صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۸۲۱۶
تاریخ انتشار: ۰۳:۰۵ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
مشاور رییس‌جمهوری پیشین ایران معتقد است هنوز فرصت برای اعلام حضور نامزد حداکثری اصلاح‌طلبان هست. او می‌گوید: اصولگرایان سعی می‌کنند در فرصت باقیمانده تا روز رای‌گیری حساب خود را از احمدی‌نژاد جدا کنند اما اصلاح‌طلبان با توجه به پیشینه و سابقه روشن خود اگر بتوانند با نامزدهای حداکثری خود پا به عرصه رقابت بگذارند، از شانس بالایی برای جلب‌نظر رای‌دهندگان برخوردارند.

گفت‌وگوی  با جواد اطاعت را بخوانید.

‌دعوت گروه‌ها و شخصیت‌های مختلف برای حضور نامزد حداکثری اصلاح‌طلبان در انتخابات همچنان ادامه دارد. اگر ایشان مبنایشان بر عدم‌نامزدی است؛ چرا این مساله را با یک بیانیه اعلام نمی‌کنند تا سکوت ایشان به رضایت تفسیر نشود؟ 
آقای خاتمی مترصد ایجاد فضای مناسب است. اگر آن فضای مناسب ایجاد شود، قطعا آقای خاتمی می‌آید، به‌خاطر مصالح و منافع کشور و ملت، ایشان حضور پیدا می‌کند. منتها شاید احساس نمی‌کند که چنین شرایطی فراهم شده است. 

‌این شرایط چیست؟ 
برای هر نوع کنش و فعالیت سیاسی و هر نوع اقدام سیاسی باید بسترهای سیاسی و اجتماعی لازم فراهم شود. شاید هنوز آقای خاتمی به چنین نتیجه‌ای نرسیده است که بتواند اعلام نامزدی کند. هنوز هم زمان برای ایشان هست و دیر نمی‌شود. چون ایشان چهره شناخته شده‌ای است، پایگاه‌های مردمی خود را دارد، بنابراین باید همه جوانب را بسنجد. 

‌اما اگر ایشان روز آخر اعلام کنند که نمی‌آیند، تکلیف دیگر نامزدها چه می‌شود؟ 
ایشان مانع فعالیت سایر کاندیداها نبوده و نیست. آن افراد می‌توانستند فعالیت‌ خود را داشته باشند، کما اینکه دارند، یعنی مانعی برای حضور دیگران نبوده‌اند، البته کاریزما و موقعیت اجتماعی ایشان، حضور یا عدم‌حضور ایشان، طبیعتا فضای سیاسی را تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد. اگر حضور پیدا کند ممکن است خیلی از نامزدها، حتی برخی نامزدهای اصولگرا هم انصراف بدهند و از گردونه رقابت‌ها کنار بکشند ولی اگر کنار بکشد، ممکن است خیلی‌های دیگر که ممکن بود کنار بروند در عرصه بمانند چون شانس بیشتری برای خود قایل خواهند بود. بحث دیگر اینکه تحولات در کشور ما خیلی سریع رخ می‌دهد و باید تحولات آتی را هم دید. یعنی آقای خاتمی چون تعهدی نسبت به کشور و ملت دارد نمی‌تواند بدون بررسی تحولات آینده تصمیم بگیرد. لذا چاره‌ای نیست جز اینکه همه جوانب را ببیند و بعد تصمیم بگیرد که کمترین خطا و اشتباه در آن باشد. 

‌من جواب سوالم را نگرفتم. در این وضعیت «تعلیق» که بر فضای سیاسی حاکم است، تکلیف سایر نامزدهای اصلاح‌طلب چه می‌شود؟
آقای خاتمی باید برنامه‌های خود و مصالح کشور را در نظر بگیرد. ایشان موظف نیست برنامه‌های دیگران را هم مدنظر قرار دهد. 

‌بله. اما برای اصلاح‌طلبان دشوار نیست که اگر آقای خاتمی نیاید در این زمان اندک باقیمانده روی فرد دیگر برنامه‌ریزی کنند؟ 
تاکید اصلاح‌طلبان روی خود آقای خاتمی است.

‌اگر احتمالا آقای خاتمی نیاید تکلیف چیست؟ 
آن موقع باید دوستان مجددا جلسات شورا را تشکیل دهند.

‌تا 24 اردیبهشت بیشتر وقت نداریم. 
اگر آقای خاتمی احساس کند شرایط به‌گونه‌ای تغییر کرده یا می‌کند که امکان حضور ایشان فراهم شود و می‌تواند کمکی به ملت و کشور کند، حضور پیدا خواهد کرد و دریغ نمی‌کند. منتها اگر شرایط به گونه‌ای پیش برود که آقای خاتمی احساس کند که حضورش نه‌تنها مفید نیست بلکه ممکن است مشکلاتی را برای کشور ایجاد کند، نمی‌آید. 

‌در صورت نامزد نشدن آقای خاتمی، فرآیند تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان چگونه خواهد بود؟
در شورای هماهنگی قاعدتا اگر آقای خاتمی نیاید کسانی که از ابتدا موافق شرکت نبودند، ممکن است به همان گزینه برسند و کسانی هم ممکن است به یکی از گزینه‌های موجود. این البته یک فرضیه است و تا الان در مورد آن بحث نشده است، ما در اصل و فرع، حضور آقای خاتمی را مفروض گرفته‌ایم. برنامه‌هامان را آماده کردیم و بحث‌های مختلفی که داشتیم همه بر فرض حضور آقای خاتمی بوده است. اگر قرار باشد آقای خاتمی حضور پیدا نکند، مجددا باید این مباحث طرح شود، موافقین و مخالفان صحبت کنند و نهایتا به تصمیم برسیم که چه باید کرد. 

اگر آقای خاتمی و هاشمی نیایند، اصلاح‌طلبان شانسی برای پیروزی در انتخابات دارند؟ 
بستگی دارد که از کدام نامزد حمایت کنند و البته مصوبه شورای راهبردی اصلاح‌طلبان این است که اصلاح‌طلبان باید با «یک نامزد» وارد انتخابات شوند. اگر چند نفر هم خودشان را در معرض کاندیداتوری قرار دهند، نهایتا باید به نامزد واحد رسید. اگر بر یک نامزد اجماع کنند و همه نیروهای اصلاح‌طلب از جمله آقای خاتمی هم از آن فرد حمایت کند، احتمال پیروزی هست. 

‌فکر می‌کنید راز اصرار اصولگرایان بر حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده چیست؟ 
این دعوت‌ها را نباید خیلی جدی گرفت. آنها ممکن است از نامزدهای غیرجدی اصلاح‌طلبان استقبال کنند ولی قطعا از نامزدهای جدی که ضریب موفقیت آنها بالاست، استقبال نخواهند کرد.طبیعتا محافظه‌کاران علاقه‌مندند که در یک رقابت کنترل‌شده برنده شوند و نه رقابتی که امکان بازنده بودنشان زیاد است. بنابراین اگر دعوت هم می‌کنند دعوت از نامزدهای حداکثری نخواهد بود. 

‌برخی رسانه‌های اصولگرا مدعی هستند در صورت حضور آقای هاشمی تجربه‌سال 84 تکرار می‌شود؟ 
شرایط اجتماعی کنونی با‌سال 84 خیلی متفاوت است. در‌سال 84 تعداد نامزدهای اصلاح‌طلب زیاد بودند و کاندیدای شاخص هم زیاد بود. من معتقدم اگر همان زمان هم بر نامزد مشخصی اجماع می‌کردیم، قطعا برنده انتخابات بودیم. اما آرا بین آقای کروبی و هاشمی و معین و مهرعلیزاده، پراکنده شد. در شرایط کنونی هم اگر بر فردی اجماع شود، اگر آن فرد آقای خاتمی باشد که قطعا برنده است. در صورت نبود آقای خاتمی هم امکان پیروزی هست. به شرطی که مصوبه شورای راهبردی مبنی بر اجماع اصلاح‌طلبان حول محور یک نامزد، تحقق عملی پیدا کند. چون آقای هاشمی هم چهره شناخته شده‌ای است و اقدامات دولت در‌سال‌های اخیر، عدم موفقیت دولت در این‌سال‌ها و اینکه آقای هاشمی به عنوان منتقد سیاست‌های کنونی ظاهر شده است، شانس آقای هاشمی را هم افزایش داده و فکر می‌کنم اگر همه جریان اصلاحات از آقای هاشمی حمایت کنند، پیروزی ایشان حتمی است. 

‌آیا آقای هاشمی چهره اصلاح‌طلبی است که جریان اصلاحات از ایشان حمایت کند؟ 
آقای هاشمی «راه میانه» را همیشه پیش گرفته است. نه می‌توانیم او را در قالب اصلاح‌طلبان تعریف کنیم و نه در قالب اصولگراها. منتها در شرایط کنونی که محدودیت‌هایی را بر اصلاح‌طلبان تحمیل می‌کند، فکر می‌کنم خیلی نباید به فکر برنده‌شدن یک نامزد اصلاح‌طلب خالص باشیم. باید فراتر از این مسایل نگاه کنیم، چون کشور با مشکلاتی مواجه است، باید از چهره‌ای حمایت کنیم که توانایی این را داشته باشد تا کشور را از وضع کنونی خارج کند. آقای هاشمی این توانایی را دارد. آقای هاشمی، به‌صورت مکرر این خواسته را مطرح کرده و گفتند آقای خاتمی بهترین گزینه برای انتخابات در شرایط کنونی است. آقای خاتمی هم در مواردی مطرح کردندکه در شرایط کنونی، شاید آقای هاشمی بهتر باشد. 

ممکن است برخی از بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان این استدلال را نپذیرند.
اصلاح‌طلبان بیشتر به رفع مشکلات کشور می‌اندیشند تا اینکه حتما یک چهره اصلاح‌طلب پیروز میدان شود.  اولویت آنها رفع معضلات کشور است. آقای هاشمی فردی است که در‌سال‌های اخیر با اصلاح‌طلبان هم‌جهت شده است، دیدگاه‌هایش به اصلاح‌طلبان خیلی نزدیک است، شرایط اجتماعی و سیاسی کشور چنین امری را ایجاب کرده است. هم اینکه این توانمندی را دارد که کشور را از شرایط کنونی خارج کند. 

‌انشقاق اصولگرایان در نبود رقیب اصلاح‌طلب چه تفسیری دارد؟ 
اینکه اصولگراها الان متفرق و پراکنده شده‌اند، به دو دلیل است. یکی اینکه چهره کاریزماتیکی ندارند، چهره‌ای که شاخص و برتر باشد و همه بخواهند حول آن اجماع کنند. دوم اینکه در این هشت‌سال، عملکردشان با موفقیت همراه نبوده است و مورد قبول مردم نیست، به همین دلیل هرکس می‌خواهد از مشکلاتی که هست تبری جوید، ساز خودش را می‌زند. 
‌راجع به برنامه صحبت کردید، برنامه‌ای که دو، سه روز آخر‌سال 91 منتشر شد تحت عنوان طرح اصلاح‌طلبان برای اداره کشور...
بایدها و نبایدها بود. 

‌چه شد که این طرح روزهای آخر‌سال منتشر شد؟ 
این طرح البته بخشی از تلاش‌هایی بود که از تابستان گذشته در جریان بود و برنامه کوچکی بود از آنچه درخصوص اداره کشور تدوین و تنظیم شده بود، توسط کمیته‌هایی که با درخواست آقای خاتمی فعال شده بودند. کمیته سیاست خارجی و سیاست داخلی، کمیته اقتصادی، کمیته فرهنگی و کمیته اجتماعی. تقریبا اواخر اسفند بود که به نتیجه رسیده بود چون کارها انجام شد و به نتیجه رسیده بود، خلاصه و عصاره‌ای از آن فعالیت‌ها توسط کمیته‌هایی که تشکیل شده بود به ایشان ارایه کردند و آقای خاتمی هم مناسب دیدند که منتشر شود و در اختیار مردم قرار گیرد. اصلاح‌طلبان از فراکسیون‌های مختلف در آن حضور داشتند و فعال بودند و همان‌طور که می‌دانید به امضای 46 نفر از اعضایی که تحت عنوان «شورای مشاوران» آقای خاتمی بودند، منتشر شد. 
‌46
 مشاور آیا در زمینه تصمیم‌سازی برای اعلام نامزدی یا عدم اعلام نامزدی آقای خاتمی فعالیتی داشته‌اند؟
یکی از فعالیت‌هایی که شورای مشاوران انجام دادند، تهیه و تدوین برنامه‌ها برای نامزد اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری بود و در کنار آن جلسات شورا هر دو هفته یک‌بار تشکیل می‌شد و راجع به ورود یا عدم‌ورود در انتخابات یعنی مشارکت یا عدم شرکت بحث می‌کردند، در مورد اینکه چه تعداد افراد نامزد می‌شوند و آیا یک کاندیدای واحد داشته باشیم و معرفی کنیم یا تعدادی کاندیدا معرفی کنیم؛ در مورد اینکه اولویت ما در کاندیداهای حداکثری باشد یا نه، می‌توانیم به کاندیداهای حداقلی هم رضایت دهیم، بحث‌های مختلفی در این شورا مطرح می‌شد که نهایتا هم موافقین و مخالفان صحبت می‌کردند، رای‌گیری و تصمیم‌گیری می‌شد. در نهایت به آنجا رسید که آقای خاتمی به عنوان نامزد حداکثری پذیرفته شد. 

نقش شورای مشاوران در تصمیم‌سازی جریان اصلاحات چه بوده؟ 
یک بخش آن به احزاب و جریان‌های سیاسی اصلاح‌طلب و نیروهای فکری اصلاح‌طلب برمی‌گردد که نتیجه تصمیم را به فرد و مصداق مورد نظر ابلاغ کنند. ولی بخشی هم به خود طرف برمی‌گردد که آیا شرایط را مساعد می‌بیند یا نمی‌بیند که حضور پیدا کند یا نکند. آن چیزی که به شورا برمی‌گردد، آقای خاتمی در اولویت اولش هست کما اینکه آقای هاشمی در اولویت بعدی این شورا قرار دارد. این به مشاوران و اصلاح‌طلبانی برمی‌گردد که به‌عنوان فعال سیاسی در کنش سیاسی برای انتخابات آتی هستند ولی بخشی هم به کسانی برمی‌گردد که این پیشنهاد به آنها می‌شود که آیا آنها آمادگی لازم را دارند یا نه و آنها هم این حق را دارند که روی آن فکر کنند و به صرف اینکه شورای مشاوران به یک نظر برسد طرف مقابل هر که باشد که نمی‌تواند صددرصد تسلیم شود. او هم باید رایزنی‌های خود را کند و تحمل خودش را داشته باشد و شرایط را رصد کند تا نهایتا به تصمیم برسد. یعنی تصمیم، چندجانبه است بین خواست مردم و طرفداران، خواست فعالان و نخبگان سیاسی و خواست فردی که قرار است نامزد شود. 

‌شرایط کلی اصلاح‌طلبان را چگونه می‌بینید؟ 
ما باید مسایل را نسبی ببینیم. وقتی مردم عملکرد دولت اصلاحات و مجلس اصلاحات را با دولت و مجلس محافظه‌کار مقایسه می‌کنند، طبیعتا متوجه می‌شوند که عملکرد اصلاح‌طلبان با محافظه‌کاران و عملکرد اصولگرایان با اصلاح‌طلبان قابل مقایسه نیست. بخشی از آنها علایق سیاسی دارند و به دلیل دیدگاه‌های سیاسی اصلاح‌طلبان که مبتنی است بر دفاع از آزادی بیان و آزادی‌های سیاسی و آزادی احزاب و آزادی اجتماعات و حقوق انسان‌ها و غیره که طبیعتا طیف روشنفکران را در برمی‌گیرد و می‌توانیم نمود آن را در اکران فیلم‌هایی که در آن دوره اکران می‌شد و در کتاب‌هایی که چاپ می‌شد به عینه ببینیم. دفاع از روزنامه‌نگاران و روزنامه‌هایی که منتشر می‌شد. بخشی برمی‌گردد به دیدگاه‌هایی که در عرصه بین‌الملل توسط مسوولان اصلاح‌طلب مطرح می‌شد و تعاملی که ایران با نظام بین‌الملل داشت، سیاست تنش‌زدایی که آقای خاتمی مطرح کرده بود، سیاست گفت‌وگوی تمدن‌ها، ارتباط خوبی که بین ایران با کشورهای همسایه به‌ویژه با عربستان و سایر همسایگان وجود داشت، تعاملی که ایران با دنیا پیدا کرده بود به‌گونه‌ای که شرکت‌های فرانسوی هم پذیرفته بودند در نفت و گاز ایران سرمایه‌گذاری کنند و امثالهم که عموما صنعتگران ما از چنین حرکتی ارضا می‌شدند و به توسعه صنعت ما و در جمع به توسعه کشور کمک می‌کرد. 

چقدر طول می‌کشد تا کشور به حالت عادی و برنامه چهارم توسعه بازگردد؟ 
بستگی دارد به فردی که رییس‌جمهور می‌شود و با کدام رویکرد سیاسی حاکم شود. فردی مثل من سیاست‌های جاری را اصلا نه‌تنها مفید برای کشور نمی‌دانم که مضر می‌دانم. اگر این سیاست‌ها را کنار بگذارم و سیاست‌هایی که با توسعه هماهنگ است ساری و جاری شود با توجه به پتانسیل‌هایی که ایران دارد حداقل هشت تا 10‌سال زمان می‌برد تا وضعیت اقتصاد ایران به وضعیت نسبتا مطلوبی برسد. اگر برنامه چهارم توسعه را دوباره از سال 92 مبنا بگیریم و اجرایی کنیم و دولت کارآمدی باشد، دولت کارآمد نه فقط از نظر اجرایی، بلکه از نظر سیاست‌ها. اگر استراتژی‌های درستی حاکم شود با توجه به پتانسیل‌های خوبی که کشور ما دارد از نظر سرمایه و مالی و نفت و گاز و صنعت گردشگری و پتانسیل‌ها برای سرمایه‌گذاری خارجی یا سرمایه‌گذاری که ایرانیان خارج از کشور انجام می‌دهند کشور ما ظرف دو دوره چهار‌ساله می‌تواند خود را به شرایط متعادلی از نظر اقتصادی برساند ولی اگر قرار باشد سیاست‌های جاری و بدتر از آن تداوم پیدا کند نباید انتظار وضعیت بهتر داشته باشیم. 

‌چرا اینقدر همه برای نامزدی در انتخابات «احساس تکلیف» می‌کنند. 
این یکی از اصطلاحاتی است که معمولا در جامعه ما رایج است، البته قبلا «تکلیف شرعی» می‌گفتند. اگر تکلیف اجتماعی باشد قابل هضم است ولی اگر تکلیف شرعی باشد که یک شعار بیشتر نیست. در بحث انتخابات که واجب کفایی مطرح است و افرادی هم احساس تکلیف می‌کنند که هیچ تکلیفی بر آنها نیست. یعنی نه شرایط و نه صلاحیت آن را دارند و نه توان آن را دارند، بنابراین کلمه احساس تکلیف مقداری لوث شده و تبدیل به شعاری بی‌معنا شده که طرف آمدن خود را توجیه کند. چون توان علمی لازم را برای توجیه حضورش ندارد خودش را با یک کلمه راحت می‌کند که من احساس تکلیف کردم. لابد خواب‌نما شده است که می‌خواهد در این عرصه حضور پیدا کند. 

‌دلیل نگرانی اصولگراها از حضور کاندیدای دولت چیست؟ 
دولت هم جزو اصولگراهاست.

اصولگرایان و دولت که از هم تبری می‌جویند. 
دولت بخشی از جریان اصولگراست. وقتی که دولت کاندیدایی را معرفی می‌کند به معنای انشعاب جریان محافظه‌کاری در کشور است و این انشعاب می‌تواند سبد رای محافظه‌کاران را تقسیم کند. دغدغه دوم اینکه دولت ابزارهایی در اختیار دارد که می‌تواند به نفع کاندیدای مورد نظر خود به کار گیرد. همین که در کشور ما متاسفانه نه‌تنها دولت، بلکه سایر کاندیداها هم در مسیر غلطی افتادند که همه شعار توزیع ثروت می‌دهند به‌جای آنکه شعار تولید ثروت دهند و چون درآمد نفت و امکانات در اختیار دولت است این دغدغه و نگرانی را دارند که دولت از امکانات در اختیار خود به نفع کاندیدای خاصی استفاده کند و پیروز میدان شود. اصولگرایان تلاش می‌کنند سرنوشت سیاسی خود را از دولت ناموفق جدا کنند. به این راحتی نیست که بتوانند این تفکیک را صورت دهند. به هر حال احمدی‌نژاد جزو افراد اصولگرا یا محافظه‌کار بوده است. شورای شهر محافظه‌کاران او را به‌عنوان شهردار معرفی کرده است. محافظه‌کاران شناخته‌شده در انتخابات از ایشان حمایت کردند، همه هم بر ایشان اجماع کردند. با وجود اینکه آقای هاشمی که خود عضوی از جامعه روحانیت و اصولگرا بود و قاعدتا باید اصولگرایان سنتی از ایشان حمایت می‌کردند ولی با وجود این همه محافظه‌کاران از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردند. 
ارسال نظرات
سرافرازی
۰۸:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
آمدن خاتمی یک پیروزی بزرگ برای اصلاح طلبان به دنبال خواهد داشت حتی اگر رد صلاحیت شود.
ناشناس
۰۸:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
اول خاتمی بعد عارف
ناشناس
۰۸:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
کدام یک از حرف های آقای خاتمی برای نیامدن غیر منطقی بوده است؟کدام یک از شروطی را که طرح کرده غیر منصفانه بوده است؟چرا می خواهید او را بیاورید وقتی نتیجه برای مردم و این مرد بزرگ بحران ساز خواهد بود