فرارو- محمد نوین؛ بازی قدرت در ایران از تعادل خارج شده بود. نیروهای تندرو و محافظه کار سود خود را حداکثر کرده و در مسیر افزودن بر این سود نیروهای میانهرو و اصلاحطلب را به حاشیه رانده بودند. یکی برنده مطلق و دیگری بازنده مطلق؛ بازی با جمع صفر در حال انجام بود.
نیروهای میانهرو و اصلاحطلب در پیمانی آگاهانه و ناآگاهانه در برابر تندروها صفآرایی کرده بودند و مترصد فرصتی بودند تا به متن سیاست بازگردند.
تندروها در اندیشه یکدست کردن ساختار قدرت و در نطفه خفه کردن خواست اصلاحطلبی برای بازگشت به عرصه، زمین انتخابات یازدهم را بهترین فرصت برای به ثمر نشاندن ظرفیتها و تمام کردن کار میپنداشتند.
در همین جهت عرصه سیاست در چهار سال گذشته برای نیروهای اصلاحطلب و میانهرو آنقدر تنگ شد که حضور در مراکز عمومی هم برای برخی از آنان با مشتهای گره کرده و شعارهای تند همراه بود و جریان تندرو در پارهای از مواقع حتی تا پشت در خانه منتقدان هم لشگر کشید!
بر این قرار فعالان سیاسی دست از انفعال و اندیشههای رادیکال کشیدند و چاره کار را بازگشت به بازی انتخابات با "بازیگری قدر" دانستند. تحلیلگران سیاسی اصلاحطلب حتی حضور در بازی با بازیگری نه چندان قدر را هم مفید دانستند و شرکت و عرض اندام در انتخابات را سدی پنداشتند در برابر حرکت رو به جلوی تندروها برای تمام کردن کار و به کرسی نشاندن رای خود بیتوجه به خرد جمعی و صندوق رای.
در این بستر، دعوتها از هاشمی و خاتمی و بازی این هر دو بر سر آمدن و نیامدن آغاز شد. همه نگاهها به سمت این دو چرخید و همه منتظر تصمیم این دو در هول و ولا ماندند.
هراس جناح محافظهکار از آمدن خاتمی و هاشمی در چشمان و گفتارشان خوانده میشد. خاتمی و هاشمی به کرات مورد حمله توپخانهها قرار گرفتند.
میزان چالش و تضاد، پر واضح نشان داد که خاتمی گزینه خوبی برای این معرکه نیست و هاشمی گزینه بهتری است.
اما هاشمی بازی آمدن را تا آخرین دم، کش داد و خواست و عطش افکار عمومی برای آمدنش را عمق بخشید. اکنون افکار عمومی آنتی 'محمود' را 'اکبر' میدانست. و او نیز به این امر دامن میزد.
تاریخ در جهت عکس در حال تکرار بود، تو گویی که زمان خواست بازگشت داشت. اکبر هاشمی رفسنجانی بر آن بود که بر موج نفرت از محمود احمدینژاد سوار شود، درست به مانند محمود احمدینژاد که بر موج نفرت از هاشمی به ساحل امن ریاست رسید.
اما سال نود و دو، سال هشتاد و چهار نبود که هاشمی بی مزاحم و مانع، بتواند سوار بر این موج در پاستور فرود بیاید، چرا که بازی سیاست در ایران از تعادل خارج شده بود. و سود و نفع بازیگران در تضاد آشکاری در برابر هم قرار داشت؛ "بازی با جمع صفر!"
هاشمی سال هشتاد و هشت از زیر تیغ مردم و منتقدان بیرون جهیده بود و در هرم رهبری اصلاحطلبی شتابان در حال بالا رفتن بود. روزگار نود ودو زمانی بود که مقام شامخ رهبری این جریان انتظارش را میکشید.
هاشمی ثبت نام کرد و همه نیروهای اصلاحطلب و میانهرو گفتند، که کنار خواهند کشید. با این نگاه پر واضح بود که هاشمی در مقام رهبری نیروهای معترض و تحولخواه نباید تایید شود تا در ردای منجی مردم با رای بالای هفتاد درصد بر تخت ریاست تکیه زند.
چرا که سود و نفع او و جریان معترض در این بازی حداکثری میشد و نفع دیگر بازیگران صفر.
چاره کار برای حریف، "رد صلاحیت" بود. "رد صلاحیت" رخ داد. و هاشمی تو گویی منتظر این حرکت بود، چرا که بازی را خوانده بود. حال باید منجی وضع موجود به روشنی نشان می داد که در این بازی نماینده دارد و این نماینده میتواند نقطه تعادل بازی انتخابات باشد و سود همه بازیگران را حداکثر کند.
جریان محافظهکار هم که در پی چیره شدن بر بحرانهای سیاسی و اقتصادی موجود بود و راه حلی منطقی و مشروع را جستجو میکرد، به حضور پر شور مردم پای صندوق دل بسته بود. از این رو در تغییر بازی خود که تن دادن به انتخاباتی تمام عیار و رای و انتخاب مردم بود (با فرض ثابت بودن بازی اصلاح طلبان که شرکت در انتخابات با نماینده هاشمی رفسنجانی بود،) سود بیشتری ندید.*
مردمان هم که در دل این بازی قرار داشتند و معیشت و ثبات و امنیت و امید خود را در خطر میدیدند با فرض هر نوع عمل و استراتژی از سوی بازیگران دیگر چارهای جز شرکت در انتخابات نداشتند. در واقع شرکت در انتخابات یک عمل اکیدا غالب برای مردم بود و سود شرکت در انتخابات بسی بیشتر از عدم شرکت در انتخابات بود. مردم خوب فهمیده بودند که رایاش رای اعتراض است. و رای اعتراض در هر صورت و هر تفسیر و خوانشی، وزنی درخور خود خواهد داشت.
بدین ترتیب حسن روحانی انتخاب شد تا نقطه تعادل بازی انتخابات باشد. سیستم هم در این نقطه تعادل ایستاد تا همه برنده باشند، هم حکومت و هم منتقدان و هم مردم.
پینوشت:
*تعادل نش: نقطهای که در آن هیچ بازیگری (با فرض ثابت بودن بازی بقیه بازیگران) در صورت تغییر بازی خود، سودش بیشتر نشود.
چون منو یاد واژه ی عباس میاندازد که با توجه به آیه ی :اشدائ علی الکفار و رحمائ بینهم انتخاب شد
با افتخار میگم:من هم تندرو هستم
در كشوري مثه كشور ما كه سرمايه نفت رو داره ، مردم فقط زنده اند و زندگي رنگ باخته
ما هيچ وقت زنگي نكرديم ، فقط زنده بوديم
اميد آنكه روزي شخصيتي سر كار بياد كه وجدان و حس مسوليت داشته باشه
بقيه همه باد هواست
باور كنيد مشكلات اقتصادي با يه كم ترس از خدا به راحتي حل ميشه
به نظر من هيچ ايراني و هيچ مسلماني نمي تونه به مقدسات ديني و مذهبي بويژه ائمه اطهار و بلاخص امام حسين(ع) بي احترامي كنه. سال 88 هم آن جريانات به اصلاح طلبان منصوب شد يعني افترا شد. واضحه كه جريان تندرو هر وقت كم بيارن مي رن سروقت مسائل اين چنيني و جريحه دار كردن احساسات ملت. مثلا تو انتخابات 88 هم دختراي بي حجاب فرستادن توي ستادهاي انتخاباتي اصلاح طلبا و جنجال راه انداختين كه اصلاحات نمي خواهيم. بي حجابي نمي خوايم. بعد از انتخابات هم پرچم آتش زدن و وارد جمعيت معترضان شدن و به امام حسين و ولايت فقيه توهين كردند و تو بوق ها و توپ ها جار زدن اصلاح طلبا و فتنه گرا چكار كردن و چكار نكردن. كلاه خودتون را قاضي كنيد. بر پدر سياست لعنت!
میدانیم رضایی بابرنامه است
میدانیم ولایتی کارکشته وبا تجربه است
میدانیم عارف اهل برنامه ریزی و حساب و کتاب مثل همه یزدی ها است
میدانیم هاشمی رفسنجانی دوران بی نظمی را ازنظراقتصادی به یادگار گذاشته وهمین آقای عارف وهمکارانش به ان به سختی نظم دادهاند
میدانیم مدیرانی مثل ترکان،عادلی و...امتحان خوبی پس ندادهاند
وفقطنمیدانیم چرا ارزوهای جمعی مردم دراقای روحانی تجلی پیداکرده که این روزها باتیم اقتصادی شکست خورده هاشمی عکس می گیرد؟
عالی بود...
کسی جز کارگری که بدنبال عدالته؟
نه شما سپاه رسول الله هستید ، نه مردم مشرکان قریش
http://www.asriran.com/fa/news/280391
http://anti-efrat.mihanblog.com/
راستي كاش ازدواج هم مثل انتخابات بود مامانمون چندتا دختر(كه البته زن) انتخاب ميكرد اونا هم برنامه هاشونو ميگفتم ما هم تصميم ميگرفتيم و يكيشونو انتخاب ميكرديم و هر چهارسال يكبار هم حماسه آفريني ميكرديم!!!!!!!!!!!!
مدت زمانش تغییرکند مثلا 5سال تا یک ریس جمهور با نفرت بدرقه نشود.
ومردم به آرای خودشان توهین وپشت نکنند وبا عقل وتدبیر تصمیم بگیرند.ومساله بعدی این است که مردم به یک ریس جمهور به عنوان یک منجی نگاه نکنند بلکه به عنوان یک تغییر دهنده ومجری برنامه هایی که اراءه می دهد.احمدی نژاد استاد کاارهای نیمه کار ه بود از سهام عدالت تا هدفمندی یارانه ها مسکن مهروغیره سوار برموجی از پول های نفتی از این استان به آن استان سفر می کردوخودش را رابین هود فرض می کردبه لبنان وسوریه وونزوئلا...پول فقط پول می برد ..وپشت تریبون هر چه دلش می خواست می گفت
با سفره صبحانه عکس می انداخت که یعنی ساده زیستم وآنوقت در سفرهای استانی ته چین سفارش می داد ومیل میکرد وبا هواپیمای اختصاصی
خودش وتمام خانواده اطرافیانش را به سفر کاری می بردودوطبقه هتل در نیویورک رزو می کرد
وتحریم هارا ورق پاره می دانست
واگر وزیری نظری خلاف نظرش می داد بدون توجه به عواقبی که در هر وزارتخانه وهزاران پروژه آن سازمان دارد عوضش می کرد.
مجلس را به سخره می گرفت ودر برابر قانون گردنکشی می کرد
در این هشت سال قشر کارمند له شد وازبین رفت وهیچوقت حقوقش از تورم پیشی نگرفت .اما یارانه های گوناگون در بخش آب ووام های کلان واختلاس های هزار میلیاردی وریس جمهور به ریش ملت خندید وهر وقت دلش خواست چشمانش را از صداقت لبریز میکرد وبه مردم دروغ گفت .(یارانه هایتان راجمع کنید خانه بخرید برای آینده فرزندانتان)
بعداز 2000سال.
ودرزمینه دارو وواردات ان اهمال کرد وهی فشار برگرده مردم بیشتر شد .به روی مبارکش نیاورد وکاری برای این ملت نکرد وهی پوزخند زد لیست مفسدان اقتصادی در جیبش کپک زد واطرافیان .خط قرمزهای خودش هم به آن اضافه شدندو کارخانه ها خوابید وواردات لجام گسیخته ترشد وکمر کارمند وکار گر وچند میلیون جوان تحصیل کرده بیکار شکسته تر شد.ازمذاکرات هسته ای که پشت درهای بسته بود خبری به ملت نرسید فقط دلار وطلا فردای آن روز گران ترشد وهیچ برخوردی با گران فروش ودلال ومحتکر انجام نشد وحتی دولت هم به جرگه آن ها پیوست وپسرش در دانشگاه کیش با هزینه های ترمی چندین میلیون تحصیل کرد ورحیم مشایی در دانشگاه چابهار فوق لیسانس گرفت بااین همه( مشغله) وبااین همه گرفتاری مردم مراسم های پر ریخت ئپاش وچند میلیاردی نوروز وورزشگاه آزادی وخلیج فارس وغیره برگزارشدوهزاران مورد دیگر که حافظه تاریخ پاسبان آن خواهد بود وگفته شد که اوساده زیستی بود که خانه های هزاران نفررا درآتش ندانم کاری وسیاست های دمدمی خود سوزاند. که یک کبریت جنگلی راکفاییت می کند. این رانوشتم تا خودم هم یادم نرود انگیزه ام را از حضور در انتخابات من به امید تغییر آمده ام به امید نسیمی که پیکر بی جان این مرزوبوم بوزد.
کیف کردم.
من از مقاله شما اینطور متوجه شدم که ظاهرا یعضی ها به جای مردم تصمیم گرفتند که کسی رییس جمهور شود که رای پنجاه درصدی داشته باشد به هفتاد درصدی، و عرصه انتخابات را مدیریت و مهندسی کردند ؟ نگفتید که اینطور ایجاد تعادل له نفع کیست ؟ مردم؟ کشور ؟ یا گروه خاص؟
من يه جوان 22 ساله ايراني آذري هستم از ديار همان مير ...
نه اصلاح طلبم نه اصولگرا و نه هيچ كوفت و زهرمار ديگه اي.
من به روحاني راي دادم ولي نه به دلايلي كه شماها داديد. متاسفم ولي براي من اصلا مهم نيست كه كي زنداني سياسيه يا اصلا براي چي و كلا اين چيزا فك كنم واسه بالا شهرياي تهران مهمه. من و خيلياي ديگه شما بخون 80 درصد آراي روحاني فقط و فقط بخاطر احياي اقتصاد اين مرز و بوم و حل اين مشكل بيكاري لعنتي كه خيليارو تا مرز خودكشي برده بهش راي دادن.
پس لطفا دغدغه خودتونو بجاي دغدغه همه مردم جا نزنيد.
مر30
برای منم نه آزادیهای شعاری و دعواهای سیاسی و این مسخره بازیها مهم نیست.
کسی که شکمش سیره، صبح تا شب دم از این حرفها میزنه.
ما کار میخواهیم، خونه میخواهیم، امکانات میخواهیم، عدالت میخواهیم، این همه تبعیض بسه.
به خدا اگه مشکلات اقتصادی رو حل نکنه یا توجیه کنن، خودم جلوشون میایستم.
آقای 22 ساله 4 سال قبل 18 سالت بوده ولی گمونم اونقدر بزرگ بودی که بفهمی دعوا سر همین بی کفایتی ها تو اداره مملکت بود
جرات نداری چاپ کنی طرفدارای اصلاح طلبت میپرن؟
شرایط امسال مثل 88 بود؟ مثلاً تا ساعت 3 نصفه شب همه چی تموم شد؟ می دونی روحیه ی طنز مردم چی می گفت؟
امسال اعلام نتایج واسه این طول کشید که از رو تعرفه خوندند چون مثل 4 سال پیش حفظ نکرده بودند! بس که سرشون شلوغ بود
در صورتی که شما نمیتونید یه کشور توسعه یافته از نظر اقتصادیو به من نشون بدید که درجه ای از دموکراسی نداشته باشه
این را همه بدانند که مردم ایران در عین، گذشت، صبر، ایثار،فداکاری و وفاداری که شاید در این زمانه کمی کمرنگ شده باشد مردمی احساسی و غیر قابل پیش بینی هستند!
و این یکی از حسنات ایرانیان است!
بعضی ها این مهم را آویزه گوششان بکنند!!!
کم نبودن،راحت از این قضیه نگذرید.
مردم چاره و راه و انتخاب دیگری برایشان وجود نداشت و نه از سر علاقه بلکه از سر اجبار در موقیت" یا باخت همه چیز یا پذیرش تنها گزینه موجود حد اقلی "قرارگرفتند............
این در صورتیه که آگاهیه صددرصد در مورد احزاب و منتخب این احزاب در انتخاباتو داشته باشن در غیر این صورت تو انتخابات مردم با یه موج یا یک کلمه تحت تاثیر قرار میگیرن در حقیقت در یک جو قرار می گیرن و در اصطلاح عامیانه جوگیر میشن حالا کاندیدایی که بتونه مردومو و حتی کله گنده های سیاسیو در لحظات آخر جوگیر کنه برندست.
در واقع مردم به خاطر وضع موجود به کسی رای ندادن اگه می دونستن به دلیل وجود چشم انداز بیست ساله دولت جدید تورم بوجود اومده رو که بواسطه هدفمندی یارانه ها ارزها و تحریم ها بوجود اومده رو "باید" کنترل کنه.
حالا یکی میگه اولویت من دمه کدخدارو دیدنه یعنی رفع تحریم ها بوسیله باج دادن به کدخدا.یکی میگه عمل کردن به قانون برای کنترل بازار پر هرج و مرج داخلی(راست یا دروغ معلوم نیست)
مردمه ما سی و خورده ای ساله عمل به قانون ندیدن بدیهیه که کسی که راحت ترین راهو انتخاب کرده حالا عواقب این کار در سال های بعدم چی میشه میگن هر چی پیش آید خوش آید.
سال۷۶رای به خاتمی رای اعتراضی بود
سال ۸۴ رای به احمدی نژاد رای اعتراضی بود
سال۹۲ رای به روحانی را اعتراضی هست
سال۹۶یا۱۴۰۰رای اعتراضی خواهد شد
اولا آقاي قاليباف اگر چه خدماتي را انجام داده ولي نمي توان در باره مديريتش قضاوت درستي كرد هركسي را در اين شهرداري گذارند چون بدنه كارشناسي و مهندسي قوي دارد و پول هم دارد بالاخره كار مي كند شهردار بعدي هم همينطور لذا اينطوري نمي توان متوجه شد كه چگونه فردي است ضمنا ايشان نظامي است مردم مي خواهند نظاميان به پادگانها برگردند و امور شهر سازي و اقتصادي و ...به متخصصان ذيربط واگذار كنند ايشان دكتري جغرافياي سياسي دارند آيا انصافا صلاحيت لازم براي اداره تهران را داشتند؟مگر هركسي فرماندهنظامي شد بايد كل كشور را بدهند دستش
اگر آقاي روحاني آنطور كه وعده دادند مديريت كشور را به متخصصان واگذار نكنند بازهم آش همان آش و كاسه همان و هيچ فرقي نمي كند
ممکنه نظرتونو راجع به عملکرد آقای کرباسچی بدونم؟ و همینطور شهردار بعدی محسن هاشمی؟
تند نرو ! حساب عده اي قليل راازخاتمي وموسوي وكروبي واصلاح طلبان جدا بايد كرد اكثراصلاح طلبان ارادت خاص به اسلام عزيز و امامان معصوم دارند واين ماركها به ايشان نمي چسبد چراكه حضرت امام حسين خود بزرگ ترين اصلاح طلب واصلاح گر تاريخ است .