پیمان مقدم در اعتماد نوشت:
نه به خدا ما كه مرض نداريم. اگر كسي دارد، مسووليتش با خودش. شايد احتكار كرده و در انبار نگه داشته كه هنوز هم مرض دارد. ولي نخير ما وارد مباحث تخصصي و دعواي پرايد و بنز و پژو نميشويم.
عموجان با خشم و غضب فرمودند: «تا به حال كه گوش به فرمان گردن كلفتهايتان بوديد و تا توانستهايد هرزهنگاري كرديد. حالا كه زمزمههاي رد صلاحيت نامزدتان را ميشنويد قالب تهي كرده و رنگ از رخسارتان پريده است. فكر كردهايد اين فيلتر هم شبيه فيلتر نظارت بر انتخابات شوراهاست كه نزديك به صفر باشد؟ نخير؛ از اين خبرها نيست. هر چند اگر از اين فيلتر هم عبور كنيد به قول جناب محمد دهقان عضو محترم هيات رييسه مجلس «مردم هيچ گاه ديگر نه به احمدينژاد، نه به دوم خرداد، نه به 20 سال پيش و دولت سازندگي برنميگردند.»
خب پس حالا كه شكر خدا چنين است چرا شما و دوستان آنقدر عصباني هستيد عموجان؟ مشكل كجاست؟ حتي جناب آقاي «م» هم فرمودهاند كه براي رقابت انتخاباتي نيامدهاند و هيچ كس رقيبشان نيست. پس جاي نگراني در باب مرخصي استحقاقي هم وجود ندارد. عموجان فرمودند: «به هر حال احتياط شرط عقل است. بايد هميشه مراقب شما هرزهنگارها بود.» نگران نباشيد عموجان! ما قول ميدهيم بيشتر از اين باعث گراني و تورم و بيكاري نشويم...
در همين حين آقا اسفنديار رفتگر زحمتكش محله سر رسيدند. مطابق هر روز از ايشان سوال كرديم كه به چه كسي راي ميدهند؟ فرمودند: به جناب حضرتي! بهبه؛ به سلامتي و دل خوش. مگر ايشان نامزد شدهاند و ما خبر نداشتهايم؟
آقا اسفنديار فرمودند: نخير! ولي گفتيم يادي هم از زحمات ايشان كرده باشيم. به هر حال اين روزها زحمت زياد ميكشند. هي ما درباره نامزدهاي مختلف صفحه ميگذاريم و هي ايشان حذف ميكنند. گفتيم به خودشان راي بدهيم تا سرشان شلوغ شود و دست از جرح و تعديل بردارند...
خواب ديدم...
در خواب ديدم كه ما رفتيم روزنامه سري به بچهها بزنيم. ديديم «اعتماد» شبيه شهر مردگان است.
هيچ كس حس و حال حرف زدن نداشت. انگار نه انگار كه انتخابات نزديك است. از برُ و بچ موضوع را جويا شديم و مشخص شد كه در روزنامهيي فخيمه، مقالهيي درج شده و در آن بر لزوم رد صلاحيت جناب حضرتي به دلايل مشخصي تاكيد شده است.
در اين مقاله «اعتماد» كانون هرزهنگارهايي معرفي شده كه به واسطه حمايتهاي جناب حضرتي باعث گراني و تورم و كمارزش شدن پول ملي و رسيدن پرايد به قله قاف و يكشنبه سياه و مرخصي استحقاقي دقيقه 90 شدهاند.
در اين مقاله تاكيد شده كه براي دلسرد نشدن مردم بايد علاج واقعه پيش از وقوع انجام شود و مهرههاي سوختهيي مثل جناب حضرتي فرصت عرض اندام پيدا نكنند. در خواب ديدم كه جناب حضرتي با عصبانيت فرياد زدند كه اگر نبود جفتكپرانيهاي ما، ايشان اينچنين دچار خشم آن روزنامه فخيمه نميشدند. خدايا بندگانت را از خشم روزنامه فخيمه مذكور مصون بدار...