گردید. تصور دوستان این بود که به محض دفاع استادرفیعی از پایاننامه دکتری در بهمن 91،حکم هیئت علمی وی صادر شود اما دریغ و افسوس که تندخوئی و تکبر دکتر شریعتی، چشمان وی را بر دیدن شرایط دشوار استاد رفیعی بست. دکتر رفیعی چند ماه گذشته را با یک عصا و سپس با واکر و ویلچر به دانشکده آمد اما بارها در محیط دانشکده و اتاقها و سرویس بهداشتی به زمین افتاد. استاد رفیعی در صبح روز عرفه، به دیدار معبود شتافت و در روز عید قربان در مزار شهدای شهرک چوبیندر قزوین به خاک سپرده شد.
اینک استاد رفیعی از میان ما رفته و فرصت بهره برداری از جلسات مهدویتش نیز از دست رفته است و همین طور امکان کم کردن از آلام و رنج هایش نیزوجود ندارد؛ همانطور که فرصت جبران خطاها و اشتباهات دکتر شریعتی نیز از دست رفته است و حسابها و دیدارها به قیامت مانده است؛ اما بر ما وظیفهای مانده است که هشدار دهیم و مؤاخذه کنیم از کسانی که ظلمی روا داشتهاند و حقی که به جای نیاوردهاند وگرنه مسلمان نیستیم. هشدار دهیم تا دیگر شاهد چنین جفاهایی نباشیم و مؤاخذه کنیم که میدانیم اگر ما دلسوختگان انقلاب و نظام هم سکوت کنیم هیچ قاضی و محکمهای نیست که داد مظلومان را بستاند و حقی را استیفا کند. اینک از شخص دکتر شریعتی پرسشهایی دارم:
ـ چگونه است که در مدت ریاست ایشان برای افرادی با مدرک کارشناسی ارشد و حتی معادل آن، حکم هیأت علمی صادر شد اما برای دکتر رفیعی با وجود سالها تدریس با مدرک کارشناسی ارشد، حکم هیئت علمی صادر نشد؟
ـ چرا افرادی با دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد یا معادل آن فقط برای تدریس موظف در دانشکده حاضر میشدند، ولی استاد رفیعی با وجود حضور مداوم، تبدیل وضعیت به هیئت علمی پیدا نکرد؟
ـ استاد رفیعی از سال 86، با وجود تدریسهای بسیار خوب و موفق، در مقطع دکترای رشته ادبیات مشغول به تحصیل شد، چرا از این تاریخ حکم هیئت علمی وی صادر نگردید؟
شهید رفیعی در تاریخ بهمن 91، با وجود دردهای شدید ناشی از مجروحیت از یکسو و فشار سخنرانیهای متعدد برای تامین معاش از سوی دیگر، موفق شد از پایاننامه دکترای خود دفاع نماید. ولی چرا حکم هیئت علمی وی باز هم صادر نشد؟
گفتنی است حکم دکتر رفیعی، شش ماه پس از دفاع(24 تیر 92)و بدون اینکه تاریخ اجرای حکم از زمان دفاع لحاظ شود صادر شد! این تاریخ یک ماه پس از انتخابات پرشور خرداد 92 است، انتخاباتی که نویدی بود برای پایان ریاست افرادی چون دکتر شریعتی؛ اینک این پرسش تقویت میشود که آیا صدور حکم شهید رفیعی در این زمان شائبه سیاسی بودن و تبرئه آقای شریعتی از انبوه تخلفات گذشته را در پی ندارد؟
ـ چگونه است که استادان جانباز دانشگاه علامه بر خلاف مصوبه قانونی مجلس (اصل 44 قانون پنجم توسعه) و دستور صریح و کتبی وزارتخانه به علت مخالفت شخصی آقای شریعتی استخدام رسمی نشدهاند و سالها در وضعیت غیر رسمی ماندهاند؟ اگر ایشان بتوانند ظلم در حق اساتید محترم و مکرم علامه را با اتهام فساد اخلاقی توجیه کنند قطعاً باید برای جانبازانی چون دکتر رفیعی عذر و بهانه دیگری بتراشند؛ هر چند هیچ عذر و بهانهای از ایشان در مورد کوتاهیشان در باره عزیزانی چون شهید رفیعیپذیرفته نیست.
ـ همینجا مناسب است از مسئولین بزرگوار بسیج که آقای شریعتی را به عنوان مدیر نمونه بسیجی در میان روسای دانشگاهها برگزیدند، بپرسیم که آیا از این قبیل اقدامات دکتر شریعتی آگاه بودهاند؟! آیا از ظلمهایی که ایشان در حق ما اساتید بسیجی و جانباز روا میداشت، مطلع بودید و با این وجود او را به عنوان مدیر بسیجی نمونه کشوری برگزیدید؟شهید دکتر رفیعی مشتی بود از خروار؛ والا با اندکی تفحص در میان استادان ایثارگر، میتوان به ستمهایی که از سوی دکتر شریعتی نسبت به ایشان روا داشته شده پرده برداشت.
در پایان بر خود وظیفه میدانم از کسانی که پس از برکناری آقای شریعتی، نگرانی شدید خود را از عزل ایشان اعلام کردهاند، بپرسم آیا پس از شهادت مظلومانه دکتر رفیعی (که به اعتراف خود آن شهید، دلش از اقدامات آقای شریعتی خون بود) هنوز هم نگرانند؟
این سئوالها مدتهاست که ذهن امثال مرا به خود مشغول داشته است و شهادت مظلومانه دکتر رفیعی سبب شد که سکوت را جایز ندانم و آنچه را در دل دارم بگویم و برای ارائه اسناد آن به هر انسان بیداردل و حقطلبی آمادهام و البته از سرانجام کار خویش نیز بیمناک نیستم که اگر چنین بود بارها دکتر شریعتی را در هنگام ریاستش در مورد اشتباهات مدیریتیاش و همینطور جفایش در حق دکتر رفیعی هشدار نمیدادم.
والسلام علی من اتبع الهدی
سهشنبه 30 مهر 92 مصادف با مراسم شب هفتم شهادت جانباز سرافراز اسلام دکتر محمود رفیعی
فرمایش مولا علی ع که می گوید دور شو از من ای دنیا
شریعتی و امثال شریعتی بچسبند به دنیا.
تقاص کج خلقی و ظلمی که روا داشته هم باید پس بدهد. دنیا که بفرمایش مظهر عدل علی علیه السلام دو روز است روزی که بر توست و روزی که علیه تو. ارزش آنرا ندارد که اینهمه اجحاف شود
ايا ان برادرى كه باعث نگرانى حضرت اية الله شدند اين عمل جناب شريعتى را به اطلاع معظم له رسانيدند؟
مگه قرار آیت الله مکارم از هر ظلمی به هرکی میشه باخبر باشه و اقدام کنه!
شما دیگه کی هستید بابا!