گفت وگو با پرویز پرستویی بازیگر مطرح سینمای ایران سر صحنه فیلم «امروز » آخرین ساخته رضا میرکریمی انجام شد. پرستویی این روزها در حال بازی در آخرین ساخته میرکریمی است. فیلمی که به قول آقای پرستویی به نوعی حرف امروز جامعه ماست و خیلی بیگانه با امروز ما نیست.
پرستویی در سال های اخیر آنچنان پرکار نبوده است. به گفته خودش در بلبشو و بازار مکاره سینمای ایران بیشتر به دنبال یک نوع خودسازی بوده. او به تازگی در فیلم های «مهمان داریم » عسگرپور و «امروز » میرکریمی بازی کرده است.
دو فیلم «خرس » و «صد سال به این سال ها » که پرستویی در آن ها بازی کرده مدت هاست که در توقیف به سر می برند! پرستویی امیدوار است این فیلم ها هرچه زودتر رفع توقیف شوند. در سال های اخیر پرستویی در چند فیلم تهیه کننده بوده اما خودش می گوید به این کار هیچ وقت علاقه نداشته و برای جمع کردن این فیلم ها، تهیه کنندگی فیلم را پذیرفته است. در پشت صحنه فیلم میرکریمی تابلوی جالبی وجود دارد که در آن به فرد برگزیده در زمینه اخلاق جایزه داده می شود. در بخشی از این مصاحبه به این موضوع هم اشاره شده است.
پرستویی در این گفت وگو انتقادات صریحی از سلحشور و میرعلایی مطرح می کند. به شدت گلایه دارد که چرا نگذاشتند تقوایی فیلمش را بسازد. با پرستویی گفت وگویی کرده ایم که می خوانید.
متاسفانه در مواقعی با اینکه فیلمنامه را میخوانیم و
عوامل را میشناسیم ولی وقتی وارد یک کار میشویم مثل یک هندوانه در بسته
میماند، آنجا باید واگذار کنیم که ته آنچه اتفاقی میافتد. در روز اول
قرارمان اینجوری نبود و قرار بوده که کارخوبی اتفاق بیفتد. در سالهای اخیر
خیلی شایعه کردند که پرستویی وارد تهیهکنندگی شده و کلی هم دارد پول
درمیآورد. من هیچوقت علاقهای به تهیهکنندگی نداشتم و هیچوقت هم
دغدغهام نبوده است. منتها سه فیلم بیخود و بیجهت به گردن ما افتاد و ما
برای حفظ آبروی گروه و خودمان، فیلم را به اصطلاح جمع کردیم والا اصلا قصد
ما هیچوقت تهیهکنندگی نبوده است و دلخوشی هم بابت این مساله هیچوقت
نداشتم. نه پولش را داشتیم و نه به اصطلاح جایگاهش را.
من خلوت بازیگری را با دنیا عوض نمیکردم. این دو، سه کار متاسفانه با وجود چشماندازی که برای خودمان ترسیم کردیم همهاش به قول معروف به بیراهه رفتیم و آن اتفاقی که دل ما میخواست، نیفتاد و آن نتیجهای که میخواستیم نگرفتیم و نتیجهاش لذتبخش نبود.
مثل فیلم «سیزده 59» که آقای سالور دو سالی بود که منتظر بود ما با هم کار کنیم، من نمیگویم اشکال از من بوده یا اشکال از او، اصلا وارد جزییات نمیشوم. من در این فیلم به خودم نمره قبولی ندادم. میشد که خیلی تجربه بهتری از کار دربیاید.
درباره کارکردن با آقای میرکریمی باید
بگویم کارکردن با ایشان یکجورهایی حجت بود و من همیشه کارهای ایشان را
دوست داشتم و به اعتقادم، آقای میرکریمی کارگردان کاردان و کاربلدی است. ما
در کارهای صنفی همکاری خوبی با آقای میرکریمی داشتیم و اخلاق و خلق و خوی
ایشان را به خوبی میشناختم. اما نمیدانستم که در کارگردانی اینقدر
میتواند در کارش راحت باشد، در این کار انصافا خیلی لذت بردم. قصه فیلم
«امروز» میرکریمی قصه ساده و عمیقی است و نقشی که من بازی میکنم ممکن است
نمونههای فراوان وجود داشته باشد ولی باز به دلیل پیچیدگیهایش، خیلی خاص
است. خیلی از عوامل آن جوان هستند و شاید مسنترین آنها من باشم!
کلا تجربه خیلی خوبی بود. به این نتیجه رسیدم حضور یک کارگردان خوب چقدر میتواند در یک کار تاثیر داشته باشد. بهخصوص که خود آقای میرکریمی تهیهکننده فیلم هم هستند و عوامل خیلی خوبی هم در فیلم هستند و در واقع ما با یک گروه باانرژی و باروحیه مواجه هستیم نمونهاش هم تابلویی است که در اینجا وجود دارد و به کسانی که بهترین اخلاق را دارند کاپ اخلاق داده میشود.
فیلم «صد سال به این سالها» هم فیلمی است که خود من خیلی آن را دوست دارم و شاید بگویم یکی از کارهای خوب سامانمقدم است و باید بگویم خود سامانمقدم قربانی همین جریانات شد.
باتوجه به روحیات شخصی که از ایشان سراغ دارم فکر میکنم اگر
دوستان بعضی از این کجخلقیها و کجاندیشیها و گروکشیها را کنار
بگذارند به نظرم سینمای خوبی خواهیم داشت. چون به نظرم الان همه پشت سینمای
ایران هستند! از آقای رضا داد گرفته تا آقای بهشتی و... همه یکجوری با
دلخوش آمدهاند که از سینما حمایت کنند. در آن میهمانی معاونت سینمایی
اکثریت قریب به اتفاق اهالی سینما آمده بودند اگر ما از یکسری مسائل شخصی
خودمان پرهیز کنیم به نظرم برمیگردیم به سینمایی که سالها به دنبال آن
بودیم. ما خواسته خیلی بزرگی نداریم. ماها عادت داریم کار کنیم و فیلممان
توقیف شود، کار کنیم و فیلم ما دیده نشود یا حق ما تضییع شده باشد. اما
چیزی که در این چهار سال آسیب دیده این است که تماشاچی به سینما پشت کرده
است و امیدواریم خود ماها حداقل دامن نزنیم.
الان همه کسانی که در راس مدیریت سینما قرار گرفتهاند با روحیات اهالی سینما آشنا هستند. کسانی هستند که برای سینما دل سوزاندهاند. الان باید همه انرژی خودمان را بگذاریم که کار خوب بسازیم. الان دولت جدید آمده، همه باید تلاش کنیم برای بهبود اوضاع، دیگر سلحشور و شمقدری و سجادپور نیستند که بگوییم اینها هستند که نمیگذارند سینماگران کار کنند.
آقای سلحشور قرار بوده فیلم بسازد چرا تا به حال نساخته است؟ آقای شمقدری قرار بوده کارگردان خوبی باشد چرا نشد؟ آقای سجادپور قرار بود تهیهکننده و فیلمنامهنویس خوبی باشد چرا نشد؟ میرعلایی قرار بود که تهیهکننده خوبی باشد چرا نشد؟
مهم این است که دروغ گفتند و چهار سال فقط خواستند رفقایشان فیلم بسازند. الان تازه دارد پتههایشان روی آب ریخته میشود که چه پولهایمیلیاردی را به هم دادهاند. من الان نمیخواهم دولتی که رفته است را تخطئه کنم. آنها هم میخواستند تلاش کنند ولیکننده نبودند اگر بودند این وضعیت را نداشتیم. اگر بودند اینقدر نفاق بین اهالی سینما نمیافتاد. آنقدر خواسته یا ناخواسته سینما را آلوده کردند که خود من چهار سال رغبت نکردم فیلم خودم را در جشنواره ببینم. اما الان حس خوبی نسبت به آدمهایی که آمدهاند، دارم.
ما بالا برویم پایین بیاییم یک خطقرمزهایی داریم اگر این چارچوبها را رعایت کنیم مشکلی نخواهیم داشت. من به آقای حسینی وزیر سابق ارشاد گفتم شما فکر میکنید سانسورچی هستید من خودم بیشتر از شما، خودم را سانسور میکنم. به او گفتم فیلمنامه فیلم خرس را که شما تصویب کردهاید یک جاهایی را خودمان سانسور کردهایم و شما متوجه نشدید. ما شأن و جایگاه و منزلت و مقام مردم را خیلی بهتر میشناسیم. همه اینها را خودمان بلدیم رعایت کنیم.
من خوشبختانه آدمی هستم که درجامعه خودمان به تکتک چهرهها نگاه میکنم. جزو افرادی هم نیستم که عینک دودی بزنم تا کسی من را نشناسد یا من کسی را نبینم. میبینم مردم روحیه خوبی پیدا کردهاند و حالشان خوب شده است. هیچ اتفاقی هم نیفتاده است. اگرچه هنوز گرانی وجود دارد هنوز با تورم دستوپنجه نرم میکنند و هنوز مشکلات خود را دارند. ولی بوی خوبی دارد میرسد نوید خوبی دارد میآید. سفیران ما دارند مذاکراتی میکنند که آدم احساس میکند به نفع مملکت است... الان امید خوبی در جامعه بهوجودآمده است. درچهار سال قبل ما را ناامید کردند و چهار سال ما را به خاک سیاه نشاندند.
چهار سال همه نشستند در خانهشان و دست روی دستشان گذاشتند و از خانههایشان بیرون نیامدند. من چهار سال رغبت نکردم که پایم را در جشنواره بگذارم. چون دیدم همهاش ریاودروغ است. من خودم شخصا هیچ مشکلی ندارم. اصلا به دنبال چیزی نیستم. نه به دنبال برج و بارو و نه دنبال درآمدهای آنچنانی هستم. کاری نمیخواهم بکنم. خیلیها در این دوران امتیازهای خودشان را گرفتند ما یک قران امتیاز نگرفتیم و از جیب خودمان هم خرج کردیم ولی مهم نیست. من اعتقاد دارم که ماها یک پیشونینوشتی داریم که این کار را پذیرفتهایم. میگوییم که ما قرار است به قول معروف جانفدای سینما باشیم جانفدا یعنی اینکه جان خود را فدای ملت میکنیم. یعنی داریم خودمان را هزینه میکنیم تا دل مردم ما شاد باشد. من با شاد بودن دل مردم شاد هستم و با غمگین بودن مردم غمگین میشوم.
من پیشبینی همهچیز را در عرصه زندگی برای خودم کردم. فهمیدم این راه دشوار است. این راه سختیهای زیادی دارد. همهجور اتفاقات در آن است. در آن تنبیه وجود دارد، توقیف هست و پیه همه اینها را به تن خود مالیدهایم. هیچوقت هم قرار نبوده که مقابل نظام بایستیم و پز آن را هم بدهیم. یا رسانههای آن طرفی خوشحال بشوند. الان هم که عصر مجازی است و سر چراغ که میشود میگویند بزن لایک خوشگله را، تا دل ما خوش باشد به چهار تا لایک.
الان بعضی سایتهای سینمایی از یکی خوششان میآید او را اسطوره میکنند و از کسی که خوششان نیاید او را نابود میکنند و با مغز او را به زمین میزنند. چرا به خودشان اجازه میدهند که به من تهمت و افترا بزنند. منی که دو سال خودم را کنار کشیدم، نه اینکه فرار کرده باشم بلکه احساس کردم این بلبشو و در بازاره مکارهای که در این سالها در سینما بهوجودآمده به خودسازی نیاز دارم. من فرار نکردم. بارها هم گفتهام من حق ندارم که بازی نکنم. من وظیفهام است که بازی کنم. من نه سوپراستارم، نه اسطورهام و نه نامبروان سینما هستم. اگرچه این واژه نخنما شده است ولی خودم را خدمتگزار مردم میدانم.
من خوشحال میشوم که کاری میکنم که کسی میخندد. خوشحال میشوم که کاری میکنم که بغضش میترکد و در هر حال میخواهم زندگی خودم را هم داشته باشم. اگر همه ما دست به دست هم بدهیم مقداری از این غرور و تکبر و خودبزرگبینی و خودشیفتگی را بگذاریم کنار و دل ما برای فرهنگ خودمان بتپد، خیلی میتوانیم موفق باشیم. متاسفانه بعضی مواقع فقط به جان هم افتادهایم. خیلی مواقع من گفتهام چرا همیشه توپ را در زمین دولت میاندازید.
بعد شایعه درست میکنند که آقای پرستویی میخواهد نامزد شود. همین الان اگر بیایند و بگویند بیا نماینده مجلس شو، نمیشوم. همین امسال آمدند به من اصرار کردند که بیایم نامزد شورای شهر بشوم، قبول نکردم چون اصلا کار من نیست. اگر بروم شورای شهر چهکار میکنم؟ پولدار میشوم؟ نمیگویم اختلاس میکنند ولی یکجاهایی از آن درآمدزا هم هست. یکجاهایی هست که اگر بخواهی خدمت بکنی میتوانی خدمت بکنی و اگر بخواهی ناخدمتی هم بکنی، میتوانی این کار را هم بکنی. من میگویم صدای من، حرف من جلوی دوربین و روی صحنه تئاتر است... یکی باید نماینده مجلس شود، یکی دیگر هم باید برود در شورای شهر عضو شود و من هم باید بروم و خاک صحنه بخورم و جلوی دوربین بروم.
حالا اگر به من بگویند بیا رییسجمهوری شو، این قضیه ذرهای برای من خوشایند نیست. چون وظیفهای بسیار سنگین است و من باید بفهمم در مملکتی که دارم زندگی میکنم تبعیض طبقاتی وجود نداشته باشد. آدمها رفاه داشته باشند آدمها نفس بکشند و بتوانند زندگی هم بکنند. چون در توانایی خودم نمیبینم و قائم به من هم نیست درواقع فکر میکنم باید سر خودم را پایین بیندازم و کار خودم را انجام دهم.
مجمع عمومی خانه سینما هم که برگزار شد.
امیدواریم این ماجراهای خانه سینما بدون هیچگونه حاشیهای به پایان برسد.
مساله اصلیام این است که بیاییم جمع شویم و به درد سینما برسیم. این همه
تماشاچی را با مشقت جمع کرده بودیم و الان تماشاچي با سينما قهر کرده است.
یک کاری کنیم که تماشاچی به سینما برگردد. مسائل شخصی و دعواهای شخصی
خودمان را بگذاریم کنار. یک خانواده هستیم دیگر. یک دیالوگی در سریال «زیر
تیغ» داشتیم ما گوشت هم را بخوریم استخوان همدیگر را دور نمیاندازیم. من
در ضیافت وزیر ارشاد هم گفتم من خیلی دوست داشتم کسانی که در این جمع
نیستند هم بودند.
این خرد عنصران کمتر از این ند که فکرش توان کنی
واقعا که!!!!
من خیلی سینمایی نیستم ولی نقش آفرینی شمارا خیلی دوست دارم .
فرمایشات شما خیلی به دلم نشست . انشا ا... روزی برسد که هرکسی در جایی که صلاحیت دارد انجام وظیفه کند . موفق باشید
به امید دیدن شما در فیلمهای بسیار زیبا و پرمحتوا
درست و حسابی هم در این باره صادر نمی شود!!!!!!!!
بزن لایک قشنگرو!!