صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

همين واقعيت كه عليرغم خوشبيني فراوان برخي تحليلگران روابط بين الملل به تداوم رياست جمهوري ديميتري مدودوف وي جاي خويش را در كرملين به ولاديمير پوتين داد و عليرغم خوشبين نبودن بسياري تحليلگران به پيروزي مجدد باراك اوباما وي مجدداً وارد كاخ سفيد شد حاكي از اين حقيقت است كه مردمان كشورها حل مشكلات و ثبات امنيتي و افتصادي‌شان در داخل كشور را بيشتر از مسائل در عرصه بين الملل در انتخاب هايشان مورد توجه قرار مي‌دهند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۲ - ۲۱ آبان ۱۳۹۱
مهدی سنایی: همين واقعيت كه عليرغم خوشبيني فراوان برخي تحليلگران روابط بين الملل به تداوم رياست جمهوري ديميتري مدودوف وي جاي خويش را در كرملين به ولاديمير پوتين داد و عليرغم خوشبين نبودن بسياري تحليلگران به پيروزي مجدد باراك اوباما وي مجدداً وارد كاخ سفيد شد حاكي از اين حقيقت است كه مردمان كشورها حل مشكلات و ثبات امنيتي و افتصادي‌شان در داخل كشور را بيشتر از مسائل در عرصه بين الملل در انتخاب هايشان مورد توجه قرار مي‌دهند.

ديگر اينكه تفسير و فهم دو كشور در دوسوي كره خاكي از مسائل جهان و نوع ارزشيابي آنها از حوادث و تحولات متفاوت است. تبيين اين واقعيت كه چگونه خانواده حاكم در روسيه به رهبري ولاديمير پوتين بازگشت وي به عرصه رياست جمهوري را به يك رقابت تمام عيار و يا تداوم رياست مدودوف ترجيح داد و حاضر نشد در اين زمينه با تعريف الگويي ديگر ريسكي را بپذيرد در چارچوب روانشناسي سياسي ملت و نخبگان روس و برداشت روسيه از تهديدهايي كه متوجه اين كشور است امكانپذير است.

همچنين انتخاب مجدد باراك اوباما نيز نشان داد مردم آمريكا ديگر آن ملت محافظه كار سابق نيست و مردم اين كشور تهديدهاي خارجي بزرگ‌نمايي شده چون تروريسم و بنيادگرايي را چندان جدي نمي‌دانند.

اين مقايسه نياز به مقال جداگانه‌اي دارد اما آنچه در اينجا مورد بررسي است اين پرسش است كه روابط روسيه و امريكا در دور دوم رياست اوباما و دور سوم رياست پوتين چگونه رقم خواهد خورد؟

روابط دو كشور در طول دو دهه گذشته فراز و نشيب هاي فراواني را پشت سر گذاشته است. در طول دهه نود شاهد رويكرد سياست خارجي روسيه به غرب و تعديل آن در نيمه دوم اين دهه و برقراري توازن در روابط بين شرق و غرب بوده‌ايم.

در يك دهه گذشته نيز روابط روسيه و آمريكا از مشاركت استراتژيك تا مقابله استراتژيك در تغيير بوده است.

در سال 2002 و يكسال پس از حمله يازدهم سپتامبر جورج دبليو بوش و ولاديمير پوتين روابطي راهبردي ميان دو كشور براي مقابله با تروريزم را تعريف كردند و در سال 2006 سردي روابط كه از انقلاب رنگي در گرجستان و اوكراين آغاز شده بود با سخنان پوتين در اجلاس مونيخ تشديد و نهايتاً به وضعيتي شبيه جنگ سرد در تابستان 2008 با جنگ گرجستان منجر شد.

در ماه هاي آغازين رياست جمهوري باراك اوباما و ديميتري مدودوف نيز طرحي نو در روابط دو كشور در انداخته شد با نام «ري استارت» يا از نو آغازيدن روابط كه در ضمن آن مجموعه منافع و انتظارات دو كشور از هم فهرست شده بود و حلقه اولي و منافع حياتي كه طرفين بايد مراعات همديگر را در آن زمينه ها مي‌كردند و خطوط قرمز دو كشور در روابط محسوب مي شد تعيين نموده بودند. پايان اين دوره نيز همزمان شد، با آغاز انقلاب در كشورهاي عربي و مداخله نظامي در ليبي اين واقعيت را در ذهن روسيه تداعي نمود كه روسيه دستاورد قابل توجهي از اين دوره روابط نيز نداشته است.

هر سه دوره روابط دو كشور پس از فروپاشي شوروي و در دو دهه اخير چه دوره اوليه در دهه نود و چه دو برهه سپري شده در هزاره سوم كه به آن اشاره رفت فصلي مشتركي را در آغاز داشته و آن اميدواري روسيه به تبديل شدن به بخشي اصلي از نظم اروپايي و جهاني بوده است در ابتداي دهه نود كه مهار سياست خارجي روسيه در دست سياستمداران متمايل به غرب بود ايده خانه مشترك اروپايي و عضويت روسيه در ناتو مطرح شد اما پس از گذشت چند سال و در سال 1996 روسيه به اين نتيجه رسيد كه نه تنها دستاوردي از اين روش براي روسيه حاصل نشده بلكه واگرايي و ضعف سياسي و اقتصادي در داخل روسيه تشديد و اين كشور از جمهوريهاي پيرامونش در فضاي پساشوروي نيز غفلت نموده است. اين مرحله با حاكميت اوراسياگرايي در سياست خارجي با حضور پريماكوف و پس از آن تسلط اين نگاه بر كل كشور با روي كار آمدن پوتين ختم شد و در پايان دهه نود روسيه روابط خويش با جمهوريهاي پيرامونش را بازسازي نمود.

دوره مشاركت راهبردي در اوايل هزاره سوم نه با نگاه ايده آليستي دموكراتهاي اوايل دهه نود روسيه بلكه با رويكرد رئاليستي ولاديمير پوتين تنظيم شده بود و بنابود روسيه همسنگ آمريكا در مبارزه با تروريزم و ساير عرصه‌هاي جهاني حضور يابد اما عليرغم ارتقاء جايگاه بين المللي روسيه و تقويت ثبات و امنيت داخلي روسيه پس از يك دوره حضور پوتين، وقوع انقلابهاي رنگي، گسترش ناتو و طرح موضوع سپر دفاع موشكي نشان داد كه غرب همچنان روسيه را شريك خويش تلقي نمي نمايد.

دوره بازسازي روابط با يك رويكرد كاربردي و حركت براساس منافع متقابل آغاز شد اما پس از چهارسال در سال 2012 روشن شد كه هيچيك از موارد توافق شده به نتيجه اي نرسيده است آخرين ايده ديمتري مدودوف رئيس جمهور پيشين روسيه مبني بر تعريف سيستم جديد امنيت اروپايي با حضور روسيه و كمك آمريكا به روسيه براي مدرن كردن صنعت و اقتصادش به سرانجام نرسيد.

اما سئوال اينجاست كه روابط آمريكا و روسيه در سالهاي پيش رو چگونه رقم خواهد خورد و مختصات دوره پيش رو در روابط دو كشور چه خواهد بود؟

در روزها و هفته هاي گذشته اين سئوال مطرح شده كه روسيه رياست باراك اوباما يا ميت رامني را براي روابط دو كشور و شرايط جهاني ترجيح مي دهد. عليرغم برداشت غالب، نگارنده بر اين باور است كه تجديد رياست اوباما اولويتي براي روسيه محسوب نمي شد بلكه با توجه به دوره توافق با جورج بوش در زمينه مشاركت راهبردي و همچنين تكيه همزمان روسيه و جمهوريخواهان بر مؤلفه هاي سخت قدرت چه بسا روسيه كار با جمهوريخواهان و امكان توافقي بزرگ را ترجيح مي داد.

نكته ديگر اينكه تجربه دو دهه روابط با آمريكا روسيه را با اين نكته واقف نموده كه طرحهاي آمريكايي و واقعياتژئوپولتيك فراتر از توافقات ميان دو كشور صفحه حوادث را رقم مي زنند، مداخله نظامي در ليبي اين برداشت را در مقامات كرملين تقويت نموده كه ايالات متحده آمريكا به همراهي متحدين اروپايي‌اش با استفاده ابزاري از مجامع و سازمانهاي بين المللي و به بهانه گسترش مردمسالاري و دفاع از حقوق بشر با استفاده از استانداردهاي دوگانه و بدون وقفه تنها منافع ملي خود را دنبال مي‌نمايد و در گسترش حوزه هاي استراتژيك خود و تسلط بر خاورميانه حركت مي نمايد.

مقاومت سرسختانه روسيه در موضوع سوريه، به سكوت برگزار كردن عضويت روسيه در سازمان تجارت جهاني و موضعگيري‌هاي تند مقامات روس نسبت به تركيه و عربستان را در همين راستا مي‌توان تحليل نمود.

هم اكنون روابط روسيه و آمريكا در يك دوره سردرگمي است و لاجرم ولاديمير پوتين و باراك اوباما در انديشه طراحي جديد براي روابطي هستند كه سه دوره متفاوت و در عين حال با سكانس‌هاي پاياني مشابه يعني مواجه با ناكامي را پشت سر گذاشته است.

توضيح داده خواهد شد كه ولاديمير پوتين در طول ماه‌هايي كه از رياست جمهوري جديدش گذشته است نقشه خويش را در جغرافياي داخلي و پيراموني روسيه طراحي و نگاهش را به مسائل جهاني تبيين نموده است و بنابراين بر فرض احتمال ارائه هر گونه طرح، بستر يا پيشنهاد از سوي دولت آمريكا خواهد بود.

بررسي برخي واقعيات و مولفه‌هاي موجود در روابط ميان اين دو كشور مي تواند به فهم روند تحولات آينده كمك نمايد:

روسيه با توجه به سياست خارجي عملگرايانه، نيازهاي اقتصادي و صنعتي و همچنين خط و مشي كنوني‌اش در تقويت سازمانهاي موجود بين المللي و پرهيز از ورود به مناقشات پر هزينه و همچنين نظر به هويت غالب بيزانسي ملت روس در روابط خويش با آمريكا امكان هر چند ضعيف رسيدن به طرحي براي همكاري در مسائل جهاني را مد نظر قرار خواهد داد. اين نكته از آن جهت حائز اهميت است كه همكاري روسيه و اروپا نيز از اينگونه طرحي قابل تفكيك نيست.

از سوي ديگر واقعيت اين است كه به نظر مي رسد پوتين به ميزان زيادي از آمريكا و اروپا رويگردان شده و به سمت شرق متمايل شده است. در ميان تحليل گران روس نيز اين سوال كه آيا گرايشات موجود يك راهبرد بلند مدت يا يك تاكتيك كوتاه مدت است وجود دارد اما در اين زمنيه كه روسيه رويكرد شرقي خود را تقويت نموده و مرزبندي خويش با آمريكا و حتي اروپايي غربي را پررنگ نموده است اتفاق نظر وجود دارد.

اكنون ديگر در اسناد سياست خارجي و امنيتي و دفاعي روسيه آمريكا و اروپا از اولويت اول خارج شده‌اند و جاي خود را به حوزه مشترك المنافع داده اند. جامعه اوراسيا نيز به عنوان حلقه اصلي همكاري‌هاي اقتصادي روسيه تعريف شده است. جالب اين است كه اخيراً برخي مقامات روس از تفاوت ارزشي جامعه روسي با جامعه اروپايي – آمريكايي و برخي ديگر از مرزبندي سياسي و فرهنگي با اروپاي غربي و حضور مشترك تنها در فضاي اقتصادي با اروپا به وضوح سخن مي گويد.

صرف نظر از ماهيت رويكرد روسيه به شرق كه در جاي ديگري به آن خواهم پرداخت بسياري از تحليل گران امور روسيه به اين باورند كه بدبيني روسيه نسبت به مداخلات آمريكا در امور خاورميانه، اعتقاد به درازمدت بودن بحران مالي و اقتصادي آمريكا و اروپا و همچنين موضعگيري‌ها و مداخلات  غرب در زمينه مسائل داخلي روسيه و به ويژه پس از انتخابات رياست جمهوري اين كشور در بهار سال جاري و پررنگ شدن اين گمانه كه اروپا و آمريكا هرگز روسيه را به عنوان بخشي از جامعه غربي نخواهند پذيرفت موجب شده است كه دولتمردان روس خط و مشي مستقل‌تري از غرب را نسبت به گذشته دنبال نمايند.

چگونگي خروج از بحران كنوني سوريه و همچنين بازنگري همكاري‌هاي اقتصادي آمريكا و روسيه از جمله مواردي است كه در روابط آينده فيمابين دو كشور تعيين كننده خواهد بود و اوراسيا نيز جغرافياي منافع حياتي و حوزه نفوذ روسيه تلقي خواهد شد. به نظر مي رسد سياستگزاران روس اوراسيا را نيز در سه حلقه تعريف نموده‌اند كه كوچكترين حلقه آن جامعه اقتصادي اوراسياست.

ايالات متحده آمريكا كه در تمام دو دهه گذشته نيز به دنبال مهار روسيه از طريق همكاري و مقابله بوده است، اين بار با صفحه اي از بازي روبروست كه تقريباً همه برگ‌ها در آن رو شده اند.به اين ترتيب درانداختن طرحي نو در روابط دو كشور آمريكا و روسيه و يافتن زبان مشترك ميان پوتين و اوباما چندان كار ساده اي نخواهد بود.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۱
بيش ازانكه روسيه به ارتباطش با اوباماي دوم فكر كنه منتظره ببينه ما با اوباماي دوم جه مي كنيم
اكر بريم به طرف اوباما , جين و روسيه جه خاكي بر سرشون ميشه!!!!!!!!