سعيد ليلاز در اعتماد نوشت:
براي نويسنده اين گفتار، انتقاد از مسوولان سابق يا آنها كه خود از سوي حكومت زير ضربهاند، هرگز فضيلتي نداشته است. تجربه هشت سال رياست جمهوري محمود احمدينژاد، با نيك و بد آن و هرچه پيامدش براي اكنون و آينده به جا گذاشته است، اينك به بخشي از تاريخ ايران معاصر تبديل ميشود.
راستي اين است كه ما ايرانيان، مانند بسيار بدهيهاي ديگري كه به لحاظ تاريخي به اين يا آن طبقه اجتماعي داشتهايم و بخشي را ادا كردهايم و بخشي ديگر را هنوز نه، يك بدهي بزرگ هم به تودهگرايي داشتيم كه دير يا زود بايد آن را ميپرداختيم، حال از طريق و به واسطه احمدينژاد يا هر كس ديگر. در دور نخست رياست جمهوري او تا آنجا كه به مردم مربوط ميشد، رياست جمهوري احمدينژاد محصول تلاقي پژواك دو رويداد بزرگ همزمان، يكي اقتصادي و ديگري ديپلماتيك در يكديگر بود!
از يك سو ظهور و گسترش نومحافظهكاري جرج دبليو بوش در ايالات متحده و از سوي ديگر عبور درآمدهاي نفتي ايران از مرزي كه ميل به خوردن آن به هيچ واسطهيي در مردم گريزناپذير ميكرد. او آمده بود تا براي نخستين بار – دستكم تا آنجا كه حافظه نسل ما ياري ميكند – بدون نياز به علم كاستيها را محو كند، بدون نياز به كنترل نقدينگي از تورم بكاهد، بدون نياز به سرمايهگذاري اشتغال ايجاد كند، بدون نياز به كار ثروت بيافريند... و خلاصه بدون نياز به درد، همه آلام بشري را درمان كند.
اگر بيانصافي نكنيم، بودند در ميان طبقات و گروههاي اجتماعي بسيار كسان كه اين راه معجزهآسا براي حل همه مشكلات در يك شب را باور كردند و به آن دل بستند يا دستكم در برابر آن خاموشي گزيدند و گوشهيي امن اختيار كردند تا چه در صورت موفقيت و چه شكست او، در روز «شنبه»يي از كنج عافيت بيرون بپرند و فرياد برآورند كه «وضع كنوني همان است كه ما پيشبيني ميكرديم.»
چنين بود كه تقريبا در همان آغازين ماههاي رياست جمهوري او در چشم به هم زدني، دستگاههاي نظارتي رسمي هر يك با دهها ميليارد تومان بودجه سالانه مقدسترين وظيفه خود را در مسابقه بر سر تمجيد از شيرينكاريهاي دولت جديد كه گويي قرار بود مانند تجربه راستين سوم هزار سال عمر كند تعريف كردند، در مجلس و به ويژه پس از سر كشيدن ته مانده ليوان آب رييسجمهوري به عنوان حركتي نمادين، پارلمانتاليسم گويي براي دستكم تا پايان هشت سال دولت احمدينژاد كمرنگ شد! و اصولگرايان حاكم تمام قد و با توان خود در پي كساني و سازمانهايي افتاد كه به همه يا بخشي از روشها و سياستهاي به روشني نادرست او اعتراض ميكردند يا دلسوزانه درصدد تذكر و اصلاح آن برميآمدند.
به اين ترتيب، ميتوان به روشني داوري كرد كه تا فروردين 1390 و اندكي بعدتر دستكم به مدت شش سال، يكدستترين و پرانرژيترين و باثباتترين دولت ايران از شهريور 1320 به اين سو پديد آمد و استقرار يافت و كار كرد.
از لحاظ ديرپايي شش ساله، حتي دولتهاي دهه دوم حكومت پهلوي اول نيز از چنين خيال راحتي براي پيشبرد مقاصد خود بهرهمند نبودهاند. براي گرفتن نتيجه به صورت هر چه بهتر و كاملتر نيز نظام رسانهيي خود جا زد تا ديگر مانعي براي رسيدن به مقصود در ميان نباشد. نويسنده اين گفتار فراموش نميكند مراسم روز جواني كارگر را در استاديوم آزادي تهران در ارديبهشت 1385 كه احمدينژاد خطاب به كارگران در تقابل منافع آنان با اقتصاددانان غربگراي وطني گفت او علم اقتصاد را كه رشد نقدينگي را از جنبه تورمزا بودن زيانبار ميداند، اصلا قبول ندارد و بر حقوق كارگران خواهد افزود تا معلوم شود كه اينها علم نيست، اگر اين اظهارات بر حاضران كه خاطره گئومات مغ شورشي را در اذهان زنده ميكرد، خود مثال زدني است.
احمدينژاد، البته در حرف درجا نزد و عمل را نيز در جهت اثبات نظر خويش با تمام قوا به صحنه آورد. فقط در حوزه اقتصاد، مديران همه بانكهاي دولتي در يك شب بركنار شدند و البته جانشينان جديد نيز از اين روند بركنار نماندند. در سياست خارجي وضع حتي شگفتانگيزتر بود و همه كارهايي كه به مدت 30 سال از ممنوعهترين خطوط قرمز نظام شمرده ميشد، به راحتي در دستور كار قرار گرفت و اجرا شد.
اما واقعيت ديگر شايد بسي تلختر از واقعيت بدهي تاريخي ما به تودهگرايي كه دومين دور رياست جمهوري احمدينژاد رخ نمود آن است كه تودهگرايي گرچه همواره «بسيار پرقدرت» است، اما «عمر كوتاهي» هم دارد. در نتيجه بسيار پيش از آنكه تشديد تحريمي در كار باشد در كوراني از سيلاب بيسابقه درآمدهاي نفتي همراه با شش سال ثبات بيسابقهترين قدرت سياسي در يكدستي آن، مشكلات يكي پس از ديگري هر چه بزرگتر، ساختارييتر و درمانناپذيرتر خود را نشان دادند.
تحريمهاي يكجانبه امريكا عليه برنامه هستهيي ايران، در نيمه سال 1391 آغاز شد، اما رشد اقتصادي كشور كه بر اثر سرمايهگذاريهاي هنگفت دولت اصلاحات تا اواخر سال 1386 افتان و خيزان تداوم يافت، از اوايل سال 1387 رو به كاهش گذاشت و در همان سال يعني چهار سال قبل از شروع دور جديد تحريمها، تورم از مرز 30 درصد گذشت.
در اثر اين سياستها، ما اكنون ديرپاترين و ژرفترين ركود اقتصادي تاريخ ايران را در شرايطي سپري ميكنيم كه اولا اين سالها پردرآمدترين دوره تاريخ اقتصاد ايران نيز هست، و ثانيا هيچ چشمانداز روشني براي خروج از اين مشكلات وجود ندارد.احتمالا بزرگترين درس دوران رياست جمهوري احمدينژاد تجربيات هزار بار تكرار شده اقتصادي او با نتايجي كه هر يك از ما به سادگي قادر به پيشبيني و تشخيص آن بوديم، بلكه عبرتآموزي از رفتار حاميان اوست كه در نهايت فرصتطلبي هم شريك كاميابيهاي او در تضييع منابع اقتصاد ايران بودند و هماكنون، در صف نخست منتقدان او ايستادهاند.
اگر نياموزيم كه همين حالا و بيهيچ مصلحتانديشي اين گرايش سه هزار ساله جامعه ايران را بشناسيم و افشاء كنيم، حتما به تكرار تجربه آن، گيريم در شكلي ديگر اما نه الزاما كمتر ناخوشايند ناگزير خواهيم بود.