صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۳۹۳۱۰
راز پسر جوان که پس از قتل نامزدش قصد داشت با صحنه سازی از مجازات فرار کند، با کشف جسد دختر جوان در انباری شماره 8 ساختمان فاش شد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۷ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۱
راز پسر جوان که پس از قتل نامزدش قصد داشت با صحنه سازی از مجازات فرار کند، با کشف جسد دختر جوان در انباری شماره 8 ساختمان فاش شد.

به گزارش مهر، ساعت 1 و 45 دقیقه ششم دی ماه امسال، از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 یک فقره فوت مشکوک در داخل یکی از انباریهای یک مجتمع مسکونی در خیابان 194 غربی به کلانتری126 تهرانپارس اعلام شد.

با حضور ماموران کلانتری در محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد جسد متعلق به زن جوانی است که آثار ناشی ضرب و جرح بر روی بدن وی به وضوح قابل مشاهده بود.

با حضور مأموران در محل، یکی از ساکنان مجتمع در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: ساعت 1 و 30 دقیقه بامداد پس از پارک ماشین ، قصد رفتن به آپارتمان خود را داشتم که ناگهان متوجه صدای تلفن همراه شدم که از انباری شماره 8 می آمد!! وقتی به سمت انباری رفتم، از آنجایی که در انباری فاقد قفل بود، در آن را باز کرده و زن جوانی را مشاهده کردم که درون انباری است. بلافاصله موضوع را به مدیر ساختمان اطلاع داده و وی نیز موضوع را به پلیس 110 خبر دادند.

با حضور مأموران کلانتری در محل، بلافاصله از تمام اهالی مجتمع خواسته شد تا برای شناسایی هویت جسد در محل پارکینگ حاضر شوند. پس از حضور تمامی اهالی مجتمع در محل، ساکن واحد شماره یک ساختمان به نام "محمد . و" 26 ساله در اظهارات خود عنوان داشت که جسد متعلق به نامزدش به نام شیدا 20 ساله است که شب گذسته وی را به خانه پدرش در افسریه رسانده و اطلاعی از حضور وی در داخل انباری نداشته است.

با توجه به وجود آثار ضرب و جرح بر روی جسد و احتمال وقوع جنایت، بلافاصله موضوع به قاضی کشیک دادسرای جنایی و پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام شد.

با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، پزشکی قانونی و عوامل تشخیص هویت در محل و انجام بررسی های اولیه مشخص شد که جسد از محل دیگری به این مکان منتقل شده است. به همین خاطر با توجه به دلایل و قرائن به دست آمده پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" تشکیل و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با آغاز تحقیقات، نامزد شیدا در اظهارات اولیه به کارآگاهان گفت: " از شب گذشته که شیدا را به خانه پدرش واقع در افسریه رساندم ، دیگر او را ندیدم".

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی ، در ادامه و با انجام همانگی با مقام قضایی به محل سکونت "محمد.و" در واحد شماره یک ساختمان رفته و در انجا با آثار شکستگی شیشه و ... ناشی از درگیری مواجه شدند. محمد در توضیحات خود به کارآگاهان گفت: " شیدا، دیروز تا آخر شب در منزل من بود که با یکدیگر جر و بحثمان شد که در ادامه با یکدیگر درگیر شدیم. ساعت 2 و 30 دقیقه او را به مقابل خانه پدرش در افسریه برده و تحویل پدر و مادرش دادم و دیگر از او اطلاعی نداشتم تا اینکه صبح پنجم دی با تماس پدر شیدا متوجه شدم که او گم شده است. به همین علت و به همراه پدر و مادر شیدا به جستجوی او پرداخته اما پیدایش نکردیم و سرانجام ساعت هشت شب به کلانتری 126 مراجعه و اعلام فقدانی کردیم".

"محمد " در خصوص علت تخریب قفل در ورودی آپارتمان خود نیز به کارآگاهان گفت: "زمانیکه شیدا را به خانه پدرش رسانده و به خانه بازگشتم ، متوجه شدم که کلید آپارتمان را در داخل خانه جاگذاشته ام. به همین علت مجبور شدم تا با تخریب قفل در ورودی آپارتمان، وارد خانه شوم".

با توجه به اظهارات "محمد" در خصوص رساندن شیدا به خانه پدرش، کارآگاهان به تحقیق از پدر و مادر شیدا پرداختند. مادر شیدا نیز در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: " ساعت 2 و 30 دقیقه پنجم دی ماه دخترم که به همراه نامزدش بیرون رفته بود به خانه بازگشت اما وقتی وارد خانه شد، متوجه شدم که کاپشن به تن ندارد. بدون آنکه با من صحبت خاصی کند به طبقه پایین رفت و گوشی تلفن همراه پدرش را برداشت و به طبقه بالا بازگشت. صبح آنروز من و پدرش هرچه در بالا را زده و او را صدا کردیم، او در را باز نکرد و به همین علت مجبور شدم تا با کلید خودم در طبقه بالا را باز کنم اما شیدا خانه نبود!! به همین علت از آژانس محل پیگیر شده و متوجه شدم که شیدا ساعت سه بامداد همان شب، آژانس گرفته و به خانه نامزدش در تهرانپارس رفته است. به همین علت با تلفن نامزدش تماس گرفته و او عنوان کرد که از او خبری ندارد. به همراه همسرم به خانه محمد رفته و زمانیکه وارد خانه شدیم، کاپشن قرمز دخترم را به همراه کیفش، در داخل اتاق پیدا کردیم که محمد عنوان داشت: "شیدا آنها را شب جا گذاشته و قرار بود تا آنها را برایش بیاورم". پس از آن ، کاپشن و کیف دخترم را به من داد و هر سه نفرمان، به کلانتری رفته و اعلام فقدان کردیم".

در ادامه تحقیقات از اعضای خانواده شیدا، پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده وی اظهار داشتند که در طول مدتی نامزدی شیدا و محمد، بارها آنها با یکدیگر درگیر شده که هر بار شیدا توسط محمد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود.

کاراگاهان اداره دهم در ادامه به تحقیق از راننده آژانس پرداختند . راننده آژانس نیز پس از حضور در اداره دهم، در اظهارات خود به کاراگاهان گفت: ساعت 2 و 30 دقیقه به در منزل آقای... رفته و بعد از سوار شدن خانم جوانی، به طرف تهرانپارس رفتیم؛ در بین راه این خانم جوان چند بار به شخصی زنگ زد و گفت: "من دارم می آیم؛ بیداری ؟"؛ داخل کوچه شدیم و بعد از پیاده شدن زن جوان و پرداخت کرایه، آنقدر منتظر ماندم تا ایشان وارد ساختمان و پس از آن از محل خارج شدم".

با توجه به شواهد به دست آمده از محل سکونت "محمد.و" و دیگر دلایل و قرائن بدست آمده که نشان از ارتکاب جنایت توسط وی داشت، تحقیقات تخصصی از وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و در حالیکه وی در مراحل اولیه منکر هرگونه اطلاع از ارتکاب جنایت شده بود، اما سرانجام لب به اعتراف گشود و عصر دیروز در اعترافات اولیه خود به کارآگاهان گفت: " پس از آنکه شیدا به خانه بازگشت، با یکدیگر جر و بحثمان شد. در حالیکه اعصابم خرد شده بود، با یکدیگر درگیر شدیم و من چندین بار سر شیدا را به قسمت های مختلف زدم که باعث شد او بیهوش شود". متهم در ادامه اظهارات خود مدعی شد: " به تصور اینکه شیدا بیهوش شده و پس از چند ساعت به هوش خواهد آمد، او را به انباری یکی از همسایه ها که خالی بود و قفل هم نداشت برده و آنجا گذاشتم !!! و تصور می کردم که یکی از همسایه ها او را پیدا خواهد کرد و به بیمارستان می رساند".

سرهنگ کارآگاه علی آریا حاجی زاده معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات اولیه متهم در خصوص نزاع و درگیری منجر به قتل، متهم امروز برای ارائه توضیحات به داسرای امور جنایی اعزام شد که به دستور بازپرس پرونده قرار بازداشت موقت صادر و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
برچسب ها: راز قتل انباری
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
پارسا
۲۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۳
بگم حیوون؟ به حیوون توهین کردم. خیلی بی وجدانی .بیچاره دخترا که هیچ جای دنیا امنیت و آرامش ندارن. خدا حالم از مرد بودن بهم میخوره اگه به این میگن مرد
رضا
۱۷:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۳
پدر مادرهايي كه هول ميشند كه دخترشون نترشه! نميفهمند تو اين شهر ديوونه بازار دارند با جون بچه شون بازي ميكنند.

پسره يك رواني مطلق بوده و باباي دختره از اون رواني تر كه دخترشو دست همچين كسي داده