صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۴۲۶۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۸ - ۰۹ مهر ۱۳۹۲
«فعاليت‌هاي فرهنگي و پژوهشي و آموزشي حوزه‌هاي اصلي جهاد هستند.» «سرمايه اصلي‌اش نيروي كارشناسي معتقد به انقلاب و با تفكر جهادي است.» «در سال‌هاي اخير در آن سياسي‌كاري شده است.» «نيروهاي بدنه بي‌انگيزه شده‌اند يا رفته‌اند»... اينها بخش‌هايي از آن چيزي است كه جهاد دانشگاهي با آنها روبه‌رو بوده است و حالا به دنبال بازيابي آن است.

روزنامه اعتماد درباره جهاد دانشگاهي و سال‌هاي پرتلاطم گذشته و چشم‌انداز آن با ابراهيم حاجياني، مدير گروه پژوهش‌هاي فرهنگي مركز تحقيقات استراتژيك مجمع و رييس سابق مركز افكارسنجي دانشجويان ايران (از سازمان‌هاي پژوهشي كليدي وابسته به جهاد دانشگاهي) به گفت‌وگو نشسته است.

حاجياني كه از سال 1363 به عضويت جهاد دانشگاهي درآمده معتقد است با توجه به خلأهاي به وجود آمده در جهاد دانشگاهي در سال‌هاي گذشته، شيب تغييرات در اين سازمان تند خواهد بود و جهاد بايد هرچه سريع‌تر به كمك دولت بيايد و با اين هدف خودش را بازسازي كند.

اين گفت‌وگو در مركز تحقيقات استراتژيك مجمع انجام شد، جايي كه او در سال‌هاي گذشته در آن مدير بوده است و به فعاليت پژوهشي پرداخته است. سال‌هايي كه به اجبار از جهاد دانشگاهي دور نگاه داشته شده است.

چندي است سريالي درباره جهاد سازندگي از تلويزيون پخش مي‌شود. داشتم فكر مي‌كردم چرا جهاد دانشگاهي هيچگاه در ديد نبوده است و عموم مردم و به‌طور خاص نسل سوم، درباره عملكرد آن اطلاعي ندارند. اين مساله ناشي از چيست؟ سيستم جهاد بسته عمل مي‌كند يا دلايل ديگري دارد؟

بخش مهمي از اين مساله به ماهيت كار جهاد دانشگاهي باز مي‌گردد. ماهيت كار جهاد در ابتدا فرهنگي و سپس پژوهشي بوده است. اين كارها هم خيلي قابل تبليغ نيستند و برد تبليعاتي ندارند. پژوهشگران و محققان هرچقدر هم پرآوازه باشند در افكار عمومي مطرح نمي‌شوند. همين‌‌طور هم سازمان‌هايي كه رويكردهاي اينچنيني داشته باشند، همين مشكل را دارند.

به همين دلايل و به دليل شرايط موجود در كشور نخست به دليل ماهيت كار فرهنگي و پژوهشي و پس از آن به دليل اينكه ساختار بروكراتيكي مانند دستگاه‌هاي ديگر نظير بهزيستي يا هلال احمر در جهاد نبوده است و سيستم به صورت عمومي غيردولتي بوده است و لذا اين باعث شده است كه خيلي در معرض ديد همگان قرار نگيرد و البته به تبع آن داوري و نقد درباره آن هم دشوار ‌شود.

البته بايد يادمان باشد كه ماموريت‌هاي تعريف شده براي جهاد همين مقدار بوده است و مانند جهاد سازندگي نبوده كه ماموريت‌هاي عمراني براي خودش تعريف كند. مهم مديران دستگاه‌هاي اجرايي، بوده‌اند كه به عنوان كارفرماي پروژه‌هاي جهاد به دليل خدمات جهاد با آن آشنايي پيدا كرده‌اند. البته نبايد منكر بود كه فعاليت‌هاي روابط عمومي جهاد هم خوب نبوده است.

گفتيد جهاد ساختار اداري منسجمي نداشته است. اگر مروري به چرايي تاسيس جهاد دانشگاهي داشته باشيم، مي‌بينيم كه در سال‌هاي ابتدايي انقلاب با توجه به سوءظني كه نسبت به نهاد دانشگاه وجود داشت، جهاد دانشگاهي با هدف مشاركت دادن بدنه انقلابي دانشگاه در مديريت آن شكل مي‌گيرد و بعد در فاصله سال‌هاي 68 تا 72 اين وظيفه از شوراي جهاد در دانشگاه‌ها گرفته مي‌شود و در اختيار روساي دانشگاه‌ها قرار مي‌گيرد و از آن پس جهاد به دنبال تغيير مي‌رود. به نظر شما اين گذار جهاد از مديريت دانشگاه به سوي نهادي پژوهشي و فرهنگي به خوبي صورت گرفته است؟

در زمان تاسيس جهاد فلسفه و اقتضائاتي براي آن وجود داشت و آن اداره دانشگاه‌ها در آن شرايط خاص و بحراني بود. بعد از آنكه شرايط از بين رفت و نظام اداري كشور مستقر شد، جهاد بايد كاركردهاي جديدي براي خودش تعريف مي‌كرد. اين شيفت كردن به حالت جديد، گذار بغرنجي بود. چون همه كاركردهايي كه جهاد براي خودش تعريف مي‌كرد در دانشگاه وجود داشت در ظاهر قضيه كاركردهاي آموزشي و پژوهشي وجود داشت، اما در باطن در جهاد اين فرضيه بود كه آكادمي ظرفيتي كه در روحيه جهادي براي توسعه علمي كشور نياز است در خود ندارد.

حرف‌هايي را كه در 10 سال اخير براي جهاد علمي و توسعه علم مطرح مي‌شود جهاد از سه‌ دهه پيش مطرح مي‌كرد كه حل مشكلات كشور در درازمدت منوط به حركت به سوي توسعه علمي بوده است. اعتقاد هم داشتيم كه دانشگاه بستر و مادر اين كار است اما به دلايل مختلف از پس اين كار برنمي‌آيد و خلأ آن را در تفكر جهادي مي‌ديديم كه بتواند ميان دانشگاه و جامعه و دانشگاه و صنعت تعامل ايجاد كند. اين چيزي بود كه جهاد بايد پر مي‌كرد و براي آن هويت‌سازي هم شد. منتها مساله اصلي كه چالش ايجاد مي‌كرد اين بود كه همه ماموريت‌هاي جهاد به ظاهر در دانشگاه متولي داشت.

ساختارهايي به صورت بروكراتيك در نظام دانشگاهي وجود داشت اما داراي مشكلاتي بودند. كماكان مي‌بينيم كه مثلا دانشگاه نتوانسته است به خوبي با صنعت و جامعه ارتباط برقرار كند. هويت جهادي بر اساس ضرورت‌ها به خوبي تعريف شد و به خوبي هم گسترش پيدا كرد و درون بدنه جهاد هم نفوذ پيدا كرد. اما كساني كه از بيرون به جهاد نگاه مي‌كردند، حتي درون نظام آموزش‌عالي كشور نتوانستند اين برداشت را داشته باشند.

در همان دهه شصت هم درون آموزش عالي اين نگاه نسبت به جهاد بود كه ماموريت آن تمام شده است و بايد به يك سازمان زيرمجموعه وزارت علوم تبديل شود. با توجه به اينكه يكي از ماموريت‌هاي جهاد، اسلامي شدن دانشگاه‌ها بوده است، آيا هيچگاه در جهاد از اين ابزار براي اعمال فشار بر آموزش عالي استفاده نشد و همين ابزار و موارد مشابه‌اش سبب كدورت ميان آموزش عالي و جهاد نبوده است؟

نه اصلا. يكي از ماموريت‌هاي مهم جهاد همراه با پژوهش در دانشگاه‌ها، كار فرهنگي بوده است. تصوري كه جهاد از كار فرهنگي در دانشگاه‌ها داشته است با تصوري كه دوستان الان در نهادهاي مذهبي و سياسي فعال در دانشگاه‌ها دارند، كاملا فاصله داشته است. ما فاصله نزديكي با دانشجويان داشته‌ايم و اعتقاد به كار سياسي هم در دانشگاه نداشتيم. فضاي بازي را هم براي فعاليت هنري و اوقات فراغت دانشجويان قايل مي‌شديم.

شايد اينكه آموزش عالي از دست جهاد مكدر مي‌شد و مكدر هست به خاطر اين است كه هميشه تصوير مي‌كرد جهاد بايد ابزار فعاليت‌ها و منويات نظام رسمي كشور باشد. در حالي كه جهاد ساز خودش را مي‌زد و نگاه و اعتقادات خودش را داشت. اعتقاد داشت كه كار فرهنگي عين ارتباط نزديك با دانشجو، احترام گذاشتن به او يعني تكثر در بدنه جامعه دانشجويي كشور است. اينكه فضا براي فعاليت باز باشد در عين اينكه اولويت‌هاي اسلامي و ديني هم برايش مهم بود. ولي اين طرز تلقي جهاد با طرز تلقي نهادهاي رسمي داخل دانشگاه تفاوت داشت.

به خاطر همين ما از همان دهه شصت اختلاف‌‌هايي با ساير نهادهاي فرهنگي و سياسي داخل دانشگاه‌ها كه رسمي‌تر بودند، داشتيم. تفكر جهاد براي كار فرهنگي در دانشگاه‌ها كاملا غيررسمي بود. ضمن اينكه به ارزش‌ها و اصول اعتقاد داشت و تفكر جهادي هم حاكميت داشت ولي اينكه در چارچوب نظام رسمي كار كند و از همان ابزارها و روش‌ها استفاده كند، نه اين‌طور نبود.

با توجه به اينكه كلمه «تفكر جهادي» مدعي زياد دارد، به نظرم درباره مفهوم آن توضيح بيشتري بدهيد. يك دانشمند با تفكر جهادي با همتاي خودش كه بيرون از جهاد است لزوما واجد چه تفاوتي است؟

ما در بدنه جهاد نسلي را تربيت كرديم يا دست‌كم مي‌خواستيم تربيت كنيم كه «توانستن و ايده استقلال» برايشان مهم بود. همه جوهره اين تفاوت ميان جهاد و بيرون جهاد همين بود. جهاد از امام يك ايده گرفته بود و آن «ما مي‌توانيم» بود. رفتن به سمت استقلال علمي بود. البته استقلال نه به معناي رفتار جزيره‌يي به معناي اينكه بنيه و توان حركت به سوي توليد علم در كشور وجود داشته باشد. جنبه ديگر جهاد هم سريع‌تر عمل كردن بود. كند نبودن و گرفتار تشريفات اداري نشدن هم از حاشيه‌هاي ديگر گفتمان جهادي است.

اصل قضيه همان مساله استقلال علمي بود. الان مي‌بينيد پروژه‌يي درون دانشگاه انجام مي‌شود حتما به لحاظ علمي قابل توجه است و بايد به آن احترام گذاشت اما در دهه شصت و دوران شكل‌گيري جهاد نظام آموزش عالي داراي خلأ بود و آنها كه مانده بودند انگيزه نداشتند. براين مبنا كه حركت توسعه علمي در كشور بايد سرعت مي‌يافت و جهاد احساس تكليف كرد كه وارد شود.

از بيرون حس مي‌شود كه يك تعصب مثبتي درون جهاد نسبت به سرمايه انساني داخلي آن وجود دارد. يكي از نقدهايي كه در دوره‌ پيشين به جهاد مي‌شود از ميان رفتن نظم دروني جهاد است كه يك نفر از پايه تا سطوح مديريتي آن رشد مي‌كرد، اما در سال‌هاي اخير شاهد بوديم كه نيروهايي بيرون از بدنه جهاد به اين مجموعه وارد شدند كه نظام هميشگي آن را به هم ريختند.

البته نبايد همه را محدود به دوره هشت‌ساله اخير كرد. از قبل هم اين اتفاق در حال وقوع بود و نشانه‌هايش آشكار بود. اتفاقي كه افتاد اين بود كه بايد ارتباط جهاد با بدنه دانشگاهي كشور به عنوان مهم‌ترين سرمايه جهاد حفظ مي‌شد و رفتارهاي سياسي جهاد كنترل مي‌شد و مطابق آنچه در اساسنامه آمده است به عنوان يك نهاد عمومي غيردولتي رفتار مي‌كرد. نبايد درگير مناسبات سياسي و جناحي مي‌شد. البته بدنه جهاد وارد اين حوزه نشد اما در سطح مديريتي اين اتفاق افتاد. اين آسيب اساسي‌اي بود كه در هفت، هشت‌ سال گذشته با آن روبه‌رو بوديم و موجب تاخير در گردش نخبگان نيروهاي جهادي درون جهاد شد. الان هزاران مدير و استاد در كشور دست‌پرورده جهاد دانشگاهي هستند اما درون جهاد با شرايطي روبه‌رو شديم كه مسوولان اصلي از بيرون تزريق شدند و اين هم نه به دليل صلاحيت‌هاي پژوهشي كه استقبال هم مي‌كنيم، بلكه به دليل مناسبات سياسي بود. همين غلبه نگاه سياسي به جهاد در پايين‌دست هم سبب اخلال در جذب نيروهاي جوان دانشگاهي به بدنه جهاد شد.

اينكه چرا جهاد با تغيير دولت‌ها دچار تحول مي‌شود آسيب‌شناسي شده است؟ اگر گذار جهاد در دهه شصت بهتر صورت مي‌گرفت، آيا باز هم شاهد اثر اين نوع تحولات بيروني بر ساختار جهاد بوديم؟

الان ساختار جهاد ساختار مناسبي است. فاصله خودش را با نظام رسمي اداري كشوري حفظ كرده است. تركيب هيات امنا از دولت‌ها و درون جهاد است. راهكار مناسبي است و جهاد كار بيشتري نمي‌تواند بكند، اين دولت است كه بايد خويشتنداري كند و از دخالت در امور نهادهاي مدني خودداري كند. مثل اينكه به ‌ان‌جي‌اوها بگوييم كاري كنيد در معرض فشار دولت نباشيد! كاري نمي‌توان كرد دولت است كه نبايد ورود كند. چون دولت منابع و ابزار اعمال فشار دارد. دولت بايد خويشتنداري كند و بگذارد نهادهاي عمومي از جمله جهاد مطابق سياق دروني خود عمل كند. منشا مشكل را مي‌توان به حضور تفكري در دولت نسبت داد كه مدعي دخالت در همه حوزه‌هااست.

و همين آسيب اساسي وارد شده به جهاد بوده است؟
آسيب اساسي حاكميت تفكر سياسي است. مهم‌ترين سرمايه جهاد خلاقيت‌ها و سرمايه انساني آن است و منابع ديگري ندارد. شما وقتي همين مزيت نسبي جهاد را از آن بگيريد، به تدريج مشكلات ديگري هم پيش مي‌آيد و ماموريت‌هاي ديگر جهاد را خدشه‌دار مي‌كند. در واقع عدم استفاده از ظرفيت‌هاي درون جهاد و فرسوده ‌شدن ساختارهاي پژوهشي و علمي فراهم آمده در آن و كنار رفتن و نااميد شدن ظرفيت‌هاي پژوهشي و علمي در سال‌هاي اخير آسيب مهمي بوده است. همه ضربه‌يي كه جهاد خورده است از دلسردي نيروي انساني و فشار سياسي بر آن است. مساله‌يي كه سبب مي‌شود مزيت نسبي‌اش از دست برود. ظرفيت‌ها بلاتكليف و بلااستفاده مانده است و اين به كشور ضرر زده است.

جهاد دانشگاهي مدعي است كه موفق‌تر از ساختار دانشگاه عمل كرده است. با فرض اين اتفاق، ‌دليل آن را چه مي‌دانيد؟
اگر بخواهيم عوامل مادي و متغيرهاي اقتصادي اجتماعي را موثر بدانيم اين است كه خب جهاد منابع مالي‌اش به دولت وصل نيست.

يعني هيچ بودجه‌يي از دولت دريافت نمي‌كند؟
آب باريكه‌يي هست. حدود 30 درصد منابع مالي جهاد از بودجه دولتي تامين مي‌شود ولي براي 70 درصد باقي نيروهاي جهاد مجبورند كه پروژه تعريف كنند و به سراغ دستگاه‌ها بروند. يك فشار معيشتي و مادي روي جهاد وجود دارد. دليل دوم هم اين بود كه جهاد تعمدا خودش را در موقعيتي قرار دادكه بتواند به سمت نهاد عمومي بودن حركت كند. يعني هم جنبه‌هاي هويتي بود و هم شرايط عيني.

اين نگاه اقتصادي با بحث جهادي و توسعه‌يي تضاد ندارد؟
نمي‌شود گفت به راحتي قابل حل است اما تجربه زيسته سال‌هاي قبل جهاد نشان مي‌دهد كه تضاد ندارد. چون در درون جهاد هم اين انعطاف در ساختارها وجود دارد كه شما در عين اينكه بخواهي اصول انقلابي و اسلامي و تشكيلاتي خود را حفظ كني، مي‌تواني در خدمت صنعت هم قرار‌گيري. اگر واجد نيروي انساني با تفكر علمي و انقلابي توامان باشي ممكن است مشكلت حل شود. كما اينكه بسياري از پروژه‌هاي جهاد اين‌گونه بوده است.

من به دنبال رسيدن به تصويري يكپارچه از جهاد دانشگاهي بودم. ولي ببينيد جهاد از برگزاري كلاس زبان تا اداره پژوهشگاه رويان را در كارنامه كاري خود دارد. سوال ديگرم اين است كه آيا نمونه غيرايراني‌اي از جهاد دانشگاهي درجاي ديگر بوده است؟ الگويي بوده است كه بشود تعاملش با دولت يا بخش خصوصي را سنجيد؟
اين تعارض‌ها خود ما را هم اذيت مي‌كرد و برخي از آنها نچسب هم به جهاد بود. اما خب يادتان باشد كه ايده ما هم در ابتدا اين نبود كه كلاس برگزار كنيم. اهداف توسعه‌يي در بخش آموزش داشتيم و مي‌خواستيم آموزش‌هاي مغفول مانده را – آموزش‌هاي كاربردي را – جا بيندازيم. علاقه‌مند بوديم دوره‌هايي ايجاد كنيم كه دانشگاه از اداره‌اش برنمي‌آيد. ايده ما اين بود دوره تعريف شود، جابيفتد و ساير موسسات آن را برگزار كنند. البته كاملا اين‌گونه نشد و كلاس‌هاي پراكنده‌يي كه گفتيد هم هنوز هست اما هدف اصلي آن بود. نكته ديگر درباره بحث آموزش اين است كه ما مي‌خواستيم نظام آموزشي در دانشگاه‌هاي جهاد (مانند علم و فرهنگ تهران و علم و هنر يزد) داراي خلاقيت و پيشرويي باشند- هم به لحاظ عقيدتي و هم به لحاظ علمي. البته ميزان موفقيت ما نياز به ارزيابي دارد.

نكته دوم اين است كه تاسيس جهاد براساس يك الگوي جهاني نبوده است. اما بعد از تاسيس ديديم كه در كشورهاي ديگر نهادهايي مشابه با گستردگي كمتر وجود داشتند. البته مثل جهاد نبودند چون آنجا يا دولت متولي است يا بخش خصوصي و اينكه نهادي ميان اين دو با آرمان‌هايي ديگر باشد، نمونه‌يي ندارد. تنها در غيردولتي بودن مشترك هستيم مي‌دانيد كه 2700 انديشكده در جهان هستند كه در عين وفاداري به نظام سياسي مستقل و خيريه‌يي هستند.

ورود جهاد به حوزه رسانه – تاسيس ايسنا و ايكنا – با چه رويكردي بود و چرا جهاد دانشگاهي به اين نتيجه رسيد؟
در آن دوره تفكر آقاي [علي] منتظري در جهاد دانشگاهي وجود داشت و دوستان به اين نتيجه رسيدند كه خلئي در حوزه اطلاع‌رساني وجود دارد و براي فعاليت فرهنگي هم بايد الگوسازي شود و دستگاه‌هاي فرهنگي كشور به دليل ماهيت بروكراتيك توان الگوسازي ندارند. در حوزه رسانه هم يك خلأ خبري و ارتباطي احساس مي‌شد. آن موقع تنها خبرگزاري ايرنا بود كه به دليل محدوديت‌هايي كه داشت امكان پوشش مورد نظر ما را نداشت. ايده اوليه ايسنا اين بود كه اخبار داخل دانشگاه منعكس شود بعدها رويدادهاي ديگري پيش آمد كه نشان داد انعكاس اخبار دانشگاه به خوبي صورت نمي‌گيرد و نياز به يك كار رسانه‌يي درباره دانشگاه وجود داشت. بعد از آن هم با يك تاخير سه ،چهارساله خبرگزاري‌هايي ديگر به راه افتادند.

ايده اصلي ايسنا چه بود؟
اينكه اخبار كاناليزه نشود و تكثر باشد. تصور ما از رسانه، ابزار قدرت بود و آن را يك ابزار سبك سياسي نمي‌دانستيم. شما الان نگاه كنيد كه نقش بي‌بي‌سي در منافع ملي انگلستان چقدر است. ما به رسانه به عنوان تفنن نگاه نمي‌كرديم. ايسنا به سرعت دنبال بين‌المللي شدن بود كه به دلايلي امكان‌پذير نشد.

جهاد دانشگاهي به مرور وارد سيستم دانشگاهي كشور شده است و پژوهشكده و دانشگاه دارد به سمت يك نهاد سيستماتيك حركت مي‌كند و حتي‌الامكان چارچوب‌هايش را حفظ مي‌كند. وقفه سال‌هاي اخير در مديريت جهاد با چه چشم‌انداز و نگاهي بايد اصلاح شود؟
در فضايي كه ما قرار مي‌گيريم با تغييرات تندي مواجه خواهيم بود. شيب تغييرات تند خواهد بود. گفتماني كه در كشور حاكم شده است، گفتمان تدبير و اميد، گفتمان اعتدال، نگاه رسمي و دستگاه‌هاي رسمي را به چالش مي‌كشد و همه‌اش فرصت نيست. وقتي مناسبات ما با دنيا تغيير كند در اين وضعيت دستگاه‌ها بايد سطح و كيفيت كارشان ارتقا يابد. فارغ از سرانجام گفتمان اعتدال، ما در مواجهه با نظام جهاني بايد دستگاه‌ها و سيستم فرهنگي و اجتماعي‌مان ارتقا يابد ضمن اينكه نيازها و تقاضاهاي عمومي در جامعه هم در حال رشد است. مجموعه اينها ما را با درخواست‌هايي جدي روبه‌رو مي‌كند كه ما را موظف مي‌كند ظرفيت‌هايمان را تقويت كنيم و همه دستگاه‌ها ازجمله جهاد را ارتقا ‌دهيم.

به لحاظ كاري حالا وقت كار و حركت جهاد است كه بيايد و خود را با اين تغييرات هماهنگ كند و پاسخ فعالي به اين تغييرات بدهد. يكي از مهم‌ترين نهادهايي كه ظرفيت پاسخگويي به نيازهاي گفتمان اعتدال را دارد هم در حوزه علمي و هم در حوزه فرهنگي، جهاد است. تعداد زيادي پژوهشگاه و پژوهشكده و نيروي انساني توانمند، كساني هستند كه مي‌توانند اين ظرفيت‌ها را فعال كنند يا مدير تربيت كنند. وقتي شرايط گردش نخبگان به دليل نبود فضاي حزبي به درستي صورت نمي‌گيرد، جهاد با تربيت و ارائه نيروي متخصص مي‌تواند اين خلأ را پركند و بحث توسعه علمي كشور را پيش ببرد.

به‌طور خاص در حوزه علوم انساني چطور؟
علاوه بر حوزه‌هاي ديگر به‌طور خاص جهاد دانشگاهي به علوم انساني هم پرداخته است و پژوهش‌ها و ارتباطاتش با دانشگاه خوب بوده است و اين ظرفيت‌ها بيش از هر حوزه ديگر آماده به كار‌گرفته‌شدن در دولت تدبير و اميد و گفتمان اعتدال است.
ارسال نظرات
علی دلخوش فتیده
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۹
خوب تشریح شد چرا جهادیها قدر ایشان را نمیدانند؟!
عارف
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۹
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور



ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
امیدوارم زودتر با آمدن مدیری لایق مثل دکتر حاجیانی جهاد دانشگاهی سر و سامان پیدا کند