مجری سابق برنامهی «هفت» این روزها باز هم حاشیهساز شده است اما اینبار با آخرین فیلمش به نام «من مادر هستم». فیلم او پیش از اکران و بلافاصله پس از رفتن روی پرده مورد اعتراض شدید «انصار حزبالله» قرار گرفت و این گروه 11 آذر ماه علیه این فیلم و سیاستهای سازمان سینمایی روبروی وزارت ارشاد تجمع کردند.
پس از تجمع اعتراضی اعضای انصار حزبالله، فریدون جیرانی در گفتوگویی با ایسنا، به حواشی این روزهای «من مادر هستم»، اشکالاتی که معترضان به فیلم میگیرند و چند پرسش دیگر درباره شرایط نمایش فیلم و نیز محتوای آن پاسخ دادند.
مشروح نشست فریدون جیرانی را در زیر میخوانید:
آقای جیرانی! گاها در سینما یا تلویزیون ما، فیلمهایی ساخته میشود که در یک برهه زمانی به عنوان تابو شناخته و باعث برخی اعتراضها (چه از جانب بخشی از اجتماع و چه از سوی مدیران) میشود اما میبینیم که اکران همان فیلمها در سالهای بعدش نه تنها موجب مشکلی نمیشود بلکه تلویزیون هم به عنوان یک رسانه ملی آن را پخش میکند، فکر میکنید «من مادر هستم» از این جنس فیلمهاست؟
واقعا فکر نمیکنم «من مادر هستم» از این طیف باشد چون من در فیلمم تابوشکنی نکردهام. مثال واضح برای این موردی که پرسیدید، فیلم «آدمبرفی» است. یادم میآید قبل از جشنواره فجر سال 73 و 74 ،«آدمبرفی» یک نمایش خصوصی در سینما «آزادی» داشت و دوستان زیادی از منتقدین آن را دیدند، همان زمان سرمقالهای در روزنامه «رسالت» به قلم آقای گبرلو چاپ شد که در آن سرمقاله ایشان گفته بود که اگر «آدم برفی» به نمایش عمومی دربیاید، خیلی از مردم به آن معترض میشوند.
من آن سرمقاله را به عنوان یک سند تاریخی نگه داشتهام چون به نظرم مهم بود اما نکته اینجاست که دو سال بعد، فیلم در سینماها اکران شد و نه تنها هیچ مشکلی برایش به وجود نیامد بلکه اتفاقا به یکی از پرفروشترین فیلمهای زمان خودش تبدیل شد. بگذریم که چند سال بعد هم همین «آدم برفی» در تلویزیون هم پخش شد و به صورت گسترده در شبکه نمایش خانگی توزیع شد!
اگر اشتباه نکنم «مرد عوضی» محمدرضا هنرمند هم همین طور بود.
بله. آقای هنرمند فیلمی به نام «مرد عوضی» دارد که قبل از اکران با حواشی بسیار شدیدی روبهرو شده بود اما باز هم چندی بعد بدون مشکل اکران شد و اتفاقا یکی از فیلمهای پرفروش سینمای ایران لقب گرفت. همین فیلم هم علیرغم تمامی حواشیاش چند سال بعد در تلویزیون به نمایش در آمد و هیچ مشکلی هم نداشت.
در هر صورت در گذر زمان بعضی چیزها شکل خودش و تابویش را از دست میدهد. ضمن آنکه باید دقت کنیم که برخی از حواشی برای فیلمها در زمانهایی بیش از اندازه بزرگ میشود که یکی از دلایل جو سیاسی آن برهه زمانی است. مثل همین اتفاقی که برای «من مادر هستم» افتاده است و جو سیاسی این روزها باعث حواشیای شده است.
اما در هرصورت عدهای از معترضان که جلوی وزارت ارشاد تجمع کرده بودند، معتقد بودند که شما تابوشکنی کردهاید!
خیر قبول ندارم. این فیلم تابوشکنی نکرده است. این فیلم یک ملودرام است که من تاکید داشتم که حتما با پیام اخلاقی همراه باشد. اتفاقا آن زمان که فیلمنامه را مینوشتیم بر این نکته تاکید داشتم که من یک فیلم با ساختار ملودرام و با یک پیام اخلاقی در پایاناش میخواهم.
میخواستم بگویم در این ملودرام که درباره یک خانواده از هم پاشیده است اگر آنها از سبک زندگی کاملا وارداتی استفاده نمیکردند با چنین فجایعی که میبینید، روبهرو نمیشدند.
درباره آن تابو شکنی که برخی میگویند در فیلم شده باید دوباره این موضوع را تاکید کنم که من به دنبال تابوشکنی و مسائل اینچنینی نبودم، چون در فیلمم تابویی نبوده که بشکنم.
مثلا میگویند مشروبخواری در فیلم خیلی واضح نشان داده میشود
بله. مثلا دوستان میگویند در فیلم مشروبخواری نمایش داده شده در حالی که شما در برخی سریالهای تلویزیونی هم این را میبینید. تاکید من این است که ما برای اولین بار مشروبخواری را به نمایش نگذاشتهایم که یک تابوشکنیای در این زمینه کرده باشیم، من بر این موضوع تاکید دارم.
برای اینکه شما هم یادتان بیاید، میگویم که در سریال «مرگ تدریجی یک رویا» یا سریال «در چشم باد»، میبینیم که خانوادههای مرفه لاییک، مشروب میخورند.
در همین سریال «کلاهپهلوی» هم میبینید که مشروب استفاده میشود. طبیعتا وقتی شما میخواهید بگویید که مشروب خوردن چیز بدی است و چه اتفاقاتی بدی را رقم میزند، باید نشان بدهید که مصرف میشود. ضمن آنکه در «من مادر هستم»، من اصلا استفاده ابزاری از مشروبخواری نکردم.
حرفی که میخواهم در فیلم بزنم این است که الان یکسری در خانوادههایشان مشروبخواری را عادی میدانند اما ببینید که در همین خانوادههایی که این امر عادی است، براثر این مشروبخواری چه فجایعی پیش میآید. در هر صورت اکنون در جامعه ما برخی میگویند خوردن کمی مشروب هیچ اشکالی ندارد و عادی است.
در واقع براساس زندگی خانواده اروپایی که در فیلمها یا از نزدیک میبینند چنین چیزی را عادی میپندارند و میگویند دختر و پسر میتوانند مثل یک خانواده اروپایی مشروب بخورند و... اما واقعا در جامعه ما چنین چیزی نمیشود و فاجعه به بار میآید. تمام حرف من به آن برخی از خانوادههاست.
آقای جیرانی! یکی از ایراداتی که گروه انصار حزبالله در تجمعاش چندین و چندبار تکرار کرد به یکی از گفتوگوهای شما در شب افتتاحیه فیلم در سینما «آفریقا» باز میگشت که در جمع معترضان انجام دادید. شما در جایی از آن گفتوگو بیان کردهاید که «من میخواهم در فیلمم بگویم اگر این خانواده کمتر مشروب میخوردند ...». در واقع معترضان میگویند شما اصل خوردن مشروب را نهی نکردهاید بلکه سر میزاناش بحث دارید!
اولا که واقعا منظورم این نبوده است و این را با صراحت همینجا میگویم. ضمن آنکه انتشار آن گفتوگو به شدت هم در حق من و هم در حق آن دوستان معترض که با من صحبت میکردند، ناجوانمردانه بود.
شب نمایش خصوصی فیلم در سینما «آفریقا»، دوستانی که خودشان را منتسب به انصار حزبالله و سایر گروهها میکردند، دور من را گرفتند و یکسری سوالات را در فضای بسیار شلوغی پرسیدند و من هم در همان فضای شلوغ، پاسخهایم را میدادم. حالا چرا میگویم انتشار آن صحبتها ناجوانمردانه بود؟
اولا که پرسشها و پاسخها کامل منتشر نشد و به نوعی اینکار به ذهن مخاطب جهت داد. ثانیا آن گفتوگوها بسیار خصوصی و در یک فضای بسیار عامیانه مطرح میشد. آن دوستان سوالاتشان را به صورت گفتوگوی محاورهای، عامیانه و به شدت خصوصی با کارگردان مطرح میکردند و من هم به شدت محاورهای، عامیانه و خصوصی برای آن دوست سوالکننده پاسخ میدادم. انتشار چنین گفتوگویی آن هم گزینشی کاری غیراسلامی بود.
برخی میگویند، یکی از دلایل اعتراض به «من مادر هستم» این است که این فیلم بلافاصله پس از چندین و چند فیلمی که درباره خیانت ساخته و روی پرده رفت، اکران شده است. ضمن اینکه برخی فیلم شما را در دسته فیلمهای «خیانت محور» این ماههای سینمای ایران نام میبرند. واقعا فکر میکنید چرا فیلمسازان ما اکنون موضوع خیانت برایشان مهم شده است؟
همین اول بگویم که فیلم من اصلا و ابدا درباره خیانت نیست و اینکه آن را در بین فیلمهای خیانت محور دستهبندی میکنند ناشی از درست ندیدن فیلم است. تاکید میکنم که موضوع خیانت مبنای ساخت «من مادرم هستم» نبوده و اصلا من به این موضوع فکر نمیکردم.
اما اینکه چرا در سینمای ما عدهای به سراغ بحث خیانت در فیلمهایشان رفتهاند، تحلیل دیگری جدای از این فیلم میطلبد که بعدا باید راجع آن صحبت کنیم.
تاکید میکنم ما یک خانواده تصویر نکردهایم که زن یا شوهرش به فرد دیگری فکر میکنند بلکه تاکیدمان از ابتدا بر این بوده که این خانواده از هم متلاشی شده است. شاید اگر این خانوادهها و زن و شوهرهای فیلممان به یکدیگر پایبند بوده و با هم زندگی میکردند و در این شرایط ما نشان میدادیم که به فرد دیگری فکر میکنند، میتوانستند بگویند که عشق ضربدری ترویج شده اما الان این بحث مطرح نیست.
ما در «من مادر هستم»، نشان میدهیم که دوست پدر براساس اعتمادی که ناشی از یک سبک زندگی است، وارد خانواده میشود و پدر و مادر حاضر میشوند دخترشان را به دست این فرد که معتمدشان است، بسپارند اما همین اعتماد باعث میشود که برای دختر خانواده مشکلات بعدی پیش بیاید.
در واقع انتقاد ما این است که آن سبک زندگی باعث شد که این فجایع پیش بیاید. حرف نهاییمان این است که خیلی وقتها از دل زندگیهایی که از این سبک پیروی میکنند، فجایعی رخ میدهد؛ مخصوصا در جامعه در حال گذار ایران.
البته خودم هم قبول دارم که این التهاب و فکر کردن به این موضوعات، شاید برای برخی استرس ایجاد کند که اتفاقا به نظرم باید هم ایجاد کند. اصلا منظور من این بوده که مخاطب از بروز این فاجعه در زندگیاش بترسد.
یک نکته دیگر هم در برخی اظهارنظرها راجعبه فیلم وجود دارد و آن بحث «اشاعه منکر» است. در واقع برخی میگویند اینکه شما بیایی سرو مشروب را نشان بدهی و در عین حال به شدت محکوم کنی موجب اشاعه آن میشود، چون این سبک زندگی به شدت غربی و حواشیاش کمتر در جامعه ما به چشم میخورد و درصد کمی اینطور هستند. درباره آن سبک زندگی به شدت غربی هم همین بحث مطرح میشود.
ممکن است من وارد سبک زندگیای شدهام که بسیار انتقادبرانگیز است و درصد کمی از مردم ما اینطور زندگی میکنند، اما یادمان نرود که این سبک زندگی به شدت و به شکل اخطاردهنده و نگرانکنندهای در جامعه در حال گذار ما قابلیت گسترش دارد و خطرناک است.
«من مادر هستم» دو سال موفق به دریافت پروانه نمایش نشده بود اما در همین دوره مدیریت، فیلم شما اصلاحیه خورد و اکران شد. چند ماه قبل، زمزمههایی میشد که یکی از شخصیتهای دولت که زیاد از او نام برده میشود، پشت فیلم شما ایستاد تا فیلم پروانه نمایش بگیرد، واقعا آن شخصیتِ خاص دخالتی در این امر کرد؟
خیر به هیچ وجه. ضمن آنکه یک چیزی در این مدت مرا خیلی عصبانی کرد. برخی فکر میکنند هر فیلمی که در وزارت ارشاد پروانه نمایش میگیرد و با مشکلاتی مواجه میشود پشت آن یک جریان و یا یک فرد خاص قرار گرفته است! من با فیلمهای دیگری که با مشکل مواجه شدند، کاری ندارم اما «من مادر هستم» کاملا با سرمایه شخصی ساخته شده است و هیچ فردی پشت آن نیست.
علیرغم آنکه سوالات بسیاری درباره «من مادر هستم» وجود دارد اما در هر صورت وقت کم است و تنها به یک سوال دیگر در بخشی که قرار است درباره «من مادر هستم» صحبت کنیم. بسنده میکنم. شاید بتوان از بازی بسیار خوب فرهاد اصلانی، باران کوثری، هنگامه قاضیانی، پانتهآ بهرام و حبیب رضایی به عنوان اصلیترین نقطه قوت فیلم شما نام برد. انتخاب این ترکیب از بازیگران چگونه انجام شد؟
وقتی طرح 30 صفحهای فیلم آماده شد من با اولین فردی که برای بازی در «من مادر هستم» صحبت کردم، باران کوثری برای نقش «آوا» بود.
وقتی که خانم کوثری بازی در این نقش را پذیرفت تیم ما به همراه خانم کوثری و با در اختیار داشتن یک طرح 30 صفحهای نشستیم و بازیگران را انتخاب کردیم که اتفاقا در جمعبندیها نظرات ایشان هم خیلی راهگشا بود و به نوعی شاید بتوان گفت انتخاب بازیگر را خانم کوثری انجام داد.
ما در ابتدا برای نقش «سیمین» به خانم پانتهآ بهرام رسیدیم که آقای درمیشیان در این پیشنهاد خیلی موثر بود. برای نقش «ناهید» باران کوثری، هنگامه قاضیانی را پیشنهاد داد و برای نقش «نادر» هم همهمان متفق القول فکر میکردیم فرهاد اصلانی بهترین گزینه است. پیشنهاد حبیب رضایی هم برای بازی در نقش «سعید» از دل جمع بیرون آمد.
××××
بخش دوم گفتوگو با فریدون جیرانی درباره شرایط اینروزهای سینمای کشور است، برههای که مخاطبان سینما به شدت کاهش یافتهاند و اغلب سینماگران ورود بیش از اندازه و کنترل نشده سیاست به سینما را عامل این کاهش مخاطب و تولیدات بیدغدغه در حوزههای مختلف میدانند.
در این بخش از گفتوگو، جیرانی درباره مسائل مختلفی مانند ورود سیاست به سینما و نقاط تلاقی این دو با یکدیگر، سینمای سرگرمی، سینمای ایدئولوژیک، فیلمهای دولتی و فاخر، افرادی که باعث گسترش ماهواره در جامعه میشوند و از مهمتر جناحبندیها در سینما پس از سال 88 و چشمانداز آینده تقابل گروههای مختلف فکری در سینما صحبت کردند.
پیشبینیتان از آینده ادامه این وضعیت چیست؟
ببینید! داستان شرایط ایران، داستانی است که به سادگی نمیتوان آن را تحلیل کرد. اختلافات در درون جریانهای فرهنگی پس از مسائل سال 88 زیاد شد و فاصلهها را زیاد کرد.
قبل از سال 88 اختلافات در جامعه فرهنگی وجود داشت اما علنی نشده بود و در واقع حریمها هنوز بین جریانهای مختلف وجود داشت اما پس از سال 88 اختلافات و دستهبندیها به شدت علنی شده تا آنجا که دو طیف را مقابل هم قرار داد.
نکته مهم این است که از دل این اختلافات بخشی از مسائل فرهنگی هم به شکل امنیتی درآمد و مسائل را بسیار تلختر کرد.
حال من معتقدم گذر از این اختلافات که هم ریشه سیاسی و هم در جاهایی ریشه فرهنگی دارد بسیار سخت است. اینکه فکر کنیم جریانهای سینما پس از این اختلافات میتوانند اکنون به راحتی کنار هم بنشینند و درباره اختلافاتشان صحبت کنند، بسیار بعید است مگر آنکه در انتخابات آینده جریانی ایجاد شود تا هم طیف روشنفکران مسلمان در درون خانه سینما و هم فیلمسازان بخش خصوصی در اتحادیه تهیهکنندگان و هم افراد دیگری که در میان این دو جریان قرار دارند را کنار هم بنشاند.
متاسفانه اکنون در شرایطی هستیم که اگر بگوییم، دولت دلش میخواسته فضای سینما را بازتر کند از سوی عدهای به این متهم میشویم که در حال حمایت از دولت هستیم و در مقابل اگر بگوییم دولت با برخی از رفتارها فضای سینما را بستهتر کرد، این بار از سوی عدهی دیگری به همسویی با جریانهای مخالف متهم میشویم! دقیقا در حال حاضر جهتگیریها و موضعگیریها به شکل سیاه و سفید درآمده است و دیگر خاکستری بودن در این میان معنا ندارد.
اتفاقا همین امر هم یکی از دلایل ایجاد شدن مشکلاتی برای برنامه «هفت» بود. ما در «هفت» سعی میکردیم، همیشه وسط و در بین این دو جریان بایستیم و از این تفکر ضربه خوردیم. چون همانطور که گفتم دو جریان انتظار دارند که موضعگیری شما مشخص، بسیار روشن و به سمت خودش باشد.
بسیاری از سینماگران معتقدند که ورود سیاست به سینما باعث همه مشکلات فعلی است اما تاکنون درباره اینکه سیاست از چه ناحیهای به سینما ضربه میزند، کمتر صحبت شده است. آقای جیرانی شما به عنوان یک کارگردان که سابقه همکاری طولانی را رسانهها دارید فکر میکنید این نقطه تلاقی در کجاست؟
در اینکه سیاست به شکل بسیار بدی وارد عرصه فرهنگ شده است، شکی نیست. مشکل اینجاست که دوستان سیاستمدار یا سیاستپیشه بعضا علاقه دارند همان رفتارها و کنش و واکنشهای سیاسی را در عرصه فرهنگ پیگیری کنند در حالی که متاسفانه نمیدانند فرهنگ مانند سیاست نیست که بتوان با فشار در آن تغییر ایجاد کرد.
تغییر در فرهنگ نیاز به زمان دارد. حتی شما اگر بیشترین ممیزیها را هم در این عرصه به کار بگیرید باز هم نمیتوان فرهنگ را از دل ممیزیها کنترل کرد. این عرصه، عرصهای است که با تبادل نظر، کنترل و اصلاح میشود. معتقدم دوستانی که علاقه دارند دغدغههای انقلابی و دینی از سینما بیرون بیاید (که معتقدم اتفاقا هم لازم و هم بسیار خوب است) باید فیلمسازان طیف خودشان را به ساخت آن فیلمها مجاب کنند و این کار جز با گفتوگو، تبادلنظر ایجاد نمیشود.
یک نکته بسیار مهم دیگر هم اینجا وجود دارد. عرصه فرهنگ، عرصهای نیست که بتوان یک تفکر را با حذف تفکر دیگر اشاعه داد.
سینما فقط از سیاست ضربه خورده یا یکجاهایی این اتفاق مزایایی هم برای سینما داشته است؟
طبیعتا یک جاهایی سیاست به فرهنگ نفع هم رسانده است اما در حال حاضر حضور پررنگ سیاست در عرصه فرهنگ باعث اتفاقاتی شده است که امنیت فکری را با مشکلاتی مواجه کرده است. یک چیزی را هم فراموش نکنید. فضای جامعه روی فیلمساز خیلی تاثیر میگذارد.
متاسفانه در هفت، هشت سال اخیر به دلیل سیاستگذاریهای اشتباه، سینمای میانه ما که در بین سینمای مبتذل و سینمای جشنوارهای قرار میگرفت از بین رفته است. محدودیتهایی که برای این نوع سینما میانه در سالهای اخیر به وجود آمده، باعث شده سینمایی که در آن سوی مرزها مورد توجه قرار میگیرد رشد عجیب و غریبی داشته باشد.
ما یک کشور ایدئولوژیک هستیم و باید هم سینمای ایدئولوژیک داشته باشیم و آن را تقویت کنیم اما این بدان معنا نیست که باید سینمای سرگرمی حذف شود تا سینمای ایدئولوژیک رشد کند.
اما ما متاسفانه سرگرمی را با سیاست قاطی کردیم و به همه چیز یک برچسب ایدئولوژیک زدیم. درست است که ما یک کشور ایدئولوژیک هستیم و باید هم سینمای ایدئولوژیک داشته باشیم و آن را تقویت کنیم اما این بدان معنا نیست که باید سینمای سرگرمی حذف شود تا سینمای ایدئولوژیک رشد کند.
اتفاقا معتقدم اگر سینمای سرگرمی ما مانند سینمای سرگرمی هند یا آمریکا (با معیارهای اخلاقی خودمان) تقویت شده بود، آن وقت آن سینما از دل خودش سینمای سیاسی،مذهبی، ملی و ... را در میآورد.
اتفاقا دیگر نیازی نبود که دولت برای ساخت بعضی از فیلمها با موضوعات ملی یا ایدئولوژیک و یا حتی استراتژیک، هزینههای آنچنانی کند. آن موقع بخش خصوصی وارد این جریان میشد.
فکر میکنم تا حدی مشکل آنجاست که بسیاری از مدیران، سینمای عامهپسند را با آنچه قبل از انقلاب بوده یا سینمایی که به سمت ابتذال میرود، تعبیر میکنند.
ببینید! ما اول باید سینمای عامه پسند را شکل دهیم و آن وقت میبینیم که هم تماشاگر بهتر به سینما میآید و هم آن نوع سینما از دل خودش ابتذال را کنار میگذارد. اگر دوستان دقت کنند قبل از سال 48 سینمای ما با فیلمهای بعضا مبتذلی دست و پنجه نرم میکرد اما از سال 48 به بعد سینمای موج نو که میخواست آن روند قبلی را کنار بزند و حرفهای جدی را مطرح کند رو آمد.
اتفاقا آن سینمای موج نو از دل بخش خصوصی سر درآورد. اما الان ببینید سینما طوری مدیریت شده است که بخش خصوصی کمتر جرات میکند به سمت مسائل جدی و مهمی که جای مطرح کردن دارد، برود.
شاید برخی بگویند پس منافع ملی این وسط چه میشود؟ یا اینکه دولت وظیفه دارد فیلمهایی بسازد در جهت منافع ملی و مسائل استراتژیک کشور. این حرفها درست اما من میگویم باید سینمای میانه و سرگرمی رشد کند و این رشد کردن هیچ منافاتی با اینکه فیلمسازان باید منافع ملی را در نظر بگیرند، ندارد.
در شرایطی که سینمای میانه و متکی به مخاطب رشد کند (مانند آنچه که در هند و آمریکا اتفاق افتاد) فیلم انتقادی، سرگرمی، سیاسی و ... هم ساخته میشود چون مخاطب گستردهی سینمارو آن موقع چنین چیزی را طلب میکند اما آن وقت دیگر فیلمساز نه تنها نمیخواهد بلکه نمیتواند پایش را یک قدم از منافع ملی آن طرفتر بگذارد چون سر و کارش با مخاطب است.