صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۵۵۵۱۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۱ - ۱۷ تير ۱۳۹۲
روزنامه آرمان نوشت:

انتخابات سال92 پدیده‌ای نیست که بتوان آن را تنها در فاصله چندروز کوتاه انصراف عارف و حمایت از روحانی تا روز رای‌گیری تحلیل کرد و آن را به ماجرایی دو سه روزه تقلیل داد چراکه یک طرف راست سیاسی قرار دارد که به‌رغم هژمونی‌اش در این سال‌ها، نتیجه‌ای دلخواه را به دست نیاورد.

دکتر محمدرضا تاجیک در این گفت‌وگو نتیجه انتخابات را به عنوان مطالبه‌ مشترکی از سوژه‌های ناهمگن قلمداد می‌کند و در این میان روی مفهوم همبستگی و اتصال به وجود آمده توده‌های اجتماعی انگشت می‌گذارد و البته تاکید می‌کند موفقیت یا شکست عاملی نیست که یک‌شبه به وجود آمده باشد. محمد‌رضا تاجیک پیش از این رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک و همچنین مشاور رئیس‌جمهور دولت اصلاحات بوده است و هم‌اکنون تحلیل گفتمان سیاست را در دانشگاه تدریس می‌کند:

با اینکه از زمان انتخابات گذشته است اما جناح راست هنوز یکدیگر را برای عدم اجماع مقصر می‌دانند. اصولگرایان با این تعدد در پی تکثر بودند و به همین دلیل با نماینده‌های مختلف پا به انتخابات گذاشتند یا آنکه این مسئله بر آنها تحمیل شد؟
پاسخ این پرسش را خود اصولگرایان به صراحت و صداقت تمام داده‌اند، کافی است این‌ روزها تاملی گذرا به تحلیل‌های آنان داشته باشید. آنچه در آن تردیدی نیست این واقعیت و حقیقت است که بازی اصولگرایان با کارت چند کاندیدا، به معنای اعتقاد به بازی کثرت نبود. بنابراین، این نوع بازی (بازی با کارت چند کاندیدا) را جز در پرتو نوعی تاکتیک انتخاباتی نیازپرورده و زمان‌پرورده نمی‌توان تحلیل کرد. به بیان دیگر، اصولگرایان بر اساس یک تحلیل نخست، بر این تصور شدند که با کثرت کاندیداهای خود می‌توانند گروه‌های مختلف مردمی را جذب کنند و نهایتا نیز قادر خواهند بود با تقلیل و تجمیع کاندیداها از تفرق آرا ممانعت به‌عمل آورند. اما این مهم به علت شدت محقق نشد. از این‌رو، اصولگرایان باز براساس یک تحلیل دیگر، وارد مرحله‌ دوم تاکتیکی خود، یعنی تمهید و تدبیر برای دو مرحله‌ای کردن انتخابات شدند، اما این مساله نیز شکل نگرفت.

جریان اصلاح‌طلب تا روزهای آخر اجماعی نداشتند و همگرایی در لحظه‌های آخر به وجود آمد. چه شد که اصلاح‌طلبان در روزهای آخر به هم نزدیک شدند و توانستند اینگونه همدیگر را پیدا کنند و برای ادامه انتخابات تصمیم بگیرند؟
اصلاح‌طلبان، به‌ویژه رهبری آن، رئیس دولت اصلاحات، بر اساس یک تحلیل و تخمین جامع و معطوف به واقعیت‌ها، وارد این عرصه‌ شدند. در ابتدا رئیس دولت اصلاحات بر اساس تحلیلی عقلایی از حضور در صحنه‌ انتخاباتی پرهیز کرد اما این پرهیز از حضور به معنای انفعال نبود. ایشان و سایر اصلاح‌طلبان در صحنه این تئاتر شکوهمند سیاسی نقش‌آفرینی کردند. اصلاح‌طلبان نشان دادند که قدرت یعنی استراتژی. آنان با کارت‌های اندکی که در دست داشتند- یا حتی در دست نداشتند- هوشمندانه بازی کردند و پیروز شدند. انصراف مهربانانه و شجاعانه آقای عارف برای تسطیح و هموار کردنِ مسیر پیروزی کاندیدایی متفاوت اما معتدل و نهایتا، اجماع اصلاح‌طلبان نیز در فضای همین بازی استراتژیک معنا می‌یابد.

خیلی از تحلیلگران سیاسی در ایران معتقدند این نخستین باری بود که انتخابات دوقطبی نشده بود. واقعا انتخابات چند قطبی بود و نکته دیگر آنکه فضای دوقطبی با دنیای سیاست ایران همخوانی بیشتری دارد یا فضای چندقطبی؟

تعدد و تکثر کاندیداها لزوما به معنای چندقطبی بودن فضای انتخاباتی نیست. در فقدان حزب و سازوکارهای حزبی در جامعه ما، در درون هر طیف سیاسی 72 ملت وجود دارد و هر فردی برای خودش یک حزب تمام است. در ادبیات سیاسی، قطب و قطبی شدن فضای سیاسی دارای معنای خاصی است لذا نباید آن را به برخی اختلاف سلیقه‌های شخصی تقلیل داد. کاندیداهای ما بیش و پیش از آن‌که صدای حزب یا جریان مشخصی باشند، صدای خودشان هستند. آنچه در فرایند این انتخابات شکل گرفت فضای سیاسی دوقطبی غیرمنعطف بود. منظورم از فضای دوقطبی غیرمنعطف فضایی است که در آن دو قطب سیاسی در فاصله‌ای بسیار دور و بعید از یکدیگر قرار دارند.

آیا آقای روحانی خواهد ‌توانست از تمام ظرفیت‌های سیاسی و اجتماعی کشور استفاده کند؟
تردید دارم اما ناامید نیستم. می‌دانم که این ایام برای ایشان، ایام سهم‌خواهی و مصادره کردن است و نیز می‌دانم که ناکامان انتخاباتی دیروز، امروز تلاش دارند تا با کارت کاندیدای پیروز بازی کنند. در این شرایط همگان منتظر اولین و مهم‌ترین تصمیم و تدبیر رئیس‌جمهور هستند. مطمئنم که فردای این «تصمیم و تدبیر» هم برای ایشان و هم برای آحاد مردم-به‌ویژه حامیان ایشان- فردای دیگری است. ناامید نیستم چون 24 خرداد تجلی و تبلور امید بود و امثال من سخت به فردای این رخداد و درایت و هوشیاری تدبیرگران جدید امید بسته‌اند.

در تحلیل انتخابات یازدهم و سویه سیاسی آن، کدام سطح را در اولویت برتری می‌توان بررسی کرد؟

همان‌گونه که آنتونی رابینز به ‌ما می‌گوید: نه موفقیت و نه شکست یک‌شبه ایجاد نمی‌شود. 24 خرداد 92 نیز یک‌شبه ایجاد نشد و ریشه در گذشته‌ داشت. بنابراین تحلیل این رخداد نیازمند گامی به پس نهادن و جست‌وجوی علل و عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... آن است. این رخداد، در سطح تحلیل نخست، تداعی‌کننده‌ نوعی «جنبش حضور» بود. این حماسه حضور، صورتی دیگر هم داشت که در قاب و قالب یک «جشن» نمایان شد: جشن تولد سوژه سیاسی. سوژه سیاسی همان کنشگر خردورزی است که می‌توان نسبت به وضعیت و موقعیتِ خود شناخت حاصل کند.

در سطح جمعی و عمومی چگونه می‌توان این انتخابات را تحلیل کرد.
اگرچه در تحلیل نهایی نمی‌توان از نقش طبقه متوسط در این امر به سهولت گذشت، اما همچنین نمی‌توان آن را در سطح یک کنش طبقاتی تقلیل داد. تصویر تصورِ «کل‌بودگی» یا «جمعیت‌بودگی» همواره و همیشه خاستگاه و گرانیگاه طبقاتی واحد نیست. آنچه این کنش جمعی آگاهانه را شکل داد، گره‌ خوردگی تمامی اراده‌هایی بود که می‌خواستند مولف روایت‌های تاریخی‌ای باشند که زندگی و سرنوشتشان را می‌سازد و می‌خواستند به‌مثابه سوژه‌ سیاسی، سیاست را موضوع بازتقریر و بازانشای خود قرار دهند. لذاست که در فرایند این حماسه شکوهمند شاهد ساخته‌شدن یك اراده جمعی كه محصول مفصل‌بندی حادث و تاریخی مطالبات متفاوت، اما معطوف به تغییر، هستیم كه به‌واسطه‌ یك امر مشترك به یكدیگر گره خوردند و به خلق یك عاملیت سیاسی فراگیر ره بردند.

جریان اصلاحات به‌رغم تبلیغاتی که وجود داشت، دوباره توانست هژمونی باشد که البته حمایت جمعی را به دنبال خود داشته باشد. آینده این جریان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
با اندک تأملی در گفتمان انتخاباتی کاندیداهای ریاست‌جمهوری این دوره به نیکی می‌توان به هژمونیک و استعاری شدن گفتمان اصلاح‌طلبی پی برد. امروز کمتر کسی- حتی با مشرب اصولگرایی- در این واقعیت تردید روا می‌دارد که اصلاح‌طلبی حوالت فردایی و پس‌فردایی جامعه‌ ایرانی است. به تحلیل می‌گویم که حوالت تاریخی اصولگرایان نیز در گرو نوعی اصلاح‌طلبی است. به بیان دیگر، مانایی و پویایی اصولگرایان جز در پرتو اصلاح‌طلبی تامین و تضمین نمی‌گردد.
ارسال نظرات