صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۴۵۴۳
گوشه‌هایی از زندگی آخرین شاه مطلقه (2)
اگرچه شاه پنجم قاجار سند افتخارآمیز مشروطیت قدرت در ایران را امضا کرده است، اما کارنامه درخشانی ندارد. دوران او جولان بی‌کفایتی بود. مظفرالدین شاه کشور را غارت کرد تا به فرنگ سفر کند، سفرهایی که جز آبروریزی چیزی به دنبال نداشت. اداره کشور توسط این شاه چندان بود که سفیر انگلستان از ناکارآمدی موجود در ایران که منجر به منافع انبوه انگلستان می‌شد، اعلام رضایت کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۱

فرارو- اگرچه شاه پنجم قاجار سند افتخارآمیز مشروطیت قدرت در ایران را امضا کرده است، اما کارنامه درخشانی ندارد. دوران او جولان بی‌کفایتی بود. مظفرالدین شاه کشور را غارت کرد تا به فرنگ سفر کند، سفرهایی که جز آبروریزی چیزی به دنبال نداشت. اداره کشور توسط این شاه چندان بود که سفیر انگلستان از ناکارآمدی موجود در ایران که منجر به منافع انبوه انگلستان می‌شد، اعلام رضایت کرده است.1

مظفرالدین شاه در اداره مملکت ناکارآمد بود و نمی‌توانست مالیات ایالات را به تمامه جمع‌آوری کند و خزانه وضعیت بدی داشت، این وضعیت نابسامان در عدم توانایی جمع‌آوری مالیات را عموی شاه چنین گزارش داده است، «مدت هشت ماه است که يک دينار نه از ولايات نه از خزانه به مردم مواجب داده نشده، سر همه بی کلاه است. در خزانه پول نيست و ولايات مغشوش»2.

شاه به غارت کشور پرداخت. وی آنچه از دوران ناصری برایش به ارث رسیده بود یعنی بخش عمده‌ای از ذخاير و اموال سلطنتی و ملی را یا به درباریان فاسدی چون خود داد و یا صرف مسافرت به فرنگ نمود»3.  نفرت از این شاه به قدری بود که در کوچه و بازار  عليه وی  و صدراعظم «با الفاظ رکيک و مستهجن» شعر خوانده می‌شد.4

خالی بودن جیب از مالیات شاه را به دادن امتیازات سوق می‌داد تا از این طریق هزینه‌ی سفر‌های بی‌فایده‌اش را تامین کند. در همین راستا بود که مانند پدر به حراج ایران دست زد و امتیازات را مانند نقل و نبات میان خارجیان پاشید تا از بابت این امتیازات شاه پولی برای سفرهای شاهانه به فرنگ به دست آورد.

«به ناگزير در 1901 هزار ليره «وثيقه‌ی عايدات شيلات بحر خزر» را بی‌مشورت با ارکان دولت بالا کشيد.5  نيز سرخود امتياز راه آهن را به روس‌ها واگذارد و امتياز بانک را به آلمان». راه آهن و بانک استقراضی و شیلات به روسیه داده شد و امتیاز حفریات باستانشناسی در شوش به فرانسه6، هیرمند از ایران جدا شد و بجرین زیر بیرق انگلیس رفت، کنترل  گمرکات به روس واگذار شد7 و این کشور به دنبال کشیدن خط راه‌آهن به تبریز بود.8   امتیاز نفت مهم‌ترین امتیازی بود که شاه به انگلیس‌ها داد، شاه در این امیتاز «انحصار استخراج» نفت را به دارسی (Knox D’arcy) داده بود، این امتیاز توسط هاردینگ وزیر مختار انگلیس با استفاده از پول پرستی شاه حاصل شده بود.

بهانه عمده غارت کشور، سفر به فرنگ بود، بار نخست شاه خزانه را خالی کرد، هزینه تامین نشد، به سراغ گمرک آذربايجان رفت و آن را به بلژيکيان وا نهاد. «نخستين وام از سوی آن  دولت  به مدت 75 سال و با فرع صدی پنج به دولت ايران پرداخت گرديد.9   افزون بر اين  28 مليون منات که برابر 2 مليون و 400 هزار ليره بود، با بهره 5 درصد از روس ها ستاند. به دنبالش  بی‌آنکه با اهل دولت مشورت کند، سرخود عوايد گمرکات کشور را به دولت روسيه واگذاشت.10  از ميان اهل دولت احدی را "يارای  اعتراض نبود"».11  چپاول برای سفر به فرنگ درحالی صورت می‌گرفت که شاه به بازرگانان داخلی 2 کرور و به ارباب دیوانی 24 کرور بدهکار بود.12

به هنگام سفر دوم مظفرالدین شاه از نو به رغم مخالفت دولت، هزينه سفر خود را از خزانه‌ی دولتی برداشت.13  10 مليون منات هم از روس‌ها قرض گرفت، سفر سوم  نیز در 7 آوريل  1903/5 ذيقعده 1322 انجام شد.  هزينه‌ی سفر 10 هزار تومان بود. چنانکه به قصد سفر  باز ده مليون منات از روس‌ها گرفت. امتياز راه شوسه از جلفا و تبريز تا قزوين و تهران را به آن دولت داد.

سفرهای فرنگ شاه ولخرج به جز آبروریزی برای ایران دستاوردی نداشت، انگلستان دست او را در خريد اشيا بدون پرداخت وجه آزاد گذاشتند. «بدين‌سان از سوی شاه،  علاء الملک وزير مختار «دولت  عليه» 32 صندوق اسباب «مبل و کارد و چنگال» خريداری کرد. وجه خريد را نپرداخت. شاه به بلژيک هم سری زد. سفری که به یک آبروریزی بزرگ بدل شد، شاه نمی‌توانست دل و روده خود را کنترل کند از این رو يک صندلی سوراخدار تدارک ديده بودند تا   شاه خیالش راحت باشد و در هر مجلسی که می‌رود به روی آن بنشیند. به رغم تمام کوشش بر نگاه داشتن راز صندلی سوراخ‌دار شاه، یک روزنامه‌نگار بلرژیکی  پرده از آن برداشت و نوشت «شاه ايران با مدنيت چندان اُخت نيست. حتی  در مراسم  رسمی روی يک صندلی سوراخدار می‌نشيند. زيرا که از دل و روده خودش می‌ترسد. از اين رو از شرکت در مراسم رسمی پرهيز می کند، مگر اينکه او را روی صندلی سوراخدار بنشانند! ... اگر اين صندلی حاضر نباشد، عصبی می شود و  خونسردی خود را از دست می دهد».14

هم‌چنین به علت عدم پرداخت وجوه خرید‌هایش فرانسوی‌ها از او شکایتی تنظیم کردند، دولت‌ فرانسه بارها به دولت ايران گوشزد کردند که  شاه هرچه زودتر بايد بهای خريدها را بپردازد. گوش بدهکار نيافتند. سرانجام به دستور وزارت خارجه فرانسه، شاه را به علّت سر باز زدن از پرداخت پول نشريات خريداری شده از دوست فرانسه، «محترمانه»  به دادگاه خواستند.15

میل سیری‌ناپذیر شاه به صرف هزینه‌های بی‌فایده و ولخرجی در مسافرت‌های فرنگ به گونه‌ای بود که انگلیس و روسیه فرصت را غنیمت شمرده و شاه را تا بیخ گلو مقروض کردند، بی‌کفایتی در گرداندن اقتصاد داخلی منجر به باج‌گیری و استفاده قدرت‌های خارجی شده بود. چنین بود که سرگور ازلی سفیر بریتانیا در شادباش وجود چنین قدر فاسدی نوشت: « بهترين سياست اين خواهد بود که کشور ايران را در همين حال ضعف و توحش و بربريت بگذاريم و سياست ديگری مخالف آن تعقيب نکنيم»!16

------------------------------------

[1] . متن پیش‌رو بازخوانی مطلب پیش‌گفته است و چیزی را بر تاریخ نگاشته شده ایران نمی‌افزاید، از این رو همه ارجاعات به نقل از استاد هما ناطق‌اند، در مقاله‌ای به اسم «عدل مظفری». نگارنده بر خود واجب می‌داند از استاد هما ناطق به خاطر دقت علمی و امانت‌داری در ارجاعات پرتعداد و کثیرشان تقدیر به عمل آورد.

[2] همانجا،سالور (عين السلطنه): روزنامهء خاطرات، روزگار پادشاهی مظفرالدين شاه، جلد دوم، به کوش مسعود سالور و ايرج افشار، تهران، انشارات اساطير، 1376، ص. 1039.

[3] عباس اسکندری: تاريخ مفصل مشروطيت، تهران، انتشارات غزل، ايران،1361.

[4] همانجا، ص. 1067.

[5] هدايت، گزارش از ايران، ص. 163.

[6] اسمعيل رائين: انجمن های سری در انقلاب مشروطيت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان، ص. 24.

[7] م. پاولويچ؛ و.تزيا، س. ايرانسکی: انقلاب مشروطه ايران، ترجمهء هوشيار، تهران، شرکت سهامی کتابهای جيبی، 1357، ص.35.

[8] Claude Chayet à Théophile Délcassé, Tiflis, le 3 Avril 1904.

[9] اسماعيل رائين: انجمن های سری در انقلاب مشروطيت، تهران ، انتشارات جاويدان، چاپ دوم.2535 ، ص. 27.

[10] ويلس، چارلز جيمز تاريخ اجتماعی ايران، به کوشش جمشيد دو دانگه و مهرداد نيکنام، تهران، نشر طلوع، چاپ دوم، 1366، ص. 229.

[11] Fernand Souhart à Delcassé, Téhéra, 18 Avril 1900, doc. no. 32 (Carton 2).

[12] غلامحسين افضل الملک،: افضل التواريخ، مجموعه متون و اسناد تاريخی، به کوشش منصوره اتحاديه و سيروس سعدونديان، تهران، نشر تاريخ ايران، 1361، ص. 397

[13] Bourgarel à Delcassé, Téhéran, Avril 1902, doc no.5, (Perse, Politique Intérieure, Carton 2)

[14] «Le Journal de Bruxelles», le 14 Juillet 1902.

[15] از وزارت امور خارجه ايران، خطی، 22 مارس 1903 به نقل از صفائی، ياد شده، ص. 59.

[16] Sir Gore Ousley to Lord Viscount, June 1814, Public Record Office, F.O. 60/4.


ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
علی
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷
البته ضمن موافقت با اصل موضوع سر گور اوزلی سفیر دربار بریتانیا در دربار فتحعلی شاه ومحمد شاه بوده ودر زمان مظفری در گور بوده است.
ناشناس
۱۱:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷
اون یک نفر و اطرافیانش را مقایسه کنید با تمام آقازاده ها و رفقا و باندهای مافیایی اکنون کدام بیشتر غارت کردند و به فرنگ بردند.
ناشناس
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
هزاران شكر كه نابغه اي مانند رضاشاه آمد و اين كشور را از چنگ يك مشت آدم بي خاصيت كه سهمشون از زندگي فقط توليد دي اكسيد كربن بود نجات داد وگرنه حالا حالاها گرفتار اين قوم ياجوج وماجوج بوديم روحت شاد سردار
ناشناس
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
هیرمند از ایران جدا شد و بجرین زیر بیرق انگلیس رفت
قابل توجه مدعیان و سینه چاکانی که از بحرین استفاده ابزاری میکنند !!
ناشناس
۱۴:۵۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
چقدر شبیه رفتار ایرانیان امروزی است !! این اخلاق از قاجار به ارث رسیده
علی
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
قبل از اونم بوده
ناشناس
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۶
چه جانور عجیب و غریب و نفرت انگیزی و چه دوران فلاکت باری