صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۶۲۲۴
و اما اکنون، پس از چهارده قرن، گروهی از به ظاهرعالمان "نادان" شیعه، کاسه از آش داغ تر شده اند و به بهانه دفاع از حق امیر مومنان علیه السلام، به صحابی پیامبر توهین می کنند و جاهلانه بذر کینه و خصومت میان مسلمین می پراکنند؛ چیزی که مطلوب سران کفر جهانی و صهیونیست های کمر بسته به نابودی اسلام و قرآن است!
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۷ - ۳۰ مهر ۱۳۹۲
محمد حسین خوشوقت؛ پیامبر اکرم (ص) بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت، سال پایانی عمر شریف و گهر بار خود، حج گزارد. پیش از عزیمت به خانه خدا، فرستادگانی گسیل داشت تا به مسلمانان مناطق مختلف حجاز پیام رسانند که "این آخرین حج رسول خدا و دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و استطاعت دارد، لازم است که پیامبر را در این سفر همراهی نماید".

بدین ترتیب، مورخان شیعه و اهل سنت، شمار مسلمانانی که از مدینه همراه پیامبر گرامی اسلام روانه مکه شدند را از هفتاد هزار تا یکصد و بیست هزار نفر ذکر کرده اند.

مورخان و صاحب‌نظران از این سفر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنوان "حجة‌الوداع"، "حجةالاسلام"، "حجة‌البلاغ"، "حجة الکمال" و "حجة التمام" یاد کرده اند.

امام علی(ع)، پیش از تصمیم پیامبر برای به جای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به یمن فرستاده شده بود؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه شد، به همراه عده‌ای از یمن به سمت مکه حرکت کرد و در آن جا پیش از آغاز مناسک، به رسول‌ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوست.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد "شجره" مُحرم شد و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمود. گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلاً و به هنگام نزول آیات مربوط، توسط رسول‌ اکرم(ص)  توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عَملی به مردم آموزش داد و جزئیات را برای آنان تبین نمود و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه هایی، آن ها را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشید.

سرانجام، اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی می‌نمودند، شهر مکه را ترک نمود و رهسپار مدینه شد و در بین راه به محل غدیر خم رسید.

"غدیر" در لغت به معنای آبریز و مسیل، و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکه‌ای در این محل، که در آن آب باران جمع می شده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است.

غدیر در سه کیلومتری جُحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنجگانه است. در جحفه راه، اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شد. غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع می‌شد اما دارای گرمایی طاقت ‌فرسا و شدید بود.

هنگامی که رسول‌ اکرم در روز 5‌شنبه، هجدهم ذی‌الحجه به وادی غدیر خم رسید و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه «یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک فان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس...ای رسول، آن چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده بود را به مردم برسان، که اگر چنین نکنی، رسالت الاهی را به جای نیاورده ای و خدا تو از از گزند برخی از مردم، در امان خواهد داشت. »(1) را نازل نمود.

در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت می‌نمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول این شریفه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمود و امر فرمود تا آنانی که پیشاپیش حرکت می‌نمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.

هنگامی که حضرت، از نماز ظهر فارغ شد، از جهاز شتران، در همان محلی که به فرمان رسول خدا توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند و وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فراز آن در آمد و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمود؛ در حالی که جمعیت فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرتش جمع شده بودند و به سخنان او  گوش فرا می‌دادند و برخی از افراد نیز برای آن که همگان از کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلع گردند، سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دور تر قرار داشتند، تکرار می‌نمودند.

اصحاب حاضر در غدیر   
موخان سرشناس اهل سنت و شیعه، بیش از یکصد تن از اصحاب بزرگ پیامبر، از جمله: ابوبکر بن ابی قحافه، عایشه بنت ابی بکر، عمار یاسر، عمر ابن خطاب، سلمان فارسی، زبیر ابن عوام، جابر ابن عبدالله انصاری، عثمان ابن عفان، ابوذر غفاری، عباس ابن عبدالمطلب، ام سلمه، ابو هریره و ابو بکر ابن ابی قحافه را  در زمره حاضران محضر پیامبر اسلام در غدیر خم ذکر کرده اند.

آن چه رسول خدا در غدیر به مردم گفت
خطابه حضرت در میان جمعیت بدین گونه ایراد گردید: «حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری می‌خواهیم و به او ایمان داریم و از شرور نفسهایمان و زشتی های کردارمان به او پناه می بریم؛ خداوندی که هیچ هدایتگری وجود ندارد برای کسانی که گمراهشان نماید و گمراه کننده‌ای وجود ندارد برای اشخاصی که او هدایتشان نماید و شهادت می‌دهم که جز خدا، معبودی نیست و محمد، بنده و فرستاده اوست... 

و اما بعد؛ ای مردم، خداوند لطیف و خبیر مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده می‌شوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود. من مسئول هستم و شما نیز مسئولید. پس (درباره دعوت و مسئولیت من) چه می‌گویید؟»

حاضران در پاسخ گفتند: «شهادت می‌دهیم که دعوت خویش را ابلاغ نمودی و نصیحت کردی و کوشش نمودی، پس خداوند تو را جزای خیر دهد.»

سپس رسول خدا(ص)  فرمود: «آیا شهادت نمی‌دهید که معبودی جز خدا نیست و محمد، بنده و فرستاده اوست و  بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است و قیامت می‌آید و در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در قبرها آرمیده اند، مبعوث می‌گرداند؟»

حاضران گفتند: «بله ای رسول خدا، شهادت می‌دهیم.»

سپس در ادامه، رسول اکرم، از مردم پرسید: «آیا (کلام مرا) می‌شنوید؟»

حاضرین گفتند: «بله یا رسول‌الله می شنویم.»

پس، حضرتش فرمود: «من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) حاضر می‌گردم و شما در کنار آن بر من وارد می‌گردید؛ پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین (دو شئ گرانبها) رفتار می‌نمایید.»

در این هنگام فردی ندا داد که « ثقلین چه هستند ای رسول‌ خدا؟»

رسول اکرم فرمود: «ثقل اکبر، کتاب خداست. جانبی از آن به‌دست خداوند و جانب دیگر آن در دستان شماست؛ پس به آن متمسک شوید (آن را گرفته و از هدایت آن بهره‌ برید) که اگر به آن تمسک جویید، گمراه نمی‌شوید. و ثقل دیگر و کوچکتر، عترت (خاندان) من هستند. خداوند لطیف خبیر مرا خبر داد که این دو ثقل تا هنگامی که در کنار حوض بر من وارد شوند، نباید از یکدیگر جدا شوند و من این را از پروردگارم مسئلت نموده‌ام. پس، از این دو چیز گرانبها پیشی نگیرید که هلاک می‌گردید و از این دو، باز نمانید که هلاک می‌شوید.»

سپس رسول خدا، دست امام علی را بلند نمود تا همه مردم، او را در کنار رسول خدا مشاهده نمودند.

در این هنگام، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حاضرین پرسید: ای مردم، آیا من از خود شما، بر شما اولی و مقدمتر نیستم؟

مردم پاسخ دادند: «بله، ای رسول خدا.»

حضرت در ادامه فرمود: «خداوند، ولی من است و من ولی(سرپرست و صاحب اختیار) مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم‌ می‌باشم.»

آن گاه فرمود: «پس هر کس که من مولای او هستم، این علی مولای اوست.»

رسول خدا سه بار این جمله را تکرار نمود و فرمود: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن می‌دارد و یاری نما هر کسی که او را یاری می نماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا می-گذارد.»

سپس خطاب به مردم فرمود: «ای مردم، حاضرین به غایبین این پیام را برسانند.»

هنوز انبوه جمعیت متفرق نشده بود که بار دیگر جبرائیل نازل شد و از جانب خداوند، آیه «ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً...امروز، دین شما را کامل ساختم و نعمت خویش را به تمامی در اختیارتان گذاردم و از اسلامتان، به عنوان دین، خرسند شدم.(2) را بر پیامبر فرو فرستاد.

هنگامی که این آیه نازل گردید، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «الله‌اکبر بر کامل ‌شدن دین و تمام گشتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من."

در این هنگام، مردم به امیر مؤمنان، امام علی(علیه السلام) تهنیت گفتند. از جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی تهنیت گفتند، جناب ابوبکر و عمر بودند. جناب عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان می‌گفت: «بر تو گوارا باد ای پسر ابی طالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی.»

رسول خدا سپس، رو به علی‌بن ‌ابی طالب کرد و فرمود: «یا علی، برخیز که من تو را برای امامت و هدایت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شایسته دیدم.»

حدیث غدیر از زبان علمای بزرگ اهل سنت و تشیع
پس از تابعین (مسلمانانی که در زمان حیات پیامبر زنده نبوده اند اما اصحاب رسول خدا را دیده اند)، در میان علمای اهل تسنن، از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن، حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نموده‌اند که 3 تن از صاحبان صحاح سته و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن (ابوعبدالله، احمد بن حنبل شیبانی (پیشوای حنابله) و  ابو عبدالله، محمد بن ادریس شافعی (پیشوای شافعیه) نیز در شمار این بزرگان جای دارند.(3)

در بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف، روایت نموده‌اند که از جمله، می توان به مرحوم شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید و  سید مرتضی اشاره کرد.

بنا بر آن چه که ذکر گردید، در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث غدیر را حدیثی حسن و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح دانسته‌اند و حتی نزد عده‌ای از بزرگترین صاحب نظران اهل تسنن، با توجه به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، آن را حدیثی متواتر ذکر نموده‌اند. علما، بزرگان و محدثین شیعه نیز بالاتفاق، غدیر را حدیثی متواتر می‌دانند.

بر این اساس و بر طبق آنچه که گذشت، به خوبی آشکار می‌گردد یکی از مهمترین وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان، واقعه‌ای مسلم، پذیرفته شده و قطعی تلقی می‌گردد، واقعه غدیر خم است.

تعیین مصداق اولوالامر در غدیر
خداوند متعال در نخستین آیه از سوره شریفه نساء، به اهل ایمان دستور می دهد که باید از خدا، رسول گرامی اسلام و اولوالامر(صاحبان ولایت) اطاعت کنند... یا ایها الذین امنو اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم....

در این آیه شریفه، اطاعت از خدا، هم طراز و همانند اطاعت از رسول خدا و اولی الامر تلقی شده است. بدین ترتیب، سرپیچی از اطاعت دستور رسول خدا و اولی الامر، همانند سرپیچی و طغیان در برابر دستور خداوند است.

در غدیر، که به دستور حضرت پروردگار، ادامه راه خلافت الاهی در علی علیه السلام، منحصر گردید، خدای بزرگ، از زبان پیامبر، بر ولایت امر امیر مومنان تاکید و تصریح فرموده است؛ و چنین است که نا فرمانی از دستور و منش و مشی علی و خروج از مسیر او، حقیقتا به مثابه خروج از راه خدا و رسول اوست.

آن چه در غدیر گذشت به ما می فهماند که اسلام راستین در امیر مومنان و راه او امتداد می یابد و خارج از آن، هر چه باشد گمراهی است. بدین سبب، خدا در غدیر به پیامبر فرمود که اگر علی را جانشین خود نسازی، گویی رسالت سنگین اسلام را اساسا تمام نکرده ای و مسیر خدا را پس از خویش، بی هادی و فرمانده رها ساخته ای!

آیا اگر پس از رحلت جانگداز پیامبر اسلام(ص) به دستور خدا و او عمل می شد و هدایت امت اسلام در دستان پاک علی و امامان معصوم علیهم السلام قرار می گرفت، جامعه اسلامی گرفتار جانشینان دروغین و خیانت پیشه ی اموی و عباسی می شد؟!

غدیر، عامل دشمنی و افتراق میان مسلمانان؟!
با آن که در غدیر، به گونه ای صریح و شفاف، علی علیه السلام، جانشین پیامبر خدا معرفی شد، اما اجتهاداتی مانع از آن شد که او بر مسند پیامبر تکیه زند و هدایت رسمی امت و دولت اسلامی را بر دوش گیرد.

امیر مومنان، با توجه به وضعی که گریبان امت رسول خدا را گرفته بود، به خاطر حفظ اساس اسلام و وحدت امت، لب به اعتراض نگشود و اقدامی برای احقاق حق مسلم خویش نکرد. 

او که دلداده راستین اسلام بود می دانست که اگر صبر و سکوت و بیعت نکند، شمشیرها از نیام ها بر کشیده خواهد شد و جنگ و خونریزی میان مسلمانان در خواهد گرفت و بسیاری از تازه مسلمانان، به راه شرک و جاهلیت عربی باز خواهند گشت. بدین سبب است که فرمود "... و صبرت و فی الحلق شجی و فی العین قضی...صبر پیشه کردم در حالی که گویی خار در چشم و استخوان در گلو دارم.."(3)

و اما اکنون، پس از چهارده قرن، گروهی از به ظاهر عالمان "نادان" شیعه، به جای التزام عملی به گوهر پاک اسلام و آموزه های نبوی و علوی، کاسه از آش داغ تر شده اند و به بهانه دفاع از حق امیر مومنان علیه السلام، به صحابی پیامبر توهین می کنند و جاهلانه بذر کینه و خصومت میان مسلمین می پراکنند؛ چیزی که مطلوب سران کفر جهانی و صهیونیست های کمر بسته به نابودی اسلام و قرآن است!

در آن سو نیز، گروهی سلفی و وهابی منحرف، حکم به ارتداد و کفر شیعیان می دهند و خون مسلمانان مظلوم را مباح می دانند و سر ها از بدن ها جدا می سازند و جگر ها به دندان می کشند!

کدام عقل سلیم و فطرت پاک خدایی می پذیرد که امت اسلام، که امروز در محاصره گرگ‌های کفر و شرک گرفتار آمده و این جا و آن جا دریده می شود، در میان خود به اختلاف و دشمنی گرفتار آید و قدرتش به فنا رود؟!
 
اکنون، بدون تردید، آن چه در برخی شبکه های به اصطلاح تبلیغ اسلام، متعصابانه و جاهلانه،  در رد عقاید شیعه و سنی بیان می شود را باید القائات اسراییل و انگلیس دانست و به زباله دان فرو ریخت!

به امید وحدت و انسجام داخلی و اقتدار روز فزون امت اسلامی.

---------------
1- سوره مائده- آیه 67
2- سوره مائده – آیه 3
3- برای اطلاعات بیشتر، رک. به الغدیر، مرحوم علامه امینی، جلد اول
4- نهج البلاغه - خطبه سوم
ارسال نظرات
منصور نوين
۰۰:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
خطاب به علي:

حالا من جواب تو رو تو اين يه ذره جا چطوري بدم؟

به اين سايت مراجعه كن سوالت رو بپرس هر چي هم به ذهنت رسيد يا استادت سر كلاس گفت فوري خيال نكن درسته:
www.tebyan.net
يا با اين شماره تماس بگير:
09640
مهدی924
۰۶:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
یکی از دلایل مظلومیت مولا سایت فرارو و خیل خواننده های مسلمان غریزده اش می باشد...
علی
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
می گوئید که امامت امری الهی است بنده یک سؤال ساده دارم هرچند کامنت قبلی من را سانسور کردید .سؤالم اینه چرا امام حسن (ع) خلافت رو در حالیکه در دست داشتند به فردی مانند معاویه دادند .چرا اگر مجبور به کناره گیری بودند که مجبور هم نبودند از خلافت استعفا ندادند تا شاید شخص بهتر از معاویه خلیفه شود. خودتان را فریب ندهید امور الهی قابل مصالحه و واگذاری نیست؟ یا خلافت با امامت تفاوت دارد یا خلافت و امامت آنگونه که به ما گفته اند امری الهی نیست؟
ناشناس
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
جناب علي، امامت قطعا امري الهي است و مصلحت حفظ جامعه مسلمين اوجب و اجبات. وقتي نظر مي دهيد پس حتما تاريخ را هم خوانده ايد كه بعد از شهادت اميرالمومنين(ع)، معاويه با ايجاد خفقاني گسترده يكه تاز حكومت داري بر مردم بود. چه اينكه با ارعاب او انتقال امامت به امام حسن با اقبال عمومي مردم همراه نشد و خوب مي دانيد همان مردمي كه امام حسن را ياري نكردند در ايام بعد مرگ عثمان چنان بر امام علي فشار وارد نمودند كه ايشان در واقعه آنروز، مردم را چون يال پرپشت كفتار در هم تنيده و انبوه تشبيه مي فرمايند. خلاصه آنكه اگر به قول شما امام حسن استعفا مي داد حكومت به معاويه مي رسيد ولي بدون دريافت امتياز(عدم تعين جانشين،ايجاد امنيت همگاني و غيره) اما بعد اقدام و تدبير الهي صلح عزتمندانه امام حسن(ع) حكومت به غدار نابكار آنروز رسيد اما با دادن امتياز و فرصت به امام و همفكرانشان و اين يعني امام به مدد الهي بازي باخته(در ظاهر) را به برد تبديل كردن. آقاي علي خودتان را فريب ندهيد امامت امري الهي است....
ک م
۰۳:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
علی آقا سلام

نمیخوام پاسخ احساسی بدهم.
وقتی صحبت از استعفا میکنید یعنی آیا میدانید چه کسی جایگزین میشد؟

یا اساسا معاویه که پیش از این خودرا خلیفه مسلمین میدانست چنین عرصه ای را رها میکرد؟

تاریخ اجمالی مرحوم دکتر شهیدی که بسیار مختصر است و زمانی در دانشگاه تدریس میشد الآن نمیدانم.
این کتاب را بخوانید از مسائل آن دوران و دهه های پس و پیش آن مختصرا توضیحاتی میدهد که بد نیست بدانید. اگر بدنبال جواب میگردید.

کتاب های دیگری هم هست ولی ابتدا از اینجا شروع کنید
موفق باشید
محمد
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
بااینکه مقاله جالبی بود متاسفانه درجمله اخر این عبارت صحیح نیست چراکه نقدعلمی نظرات اهل سنت وخصوصا وهابیون لازم وواجب است چراکه شیعه بامدارک مستند علمای اهل تسنن انهاراراهنمایی میکند وچه بساازاین منظربسیاری به دین حقه اهل بیت مشرف شده اند بالاخره هردو که درعقیده برحق نیستند هرچند ازنظر اسلامی و وطنی میتوان وحدت داشت لطفا منتشر کنید وسانسور نکنید فرارو جان
ک م
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
سلام آقا محمد
من منظور شما را درست نفهمیدم.مقدور بود توضیح دهید

در بخش اول اگر درست خوانده باشم شما وهابیون و 4 مکتب اهل سنت را در یک قالب قرار دادید؟ این مکاتب با تفاوت هایی که دارند اصلا از نظر علمی و تاریخی در یک قالب نمیگنجند چون نظریاتی کاملا متفاوت ازهم دارند.

آیا در بخش دوم شما فرمودید که شیعه سعی کرده طبق اسناد خود اهل سنت آنان را به تشیع دعوت نماید؟
محمد
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
باسلام معارف اسلام و فقه اسلامی بعد از وقایع صدر اسلام و مسئله جانشینی و خلافت پیامبر (ص)به دو شاخه تقسیم شد، فقهی که بعد از پیامبر (ص) از اهل بیت ایشان گرفته شد و فقهی که فتوا دهندگان آن بعد از پیامبر (ص)، صحابه و تابعین بودند که به اهل سنت مشهور شدند. منافاتی ندارد به عنوان مثال چهارمذهب اهل تسنن سالها پس از اسلام پیدا شدند مثلا امامان مذاهب اهل سنت به ترتیب از این قرار است:

1. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (م 150ق)

2. مالک بن انس (م 179ق)

3. شافعی، محمد بن ادریس (م 204ق)

4. احمد بن حنبل (م 240ق که همه انها درزمان اهل بیت وحتی شاگردان امام صادق بودند وکلا ایابهتر نیست معارف را از خود سرچشمه اسلام ومعلم اصلی ان که اهل بیت باشند وخود پیامبر فرمودند دوچیز رابرای شما میگذارم اهل بیتم وقران را بگیریم و مسلمانان به وصیت انحضرت عمل کنند تارستگارشوند ودرقسمت بعد بله وشمارابه کتاب تاریخی زیبای شبهای پیشاور دعوت میکنم که براساس ان بحثهایی قوی ومستدل میان مرحوم سلطان الواعظین وعلمای اهل سنت شده جلب مینمایم که ایشان دران بامدارک کتب خود اهل سنت برحق بودن مذهب تشیع را اثبات نمودند وپس ازان بسیاری ازعلما وبرادران اهل سنت شیعه شدند وبه طور کلی بسیاری ازمحققین درطول تاریخ باپیدا کردن حقیقت وواقعیت راه روشن راپیداکرده وبه مذهب اهل بیت گرویدند ،مخلص کلام اینکه برای اولولالباب مدارک فراوان وراه روشن بسیاراست اگرخود بخواهند دراین مجال اندک بیش ازاین فرصت نیست باسپاس خداقوت
ک م
۰۳:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
با سلام
ممنون از وقتی که گذاشتید.

البته من تاریخ اسلام و ... را خوانده ام
منتها از بخش اول کامنت ابتدایی شما متوجه منظور شما نشدم و تصور کردم شما مکاتب اهل سنت را با فرقه وهابیت در یک راستا میدانید

که توضیح دادید و فهمیدم کامنت اول را کمی با عجله نوشتید لذا خواننده را گیج میکرد.

در هرصورت موفق باشید
ناشناس
۱۹:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
کاشکی سیاستمداران ما فقط و فقط یک میلیونم عدالت علی (ع) رفتار علی(ع) و...غیره را می دیدند سلام بر امام علی (ع)و اولاد پاکش عید غدیر مبارک
ک م
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
سلام آقای خوشوقت
حدودا یکسال پیش با سایت شما آشنا شدم.آنزمان پدر مرحومتان در قید حیات بودند.

مقاله ای به چاپ رسیده بود که به شما هم مربوط میشد.
و کامنت های تندی منتشر شد.
وقتی به قسمت درباره ما رفتم و فهمیدم شما مسئول سایت هستید از اینکه اجازه دادید نظرات منتشر بشه.از اینکه اینقدر صبورید متحیر شدم.
چون تو این دوره آدم صبوری که تحمل شنیدن شدیدترین انتقادات را نسبت به خود و عزیزانش داشته باشد انصافا کمه.

خلاصه کنم. این را عرض کردم چون یکی از دغدغه های من اینبوده که به همه بگویم امام علی (علیه السلام) مسلمانی را با آداب و کردارش تبلیغ میکرد نه صرفا حرف.

تصور من اینه که شما واقعا این امام بزرگوار را بخوبی شناخته و سعی برالگو قرار دادن ایشان در کار و زندگیتان کرده اید.
موفق باشید انشالله
ناشناس
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
غدیر واقعه بود و تقدیر واقعیت.
ناشناس
۰۱:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
آقای خوشوقت خیلی دوستت داریم
الهام
۲۲:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
الحق که فرزند همان پدری جناب خوشوقت.روح پدر بزرگوارت شاد باشد انشاالله
آشنا 2
۲۲:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
به امید وحدت و انسجام داخلی و اقتدار روز فزون امت اسلامی. ان شاالله
ناشناس
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
آیا پیامبر وصیتنامه مکتوب نداشتند و این موضوع مهم رو مکتوب اعلام نفرمودند که جایی برای شبهه بعضیها باقی نماند
محمد
۱۹:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
بارها با الفاظ وصی ولی خلیفه امام امیر معرفی کردند.کافی نیست
در ضمن از قرآنمهمتر چی میخوای
ایه ولایت
برو ببین سنی ها شان نزول این ایه رو چه کسی نقل کردن
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
محمد جان با تشکر / لطفا بیشتر توضیح بدین. بویزه ایات مرتبط رو.
محقق
۱۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
یعنی شما می فرمایید که اگر پیامبر موضوع جانشینی حضرت علی را مکتوب اعلام می فرمودند موثر تر بود از اینکه در چنان مراسم با عظمتی با حضور تمامی مسلمانان آن هم به دستور خدای متعال برای مردم خطبه بخوانند و حضرت علی را به جانشینی خود معرفی کنند و از همه برای ایشان بیعت بگیرند ؟
محقق
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
اتفاقا نقل شده که پیامبر در زمان دیگری می خواستند این موضوع مهم را برای بعد از خود مکتوب کنند به نتایج آن توجه کنید:

1-عبدالله بن عتبة از ابن عباس : چون بيمارى پيامبر (ص) شدت يافت ، و وفاتش نزديك گرديد، و تعدادى از مردان در خانه پيامبر (ص) حضور داشتند، رسول خدا (ص) فرمود: بشتابيد، قلم و كاغذ بياوريد، تا نوشته اى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد؛ عمر گفت : بيمارى بر پيامبر (ص) غالب آمده ، و شما قرآن داريد، كتاب خداوند ما را كفايت مى كند (نيازى به وصيت نداريم ) اهل بيت ، اختلاف نمودند و مشاجره كردند، برخى از آنان مى گفت : قلم و كاغذ بياوريد، و برخى گفته عمر را تكرار مى نمودند، و چون داد و فرياد و اختلاف بسيار شد، و پيامبر (ص) را غمگين نمودند، پيامبر (ص) فرمود: از كنار من برخيزيد، عبيدالله بن عبدالله گويد: ابن عباس مى گفت : مصيبت ، و همه مصيبت آن بود كه مانع نگارش پيامبر (ص) شدند،(1).
وقايع نگاران در اينجا، گفته اصلى عمر را تغيير داده و كلمه اى مؤ دبانه تر به جاى آن قرار داداند، بخارى نيز همين روايت را با همين سلسله سند ذكر كرده ، اما از ذكر نام عمر خوددارى كرده ، و به جاى آن از كلمه (بعضى ) استفاده نموده است ،(2) و نيز در اين حديث از واژه (هذيان ) استفاده ننموده است ، در حالى كه در روايت قبل : از واژه (هذيان ) استفاده نموده است . و در روايتى ديگر، از عمر نيز به صراحت نام برده است :
2-عبيدالله از ابن عباس : گويد: چون بيمارى پيامبر اكرم (ص) شدت يافت ، فرمود: كاغذ و قلم بياوريد، تا نوشته اى بنگارم كه با داشتن آن نوشته نبايد گمراه شويد،(3) عمر گفت : بيمارى بر پيامبر (ص) غالب آمده ، كتاب خدا بس است ما را، اختلاف ، و داد و هوار، فراوان شد، پيامبر (ص) فرمود: برخيزيد از كنار من ، نزاع و درگيرى نزد من سزاوار نمى باشد.
و ابن عباس (پس از نقل اين خبر) بيرون رفت و مى گفت : مصيبت و همه مصيبت آن بود كه نگذاشتند رسول خدا سفارش خود را بنگارد،(4)
3-مسلم ، در صحيح خود بدون اين كه نامى از گوينده آن جسارت برد، واژه (هذيان ) را به كار برده است ، زيرا از عمر، نام نبرده است ، پس ‍ راحت مى تواند واژه اصلى را ذكر نمايد،(5)
ابوبكر احمد بن عبدالعزيز گويد: و حسن بن ربيع ، از عبدالرزاق ، از معمر، از زهرى ، از على بن عبدالله بن عباس ، از پدرش گويد:
چون هنگام وفات رسول خدا (ص) فرا رسيد، در حالى كه گروهى كه عمر نيز در ميان آنان بود، در خانه پيامبر (ص) حضور داشتند، پيامبر (ص) فرمود: كاغذ و قلمى بياوريد، تا نوشته اى براى شما بنويسم كه پس از من گمراه نشويد، عمر كلمه اى گفت ، كه معناى آن غلبه بيمارى بر پيامبر (ص) بود، و گفت : كتاب خداى ما را بس است ، در ميان افراد كه حضور داشتند، اختلاف و نزاع در گرفت ، برخى گفتند: سخن همان است كه پيامبر (ص) گفت ، و چون داد و فرياد و همهمه و ياوه گوئى و اختلاف فراوان گشت ، رسول خدا (ص) فرمود: برخيزيد، سزاوار نيست در حضور پيامبرى ، چنين اختلاف صورت پذيرد، پس همگى برخاستند، و پيامبر (ص) در همان روز وفات يافت ،(6).
و ابن عباس مى گفت : مصيبت و همه مصيبت آن است كه نگذارند، پيامبر (ص) خود را بنويسد.
ابن ابى الحديد گويد: اين حديث را محمد بن اسمعيل بخارى ، و مسلم بن حجاج قشيرى در صحيح خود ذكر نموده اند، و همه حديث نويسان ، راويان ، در صحت اين روايت اتفاق دارند،(7).
اين است نمونه اى از آنچه راويان حديث ، و وقايع نگاران ، راجع به نوشته اى كه هرگز نوشته نشد، براى ما به يادگارى گذارده اند. و نه تنها اين نامه نوشته نشد، بلكه به ساحت قدس نبوى نيز جسارت شد.

________________________________________
منابع :

1- صحيح بخارى ، ج 5 ص 243.
2- همان مدرك ص 244 و صحيح بخارى ج 7 ص 9 - كتاب المرض باب : قوموا عنى - دارالفكر.
3- از واژه (لا تضلوا) نبايد گمراه شويد استفاده نموده كه به معناى نهى مى باشد، با حذف (نون ).
4- صحيح بخارى ج -1 - باب باب كتابه العلم حديث 3 ص 37،دار الفكر.
5- صحيح مسلم كتاب الوصية حديث 21 و هيكل حياة محمد ص 474.
6- نظر به اين كه وفات پيامبر (ص) روز دوشنبه بود، و اين جسارت در روز پنجشنبه صورت گرفته به دليل شهرت (مصيبت روز پنجشنبه ) و قاعدة اين رويداد دو بار انجام نشده ، وفات پيامبر (ص) را در روز جسارت ، بايد مسامحة در بيان تاريخ وفات دانست ، در بخش وفات پيامبر (ص) ، مراجعه شود.
7- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 6 ص 51.
ناشناس
۱۴:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
اجازه ندادند. پیامبر در بستر بیماری در لحظات آخر عمر شریف فرمودند قلم و کاغذ بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که هیچ وقت گمراه نشوید. اما بعضی یار های پیامبر گفتند "این مرد هزیان می گوید."
می گویند چرا امام علی که آنجا بود واکنشی نشان نداد و آنها را بسزای عملشان نرساند؟
در جواب این سوال هم اینکه برای امیرالمومنین که سرباز وفادار پیامبر می باشد اجازه رسول خدا در هر کاری لازم بود. پیامبر چنین دستوری ندادند بلکه فرمودند بیرون بروید و بجز علی و زهرا (ع) کسی اینجا نماند.
به کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم دو کتابی که سنی ها بعد از قرآن قبول دارند مراجعه کنند.
ناشناس ۲۱:۲۴
۲۰:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
جناب محقق و ناشناس ۱۴:۵۱ عزیز !
نهایت تشکر را دارم . موفق و موید باشید.
فرید
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
با تشکر از سردبیر فهیم فرارو که به پیشباز این روز بزرگ رفته و ندای غربت این حادثه را تکرار کرده است .
دعای رسول همچنان جاوید و مجاب است که
خدایا با دوستانش دوست باش و با دشمنانش دشمن
یارانش را یاری کن و کوتاهی کنندگان در یاری اش را وا نه .
آشنا
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
علی

الگویی کامل برای همه ما

بخصوص مسئولین
مهدی
۲۳:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
علی بچه محله اته ، حضرت امیر المومنین علی علیه السلام. سعی کنید کمی درک کنید نام چه کسی رو مینویسید
آشنا
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
حاج مهدی
القاب باشه برا شما و امثال شما
برای من علی
جان است روح و روان است بغض فرو خورده است حق است جلال و جبروت است جمال و کمال و انسانیت و ابوالبشر است او انسان کامل است درختی که شاخسارش در ملکوت و میوه اش حسنین
میزان و ساقی کوثر -دنیا و آخرت - یکه تاز میدانها - اسلام مدیون صبر و تیغ او چاه شرمگین از روی او- قله علم - عدالت محض- شجاعت بنده درگاه عباسش - صبر شرمنده زینب اش - همبازی ایتام شاه مردان و نیکان ستون دین و دنیا -در حد وصف و دنیا نمی گنجد آرامش جان نبی- همسر زهرا - وصی نبی - صراط است - فخر عرش و ملکوتیان است - کاتب وحی - قائم نماز - یگانه دوران - دریای بیکران جود و سخا - آسمان مهر و محبت - جمع اضداد است - علی جان مرا ببخش زبان درازی کردم

حاج مهدی
وقتی بچه ات میخواد بلند شه بهش میگی بگو ......
بابات دستشو به زانوش میگیره میگه.......
وقتی میری سفر مادرت میگه دست.....بهمرات
ورزشکارا در اوج سختی میگن ......

و.....

هیچ واژه ای وصف علی نیست بجز نامش علی علی خورشید
پس برای من و امثال من علی علی ست
چون علی جان است روح و روان است ............
ناشناس
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
به کامنت آقای مهدی نمره منفی می دهم.