رئیس اسبق امور اوپک ایران در وزارت نفت در گفت و گویی تفصیلی از خلاء دیپلماسی انرژی در ایران و ضربه خود تحریمیها در بازار نفت میگوید. به گفته وی صادرات نفت ایران در تحریم نیست و آنچه عملا تحریم است دریافت پول نفت است، چرا که نفت ایران حتی به آمریکا هم میرود.
به گزارش فارس، بر خلاف تصور عمومی و حتی بسیاری از کارشناسان و مسئولان درباره تحریمهای نفتی، این تحریمها چه در بخش اهداف و راهبردها و چه در بخش اجرا و تاکتیک از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است و در واقع بصورت یک فرآیند چند لایه و با اهداف کلان در قالب یک پلان و نقشه کلی دنبال میشود.
بیتوجهی اغلب مسئولان و کارشناسان کشورمان به ظرفیتهای دیپلماسی انرژی، باعث از دست رفتن فرصتهای بسیاری در زمینه برجسته کردن و استفاده از نقاط قوت و پوشاندن نقاط ضعف اقتصاد ایران و صنعت نفت به عنوان بخش اصلی آن در طول سالهای گذشته شده است و به نظر میرسد ایران در زمینه برنامهریزی برای مقابله با تحریمها چندان دقیق و با دیسیپلین متکی بر کارشناسیهای گسترده عمل نکرده است.
به گونهای که گویی بعضی مسئولین تازه متوجه پدیدهای به نام تحریمهای سازمان یافته و جدی علیه کشورمان شدهاند.
دکتر فریدون برکشلی معتقد است یکی از دلایل این امر نشانههای غلطی است که غربیها به وسیله سایبر ژورنالیزم و دیگر ابزارها برای ما فرستادهاند و با فریب ما درباره یک جنگ موهوم، در واقع در پشت صحنه اقتصاد ما را نشانه گرفتهاند.
برکشلی که عضو بازنشسته هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است، ریاست 13 ساله امور اوپک در وزارت نفت ایران را در کارنامه دارد. وی هم اکنون در موسسه مطالعات بیالمللی انرژی مشغول کار است و با 63 حضور از میان 156 اجلاس برگزار شده اوپک ظاهرا در این زمینه رکودی از خود بر جای گذاشته است. برکشلی همچنین گروه انرژی وین را راهبری میکند. گفتوگو با فریدون برکشلی را با هم مرور کنیم:
الان که قریب به یک سال از آغاز بحث تحریم نفتی ایران میگذرد، شرایط بازار نفت و موفقیت تحریمها را چطور ارزیابی میکنید؟ در رسانههای بینالمللی در این باره اخبار و اطلاعات زیادی منتشر میشود و قطعا تصمیمگیری صحیح به اطلاعات صحیح نیاز دارد. آیا میتوان به عموم اطلاعاتی که از این طریق مننتشر میشود اعتماد کرد و آن را مبنای تصمیمگیری قرار داد؟
در دنیای امروز در بخش انرژی و به ویژه نفت و گاز انفجار اطلاعات وجود دارد و از شبکههای تلویزیونی، اینترنت و بنگاههای خبر پراکنی اخبار متنوعی در این خصوص منتشر میشود، اما متصدیان انتشار این اخبار مسیرها و اهداف خود را دنبال میکنند. یعنی اخبار و گزارشها به نحوی چینش و تنظیم و ارائه می شود که در واقع تأثیر مورد نظر را بر ما میگذارد و بسیاری اوقات ما از همان اطلاعات در تحلیل خود بهره میبریم.
در حالی که تحریمها در حال اجرا است، به صورت همزمان و سازمان یافته از همه دنیا گزارشاتی دریافت میشود که 5 تا 6 میلیون بشکه مازاد ظرفیت تولید نفت وجود دارد و آن را تکرار میکنند. در عین حال قابل مشاهده است که صادرات نفت خام ایران نیز با افتی مقطعی دوباره افزایش مییابد. همزمانی این رویداد نشان میدهد که اخبار در مسیر خاصی حرکت میکند.
در سال 2010 وزارت انرژی آمریکا اعلام کرده است که سالهای 2013 و 2014 بازار جهانی نفت روی لبه تیغ حرکت میکند. یعنی میگویند اگر بتوانیم 2013 و 2014 را پشت سر بگذاریم میتوانیم با موفقیت تحریم نفتی ایران را کامل کنیم.
این گزارش میگوید قبل از اتمام این موعود لااقل به 1 تا 1.5 میلیون بشکه نفت ایران در بازار نیاز داریم و قابل مشاهده است که به همین میزان نفت ایران صادر میشود.
یعنی یک مدیریت نامرئی یا مدیریتی در پوشش تحریم روی عرضه نفت خام صورت میگیرد و عرضه نفت خام به صورت مدیریت شده در جریان است چرا که محاسبات آنها نشان میدهد 1 تا 1.5 میلیون بشکه نفت خام ایران را نیاز دارند.
در این گزارش از واژه «زمستان سخت 2013» استفاده شده است و گفته شده اگر از این گردنه عبور کنیم عراق و کشورهای غیر اوپک کمبودهای بازار را پوشش خواهند داد.
در حالی که اگر قالب خبرها را دنبال کنید میگویند کشورهای غیر اوپک، روسیه یا عراق تولید خود را اضافه کردهاند یا به سرعت در حال افزایش دادن ظرفیت خود هستند و عربستان هم میگوید ظرفیت تولید یک میلیون بشکه نفت اضافه بر تولید فعلی را دارد.
در این فضای انفجار اطلاعات ما از سایبر ژورنالیزم خودمان تقریبا محروم هستیم تا بتوانیم حرفمان را نه فقط در داخل بلکه به جهان نیز عرضه کنیم.
در گذشته شما از روزنامهای که اخبار یک هفته پیش را منتشر میکرد اخبار مورد نیاز را دریافت میکردید اما در حال حاضر اخبار به صورت بر خط و آنی به دست مخاطب میرسد.
این نوع اخبار مانند صاعقه میتواند آسیب بزند و برود. در عین حال فضای اینترنت به قدری بیهویت شده است که شما نمیتوانید منشأ واقعی خبر را پیدا کنید و از او درباره محقق نشدن پیشبینیها پرسش کنید.
نفت در حال حاضر یک فعالیت باشگاهی است و شاید در سراسر جهان بیش از 500 دستاندرکار واقعی نداشته باشد. حضور در این باشگاه بسیار مهم است.
بازیگران نفت شرکتهای چند ملیتی، دولتی، شرکتهای خدماتی مانند شلمبرژه و هالیبرتون هستند که این مورد اخیر یعنی شرکتهای خدماتی در حال قدرت گرفتن هستند. در واقع هر میزان نیاز به تکنولوژی در نفت بالا میرود قدرت شرکتهای تکنولوژی محور بیشتر میشود و سهام این شرکتها با رقمهای بالا خرید و فروش میشود. دیگر بازیگران این عرصه بانکها، مؤسسات مالی و اعتباری و البته سازمانهایی مانند اوپک و دولتهای بزرگ تأثیرگذار هستند.
ایران هم جایگاهی در این باشگاه جهانی نفت دارد؟ نحوه تعامل در این باشگاه 500 عضوی چگونه است؟
ما بحثی تحت عنوان دیپلماسی انرژی داریم. نوامبر 1979 (33 سال قبل)که آمریکا ایران را تحریم نفتی کرد، تحریم در آن زمان سختافزاری نبود. یعنی تحریم اعمال میشد و ما را آرام آرام در دیپلماسی نفتی به حاشیه بردند.
حتی ما دقت نمیکنیم صنعت نفت یک واژه انحرافی است. این نساجی و سیمان نیست که به آن لقب صنعت بدهیم. این نفت است و بازار نفت که مفهوم دارد.
در دیپلماسی انرژی ما را در زمانی از فرصتهای اصلی آرام آرام خارج کردند و ما به عنوان یک کشور تأثیرگذار در بازار نقش خودمان را از دست دادیم و به همین دلیل است که امروز تحریم فیزیکی جواب میدهد.
ما در واقع 30 سال در حال خروج تدریجی بودیم و تحریم آنی نیست. برای زدن ریشه ما در صنعت جهانی نفت 3 دهه وقت گذاشتند.
با چه ساز و کاری چنین کردند؟ چطور ما را از این باشگاه خارج کردند؟
شاید یک لغت آن را به درستی توصیف کند «خود تحریمی»؛ یعنی در واقع ما به آنها برای تحریم خودمان کمک کردهایم و در مواردی ما از تحریم کنندگان هم فراتر رفتهایم. به این معنا که شرکتهای خارجی با ولع به سمت ایران آمدند و ما آنها را پس زدیم. قراردادهای بیع متقابل و مشارکت در تولید و امثال آن پیشنهاد شد و ما پس زدیم.
اگر این شرکتها آمده بودند و در نفت ما ادغام شده بودند جدا کردن آنها از ایران آسان نبود چرا که در آن صورت شرکتهای نفتی در طرف و جناح ما قرار میگرفتند.
شرکتهای نفتی همین الان هم مخالف تحریمها هستند مثلا دیک چنی قبل از معاونت ریاست جمهوری زمانی که مدیر هالیبرتون بود بارها در ایران حضور یافت و در آن برخلاف دوره مسئولیت سیاسی در آن زمان با تحریمها موافق نبود.
آن زمان در میان نفتیهای جهان همه مخالف تحریم بودند. دیک چنی بعد از گرفتن مسئولیت سیاسی یک کمیته 25 نفره در کاخ سفید تشکیل داد که گفته میشود بسیاری از تحولات خاورمیانه از جمله حمله به عراق از آن کمیته خارج شد.
گروه دموکراتها به ویژه کلینتون و ال گور به شدت محیط زیستی بودند و تصور میکردند و باور داشتند 10 سال دیگر با نیروی هیدروژن و انرژیهای سبز چراغها در سرتاسر جهان روشن خواهد شد.
بنابراین در دوران کلینتون آمریکا به شدت از انرژی واقعی یعنی نفت و گاز عقب افتاد. آن زمان آنها فهمیدند اوضاع بسیار خراب شده است در عین حال دیدند مدیریت انرژی جهان به خاورمیانه بازگشت. یعنی خاورمیانه دوباره به میز مهمترین تصمیمگیران دنیا بازگشت و دیدند کمربندی نفتی هنوز هم در خاورمیانه پابرجا است و به همین دلیل باید به این منطقه بازگردند و فهیمدند صیانت از منافعشان را در مقابل قدرتهای نوظهوری مانند چین از این مسیر یعنی مدیریت بر خاورمیانه میگذرد. حمایت چین از ایران نیز در واقع رویارویی با آمریکا در این منطقه است.
ما این 30 سال را از چندان جدی نگرفتیم و از فعالسازی ظرفیتهای دیپلماسی انرژی غفلت کردیم چنانکه حتی بعضا حضور در پاره ای از سمینارها را قدغن کردیم و تا حدودی حضور در محافل نفتی بینالمللی تبدیل به ضد ارزش شد.
بنابراین ما آرام آرام حذف شدیم و ارتباطاتمان قطع شد. بسیاری از نفتیهای جهان متولد آبادان بودند. در جلسات یکی میگفت متولد آبادان و دیگری میگفت متولد مسجد سلیمان است و احساس تعلق خاطر به ایران میکردند، اما برای نسل بعدی ایران آرام آرام تبدیل به خاطره شد.
یعنی میدانستند کشوری به نام ایران با قابلیتهای فراوان انرژی وجود دارد اما درک ملموسی از ایران نداشتند و ما هم بسیار به این مساله دامن زدیم.
یعنی در فرصتهایی که میتوانستیم با آوردن آنها، آنها را به حامیان جدی خودمان تبدیل کنیم، این کار را نکردیم. به همین دلیل وقتی آمریکا فشار آورد، زنجیره روابط سست بود و به راحتی پاره شد و ما را از یک کشور موثر و تأثیرگذار به یک کشور تأثیرپذیر تبدیل کرد.
انتظار دولتهای ما نیز از نفت در حد تأمین منابع لازم برای اداره کشور بود. زمانی گفته میشد هر وزیری در دوران وزارت خود قیمتهای بالای نفت را تجربه کند زمان زیادی وزیر خواهد ماند.
در واقع بصیرت استراتژیک و خرد نفتی را نداشتیم تا بدانیم نفت فراتر از درآمد حاصل از آن است و اهمیت آن میتواند خیلی بیش از این باشد. کما اینکه ما اگر آن روز این بصیرت را داشتیم اساسا مفهوم دور زدن تحریمها تغییر میکرد.
الان در سراسر جهان همه نقل و انتقالات و تحولات مانیتور میشود و آنها در حال رصد هستند. بر اساس برخی نقل قولها یک سوم پرسنل کارشناسی وزارت امور خارجه آمریکا روی ایران کار میکنند،در مقابل چند کارشناس وزارت خارجه ما روی آمریکا که دشمن ما است کار میکنند؟
یک سوم بضاعت کارشناسی نه لجستیک وزارت خارجه آمریکا روی موضوعات مرتبط با ایران متمرکز هستند و ببینید آنها چه تمرکزی برای ضربه زدن به ما دارند و ما در مقابل چه کردهایم؟!! آن هم در شرایطی که آمریکا طبعا روی اغلب کشورهای جهان با جدیت کار میکند.
در آوریل 2009 و سپس در ژانویه 2010 وزارت بازرگانی آمریکا گزارش داده است که ترکیب واردات ایرانیها حکایت از آن ندارد که خود را برای شرایط نامطلوب واردات و تحریم طی سالهای بعد آماده میکنند.
در ادامه این گزارش اضافه کرده است که با گسترش دامنه تحریمها و پیوستن اتحادیه اروپا به تحریم و افزایش اقلام تحت پوشش تحریم، ایرانیها ترکیب واردات خود را از کالاهای سرمایهای به مصرفی و از اتحادیه اروپا متوجه آسیا ساختهاند.
در گزارش ژانویه 2009 وزارت بازرگانی آمده است خرید گندم و برنج 27 درصد افزایش یافته است آنها به دقت ما را مانیتور و رصد میکنند در حالی که ما خودمان باید این اطلاعات را از آنجا میگرفتیم و در داخل نمیتوانستیم بفهمیم تحریم چه فعل و انفعالی در وضعیت ما ایجاد میکند.
چطور ما این همه با برنامهریزی صحیح فاصله گرفتهایم؟
مطلب مهم در اینجا وقوع یک انحراف استراتژیک است. به این معنا که همه انرژی و کانون توجه ما جنگ بود، یعنی جنگ را در ذهن ما اولویت کردند اما می بایست،گزینههای جنگ و تحریم را کنار هم می دیدیم.
به وسیله سایبر ژورنالیزم و دیپلماسی سایبری توجه ما را به وقوع یک جنگ قریب الوقوع جلب کردند. مکررا میگفتند که گزینه جنگ همواره روی میز است و اگر اسرائیل بیاید آیا آمریکا هم خواهد آمد و اتحادیه اروپا از جنگ حمایت میکند.
چنان ما را درگیر واهمه جنگ کردند که تحریم تبدیل به موضوعی حاشیهای شد چرا که طبعا در میان تحریم و جنگ، اولویت با جنگ است. در حالی که اساسا جنگ نکته انحرافی بوده است و اصلا در این دوره قصد جنگ نداشتهاند.
آنها از طریق سایبری جنگ را بزرگ کردند و به طبع آن،ما در مورد تحریم زمان را از دست دادیم و خودمان را آماده مقابله و اقدامات متناسب نکردیم و تحریمهایی مانند سوئیفت و نفت یکی بعد از دیگری آمدند. این نکته نیز قابل توجه است که در واقع صادرات نفت ما تحریم نشده است بلکه دریافت پول آن تحریم شده است.
یعنی تحریمی که روی صادرات نفت اعمال شده در واقع روی فروش نفت اعمال نشده و روی دریافت پول آن تمرکز دارد...
دقیقا بازار جهانی نفت مانند یک استخر است شما از یک گوشه سطلی را خارج میکنید اما کل سطح آب پایین میآید، چرا که به هر حال نفت مورد نیاز باید از جایی تأمین شود. این تحریمها در واقع جابجایی بازار است و بازار از بین نمیرود کمااینکه نفت ما حتی به آمریکا هم میرود اما در میان راه بارگیری مجدد میشود.
آینده تحریمها بعد از سال 2014 چگونه خواهد بود؟ آیا نفت ایران به طور کامل در بازار جهانی جایگزین میشود؟
انتظار میرود از 2014 به بعد مازاد عرضه وجود داشته باشد اما به شرط اینکه فرض کنیم افزایش تقاضا وجود نداشته باشد.
در حال حاضر دنیا هر سال به اضافه شدن عرضه نفت به اندازه تولیدات نفت لیبی نیاز دارد. بنابر این با وجود اینکه بعد از 2014 عرضه بالا میرود اما تقاضا نیز باید در نظر گرفته شود.
البته اوضاع اقتصاد جهان اوضاع خوبی نیست و تقاضا رشد کافی نخواهد داشت اما بخشی از تقاضا به کف رسیده است و تقاضا از آن کمتر نمیشود. علیرغم همه مشکلات اقتصادی تقاضای نفت سالانه بین 0.9 درصد تا 1 درصد افزایش مییابد.
بنابر این در 2014 و 2015 با افزایش ظرفیت تولید عراق و اگر روسیه بتواند تا حدی افزایش ظرفیت ایجاد کند عرضه زیاد خواهد شد اما نه به میزانی که خیال بازار را راحت کند.
یعنی به هر حال بازار نفت آرام نخواهد بود و آمادگی تحمل شوک را نخواهد داشت که همین مسئله برای بازار اهمیت زیادی دارد و دامنه تحمل نیروهای جدیدی که ناگهان عرضه را محو کند در بازار پایین خواهد بود و بعد از 2014 نیز انتظار نمیرود بازار به نقطه امنی برسد.
نکته مهم دیگر در مورد قیمت است. همه این پیشبینیها درباره ظرفیتسازی در قیمتهای 100 دلار به بالا و 3 رقمی است و مهمترین نگرانی کمپانیهای نفتی آن است که قیمت نفت کاهش پیدا کند. چرا که در حال حاضر سرمایهگذاری در نفت به شدت نسبت به قیمت نفت حساس است.
الان شرایط سرمایهگذاری مانند 20 یا 30 سال پیش نیست و بسیار گران شده است. حتی در اوپک نیز چنین است. درباره SHALE GAS و SHALE OIL صحبت میشود اما سرمایهگذاری درآنها در قیمت نفت دو رقمی جواب نمیدهد.
ضمن اینکه تولید از این میادین مشکلات زیست محیطی دارد و مطمئنا در زمان استخراج باید درباره حفظ محیط زیست نیز هزینههای اضافی بپردازند.
بنابراین شرکتها باید مواظب باشند قیمتها از حاشیه 90 تا 100 دلار مطلقاً پایین نیاید چرا که سرمایهگذاریهای گران قیمت را متأثر میکند. بنابر این در هر حال ساختارهای بازار باید اجازه دهند قیمت در ارقام توجیه کننده سرمایهگذاریها باقی بمانند.
درباره تحریم در چه مواردی چرا نقص اطلاعات و تحلیل هستیم؟ چه نوع اطلاعاتی را باید از محیط پیرامونی جمعآوری کنیم که تصویر درستی از آنچه در اطراف ما به خصوص در حوزه تحریم میگذرد پیدا کنیم؟
در ابعاد سیاسی ما درباره تحریم ادبیاتی داریم، اما در بعد اقتصاد تحریم و تأثیرات آن به درستی کار نکردهایم. در دستگاههای اجرایی و نه در ابعاد آکادمیک و دانشگاهی در این باره کار چندانی انجام نشده است.
به همین جهت است که در حال حاضر با این معضل مواجه هستیم که تازه جستجوی راه حل برای مشکل تحریم را آغاز کردهایم. دلیل این امر آن است که ما اتاقهای فکر مورد نیاز در این زمینه را نداریم و از نخبگان این امر نخواستهایم گزینههای مختلف قابل اجرا را یافته و به ما معرفی کنند یا براساس شرایط به ما بگویند در آینده چه خواهد شد.
موضوع دیگر افزایش ناگهانی درآمدها بود. همیشه افزایش درآمدهای نفتی پوشاننده ضعفهای مدیریتی بوده و کمک میکرده است کاستی و کمبودها و ضعفها دیده نشود. یعنی درست است که ما تحریم شدیم، اما درآمدها کمک زیادی کرد که آن را سخاوتمندانه مصرف کنیم و هزینههای بالای ما را پوشش میداد.
ما محاسبهای انجام دادیم و مدلی استخراج کردیم که تا قطعنامه سوم شورای امنیت در 2009 تحریمها 30 درصد هزینههای مالی را افزایش داده است. این محاسبات قبل از تحریم اخیر را در بر میگیرد.
این به مفهوم آن است که بدون احتساب افزایش قیمت شاید چیزی حدود 0.7 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور به دلیل تحریم از بین رفته است.
این که رقم بسیار بالایی است...
بله به دلیل اینکه اقتصاد ایران بسیار بزرگ است . محاسبات ما همچنین نشان داد در سال 2009 نسبت به سال 2008 اتحادیه اروپا 33 میلیارد یورو از تحریم ایران ضرر کرده است.
آمریکا از این تحریم ضرر نکرد چون صادراتی به ایران نداشت اما اتحادیه اروپا با از دست دادن فرصتهای مستقیم و غیرمستقیم تجارت با ایران 33 میلیارد ضرر کرد که این نشان دهنده فشاری است که آمریکا برای اعمال تحریمها گذاشته بود.
این ضرر به معنای از دست رفتن 15 هزار فرصت شغلی در اتحادیه اروپا بود. آن هم در آن شرایط سخت بحران اقتصادی این مسئله نشان میدهد آنها چقدر درباره این پروژه جدی عمل میکنند و چه فشاری پشت آن است.
اینجا یکی از جاهایی است که دیپلماسی انرژی ما میتوانست فعال شود. ما به عنوان دومین تولیدکننده نفت اوپک و چهارمین تولیدکننده جهان باید در بازی حضور داشته باشیم چه در دعوا چه در آشتی. روسیه در بازی است دعوا و درگیری هم دارد. ما آرام آرام بازیگر بودن و نقش داشتن را از دست دادیم.
این نکته بسیار مهمی است. به نظر من به عنوان یک کارشناس، بازیاریابها و کارشناسان بازاریابی امور بینالمللی شرکت ملی نفت از جمله بهترینها در جهان محسوب میشوند.
این مسئله هم یکی از عوامل پوشاندن کاستیهای ما در دیپلماسی انرژی است و قابلیت این افراد آن کاستی را جبران کرد. البته ناگفته نماند که حقوق چنین افرادی در دنیا 10 برابر ایران است.
تجربه جنگ تحمیلی 8 ساله پشت سر این افراد است. یکی از افتخارات بنده این است که در دوران جنگ خدمت کردهام و 8 سال خدمت در دوران جنگ را با بیش از 20 سال تجربه کاری برابر میدانم. ما روزی 3 ساعت میخوابیدیم و واقعا بزرگ شدن فرزندانمان را ندیدیم.
قیمت نفت در برخی از سالها6 تا 7 دلار در هر بشکه و درآمد سالانه نفتی 7 میلیارد دلار بود. البته جمعیت نصف الان بود اما شرایط جنگی حاکم بود.
در عین حال نفت خامهای خاورمیانه به تدریج سنگین شد و ما تنها کشور خاورمیانه شدیم که نفت خام سبک در اختیار داشتیم. این مسئله نیز عامل خرید بالای نفت ایران شد چون پالایشگاهها نمیتوانند به راحتی تغییر وضعیت دهند. این هم از جمله عوامل پوشاننده ضعف دیپلماسی انرژی ما شد.
کشورهایی که نفت ندارند چگونه سیاست خارجی را مدیریت میکنند؟
اینگونه نیست که چون در شرایط خاصی هستیم نمیتوانستیم در صحنه بینالمللی از این زاویه فعالیت کنیم. در حال حاضر، مدیرعامل دومین شرکت ملی نفت جهان باید لااقل با 10 مدیرعامل شرکتهای ملی نفت جهان روزانه در ارتباط باشد.
البته این موضوع به وزارت امور خارجه نیز باز میگردد و وزارت امور خارجه همواره تصور کرده است که دیپلماسی انرژی یعنی ما به چند کشور فقیر نفت ارزان بدهیم تا آنها در مجامع بینالمللی درباره موارد گوناگون به نفع ما رای بدهند به طوری که یکی از آقایان وزرا یک بار اظهار داشت که من سؤالی دارم.
کشورهایی که نفت ندارند چگونه سیاست خارجی خود را اداره میکنند؟ مثلا بنگلادش اصلا نفت ندارد آیا آنها وزارت امور خارجه ندارند؟
این به معنی آن نیست که نباید از این ابزار استفاده کنیم چنانکه مثلا اگر این کار را درباره سوریه انجام دهیم به نظر من کار درستی است چون شرایط استراتژیک درباره آن وجود دارد اما فراتر از دادن نفت با قیمت ترجیحی تصوری از دیپلماسی انرژی در دستگاه دیپلماسی ما وجود نداشت و شاید الان هم وجود نداشته باشد.