رضا ساکی در ایسنا نوشت:
این روزها همه دربارهی گره حقوقی حرف میزنند. میدانید که یک موادفروش اعدامی بعد از اعدام و سفر به دیار باقی، مجددا به دیار فانی بازگشته است و بعد از ۲۴ ساعت زنده شده و یک گره حقوقی ایجاد کرده است. یعنی معلوم نیست باید زنده بماند یا دوباره اعدام شود. اینطور چیزی چون نادر است، قانون به صراحت دربارهاش حرف نزده است. اصولا هر جا قانون حرف نمیزند و ساکت است، یعنی یا گره حقوقی ایجاد شده، یا آن محل برای ایجاد گره حقوقی مناسب است.
اما متأسفانه در جریان زنده شدن این فرد، نوعی از قانونگریزی هم دیده میشود. ایشان با زنده شدنش توجه اغلب رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است، در حالی که ما الآن مسائل مهمتری داریم که باید توجهمان به آنها جلب شود. به نظرم لازم است از این به بعد، محکومان به اعدام با نیروی انتظامی و قوه قضاییه بهشدت همکاری بکنند و سعی کنند درست اعدام بشوند و بمیرند و به فکر زنده شدن نباشند و اگر در سردخانه به هوش آمدند، همچنان به همکاری خویش ادامه بدهند و وانمود کنند مردهاند تا کشور به حاشیه دچار نشود! چون الآن وضع طوری شده که برخی با شنیدن زنده شدن یک اعدامی هم جریان رسانهیی ایجاد میکنند، در حالی که در گذشته فقط با مرگ یک اعدامی جریان درست میکردند.
گرههای قانونی در موارد دیگری هم در جامعه وجود دارد. مثلا وقتی یک مداح حرفهای خارج از موضوع مداحی میزند، گره حقوقی ایجاد میکند!
حالا لابد میپرسید وقتی یک گره حقوقی ایجاد شد، چه باید کرد؟ عرض میکنم که تنها راه دعاست. دعا کنید.
باقی بقایتان
فکر نکنم کسی ناراحت شه.
من که راضیم طرفو اعدام نکنند بابا خدا نخواسته این بابا بمیره شما چرا اصرار دارید به مرگش؟؟؟!!!
با توجه به فقدان نصوص قانونی ، درباره سرنوشت مرد اعدامی می توان نکات زیر را متذکر شد:
1 - مجازات اعدام ، تا لحظه ای که فرد اعدامی از هوش می رود ، "مجازات" است و بعد از آن ، او چیزی متوجه نمی شود تا آن که بمیرد؛ گاه مرگ او ، بدون ورود به مرحله بی هوشی انجام شود.
بنابراین ، کسی که همه مراحل منتهی به اعدام را طی کرده ، عملاً مجازاتش را چشیده است. یعنی از مرحله دستگیری تا محاکمه و زندان و شب آخر زندگی و لحظات قبل از رفتن به پای چوبه دار و افکندن طناب بر گردن و خالی شدن زیر پا و درد ناشی فشار طناب و سنگینی وزن ، آسیب شدید به بصل النخاع ، احساس خفگی ، وحشت از مرگ و تسلیم در برابر آن ، سیاهی رفتن چشم و ... را چشیده و این عذاب بزرگ و واقعی را تحمل کرده است.*
عدالت و انصاف حکم می کند که چنین مراحل وحشتناکی بر کسی که قانوناً یک بار باید آن را تحمل می کرد، مجدداً تحمیل نشود.
2 - در فقه ، قاعده ای داریم به نام " دَرء" که می گوید: "تُدرَء الحدود بالشبهات" ، یعنی حدود با پیش آمدن شبهه ، اجرا نمی شوند. روایت نبوی(ص) "ادرئوا الحدود بالشبهات" ریشه این قاعده است که همه فقها ، بدان استناد کرده اند.
این قاعده ، مجازات های حدّی - که دستور مستقیم دین است - را منتفی می کند و به طریق اولی ، مجازات های تعزیری نیز در هنگام شبهه ، به استناد آن برداشته می شوند ؛ هر چند بسیاری از حقوقدانان معتقدند که در اینجا ، "حدود" ناظر به همه مجازات هاست.**
موضوع مرد اعدامی که بعد از به دار آویخته شدن ، به طرز معجزه آسایی زنده مانده نیز از موارد "شبهه" است و لذا در پاسخ به این سؤال که با آیا باید مجدداً او را به دار آویخت یا نه؟ می توان به قاعده "درء" استناد کرد و حکم به عدم اعدام مجدد او داد.
قاعده "درء" ، از مظاهر و مصادیق "شریعت سهله و سمحه" است ؛ همان طور که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «ما بعثت بالرّهبانیّة الشّاقّة و لكن بالحنیفیّة السّمحة» (من براى رهبانیّت شاقّ مبعوث نگشته ام؛ بلكه براى دیانت آسان و به دور از سختگیری ها مبعوث شده ام» و «بعثت بالحنیفیّة السّمحة السهلة» (من به دیانت سهل و آسان مبعوث شده ام.)
بی گمان اعدام مجدد کسی که یک بار طعم عذاب دار را چشیده است ، کوچک ترین نسبتی با شریعت سهله و سمحه (دین آسان گیر) ندارد.
3 - حتی در صورتی که راهی قانونی و دینی برای عدم اعدام مجدد این فرد وجود نداشته باشد (که این نوشتار بر آن است که مستنداً به سطور فوق چنین راهی وجود دارد ) ، می توان از روش رحیمانه عفو بهره جست.
4 - توجه به این نکته بسیار مهم است که از اعدام یک فرد گمنام در چنین وضعیت اسفناکی ، بهره ای عاید جامعه نمی شود. ضمن آن که وجدان عمومی جامعه در این ماجرا ، به دار آویختن مجدد او را بر نمی تابد. لذا از منظر محاسبه عقلانی سود و زیان در مجازات - که از مباحث مهم علم جُرم و جَزاست - اعدام او ، فاقد منطق سودآوری برای جامعه است.
و نهایتاً این که حکم آخر در این باره را دستگاه قضایی خواهد داد که ضمن احترام به تصمیم قضایی و حقوقی قضات محترم ، امیدواریم که به موارد پیش گفته در اتخاذ تصمیم نهایی ، توجه ویژه شود.