روزنامه شرق در گفتگو با معصومه ابتکار نوشت:
ائتلاف، یکشبه به دست نیامد. اواسط سال 91 بود که تلاشها برای توجه جدی به دو انتخابات پیشرو در سال 92 در دستور کار اصلاحطلبان قرار گرفت. یکی شورای شهر و دیگری ریاستجمهوری. گمانهزنیها ماهبهماه تغییر میکرد و فضا هر لحظه رایزنی درباره آینده را دشوارتر میساخت.
نزدیک به 50نفر از استادان دانشگاه در رشتههای اقتصاد، جامعهشناسی، علوم سیاسی و دیگر حوزهها در قالب شورای مشورتی اصلاحات گردهم آمدند تا مسیر آینده اصلاحطلبی را رصد کنند.
نخست از سیدمحمد خاتمی دعوت شد تا پا به میدان انتخاباتی بگذارد که نگذاشت و پس از آن گزینه آیتالله هاشمیرفسنجانی مطرح شد. ردصلاحیت شوکآور او نیز نیروی اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل را به فکر گزینه محمدرضا عارف و حسن روحانی انداخت. گزینههایی که شاید از ابتدا چندان امیدی به پیروزی آنها نبود. اما اصلاحطلبان با کمترین امکانات، نشستها و جلسههای گمانهزنی راه انداختند و تمام توان و پتانسیل خود را بر رای آوری حداکثری در انتخابات شورای شهر و ریاستجمهوری متمرکز کردند.
هر دو این خواسته امروز محقق شده و خیلیها شادمانی زایدالوصفی دارند. اما همه این شادیها ریشه در درسهای بزرگ گذشته دارد، گذشته اصلاحطلبان و خروج هشتسالهشان از قدرت میراث گرانبهایی برایشان داشته، اینکه بیش از هر زمان دیگری اعتدال، اجماع و ائتلاف را در دولت آینده ترویج دهند.
نظرسنجیهای صورتگرفته در آخرین دقایق بر مدار ماندن روحانی حکمیت کرد و محمدرضا عارف با تدبیر و درایت اصلاحطلبانهاش از صحنه انتخابات بیرون رفت. بر اساس همان نظرسنجیها مشخص بود که در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از یک کاندیدای مشخص 26 تا 40درصد به سبد آرای او اضافه خواهد شد.
ایده شورای مشورتی اصلاحطلبان از چه زمانی شکل گرفته و قرار بود بر چه راهکاری دنبال شود؟
شورای هماهنگی اصلاحات اواسط سال 91 شکل گرفت. نزدیک به 50 نفر از استادان در رشتههای مختلف گردهم آمدند تا برای خروج کشور از بحران اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و اجتماعی و فرهنگی راهکاری بیندیشند. از همان ابتدا پیگیری مسایل بر محور مطالبات ملی متمرکز شد و قرار بود مسایل جناحی در اولویت نباشد. نتیجه نشستهای پیاپی هر دو هفته یکبار شورای هماهنگی اصلاحات، گزارشهای تخصصی بود که نشان میداد کشور در هشتساله دولت نهم و دهم تا چه میزان از اهداف چشمانداز 1400 و برنامه توسعه پنجم و دیگر برنامههای بالادستی فاصله گرفته است. شاکله دولت اصولگرای احمدینژاد در مفاهیمی چون فرار از قانون، عدم پایبندی به تعهدات و مصوبات خلاصه شده که همینها ضربه زیادی به اقتصاد و سیاست و مسایل اجتماعی و فرهنگی کشور وارد آورده است.
گزارش تدوینشده شامل چه محورهایی بود؟
در این گزارش به شکل مبسوط درباره احزاب، قوهقضاییه و پروندههای قضایی، سیاست خارجی و چالشهای پیشرو، مشکلات در بخش دانشگاه، فضای امنیتی، وضعیت رسانهها و فضای محدود موجود، فضای حداقلی سازمانهای «مردمنهاد» و آسیبهای اجتماعی، مستنداتی بهدستآمده و مورد تحلیل و بررسی کارشناسان قرار گرفت.
میراث واگذاری قدرت در هشتسال گذشته به جناح اصولگرا برای اصلاحطلبان چه بود؟
اصلاحطلبان به دلیل سختیهایی که کشیدند، در آینده بدون شک بیش از هر چیز بر منافع ملی تاکید خواهند کرد. میراث شکست در انتخابات هشت سال پیش به دلیل عدم اجماع و کار تشکیلاتی منسجم، امروز اصلاحطلبان را به جایی رسانده که در مقایسه با گذشته پختهتر، صبورتر و فراجناحیتر شدهاند.
یعنی درآینده شاهد اصلاحطلبی میانهرو در ایران خواهیم بود؟
بدون تردید. اصلاحطلبان امروز به یک بلوغ سیاسی رسیدهاند و اهمیت وضعیت «ایران» در اولویت تصمیمگیریهاست.
چطور به ایده اجماع رسیدید؟
ببینید تصور ذهنی و تئوریک «ائتلاف»، بهعنوان مفهومی اصلاحطلبانه در خرداد 92 محقق شد. ایده اجماع از همان آغاز سرلوحه کار تیم مشورتی بود. قرار بود بهدور از اختلاف و مسایل جناحی تنها بهدنبال منافع ملی باشیم و نفس ورود تیم مشورتی اصلاحطلبان به بازی قدرت سیاسی نیز با همین توجیه پیش رفت. شورای هماهنگی اصلاحات به این نتیجه رسیده بود که وضعیت کنونی کشور مطلوب نبوده و مهمتر از آن اینکه روندها هم روندهای مطلوبی نیست. به همین دلیل شورای هماهنگی اصلاحطلبان بیش از هر زمان دیگری برای ورود دلسوزان نظام برای رفع مشکلات احساس مسوولیت کرد.
عمدهترین چالش پیشروی شورای مشورتی چه بود؟
قانعکردن افراد برای حضور حداکثری در انتخابات، چه شورا و چه ریاستجمهوری. خیلیها تمایلی به رای دادن نداشتند، خیلیها طی این سالها آسیب دیده و فشارهای زیادی تحمل کرده بودند. حتی از هیات مشاوران 50نفری، نزدیک به 10 نفر نیز چندان به حضور در انتخابات امیدوار نبودند اما هرچه پیشتر رفتیم، امیدواریها بیشتر شد و استدلالها برای حضور و مشارکت رنگوبوی بیشتری به خود گرفت.
گزینه نخستتان برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری چه فردی بود؟
همه متفقالقول بر حضور آقای خاتمی تاکید داشتند. استدلال این بود که آقای خاتمی بهخوبی میتواند وفاق ملی ایجاد کرده و رای حداکثری به دست بیاورد. ایشان هم از همان آغاز میگفتند، حضور من واکنش شدید ایجاد میکند. البته جمع مقاومت میکرد، تحلیل این بود که چهره ملی دیگری نداریم تا بتوانیم جناحهای سیاسی مختلف را کنار هم داشته باشیم و نوعی آشتی ملی شکل گیرد.
درست همانموقع 10 سناریوی مربوط به انتخابات را بررسی کردیم؛ هر کدام از تحلیلگران از زاویه دید خود رویکرد مشارکت در انتخابات را مشخص کردند و رایزنیها پیرامون نحوه مشارکت در انتخابات از همان زمان بهطور جدی آغاز شد.
سناریوهای اصلیتان چه بود؟
تحلیلگران و سناریستهای اصلاحطلب بر این باور بودند که بر اساس شرایط بهوجودآمده در کشور، مردم بدون شک به گفتمان «تغییر» رای خواهند داد. مهمتر از همه سناریویی بود که تاکید داشت مردم بیش از هر زمان دیگری به تغییر رویکرد دیپلماتیک در سیاستهای هستهای مایلند و به تغییر عقلایی در این زمینه نیز رای خواهند داد. تحلیل دیگر این بود که ما به یک چهره ملی نیاز داریم که اینبار جناحی نباشد و بتواند به شکل حداکثری آرای منتقدان طیفهای مختلف را بهخود جذب کند. اتفاقا در این بخش آقای هاشمی گزینه بسیار مناسبی برای اصلاحطلبان بود.
اما ثبتنام آقای هاشمی تا دقیقه 90 مشخص نبود، آنوقت تکلیف حضور انتخاباتی اصلاحطلبان چه میشد؟
شاید آنطور دیگر بنای شرکت سازماندهیشده نداشتیم و شرکت یا عدم شرکت را به رای مردم واگذار میکردیم. البته بنا بر این بود که اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف، شریعتمداری و مهرعلیزاده در انتخابات شرکت کنند. شورای مشورتی تنها روی هاشمی و خاتمی پافشاری داشت و حاضر نبود روی کاندیدای دیگری سرمایه گذاری کند. تحلیل شورا این بود که دیگران رایآوری لازم را ندارند و قادر به جریان سازی نخواهند بود. البته ثبتنام ناگهانی آقای هاشمی شوری در جامعه بهوجود آورد و حرکتی فداکارانه بود.
یعنی ردصلاحیت «هاشمی»، اصلاحطلبان را از ادامه راه ناامید کرد؟
اتفاقا پس از ردصلاحیت هاشمی، شورای مشورتی و شورای هماهنگی اصلاحات برای حضور و مشارکت مصمم تر شد. البته تاکید بر این بود که تا پایان راه باید اجماع شکلگرفته میان «هاشمی» و «خاتمی» حفظ شود.
آیا همراهی اصولگرایان معتدل چون «علی مطهری» بر شکلگیری این ایده تاثیرگذار بود؟
بله؛ به هر شکل همین که آقای مطهری آمدند و جبهه اصولگرایان معتدل حامی هاشمیرفسنجانی را شکل دادند، پیام مشخصی برای همه بههمراه داشت.
با تاکید اصلاحطلبان بر «چهره ملی» بفرمایید که بهجز آقای هاشمی و خاتمی چه گزینههای دیگری مد نظرتان بود؟
خب برخی چهرهها مانند آقای ناطق نوری یا حسن خمینی نیز مدنظر بود. البته خبر داشتیم که آنها برای ورود به انتخابات عزمی ندارند و به همین دلیل تنها در حد ایده باقی ماند.
حضور آقای خاتمی در نشستهای شورای هماهنگی اصلاحات به چه شکل بود؟
ایشان همیشه بهطور مرتب در نشستهای دوهفتهیکبار ما شرکت و نتایج را به آقای هاشمی منتقل میکرد. یعنی از همان اوایل سال 91 به اینسو ارتباط سازندهای میان آقای هاشمی و خاتمی شکل گرفته بود که خروجی آن بدون شک در اجماع تاریخی سال 92 به اثبات رسید.
چطور حسن روحانی گزینه مطلوب اصلاحطلبان شد؟
«هیات ائتلاف» 10روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال 92 تشکیل شد تا میان نامزدهای نزدیک به طیف اصلاحطلب حکمیت کند. بنا بر این شد که آقای عارف و روحانی در نظرسنجیها مورد ارزیابی قرار گرفته و بر اساس مستندات بهدستآمده، هیات ائتلاف، نامزد نهایی را معرفی کند، فردی که امکان رایآوری بیشتری داشته باشد. نتایج این رایگیریها دیرهنگام منتشر و بر اساس آن اجماع بر سر حسن روحانی قطعی شد.
آیا نظرسنجیهای صورتگرفته تنها محدود به پیشتازی نامزد موردنظر در افکار عمومی بود؟
خیر برخی شاخصهای دیگر نیز مدنظر بود، از جمله اینکه بر اساس همین نظرسنجیها میدانستیم که اگر یکی از دو نامزد اصلاحطلب کنارهگیری کند، بدون شک یک نامزد اصلاحطلب به دور دوم راه خواهد یافت. البته نتایج نخست نظرسنجیهای صورتگرفته نشان از آن داشت که در صورت حضور سید محمدخاتمی او از استقبال 64درصدی مردم برخوردار خواهد شد. بخش دیگری از نظرسنجیها نشان از آن داشت که در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از نامزد خاص اصلاحطلبان، 26 تا 40درصد در آرای نامزد موردنظر تغییر ایجاد خواهد شد.
به هر شکل ریزش آرای اصلاحطلبان به سبد رای روحانی، بسیار تاثیرگذار بود، اصلاحطلبان برای صیانت از این رای به چه تدابیری میاندیشند.
آقای روحانی از نیروهای معتدل انقلاب است و میتواند در برونرفت کشور از وضعیت کنونی با تمام دلسوزان نظام همکاری داشته باشد.
برخی مدعی هستند بیانیه آقای عارف تا حدودی نشان از دلخوری ایشان داشت، آیا واقعا همینطور بود؟
ببینید بخشی از رفتار ایشان کاملا طبیعی است. ایشان برای شرکت در انتخابات سرمایه گذاری کرده بودند و خب طبیعی است که در گام نخست چندان با رغبت برخورد نکنند اما نکته درخور توجه اینکه آقای عارف پس از اعلام نظر آقای خاتمی بهخوبی هم راستا با ایشان بودند و بر عهدشان پایبند. رفتار پخته سیاسی محمدرضا عارف بهعنوان یک سنت تصمیم گیری در میان اصلاحطلبان در تاریخ معاصر ما ثبت خواهد شد و قابل ارجاع است. نکته درخور اهمیت اینکه پس از انصراف ایشان نیروهای ستادیشان به ستادهای آقای روحانی پیوستند.
تکلیف سیاستگذاریتان برای انتخابات شورای شهر چه شد. قضاوت دورادور درباره انتخابات شورا این تصور را در ذهن بهوجود میآورد که اصلاحطلبان اندکی بیبرنامه وارد شدند.
نه واقعا اینطور نبود، ما حتی بیشتر از ریاستجمهوری بر مشارکت در انتخابات شورا تاکید داشتیم. اینکه بینظم بهنظر رسید، شاید دلیلش محدودیتها و ممانعتهای فراوان پیشرو بود. آقای خاتمی با تاکید بر سرمایهگذاری اصلاحطلبان برای انتخابات شورای شهر، شورای مشورتی و ستادی هماهنگکننده متشکل از 17نفر تشکیل دادند. آقای «رهامی» نیز بهعنوان رییس این شورای مشورتی همکاری مثبتی داشتند و با حداقل امکانات برگزاری جلسهها و نشستها دنبال شد. خیلی از جلسهها در دفتر آقای رهامی برگزار شد و برخی دیگر نیز در دفتر «حزب اسلامی کار».
اما خروجی انتخابات شوراها قابلقبول بود. البته خیلیها به فهرست نهایی اعتراض داشتند؟
تقریبا 26 نفر از فهرست نخست اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات شورای شهر تهران ردصلاحیت شدند اما نیروهای اصلاحطلب با کمترین امکانات برای حضور در انتخابات شوراها وارد عمل شدند و اگر مساله ردصلاحیت گسترده بهوجود نمیآمد، قطعا موفقیت بیشتری حاصل میشد. برای رسیدن به چارچوبی برای حضور در انتخابات شوراها، سه نشست سراسری با دعوت از نمایندگان شورا و نامزدهای دوره چهارم در تهران برگزار شد. واقعیت این است که آنقدر تحت فشارهای مختلف بودیم که مجبور شدیم، نشستها را در رستوران برگزار کنیم. یعنی با کمترین امکانات به استقبال انتخابات رفتیم. البته در همان نشست نخست، برخی از نمایندگان شورا را پس از بازگشت به استان موردتهدید قرار داده بودند و البته برخی از آنها هم ردصلاحیت شدند.
با وجود افزایش نمایندگان شورای شهر به 31 نماینده، باز هم سه زن در فهرست نهایی حاضر بودند، این مساله ریشه در چه کمبودهایی دارد؟
متاسفانه فضای سیاسی سالهای گذشته برای تربیت نیروهای سیاسی تازهنفس، فضای موثری نبود. از اینها گذشته، ششنفر از زنان باتجربه در فهرست نخست اصلاحطلبان ردصلاحیت شدند. خب همه اینها در موفقیت کمرنگ زنان در شورای شهر موثر بوده. امیدواریم سالهای پیشرو، سالهای موفقیت و توسعه مشارکت سیاسی زنان باشد.
بهعنوان فردی که در این چهارسال با سختیها و دشواریهای فراوانی در عرصه سیاسی مواجه بوده و در نهایت ردصلاحیت شده، بفرمایید که از شنیدن خبر احضار احمدینژاد به دادگاه چه حسی دارید؟
هر فردی که خلاف قانون عمل کند، باید در برابر قانون پاسخگو باشد. اما به این خاطر نگرانم که تمام اشتباه اصولگرایان پای آقای احمدی نژاد نوشته شود و دیگران از زیر بار پذیرش مسوولیت شانه خالی میکنند. احمدینژاد یک جریان فکری بود، نهتنها یک شخص. اصولگرایان باید مسوولیت حمایت حداکثری از احمدینژاد را بپذیرند. احمدی نژاد تولید یک خط فکری بود و با حمایتها، عدم انتقادها، تعریف و تمجیدها و ستایشها به اینجا رسید.
حالا که همه چیز به خوبی و خوشی تموم شده، همه به زبان آمدند و استراتژی نداشته اشونو توصیف می کنند. واقعیت اینه که اصلاح طلبان هیچ برنامه ای برای انتخابات نداشتند جز اینکه مدام به خاتمی اصرار کنند و خاتمی هم مدام رد کنه. عارف یکه و تنها وارد میدان شد در حالی که هیچ یک از اصلاح طلب ها ازش کوچکترین حمایتی نکردند که حتی مخالفت و کارشکنی هم کردند. در روزهایی که اصلاح طلبها فقط با دعوت از هاشمی و خاتمی اتلاف وقت می کردند، عارف داشت رای تحریمی ها و دانشجوها را جذب میکرد... یکه و تنها، بدون حامی، بدون امکانات مالی و تبلیغاتی... در آخر هم که با وجود همه بی مهری ها و با وجود رشد چشمگیری که در آرا خود در هفته آخر داشت، به نظر خاتمی تمکین کرد و پیروزی مطلق روحانی را رقم زد.
حالا همه یادشون افتاده که ازش تشکر کنند و به ملاقاتش برند و قهرمان اخلاق بخونندش و اونو یک سرمایه اخلاقی اصلاح طلب بدونند و پزشو به اصولگراها بدند، در حالی که تا کمتر از یک ماه پیش خیلی هاشون عارف رو اصلاح طلب بدلی می خوندند.
مردم شما را مونیتور می کنند، حواستونو بیشتر جمع کنید و مراقب رفتارتون باشید.
به قول دکتر عارف "مردم خیلی از سیاستمدارها و تحلیلگرها جلوترند."
کاش ایشان ردصلاحیت نمیشد.
هوشيار باشيم.مقصرين اصلي پشت احمدي نژاد قايم ميشن تا در يك فرصت ديگه باعث سرافكندگي اين كشور بشن.