صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۲۹۹۶۲
سرمقاله روزنامه های امروز یکشنبه
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «شايد وقتي ديگر!»، «پشت پرده انفجار بيروت»، «انقلابي ديگر براي مصر»، «لااقل در حد گوجه اظهارنظر بفرماييد!»، «جايگاه ايران در توليد و صادرات ميوه»، «تکرار بازی پرونده حریری»، «لااقل زودتر تسليت بگوييد!»، «شبه‌جزيره كره محل تقابل غرب و شرق»، «پیرامون رشد بورس» و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۳۰ مهر ۱۳۹۱
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداخته‌اند از جمله «شايد وقتي ديگر!»، «پشت پرده انفجار بيروت»، «انقلابي ديگر براي مصر»، «لااقل در حد گوجه اظهارنظر بفرماييد!»، «جايگاه ايران در توليد و صادرات ميوه»، «تکرار بازی پرونده حریری»، «لااقل زودتر تسليت بگوييد!»، «شبه‌جزيره كره محل تقابل غرب و شرق»، «پیرامون رشد بورس» و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: شايد وقتي ديگر!
«شايد وقتي ديگر!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد:
 
ديروز آقاي دكتر احمدي نژاد رئيس جمهور محترم كشورمان در اقدامي غيرمنتظره و بيرون از روالي كه مسئولان بلندپايه در نامه نگاري به يكديگر رعايت مي كنند، نامه اي را كه خطاب به آيت الله آملي لاريجاني، رياست محترم قوه قضائيه نوشته بود، در اختيار رسانه ها قرار داده و منتشر كرد. متن نامه كوتاه ايشان كه به نظر مي رسد عقبه بلند آن از نگاه رياست محترم جمهوري دور مانده باشد، به شرح زير است؛

سلام عليكم؛
اطلاع داريد كه بازديد اينجانب از زندان اوين براي روز دوشنبه 17/07/91 برنامه ريزي و روز يكشنبه 16/07/91 از طريق وزير محترم دادگستري به آن قوه محترم اعلام گرديد. پس از ساعتي ايشان اعلام كردند كه مسئولين قوه قضائيه مي خواهند كه اين بازديد به روزهاي آينده موكول گردد.

مقتضي است دستور فرماييد در اسرع وقت هماهنگي لازم جهت اين بازديد معمول گردد.

بازديد از زندان اوين اگرچه مانند بازديد از ساير مراكز و نهادهاي نظام- با رعايت برخي از شرايط در برخي از موارد- حق رئيس محترم قوه مجريه است ولي درباره نامه ياد شده و درخواستي كه در آن آمده پرسش هايي هست كه براساس آن، به آساني نمي توان درخواست بازديد ايشان از زندان اوين را در بستر و چارچوب قانوني مورد اشاره و اقدامي عادي و بي حاشيه تلقي كرد!

1- اولين پرسش آن است كه جناب رئيس جمهور با چه انگيزه اي نامه خود خطاب به رئيس قوه قضائيه را در اختيار رسانه ها قرار داده و منتشر كرده اند؟! چرا كه اينگونه نامه ها مطابق روال جاري و پذيرفته شده، به صورت محرمانه و با قيد طبقه بندي ارسال مي شود و در صورتي كه حاوي مطلب محرمانه اي نباشد نيز، از انتشار آن در سطح رسانه ها خودداري مي شود.
 
ممكن است گفته شود كه آقاي رئيس جمهور قصد داشته اند كه تمامي اقدامات خود را به اطلاع همه مردم برسانند! كه بايد پرسيد؛ چرا ساير نامه هايي كه خطاب به سران قوا و يا خطاب به برخي از مقامات بلندپايه ديگر، نظير اعضاي محترم كابينه نوشته اند را منتشر نفرموده اند؟ مخصوصا آن كه برخي از آن نامه ها حاوي مطالبي است كه آگاهي مردم از آن خالي از فايده نيست.

از سوي ديگر، آيا رئيس جمهور محترم از اين نكته بديهي غافل بوده اند كه نامه ايشان بعد از انتشار فقط در ميدان ديد مردم شريف ايران باقي نمي ماند و براي چشم هاي گرسنه و نامحرم دشمنان اسلام و انقلاب نيز كه اين روزها- بيشتر از همه روزها- به عرصه سياسي كشورمان دوخته شده است «سوژه» مي سازد؟!

متن نامه آقاي رئيس جمهور حكايت از آن دارد كه ايشان 10 روز قبل هم درخواست بازديد از زندان اوين را داشتند و قوه قضائيه بنا به علل و براساس مصالحي اين بازديد را به روزهاي بعد موكول كرده بود. اين نكته بايد بيشتر از نكات قبلي، مانع رسانه اي كردن نامه از سوي رئيس جمهور مي شد. چرا كه، اگر آن مصالح همچنان باقي باشد- كه خواهيم ديد هست- بازديد ايشان باز هم به تعويق مي افتد و در اين حالت از يكسو توهم اختلاف ميان دو قوه پديد مي آيد و از سوي ديگر، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها با بهره گيري از اين تعويق و بدون اشاره به علت آن، زمينه تازه اي براي دروغ بافي هاي چندين و چند ساله خود درباره، زندان ها و از جمله زندان اوين پيدا مي كنند! آيا رئيس جمهور محترم به اين نكته بسيار بديهي توجهي نداشته اند؟ و آيا مسئولان دستگاه قضايي ، مصلحت انديشي هاي خود را كه -چنانچه اشاره خواهد شد- برخاسته از رعايت عدالت وحقوق همگاني بوده است براي جناب رئيس جمهور بازگو نكرده اند؟

انتشار نامه فوق الذكر با توجه به نكات يادشده مي تواند اين توهم را در برخي اذهان پديد آورد كه آقاي دكتر احمدي نژاد با اطلاع قبلي از مصلحت انديشي و در نتيجه مخالفت دستگاه قضايي با بازديد ايشان در پي آن بوده اند كه -خداي نخواسته- اين مخالفت را به حساب بي عدالتي قوه قضائيه و اصرار خود را به حساب عدالت جويي خويش بنويسند! و بعيد نيست شماري از بدانديشان نيز براي مقابله با رئيس جمهور محترم كشورمان اقدام ايشان را به سود توهم پراكني هاي دشمنان بيروني قلمداد كنند! اين توهم به يقين دور از شخصيت آقاي دكتر احمدي نژاد است ولي متأسفانه بايد گفت كه انتشار نامه ياد شده مي تواند زمينه ساز توهم مورد اشاره باشد.

2- پرسش ديگر آن است كه چرا جناب احمدي نژاد طي 7 سالي كه از حضور ايشان در رأس قوه مجريه مي گذرد به فكر بازديد از زندان اوين نبوده اند؟ ممكن است گفته شود كه آقاي رئيس جمهور برنامه هاي بازديد خود از مراكز و كانون هاي مختلف را براساس اولويت و با در نظر گرفتن فرصت هايي كه در اختيار دارند، تدوين مي كنند و اكنون در فهرست برنامه هاي ايشان، نوبت به بازديد از زندان اوين رسيده است. اين استدلال را نفي نكرده و غيرقابل پذيرش نمي دانيم، اما، اين روزها شاهد رخداد ديگري نيز بوده ايم كه پاسخ احتمالي ياد شده را در اذهان عمومي مخدوش كرده و زيرسؤال مي برد و آن، دستگيري و زنداني شدن آقاي علي اكبر جوانفكر، مشاور رئيس جمهور است كه محاكمه، بازداشت و زنداني شدن وي با مخالفت اعلام شده آقاي دكتر احمدي نژاد روبرو شده بود و حال آن كه جرايم ايشان با استناد به اسناد غيرقابل انكار به اثبات رسيده و بعد از محاكمه علني به دو فقره حبس تعزيري و محروميت از فعاليت مطبوعاتي و رسانه اي محكوم شده بود.
 
اكنون اين سؤال پيش مي آيد كه آيا محكوميت آقاي جوانفكر انگيزه اصرار آقاي احمدي نژاد براي بازديد از زندان اوين است؟! مخصوصا آن كه رئيس جمهور محترم، بارها مخالفت خود نسبت به محكوميت مشاور خويش را اعلام داشته و به حكم صادره اعتراض كرده بود. اگر چنين است- كه ان شاءالله نباشد- اين پرسش مي تواند در افكار عمومي شكل بگيرد كه؛ آقاي جوانفكر غير از آن كه مشاور آقاي احمدي نژاد بوده است چه تفاوت ديگري با بقيه مجرمان دارد و در كجاي قانون آمده است كه نزديكان و مشاوران رئيس جمهور از مصونيت قضايي برخوردارند و چنانچه مرتكب جرمي شوند، بايد از تعقيب قضايي در امان باشند؟!

دستگاه قضايي اگر در پي اجراي عدالت است- كه بايد باشد- حق ندارد در ميان مجرمان و محكومان تبعيض قائل شود. موافقت دستگاه قضايي با درخواست آقاي احمدي نژاد، نااميد كردن مردم از عدالت خواهي و انصاف جويي اين دستگاه است. مگر فلان مجرم زنداني با مشاور سابق رئيس جمهور چه تفاوتي دارد غير از اين كه در ميان مسئولان نظام حامي عالي رتبه اي ندارد؟!

3- ممكن است گفته شود كه درخواست بازديد آقاي رئيس جمهور ربطي به محكوميت و زنداني بودن آقاي جوانفكر ندارد! اين تلقي اگرچه با واقعيات و شواهد موجود همخواني چنداني ندارد ولي بر فرض كه چنين باشد، از آنجا كه اظهارات آقاي احمدي نژاد و اطرافيان ايشان، چنين تلقي- يا توهمي- را پديد آورده است، براي پيشگيري از هرگونه شائبه و برداشت سوء درباره نگاه تبعيض آميز رئيس جمهور و قوه قضائيه لازم است اين بازديد- در صورت لزوم و با رعايت شرايط قانوني آن- به زمان ديگري موكول شود تا- خداي نخواسته- اين شائبه در افكار عمومي شكل نگيرد كه رياست محترم جمهوري و يا رياست محترم دستگاه قضايي وقتي پاي درخواست مسئولان عالي رتبه در ميان است، عدالت را به تبعيض مي آميزند آيا مصلحت نظام كه عدالت خواهي برجسته ترين، جذاب ترين و خداپسندانه ترين ويژگي آن است بر هر مصلحت ديگري برتري ندارد؟

4- و بالاخره، اين روزها كه جمهوري اسلامي ايران از يكسو پرچمداري و نقش آفريني در تحولات بزرگ منطقه و بين المللي را برعهده دارد و از سوي ديگر و به همين علت با برخي از مشكلات تحميلي مانند گراني افسارگسيخته كالا و خدمات مورد نياز مردم روبروست كه به تدبير و چاره انديشي مسئولان، مخصوصا قوه مجريه و رئيس جمهور محترم نياز دارد، طرح مسائل دست چندم و حاشيه ساز مي تواند تلقي فرصت سوزي و بي اعتنايي- هرچند ناخواسته- به نيازهاي مبرم و ضروري مردم را در پي داشته باشد.

خراسان: کاغذ ارزان قيمت مطبوعات هياهويي براي ۲۰ميليون تومان
«کاغذ ارزان قيمت مطبوعات هياهويي براي ۲۰ميليون تومان» يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن مي‌خوانيد:
 
پيش از اين با شما خوانندگان عزيز روزنامه خراسان از افزايش شديد قيمت کاغذ به دليل گران شدن قيمت ارز سخن گفته بوديم و اشاره داشتيم که واردات کاغذ با نرخ دلار بيش از ۳هزارتومان طي ماه هاي اخير چه افزايش هزينه اي را در مقايسه با سال هاي گذشته که قيمت دلار حدود هزار تومان بود براي نه تنها روزنامه خراسان بلکه ساير روزنامه ها و صنعت چاپ و نشر کشور ايجاد کرده است. با اين حال مانور خبري مسئولان وزارت ارشاد درباره ارائه حواله کاغذ يارانه اي به روزنامه ها ما را بر آن داشت که خوانندگان خراسان را در جريان واقعيت ماجرا قرار دهيم تا صاحبان روزنامه از ميزان واقعي کمک دولت مستحضر باشند.
چندي پيش بنابر اعلام مسئولان وزارت ارشاد قرار شد حواله کاغذ ارزان قيمت در اختيار روزنامه ها قرارگيرد. پس از اين خبر وزارت ارشاد حواله ۴۰تن کاغذ داخلي با قيمت هر کيلو ۱۷۰۰تومان را به روزنامه خراسان ارائه داد.(اطلاعي از اين که براي ديگر روزنامه ها چه مقدار کاغذ در نظر گرفته شده است، نداريم) ارائه اين حواله در شرايطي صورت مي گيرد که نياز کاغذ روزنامه خراسان روزانه حدود ۳۰تن است و به اين ترتيب حواله اي که با تبليغات و مانور رسانه اي قابل توجه از سوي وزارت ارشاد به روزنامه خراسان اختصاص يافته است تنها کفاف مصرف يک روز و نيم روزنامه خراسان را مي دهد.جالب اينجاست که همين ميزان بسيار اندک کاغذ که قرار است با قيمت کيلويي ۱۷۰۰تومان ارائه شود، فقط ۵۰۰تومان ارزان تر از قيمت بازار است که اگر اين پانصد تومان را در ۴۰تن ضرب کنيم فقط معادل ۲۰ميليون تومان مي شود.
 
به عبارت ديگر کل کمکي که دولت در طرح کاغذ ارزان قيمت با هياهوي تبليغاتي فراوان به روزنامه مردمي و مستقل خراسان کرده است تنها 20 ميليون تومان بوده است. ضمن اين که آن چه تاکنون به دست روزنامه خراسان رسيده است حواله کاغذ است نه خود کاغذ! و معلوم نيست حدود ۶۸ميليون تومان پولي که براي گرفتن «حواله» نقداً به حساب شرکت وابسته به وزارت ارشاد حواله کرده ايم چه موقع تبديل به کاغذ مي شود؟

با اين شرايط توجه خوانندگان روزنامه را به چند نکته جلب مي کنيم:

۱ - تبليغات گسترده درباره ارائه حواله کاغذ در شرايطي است که عملاً اين اقدام براي مطبوعات از جمله روزنامه هايي که تيراژ بالايي دارند تاثيرگذاري بسيار اندکي دارد.

با اين حال متاسفانه به گونه اي تبليغات از سوي مجريان امر صورت گرفته که انگار کمک مهمي به روزنامه ها اختصاص يافته است.

روشن است که اين نحوه برخورد با مطبوعات که عمده آن ها با نجابت و درک شرايط حساس کشور در عرصه اطلاع رساني سعي کرده اند در مواجهه با مشکلات داخلي در عين انعکاس مطالبات مردم مصالح مردم و نظام را نيز رعايت کنند، درست نيست. مطبوعاتي که فضاي رواني کشور را کنترل مي کنند و در اجراي قانون هدفمندي يارانه ها و کنترل فضاي بازار ارز همراهي خود را با مصالح مردم نشان دادند. حتي زماني که رئيس جمهور از عملکرد برخي رسانه ها در موضوع بازار ارز انتقاد کرد.(فارغ از اين که اين انتقاد درست يا غلط باشد) انتقادش از برخي سايت ها بود نه روزنامه ها.

۲ - مسئله کاغذ مسئله اي قابل پيش بيني بود چرا که تيراژ روزنامه هاي اصلي کشور (به جز برخي نشريات زرد يا غيرمهم) روزانه حداکثر يک ميليون نسخه است. تامين ارز مورد نياز روزنامه هايي که بار اصلي اطلاع رساني در کشور را به دوش مي کشند چندان سخت نيست و در قبال منفعتي که روزنامه ها در کنترل فضاي رواني جامعه ايفا مي کنند تامين ارز مورد نياز روزنامه ها به نرخي ارزان تر از بازار آزاد توقعي است که مطبوعات آن را براي منافع مردم و پياده سازي سياست هاي نظام انتظار دارند.

۳ - بايد توجه کرد لطمه اي که کشور از تعطيلي يا کاهش تيراژ روزنامه ها متحمل مي شود بازتاب اقتصادي ،سياسي و اجتماعي به مراتب بيشتري نسبت به گران شدن برخي محصولات دارد. لذا به نظر مي رسد برنامه ريزي براي جلوگيري از ضربه خوردن روزنامه ها به علت افزايش شديد نرخ ارز ضرورتي انکار ناپذير است.

جمهوري اسلامي: پشت پرده انفجار بيروت حسن خياطي
«پشت پرده انفجار بيروت» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي به قلم حسن خياطي است كه در آن مي‌خوانيد:
 
روز جمعه انفجار يك خودروي بمب‌گذاري شده در ميدان "ساسين" واقع در منطقه الاشرفيه بيروت، قريب به 100 كشته و زخمي برجاي گذاشت كه يكي از كشته شدگان اين انفجار سرتيپ "وسام الحسن" رئيس بخش اطلاعاتي نيروهاي امنيتي لبنان بود. نحوه انجام اين عمليات تروريستي وسعت آن، زمان عمليات و منطقه‌اي كه اين عمليات در آنجا انجام شد هر كدام داراي پيامي هستند و نشان مي‌دهند اين انفجار اقدامي كاملاً برنامه ريزي شده، توطئه آميز و در پي رسيدن به اهدافي خاص بوده است.
با توجه به اينكه جمعيت لبنان از پيروان اديان و مذاهب مختلف، بخصوص مسيحيان ماروني و مسلمانان شيعه و سني تشكيل يافته و هر كدام از آن ها به طور سنتي از احزاب و گروههاي مختلف سياسي حمايت مي‌نمايند و در مواردي از گروه‌هاي شبه نظامي نيز برخوردار هستند و از سوي ديگر انفجار ياد شده در منطقه الاشرفيه در شرق بيروت كه عمدتاً منطقه ماروني نشين مي‌باشد صورت گرفته، ترديدي وجود ندارد كه هدف اول اين انفجار دامن زدن به اختلافات قومي و سياسي در كشور لبنان بوده است.
 
چه اينكه ساعاتي پس از وقوع اين انفجار رسانه‌هاي وابسته به گروههاي مختلف سياسي در لبنان در تحليل‌هاي خود هر يك تلاش كردند گروه رقيب يا گروههاي داراي اختلاف با يكديگر را متهم به دست داشتن در اين عمليات تروريستي نمايند. جمعي فالانژها، جمعي ديگر ماروني‌ها، عده‌اي افراد وابسته به رهبري گروه 14 مارس و عده‌اي ديگر ساير احزاب و گروههاي وابسته به آنان را متهم به دخالت در اين انفجار كردند.

در اين ميان، ترديدي نيست كه يكي از اهداف عاملان اين انفجار تروريستي، زمينه سازي براي فراهم نمودن درگيري‌هاي حزبي و گروهي در لبنان بوده است و آنچه مسلم است اينست كه قطعاً در شرايط كنوني منطقه چنين اقداماتي فقط به سود رژيم صهيونيستي و همدستان آن مي‌تواند باشد و هيچ كس به اندازه سران اين رژيم از آغاز مجدد درگيري‌هاي قومي در لبنان در شرايط فعلي سود نمي‌برد.

نكته قابل تأمل اينكه درحالي كه دولت لبنان با تشكيل جلسه فوق‌العاده كابينه درحال بررسي موضوع است، برخي افراد وابسته به گروههاي مخالف دولت لبنان دست به كار تكميل توطئه شده‌اند و با مطرح كردن درخواست استعفاي دولت نجيب ميقاتي، سعي در شلوغ‌تر كردن اوضاع دارند تا دولت نتواند با آسودگي خيال به رتق و فتق امور بپردازد. بر كسي پوشيده نيست كه درخواست استعفاي دولت لبنان در شرايط فعلي آن هم تنها به دليل وقوع يك انفجار تروريستي، قسمتي از توطئه طراحي شده توسط دشمنان لبنان است و اين امر نه تنها كمكي به بهبود اوضاع نمي‌كند، بلكه مي‌تواند باعث افزايش بحران و تنش نيز باشد.

يكي از دلايل روشن براي دست داشتن رژيم صهيونيستي در اين انفجار، كشته شدن سرتيپ "وسام الحسن" رئيس بخش اطلاعاتي نيروهاي امنيتي لبنان در اين عمليات تروريستي است. سرتيپ الحسن طي دو سال گذشته نقش بسيار مؤثر و برجسته‌اي در شناسايي، كشف و بازداشت جاسوسان موساد در داخل لبنان داشته و از افرادي بود كه سازمان موساد به شدت از وي كينه به دل داشت. وسعت عمليات تروريستي روز جمعه، نشان ديگري از عمق كينه صهيونيست‌ها نسبت به اين مقام امنيتي لبناني دارد كه انفجار چنان وسيع طراحي شده بود كه حتماً از آن نتيجه مطلوب حاصل گردد.

صهيونيست‌ها براي طراحي اين انفجار دلايل ديگري نيز دارند، از جمله اين دلايل، عصبانيت آنان از پرواز پهپاد ايوب حزب‌الله برفراز فلسطين اشغالي و نفوذ صدها كيلومتري آن در عمق اين كشور و تهيه فيلم و عكس از نقاط مهم و حياتي رژيم صهيونيستي بود كه به شدت اعتبار ادعاهاي نظامي اين رژيم و حاميان آمريكايي و اروپايي‌اش در نفوذناپذير بودن فضاي فلسطين اشغالي را زير سؤال برد و آبروريزي عظيمي براي آنها در پي داشت. اين عمليات علاوه بر نوعي انتقام‌گيري از ملت، دولت و گروههاي مقاومت در لبنان، اقدامي بود در جهت خنثي كردن موج به راه افتاده درباره نفوذ پهپاد در خاك فلسطين اشغالي با اين اميد كه بتواند تا حدودي از شدت انعكاس اين آبروريزي بكاهد و آن واقعه را تحت الشعاع قرار دهد.

هدف ديگر صهيونيست‌ها از انفجار در بيروت، جلوگيري از برقراري آتش بس در سوريه است كه قرار است به خواسته اخضر ابراهيمي از روز عيد قربان برقرار شود. رژيم صهيونيستي در نظر دارد با آشفته ساختن اوضاع و متهم ساختن دولت سوريه مانع برقراري اين آتش بس شود. متأسفانه گروه حريري نيز با متهم كردن دولت سوريه در اين توطئه با رژيم صهيونيستي همراهي كرده است.

بنابر اين لازم است گروههاي مختلف قومي، سياسي و نظامي در لبنان به اين واقعيت آشكار توجه نمايند كه پشت پرده اين انفجار، اهداف و توطئه‌هايي شيطاني نهفته و خواسته اصلي طراحان توطئه كه قطعاً رژيم صهيونيستي و حاميان غربي اين رژيم هستند، آغاز مجدد درگيري‌هاي طايفه‌اي و قومي در لبنان و كشاندن ناآرامي‌هاي سوريه به لبنان است تا صهيونيست‌ها به اين وسيله علاوه بر انتقام گيري از شكست‌هاي پي در پي خودشان، از فرصت بوجود آمده، بهره‌برداري‌هاي بعدي خود را بعمل آورند. ترديدي نيست كه براي مقابله با اين توطئه، هوشياري مضاعفي لازم است كه قطعاً در لبنان وجود دارد.

سياست روز: انقلابي ديگر براي مصر
«انقلابي ديگر براي مصر» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
 
رفتارهاي سياسي محمدمرسي را چگونه مي‌توان تحليل کرد؟ آيا رئيس‌جمهور مصر، خود را از انقلاب جدا کرده است؟ آيا مرسي اصلا با انقلاب مردم مصر همراه بوده است؟ آيا او مهره‌اي از مهره‌هايي بوده که آمريکا در مصر براي پس از مبارک از پيش آماده کرده است؟ با اين که وي به خاطر شرايطي که دارد مجبور به برقراري و ادامه ارتباط با رژيم صهيونيستي است؟ آينده مرسي با اينگونه رفتارها چه خواهد بود؟

هنگامي که سخني از وي هر چند غيررسمي و البته تکذيب نشده منتشر شد مبني بر اين که شيعيان خطرناک‌تر از يهودي‌ها و صهيونيست‌ها هستند، آن راجدي مي‌گرفتيم و واکنش حداقل ديپلماتيک مناسبي از خود بروز مي‌داديم اکنون، اينگونه بهت زده و حيرت‌زده از نامه فدايت شوم «مرسي» به «پرز» نبوديم.

نمي‌توان اين تحليل را پذيرفت که مرسي به خاطر شرايطي که در منطقه با همجواري با سرزمين‌هاي اشغالي دارد، مجبور به برقراري روابط سياسي و معرفي سفير خود به تل‌آويو است. چرا که مردم مسلمان اين کشور در جريان انقلاب خود، خواهان قطع رابطه مصر با رژيم صهيونيستي بودند و اکنون نيز به خاطر نامه‌ مرسي به پرز براي معرفي سفير خود در تل‌آويو، خشمگين هستند و اين اقدام را ذلتي براي مصر و انقلاب خود مي‌دانند و در چند روز گذشته هم خشم خود را نشان داده‌اند.

اما مي‌توان اين نظريه را مطرح کرد که وي مهره‌اي است که از سوي آمريکا در زمين شطرنجي قرار گرفته است که با دستان واشنگتن به حرکت خود مي‌پردازد.

از يک سو، انقلاب مردم مصر را به شکست مي‌انجامد و از سوي ديگر وجهه اسلام خواهان مصر را تخريب مي‌کند. انتشار نامه مرسي به پرز باعث خواهد شد، تا مردم،انقلابي ديگر را تدارک ببينند.

انقلاب مردم مصر مراحل زيادي دارد. مرحله اول سرنگوني مبارک بود و مرحله دوم قطع ارتباط با رژيم صهيونيستي و مرحله سوم و حساس آن، انتخاب فردي انقلابي که آرمان‌هاي انقلاب مردم را پاس بدارد.

مرحله چهارم انقلاب مردم مصر برقراري ارتباط با کشورهاي مسلماني است که، چيزي جز پيروزي و استقلال مردم مصر نمي‌خواهند.

اين پرسش مهمي است که چرا پس از روي کار آمدن مرسي، دولت وي هيچ اقدامي براي برقراري روابط ديپلماتيک با جمهوري اسلامي ايران انجام نداد؟

دو کشور اسلامي با قرابت‌هاي فرهنگي و مذهبي که به خاطر وجود رئيس‌جمهور ديکتاتوري مانند مبارک سال‌هاست، ارتباطشان قطع شده است، نبايد پس از انقلاب مردمي مصر، روابطشان عادي شود؟

مرسي با انقلاب مردم مصر همراه نبوده است که اکنون بخواهد جدا شود. او عاملي است که اهداف آمريکا را پياده مي‌کند و به آينده و استقلال و آزادي مصر هيچ اهميتي نمي‌دهد.

مردم مصر مخالف برقراري ارتباط با رژيم صهيونيستي هستند و اين واقعيتي است که «فارين پاليسي» در نظرسنجي که انجام داده است، نشان مي‌دهد بيش از ۷۷ درصد مردم مصر خواهان قطع رابطه کشورشان با رژيم صهيونيستي هستند.

اما اکنون همين مردم انقلابي مي‌بينند که رئيس‌جمهورشان نامه‌اي پر از لطف و ارادت به پرز مي‌نويسند و سفير معرفي شده هم در کنار پرز جامي را نوشد که براي مردم کشورش بسيار تلخ است. بي‌شک، مرسي با چالش‌هاي جدي به خاطر اين اقدام روبرو خواهد شد. مردم اين کشور در قبال آن سکوت نخواهند کرد.

تهران امروز: فتنه حريري دوم
«فتنه حريري دوم» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمدصادق الحسینی است كه در آن مي‌خوانيد:
 
به‌دنبال انفجار یک بمب جاسازی شده دریک خودرو واقع درمیدان ساسین منطقه مسیحی نشین الاشرفیه، دست کم 8 نفر کشته و ده‌ها نفر دیگر زخمی شده‌اند. وسام الحسن رئیس بخش اطلاعاتی نیروهای امنیتی لبنان در این انفجار کشته شد. این اقدام تروریستی چیزی جز «فتنه حریری دوم» (رفیق حریری)، نیست. علت آن هم بسیار واضح است.

به‌دنبال شکست غرب (در راس آن ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی) و ارتجاع عرب (در راس آن عربستان و قطر) در جنگ افروزی در سوریه و در مقابل آن عملیات موفقیت آمیز ایوب که حزب‌الله رهبری آن را به دست گرفته بود و توانست با سربلندی آن را هدایت و در قلب مواضع رژیم صهونیستی نفوذ کند و با کسب این موفقیت توانست آرایش قدرت در منطقه را به نفع حزب‌الله و مقاومت بر‌هم زند، آنها درصددند تا اين شكست‌ها را جبران كنند.

در واقع غرب، رژیم صهيونیستی و ارتجاع عرب به دلیل شکست‌های پی در‌پی خود به‌دنبال راه‌هایی جهت جبران این شکست‌ها می‌باشند و به همین علت به‌دنبال ایجاد فتنه چند جانبه در لبنان در قالب فتنه قومی مذهبی بخصوص میان شیعه با سنی، سنی با سنی، مسلمانان با مسیحی و حتی ایجاد اختلاف میان شیعیان با یکدیگر و ایجاد تقابل میان گروه‌های طرفدار مقاومت با مخالفان آنها هستند به ‌طوری که ما شاهد روند روز افزون این ترورها در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه می‌باشیم و متاسفانه یکی از فرزندان اهل سنت که طرفدار حزب‌الله و جزو محور مقاومت بود نیز در طرابلس کشته شد.

در واقع فتنه حریری دوم برای انتقال شعله آتش از سوریه به لبنان و برای نجات و برون رفت رژیم صهیونیستی که دراضطراب و حیرت از این تحول و چرخش قدرت در منطقه که حزب‌الله بعد ازقضیه هواپیمای ایوب به‌وجود آورده است، می باشد.

در واقع طی عملیات ایوب یک هواپیمای بسیار ساده توانست از سد انبوهی از رادارها و موانع قوی و جدیدترین تجهیزات امنیتی اسرائیلی عبور کند و برای مدت سه ساعت ازمسیری حدود سیصد کیلومتر عبور کرده و از مناطق استراتژیک و حساس رژيم صهيونيستي تصویر برداری کرده و آنها را ارسال کند و در نهایت توسط جنگنده اف - 16 اسرائیلی منهدم شد. البته اصلا قرار نبود سفر این هواپیما بازگشتی داشته باشد و تنها هدف از ارسال آن شکستن سد نفوذ رژيم صهيونيستي و تهیه تصاویر اطلاعاتی مهم از خاک اين رژیم بود.

اين عمليات نه تنها موفقيت‌آميز بود و قدرت مقاومت را نشان داد بلکه رژيم صهيونيستي را به اضطراب و حیرت انداخت. همچنین به نتیجه نرسیدن غرب و رژیم صهیونیستی در جنگ علیه سوریه وبه نتیجه نرسیدن تمام توطئه‌های آنها نوعی سر خوردگی برای آنها ایجاد کرد به همین علت آنها دست به اجرای نقشه‌ای دیگر زدند و آن هم چیزی نیست جز ایجاد اختلافات قومی مذهبی در منطقه.

در واقع در فتنه حریری دوم یک نوع فرافکنی که از جانب آمریکا، القاعده و رژیم صهونیستی وارتجاع عرب مدیریت وهدایت می‌شود را به وضوح می‌توان مشاهده کرد و علل اصلی این اقدامات جبران شکست‌های پی در پی توطئه‌های ایشان در منطقه است.

در واقع آنها برای جبران شکست‌هایشان می‌خواهند یک جنگ علیه سوریه انجام دهند چرا که احساس کردند با عملیات حزب‌الله و مقاومت و نا کامی اقداماتشان در سوریه از دو سو در محاصره و تنگنا قرار گرفته‌اند. به همین علت شعله‌های آتش را از سوریه به لبنان کشاندند و نکته جالب توجه اینجاست که قبلا هم اعلام کرده بودند در صورت بی‌نتیجه ماندن اقدامات در سوریه عملیات خود را به سمت لبنان معطوف خواهیم کرد و به همین علت است که عصبانیتشان را به سوی لبنان نشانه گرفتند.
 
باید گفت که قبل از ترور، آقای وسام الحسن به طور مخفیانه برای شرکت در یک جلسه سری اطلاعاتی با مسئولین اطلاعاتی کشورهای عربی ارتجاعی خلیج فارس به آلمان رفته بودند ولی هنوز بیست و چهار ساعت از بازگشت ایشان نگذشته بود که او را ترور کردند و هدف آنها از این ترور، متهم کردن سوریه و بشار اسد و حزب‌الله و حتی ایران بود.

قطعا موساد و القاعده به همراهی ارتجاع عرب به رهبری بندر بن سلطان، مسئول سازمان امنیت جاسوسی عربستان سعودی مسئول این عملیات تروریستی هستند. آنها دائما در حال فتنه افکنی میان احزاب و فرق مختلف از جمله شیعه و سنی هستند. باید گفت آنها این عملیات را از خیلی وقت پیش برنامه‌ریزی کرده بودند. مثلی هست که می‌گوید وقتی نقشه الف موفق نشود نقشه ب کلید می‌خورد و نیروهای ملی از این اقدامات به عنوان نقشه دوم یاد می‌کنند.

شعله آتشی که این فتنه‌گران روشن کرده‌اند معلوم نیست چه طیفی را در بر خواهد گرفت و به کجا کشیده می شود ولی آنچه واضح است این است که آنها مي‌خواهند کل منطقه از جمله اردن،عراق، یمن و.... را به آشوب بكشانند. باید پیش‌بینی کرد این کشتارها ادامه خواهند داشت. البته ما امیدواریم که در سایه آگاهی مردم لبنان و هوشمندي و تیزبینی، حکمت و اقتدار دبیرکل آن سید حسن نصرالله و با همکاری جمهوری اسلامی ایران این فتنه را بخشکاند و همانطور که فتنه حریری را در سال 2005 خشکاندند، این توطئه را هم ناکام گذارند.

در همان سال هم وقتی آقای رفیق حریری را کشتند دنبال ایجاد اختلاف و فرافکنی میان شیعه و سنی بودند و می‌خواستند آن‌را به گردن جمهوری اسلامی ایران و سوریه بیندازند ولی موفق نشدند و پر واضح است که این فتنه دوم ادامه همان برنامه سال 2005 می‌باشد كه با درایت رهبران مقاومت و حزب‌الله، آنها این بار هم شکست خواهند خورد و بار دیگر ایران و سوریه و لبنان از آن سربلند بیرون خواهند آمد. با توجه به تحولات رخ داده در منطقه می‌توان آینده این تحولات را به گونه‌ای دید که گروه‌هایی مثل 14مارس کم کم از حیات سیاسی و داخلی لبنان خارج می‌شوند و به تاریخ می‌پیوندند.

وطن امروز: لااقل درحد گوجه اظهارنظر بفرماييد!
«لااقل درحد گوجه اظهارنظر بفرماييد!»عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقي است كه در آن مي‌خوانيد:
 
گوجه فرنگی آنقدر گران شده بود که با 10 کیلوگرم گوجه می‌شد یک ربع سکه طلا خرید. حباب قیمت گوجه موجب جنب و جوش مسؤولان شد و حتی در صحن علنی مجلس درباره چرایی افزایش بی‌رویه نرخ گوجه از بالاترين مسؤول اجرایی مملکت سوال شد.

رئیس‌جمهور در همان جلسه جمله معروف «نزدیک خانه ما گوجه ارزان است» را بر زبان جاری کرد و در هیات دولت درباره ورود به بازار گوجه فرنگی و مبارزه با گرانفروشی، تصمیات گوجه‌ای گرفته شد. واکنش رئیس‌جمهور در آن برهه بر ترکیدن حباب قیمتی این محصول کشاورزی تاثیر بسزایی گذاشت و قول وی مبنی بر ایجاد آرامش در بازار میوه و تره‌بار موجب شد سودجویی سودجویان بیش از چند روز دوام نداشته باشد.

شخص اول اجرایی کشور به مردم اطمینان داده بود این مشکل بزودی حل خواهد شد و حتی توصیه کرد برای خرید گوجه هیچ کس عجله نکند چون ارزان خواهد شد و همه دیدند این اتفاق افتاد. به مردم در روزی که به آرامش روحی احتیاج داشتند، خوراک روانی مناسبی داده شد و بازار گوجه آرام شد.

گوجه فرنگی آنقدر گران شده بود که با 10 کیلوگرم گوجه می‌شد یک ربع سکه طلا خرید. حباب قیمت گوجه موجب جنب و جوش مسؤولان شد و حتی در صحن علنی مجلس درباره چرایی افزایش بی‌رویه نرخ گوجه از بالاترين مسؤول اجرایی مملکت سوال شد. رئیس‌جمهور در همان جلسه جمله معروف «نزدیک خانه ما گوجه ارزان است» را بر زبان جاری کرد و در هیات دولت درباره ورود به بازار گوجه فرنگی و مبارزه با گرانفروشی، تصمیات گوجه‌ای گرفته شد.

واکنش رئیس‌جمهور در آن برهه بر ترکیدن حباب قیمتی این محصول کشاورزی تاثیر بسزایی گذاشت و قول وی مبنی بر ایجاد آرامش در بازار میوه و تره‌بار موجب شد سودجویی سودجویان بیش از چند روز دوام نداشته باشد. شخص اول اجرایی کشور به مردم اطمینان داده بود این مشکل بزودی حل خواهد شد و حتی توصیه کرد برای خرید گوجه هیچ کس عجله نکند چون ارزان خواهد شد و همه دیدند این اتفاق افتاد. به مردم در روزی که به آرامش روحی احتیاج داشتند، خوراک روانی مناسبی داده شد و بازار گوجه آرام شد.

اما در بازار ارز چه اتفاقی روی داده است؟ واحد پول سایر کشورها در هر کشوری وسیله‌اي حیاتی برای انجام مبادلات تجاری و سایر هزینه‌هاست. قطعا یک اروپایی وقتی بخواهد حتی برای تفریح به آمریکا برود واحد پول خود را به دلار تبدیل خواهد کرد و این وضع برای تبادل کالا و ایجاد تجارت امری ضروری است. در بین کشورها تفاوت نرخ واحدهای پولی از معادله‌ای علمی و نه هیجانی پیروی می‌کند و ثبات در نرخ ارزها ابتدایی‌ترین اصل در مبادلات است.

این طبیعی است که کشورها برای حفظ ارزش پول ملی تلاش می‌کنند و قطعا هیچ کشوری خود را مستقل مطلق نمی‌داند و به روابط با سایر کشورها احتیاج دارد. اینکه تولید داخلی و بازار ما به ارتباط با سایر کشورها احتیاج دارد یک نیاز اقتصادی یکطرفه نیست و به این ارتباط اقتصادی و تجاری، همه کشورها حتی ابرقدرت‌ها هم احتیاج دارند. بدین‌ترتیب افزایش نرخ ارز و سقوط ارزش پول ملی می‌تواند از لحاظ اقتصادی ضربات جبران‌ناپذیری به جامعه وارد کند که تورم و گرانی بی‌حد و حصر را که امروز مشاهده می‌کنیم نتیجه همین بی‌ثباتی و عدم اطمینان به مسؤولان است.

مسؤولان کشور به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویا نمی‌دانند چه اتفاقی در بازار در حال روی دادن است، آیا بازار آشفته و بی‌ثبات در همه صنوف و افزایش قیمت‌ها و عدم نظارت‌ها را کسی می‌بیند؟ سکوت و انفعال دولت و مسؤولان به گونه‌ای است که گویی از این بی‌ثباتی استقبال می‌کنند. مردم انتظار دارند دولت با اتخاذ سياست‌هاي درست و عدم فرافكني، فرصت را از فرصت‌طلبان خرد و كلان براي سود‌جويي بگيرد و مانع از تكرار تجربه‌اي چون ورود بانك‌ها به بازار دلار، ناتواني دركنترل افزايش قيمت مرغ و گوشت و كمبود خوراك دام شود كه هر يك از اينها نقطه ضعف مديريتي در كارنامه دولت به شمار مي‌رود. فریاد سکوت مسؤولان امروز بیشتر از «سرخط خبرها»ی آن طرف آبی‌ها شنیده می‌شود، چراکه هیچ حرکتی از سوی دولتی‌ها دیده نمی‌شود تا نتیجه‌ای حداقل روانی در جامعه داشته باشد.

آیا ارز و وضع بازار مانند گوجه فرنگی اهمیت ندارد؟ آیا امروز زمان اتخاذ تصمیمی گوجه‌ای فرا نرسیده است؟ زمان تصمیم‌گیری مسؤولانه برای ایجاد آرامش در بازار ارز چه موقع است؟ آیا مسؤولان اجرايي کشور نباید برای ایجاد آرامش در جامعه، به مردم اطمینان بدهند که طرح‌هایی در دست اقدام دارند.

آیا بازار هم اکنون به یک شوک مسؤولانه احتیاج ندارد؟ آیا وضع فعلی کم‌اهمیت‌تر از زمان بحران(!) گوجه‌فرنگی است؟ قطعا درباره وضع فعلی، سوالات بسیاری است که مسؤولان باید به آن پاسخ دهند اما نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که مسؤولان اجرايي قبل از تبدیل شدن این چاله به چاهی بحرانی‌ باید سکوت دلخراش را بشکنند و اقدامی انقلابی انجام دهند، اگر بخواهند.

آفرينش: جايگاه ايران در توليد و صادرات ميوه
«جايگاه ايران در توليد و صادرات ميوه» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در ان مي‌خوانيد:
 
ايران با توليد 20 ميليون تني محصولات باغي در جايگاه نهم جهان و در رتبه نخست خاورميانه قرار دارد و طبق اعلام وزارت جهاد کشاورزي اين توليدات به 100 کشور جهان صادر مي‌شود. در اين حال اگر نگاهي به اهميت اين امر و چالش هاي اين بخش مهم از كشاورزي كشور داشته باشيم بايد به چند نكته اشاره كرد .

نخست آنكه بخش باغباني کشور با 17 درصد سطح زيرکشت، 18 درصد توليد و 25 درصد ارزش افزوده، همچنين 20 درصد اشتغال، به تنهايي 80 درصد صادرات بخش کشاورزي را به خود اختصاص داده است . در اين بين همچنين نيز دو ميليون و 700 هزار هکتار باغ در کشور وجود دارد که با توجه به اين پتانسيل چنانچه مديريت درستي اعمال گردد عملا كشور نيازي به واردات ميوه ندارد.

دوم آنكه بنا به اعلام برخي از مقامات و كارشناسان سال گذشته 17 ميليون و 500 هزار تن انواع ميوه و محصولات باغي در کشور برداشت شد که امسال اين ميزان توليد به 20 ميليون تن خواهد رسيد که رکوردي بي‌نظير براي کشورمان است. اين امر هر چند مايه خوشحالي است اما بايد گفت چالش هاي فراوني براي اين بخش از كشاورزي در كشور وجود دارد كه يكي از مهم ترين آنها شبکه نامناسب توزيع ميوه و افزايش چند برابري قيمت اين محصولات از توليد تا مصرف است. چنانچه برخي از كارشناسان معتقدند دلالان به اندازه‌ هزينه‌ توليد، سود باغدار، هزينه نگهداري در سردخانه و هزينه حمل‌ونقل از بازار ميوه سود مي‌برند همين امر موجب شده است كه برخي توزيع و بازار معيوب پس از توليد را تهديد و خطر جدي براي توليد ميوه كشور بدانند.

سوم آنكه درسال گذشته دو ميليارد و 870 ميليون دلار ارزآوري براي کشورمان داشته است و كشور هايي همچون عراق و امارات از جمله كشورهاي وارد كننده ميوه از ايران هستند. در اين حال هر چند پيش‌بيني ميشود كه طي 10 سال آينده معادل 20 ميليارد دلار صادرات ميوه داشته باشيم اما چالش هاي كنوني در صادارت ميوه به خارج از كشور بيانگر آن است كه چنانچه در افزايش صادرات ميوه به خارج و بهبود كيفيت و صنايعي همچون بسته بندي نكوشيم عملا خطر از دست رفتن بازارهاي صادراتي ميوه كشور نيز وجود دارد.

چهارم آنكه در واقع بايد توجه داشت كه بخش توليد ميوه در كشور از بخش هاي مهم كشاورزي و اقتصاد كشور است و در شرايط كنوني و تحريم ها نيز اين امر داراي اهميتي دو چندان است. در اين حال بايد توجه كرد كه مشكلاتي همچون مشكلات سال گذشته در مورد واردات غير علمي ميوه به كشور رخ ندهد.
 
در همين راستا نيز بايد كوشيد با توجه به پتانسيل‌هاي بخش كشاورزي كشور در توليد انواع ميوه و شرياط جغرافيايي كشور اين پتانسيلها در جهت افزايش صدور ميوه به خارج از كشور بهره گرفت . چرا كه اين امر در واقع به نوعي مي تواند كمك مهمي به جدا شدن كشور از اقتصاد تك محصولي وابسته به نفت هم باشد امري كه در شرايط كنوني و تحريم ها داراي اهميت نمايان تري است.
حمايت: تکرار بازی پرونده حریری
«تکرار بازی پرونده حریری» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
 
انفجار روز جمعه بیروت دهها کشته و زخمی برجای گذاشت. نکته مهم در این انفجار ترور وسام حسن رئیس اطلاعات امنیت ملی لبنان بود. این ترور در حالی صورت گرفته که برسی روند تحولات لبنان نشانگر طرحی دیگر برای بازگشایی پرونده رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان است.

در سال 2005 رفيق حريري نخست وزير لبنان در انفجاري ترور شد در حالي در وراي آن ايجاد بحران در لبنان، به چالش كشاندن حزب الله ، ايجاد بحران در روابط سوريه و لبنان، پرونده سازي عليه بشار اسد رئيس جمهور سوريه ، به چالش كشاندن كل جبهه مقاومت و... از جمله اهداف اين ترور بود. انفجار خونين بيروت روز جمعه درحالي روي داد كه فرد ترور شده داراي ويژگي هاي خاصي بوده است.

وي در پرونده ترور حريري دست داشته و از مسئولان پرونده حريري بوده است، برخي منابع خبري از نگاه نه چندان مثبت وي به سوريه خبر داده‌اند، همزمان با انفجار بيروت تمام ادعاها به سوري سوريه گرفته شد بگونه‌اي كه جريان 14 مارس رسما اسد رئيس جمهور سوريه عامل انفجار بيروت معرفي كرد و...مجموع اين رفتارها يك اصل را در ذهن ايجاد مي كند كه عاملان ترور حريري بارديگر به دنبال بازكردن پرونده وي مي باشند در حالي كه هدف نهايي آنها اجراي طرح‌هاي ناكام مانده در پرونده حريري است.

نكته مهم آنكه آنها برآنند تا پرونده اي جديد را عليه سوريه و شخص بشار اسد در سازمان ملل ايجاد كنند در حالي با جنبه هاي حقوقي به دنبال تصويب قطعنامه عليه سوريه در شوراي امنيت مي‌باشند. در اين ميان آنها برآنند تا اتهاماتي را كه در پرونده حريري عليه حزب الله مطرح كردند بارديگر تكرار نمايند در حالي ادعاي جديد آنها تحقيق درباره انفجار بيروت قرار مي دهند.

نكته مهم آنكه آنها برآنند حزب الله را در موازنه‌اي قرار دهند كه يكي از دو گزينه را بايد انتخاب كند يا اينكه طرف سوريه را بگيرد كه در اين صورت متهم به عدم توجه به مردم لبنان مي شود. يا اينكه بايد طرح مردم را بگيرد كه نتيجه آن ورود آن به تقابل با سوريه است. به عبارتي ديگر مي‌توان گفت كه طراحان انفجار بيروت بر آنند توطئه‌اي همزمان را عليه سوريه و حزب الله و در اصل عليه جبهه مقاومت مي‌باشند.

آنها برآنند تا توطئه‌هاي شكست خورده خود را در ابعاد جديدي اجرا سازند در حالي كه بيداري و هوشياري مقاومت در مقابله با اين توطئه تحقق اين توطئه‌ها را در ابهام قرار داده بگونه‌اي كه بسياري تاكيد دارند كه اينبار نيز تير دشمنان مقاومت به سنگ خواهد خورد و نمي‌تواند طرح ايجاد شكاف ميان اركان مقاومت را اجرا كنند.

ابتكار: لااقل زودتر تسليت بگوييد!
«لااقل زودتر تسليت بگوييد!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد:
 
شامگاه جمعه 26دانش آموز دختر بروجني در بازگشت از سفر کاروان راهيان نور از مناطق جنگي در سانحه تصادف کشته شدند.همه عناصر لازم براي”مهم بودن" اين خبر فراهم است" 26، دانش آموز، دختر، مرگ، تصادف. همه اين‌ها در نظر اول نشان مي‌دهد که يک اتفاق مهم رخ داده است و واکنش‌هاي پس از آن بايد متناسب با اين”خبر مهم" باشد.

اما با همه تاثري که در متن خبر و تصاوير ارسال شده وجود دارد و اشک را در چشمت جمع مي‌کند، واکنش‌هاي مسئولان تورا قانع مي‌کند که:اين اتفاق چندان هم که دلت مي‌گويد مهم نيست، کافي است که مسائل ديگري اهميت پيدا کنند، آن وقت موضوعاتي از اين دست،تنها مي‌تواند خبري باشد در گوشه صفحه حوادث روزنامه ها.

براي روشن تر شدن موضوع آن را به واکنش‌هاي مسئولان کشور به اين موضوع و انفجارهمزمان با اين اتفاق در کشور لبنان ( که در آن 8 نفر کشته شدند)مي پردازيم:

به طور مثال نگاهي به محتوي اخبار سراسري مهم ترين شبکه خبري کشور(شبکه خبر) در بخش خبري ساعت 13 ديروزبه عنوان يک نمونه خبري لازم است. ابتدا گوينده از"خشم سراسري در اروپا بر اثر سياست‌هاي اقتصادي رياضتي" خبر دادو سپس موضوع انفجار در شهر بيروت را به طور کامل پوشش مي‌دهد.ضمن بيان جزئيات حادثه که تصويري دقيق به مخاطب مي‌دهد، پيام وزير خارجه کشورمان به همتاي لبناني وي و سپس توضيحات سخنگوي وزارت خارجه خودمان در اين باره منتشر مي‌شود.
 
پس از آن دو خبرنگار اين شبکه در بيروت و دمشق به طور زنده از جرئيات جديد و پيامد‌هاي اين انفجار خبر دادند و تحليل‌هاي تحليل گران خاورميانه را به مخاطب ارائه کردند.اين موضوع 15 دقيقه را به خود اختصاد داد. پس از آن گوينده، خبرتوضيحاتي داد که معلوم شد در يکي از جاده‌هاي استان خوزستان تصادفي به وقوع پيوست و 26 نفر کشته شدند. يک گزارش از محل حادثه هم نشان مي‌داد که سازمانهاي امدادي خود را به موقع به محل حادثه رسانده و فعاليت خود را آغاز کرده اند.

اگرچه مسئولان استاني به دليل نزديکي به ماجرا و احتمالا ارتباط بيشتر با خانوده‌هاي قربانيان حادثه به ارسال پيام‌هاي تسليت و اعلام عزاي عمومي پرداختند، اما تا لحظه تنظيم اين يادداشت (که بيش از 30 ساعت از حادثه مي‌گذرد)مسئولان کشوري مربوط با اين تصادف مانند ستاد راهيان نور و وزارت آموزش و پرورش نه تنها به اين اتفاق واکنشي نشان ندادند، بلکه در برابر اصرار براي واکنش مناسب نيز مقاومت کردند. به اين دو واکنش دقت کنيد:

يک نماينده مجلس که در چندسال گذشته بر سر هر چيزي که به نظرش نامطلوب بوده جنجال‌هاي بسياري در خانه ملت به راه انداخته،در برابر اصرار يک خبرنگار که نظرش را درباره مرگ 26 دختر دانش آموز مي‌پرسد، پاسخ مي‌دهد:”من مصاحبه نمي‌کنم. داخل جلسه هستم و نمي‌خواهم مصاحبه کنم.". وقتي دوباره اصرار مي‌شود که: فقط مي‌خواستم نظرتان را درباره اتفاقي که جان 26 دانش آموز را گرفت، بپرسم.زياد وقت تان را نمي‌گيرم.پاسخ مي‌دهد:"آقا دنبال چه چيزي هستيد، من نمي‌خواهم مصاحبه کنم".

اگرچه از اين نماينده انتظار نمي‌رفت که واکنش مناسبي نشان دهد- چرا که نه موضوع سياسي مهمي(!) بود و نه دختران کشته شده ربطي به حوزه انتخابيه اش داشتند- اما از وزيري که مسئوليتش با وجود اين دانش آموزان تعريف مي‌شود، انتظار مي‌رفت با قدرت وارد ميدان شده و ضمن دلجويي از خانواده‌هاي قربانيان از مسببان و مقصران بازخواست مي‌کرد. اما بنگريد به واکنش جناب وزير.

وزير آموزش و پرورش در حاشيه برگزاري همايش تبيين نقش دانشگاه و فرهنگيان، حاضر به پاسخگويي درباره حادثه مرگ 26 دانش‌آموز که شب گذشته در اردوي راهيان نور رخ داد، نشد. حميدرضا حاجي بابابي پس از سخنراني طولاني خود در جمع کارکنان دانشگاه فرهنگيان حاضر به پاسخگويي به سئوال خبرنگاران نشد.خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش در شرايطي که به مدت 45 دقيقه به صورت ايستاده در انتظار وزير آموزش و پرورش بودند تا به سئوال آ‌نها پاسخ دهد، وي تنها با گفتن برويد از مسئولانش بپرسيد، محل برنامه را ترک کرد.

بدون ترديد تا لحظه چاپ اين نوشته مسولان بسياري با آغاز روند تسليت گويي، مسابقه خود را آغاز خواهند کرد، ضمن انتشار پيام‌هاي تسليت خود در رسانه‌ها احتمالا در کنار خانواده‌هاي قربانيان حاضر خواهند شد و عکس يادگاري هم خواهند گرفت، اما آنچه که در اين باره به ذهن مي‌رسد اين است که آيا مسئولاني که معمولا هيچ گاه مقصر نيستند و هيچ واژه اي که معناي”عذرخواهي" بدهد در قاموس شان وجود ندارد، چرا بايد از يک پيام تسليت خشک و خالي- که در هجوم توفان مصيبت و اندوه براي هر انساني غنيمت است- دريغ مي‌کنند؟ آيا بايد منتظر دستوري از جايي باشند؟ يا حادثه بايد شدت بيشتري به خود بگيرد تا لياقت پيام تسليت يک مسئول را داشته باشد؟ آيا مي‌ترسند که تسليت گويي به خانواده‌هاي قربانيان اين فاجعه بوي عذرخواهي و پذيرش خطا بدهد؟

ملت ما: شبه‌جزيره كره محل تقابل غرب و شرق
«شبه‌جزيره كره محل تقابل غرب و شرق» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم جواد منصوري است كه در آن مي‌خوانيد:
 
در سال 1953 پس از دخالت سازمان ملل و برخي از كشورهاي منطقه، سرانجام آتش‌بس در شبه‌جزيره كره برقرار شد. در آن زمان شبه‌جزيره به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم شد. بخش شمالي تحت نفوذ روسيه و بعدها چين قرار گرفت و بخش جنوبي در اختيار امريكا قرار گرفت. درست از همان زمان شبه جزيره كره به محل رقابت و نوعي تعارض غير مستقيم قدرت‌هاي بزرگ تبديل شده است. با وجود اين‌كه مردم كره از يك فرهنگ و تاريخ و يكپارچه برخوردارند به دليل وضع تحميل شده در طول اين دوران همچنان قرباني تعارض قدرت‌هاي بزرگ شده‌اند.

هرزماني كه يكي از قدرت‌هاي بزرگ بخواهد عليه ديگري در منطقه شرق آسيا اقدامي كند و حضور و قدرت‌نمايي خود را نشان دهد، احتمال بروز جنگ ميان شمال و جنوب افزايش مي‌يابد و اين مسئله زمينه‌ساز حضور دولت‌هاي بزرگ مانند امريكا در اين منطقه مي‌شود. در حال حاضر كره جنوبي فكر مي‌كند اگر امريكا نباشد امنيت ندارد، همچنان كه كره شمالي در نبود چين و روسيه احساس عدم امنيت مي‌كند. به اين ترتيب اين مسئله در طول 60 سال گذشته تبديل به يك مانور و نمايش قدرت در شبه‌جزيره كره شده است.

از سوي ديگر كره جنوبي توسط سرمايه‌گذاري امريكا و برخي كشورهاي اروپايي تبديل به كشوري نيمه صنعتي و پيشرفته شد، اما كره شمالي با سيستم متفاوتي اداره مي‌شود. اين دو سيستم به‌طور دايم در مقابل دنيا قرار داده شده‌اند. در اين خصوص تبليغات گسترده‌اي صورت گرفت كه نظام سرمايه‌داري غربي چه كرده است و نظام سيستم سوسياليستي شرقي چه مي‌كند. با اين تفاسير درگيري ميان دو كره همچنان وجود داشته است.

از سويي در دو ماه اخير تنش‌هايي ميان چين و ژاپن و همچنين چين و تايوان بر سر مجمع‌الجزاير اقيانوس آرام بروز كرد و حتي اين تنش چين و ژاپن را در آستانه جنگ قرار داد. اما هردو كشور به خوبي مي‌دانند كه جنگ به هيچ عنوان به نفعشان نيست. لذا جنگ ميان چين و ژاپن تبديل به تنش كره جنوبي و شمالي تبديل شد. در واقع دو طرف حل نزاع خود را به نقطه ديگري منتقل كردند و همچنان مارش جنگ را در شبه‌جزيره كره مي‌نوازند.

اگرچه باز هم جنگي ميان دو كره صورت نخواهد گرفت، چرا كه در 60 سال گذشته بار اولي نيست كه اين اتفاق رخ مي‌دهد و شايد تاكنون بيش از 20 بار دو طرف اعلام وضع قرمز كرده‌اند اما پس گذشت زمان اندكي آرام گرفته‌اند. درواقع درگيري ميان دو كره در ادامه تنش ميان چين با رقباي منطقه‌اي خود است. اين به اين معنا است كه تنش ميان چين و ژاپن آرام نگرفته است و همچنين امريكا مي‌خواهد از اين طريق ضرورت حضور خود را در منطقه اثبات كند.

چين نيز مي‌خواهد اعلام كند كه به عنوان يك قدرت منطقه‌اي مي‌خواهد از متحد خود حمايت كند و بحث رقابت اين دو قدرت در محل ديگري خودنمايي مي‌كند. اين قضيه تازگي ندارد و حتي ممكن است اگر قضيه دو كره فروكش كند قضيه بين چين و تايوان و حتي ميان چين و فيليپين به راه افتد، چرا كه تعدادي جزيره در آن منطقه وجود دارد كه همچنان بلاتكليف است و هرچند وقت يك‌بار تبديل به سوژه‌اي مي‌شود و تنش سياسي جديدي به راه مي‌افتد.

مردم سالاري: رويکردهاي دوگانه صداو سيما
«رويکردهاي دوگانه صداو سيما» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد:
 
هفته گذشته حادثه‌اي در خيابان مدني تهران رخ داد که به جرات مي‌توانم بگويم اگر در آمريکا يا در اروپا رخ داده بود، توسط صداو‌سيماي جمهوري اسلامي ايران بيشتر مورد توجه قرار مي‌گرفت. طي ماه‌هاي اخير چندين بار شاهد سوء قصد و قتل در آمريکا يا اروپا بوده‌ايم که همواره اين حوادث به عنوان يکي از خبرهاي اصلي مهمترين بخش‌هاي خبري صداوسيما بازتاب پيدا کرده است.

جالب اينجاست که خبرنگاران وگزارشگران و گويندگان صداوسيما، بلافاصله به تحليل اين حوادث مي‌پردازند و درحاليکه هنوز دلايل بروز آن حوادث هم روشن نيست، مشکلات اقتصادي اخير مردم در اروپا و آمريکا را عامل بروز اين حوادث اعلام مي‌کنند. حال، بگذريم از اينکه در شرايط کنوني هم که اروپا و آمريکا شرايط اقتصادي بد کم سابقه‌اي را تجربه مي‌کنند، وضعيت تورم و رشد اقتصادي و بيکاري و... در اغلب اين کشورها بهتر از وضعيت اقتصادي فعلي مردم در کشور ماست.

اما همين صداوسيما در قبال حادثه مهمي که منجر به قتل يک نفر و زخمي شدن 11 نفر ديگر در پايتخت کشورمان شده، به يک خبر کوتاه يکي- دو دقيقه‌اي بسنده مي‌کند و خبري از ريشه‌يابي اين حادثه نيست و فقط بر استفاده قاتل از مواد روانگردان تاکيد مي‌شود که آن هم اگر اثبات شود، ذره‌اي از مسووليت صداوسيما در ريشه‌يابي اين حادثه کم نمي‌کند.

آيا بروز حوادث مشابه در غرب، صرفا به دليل مشکلات معيشتي مردم و بحران اقتصادي دراين کشورهاست و اگر در کشور ما چنين حادثه‌اي رخ دهد، هيچ عامل بيروني ديگري، از بيکاري گرفته تا مشکلات اقتصادي نمي‌تواند در بروز اين حادثه تاثيرگذار باشد؟ صد البته که مشکل اقتصادي نمي‌تواند مجوزي براي قتل يا حمله به مردم باشد اما نکته مدنظر من اين است که آيا صدا و سيما همان برخوردي را که در علت‌يابي يک حادثه در غرب مي‌کند، در داخل کشور هم در مورد حادثه‌اي مشابه انجام مي‌دهد؟ پاسخ، منفي است.

نمونه دوم از اين برخوردهاي دوگانه را در حادثه روز شنبه واژگوني اتوبوس حامل دانش‌آموزان در اردوي راهيان نور شاهد بوديم؛ حادثه دردناکي که 26 کشته و 18 زخمي برجاي گذاشت. دختران دانش‌آموزي در اين حادثه جان باختند که مي‌توانستند آينده‌سازان اين کشور باشند.

ده‌ها خانواده عزادار شدند اما برخورد رسانه به اصطلاح ملي با اين حادثه چگونه بود؟ در بخش‌هاي خبري روز شنبه صدا و سيما، اين حادثه چقدر بازتاب يافت؟ اين خبر با همه اهميتي که داشت، در برخي از بخش‌هاي خبري، يا پخش نشد، يا اينکه در زمره کم‌ اهميت‌ترين خبرها قرار گرفت.

چندماه پيش که حادثه مشابهي در اروپا براي اتوبوس حامل دانش‌آموزان رخ داد، تا چند روز خبر اصلي شبکه‌هاي تلويزيوني غرب بود. گويي جان انسان‌هاي غربي براي رسانه‌هاي غربي، ارزشي به مراتب بيشتر از جان مردمان ايران براي رسانه ملي ايران دارد.

از اين نمونه‌ها باز هم هست ولي سخن گفتن درباره آن بي‌فايده است، چراکه صدا و سيما همچنان درگير معيارهاي دوگانه خود است؛ معيارهايي که اي کاش فقط به عرصه سياست محدود مي‌شد اما حوزه‌هاي اجتماعي و حتي خبرهايي را که با جان انسان‌ها هم سر و کار دارد، در بر گرفته است.

آرمان: دفاعیه متهمان فساد بزرگ مالی
«دفاعیه متهمان فساد بزرگ مالی» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم صادق زیباکلام است كه در آن مي خوانيد:
 
در اخبار هفته گذشته آمده بود که مه‌آفرید خسروی، متهم ردیف اول پرونده موسوم به فساد مالی 3هزار میلیارد تومانی، دفاعیه‌ای در 50 صفحه در دفاع از اتهامات وارد به خود و رای دادگاه مبنی بر صدور حکم اعدام نوشته است. افزون بر لایحه دفاعیه 50صفحه‌ای، وی یک متن 30 صفحه‌ای هم خطاب به مسئولان قوه قضائیه نوشته است.

برخی مطبوعات و سایت‌ها صرفا خبر این دو دفاعیه را نقد کرده و مطلبی پیرامون مفاد آنها درج نکرده‌اند. در جریان محاکمه این پرونده مطبوعات و رسانه‌ها هر آنچه در قبال موارد اتهامی متهمان گفته می‌شد را درج کرده‌اند. البته مطالبی که متهمان در دفاع از خود در دادگاه‌ می‌گفتند هم خیلی به اختصار در رسانه‌ها گزارش می‌شد.

جدای از مسئولان قوه قضائیه، سایر مسئولان از ریاست سازمان بازرسی کل کشور گرفته تا نمایندگان مجلس، دادستان، ائمه‌جمعه و جماعات، چهره‌ها و شخصیت‌های مختلف به‌همراه مطبوعات هم مطالب فراوانی درخصوص متهمان آن پرونده اظهار داشتند. اکنون متهم ردیف اول آن پرونده 80صفحه مطلب را درخصوص اتهامات وارده جزئیات عملکرد خود نوشته است.

آیا منصفانه نیست مردمی که آن اتهامات و مطالب دیگر را که ماه‌ها درباره متهمان گفته می‌شد می‌خواندند و می‌شنیدند، حالا دفاع آنان را نیز متقابلا بشنوند؟ در دادرسی‌ها و محاکماتی که ارتکاب جرم توسط متهم یا متهمان امری روشن و یقین است و بعضا متهم یا متهمان به بزه انتسابی معترفند، مع‌ذلک دادگاه فرصت کافی دراختیار متهم قرار می‌دهد و با صبر و حوصله دفاع وی را می‌شنود.

استماع و اطلاع از مدافعات متهمان پرونده فساد بزرگ مالی لطمه‌ای به همراه نخواهد نداشت. بنابراین ارائه دفاعیات مه‌آفرید خسروی، متهم ردیف اول پرونده برای افکار عمومی ظاهراً نمی‌تواند تاثیر نامطلوبی داشته باشد.

دادرسی که تمام شد، کیفرخواست هم قانونی صادر شد و همه مراحل قانونی از سوی قوه قضائیه عملی شد حال که متهم ردیف اول این پرونده در 80صفحه مطالبی را عنوان داشته شاید ارائه آن بتواند ثمراتی نیز به‌همراه داشته باشد. با توجه به این واقعیت انتظاری که اکنون می‌رود آن است که دفاعیات آنها هم در معرض قضاوت افکار عمومی قرار بگیرد.

دنياي اقتصاد: پیرامون رشد بورس
«پیرامون رشد بورس» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكترپویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد:
 
روز گذشته بورس تهران شاهد افزایش 6/1 درصدی در شاخص کل خود بود که در ادامه بهبود چند هفته گذشته است.

این وضعیت می‌تواند موجب توجه بیشتر سرمایه‌گذاران به این بازار شود و فرصتی باشد برای بورس تا نقدینگی بیشتری را جذب کند. با این وجود، نباید این رشد شاخص کل موجب علامت‌دهی اشتباه به سیاست‌گذاران شود. هر چند به عنوان مثال در رکود اخیر اقتصاد جهانی، بازار طلای جهانی رشد چشمگیری را شاهد بود و بورس‌های جهانی رشد منفی را به خود دیدند، اما داده‌های سری زمانی نشان می‌دهد که کم و بیش در بلندمدت بازدهی این بازار‌ها با یکدیگر متناسب است. علت اصلی این امر نیز به آربیتراژ بین بازار‌ها برمی‌گردد.

به عبارت دیگر، وقتی سرمایه‌دار می‌بیند که یک بازار رشد بسیار مناسبی داشته است، حد انتظاری را در یک بازه زمانی برای رشد آن در نظر می‌گیرد و وقتی آن سطح از رشد برآورده شد، سرمایه خود را معطوف به بازار دیگری می‌کند. این شکل بازی سرمایه‌گذاران موجب می‌شود تا تناسبی بین بازدهی بازار‌ها وجود داشته باشد. بی تردید عوامل بسیار زیادی بر بازدهی بازارها تاثیر می‌گذارد؛ اما این عامل نیز در جای خود، قابل‌توجه است و می‌تواند نقش همسان‌کننده را در بازدهی بازار‌ها بازی کند.

با این تفسیر به نظر می‌رسد که این بازدهی در بازار سرمایه به‌رغم رشد‌های تاریخی و با رد کردن مرز 30 هزار واحدی، تحت تاثیر بازار‌های موازی نیز بوده است، به خصوص آنکه بازار ارز بازدهی بسیار بالایی را داشته، که حتی در یک روز به سطح 15 درصد نیز رسید.

اگرچه اثبات تناسب دقیق بین این دو بازار برای دوره‌های زمانی مختلف نیازمند تحقیق فراگیری است؛ اما به عنوان یک فرضیه اثبات شدنی در نقاط دیگر جهان، می‌توان عنوان داشت که شکاف بازدهی بازار‌های موازی نمی‌تواند از حد مشخصی عبور کند و دور از انتظار نیست که روند‌های بازدهی بازار‌ها در بلند مدت همدیگر را دنبال کنند.

به جز این مساله نباید از نظر دور داشت که عوامل دیگری چون نرخ ارز که موجب شده بهای کالاهای برخی از شرکت‌های بورسی افزایش یابد نیز در این افزایش شاخص کل دخیل بوده است. از جمله این گروه‌ها می‌توان به سهام‌های گروه‌های فلزی – معدنی اشاره کرد.

به عبارت دیگر، سیاست‌گذاران نباید با جزئی‌نگری رشد حال حاضر در بورس تهران را نشانه‌ای از وضعیت بهبود در اقتصاد کلان قلمداد کنند. با ریشه‌یابی بیشتر عوامل دخیل در این رشد، می‌توان به این نتیجه رسید که این روند در پی بهبود شرایط کسب‌و‌کار در اقتصاد رخ نداده‌است.

نهايتا بايد عنوان كرد كه رشد بورس علاوه ‌بر تناسبی که با بازار‌های موازی دارد، رابطه‌ای نیز با ادوار تجاری اقتصاد ملی دارد و به همين دليل بايد نتيجه گرفت که این رشد می‌تواند خصلت موقتی بودن را در خود داشته باشد.

گسترش صنعت: اصلی برای اقتصاد
«اصلی برای اقتصاد» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمدرضا ایزدیان است كه در آن مي‌خوانيد:
 
این روزها در حالی صحبت از مقاومت و رقابت در اقتصاد می‌شود که این دو، مهم‌ترین عوامل موفقیت و استقلال اقتصادی کشور محسوب می‌شوند.

به عبارت دیگر، تنها با داشتن اقتصادی مقاومتی و رقابتی می‌توانیم در بازارهای جهانی خودنمایی کنیم و مسیر را برای تسهیل تجارت و مبادلات بین‌المللی باز کنیم. مقاومت و رقابت به عنوان دو اصل برای اقتصاد است. اقتصاد رقابتی دارای زوایای بسیاری است و تحقق آن نیازمند زیرساخت‌های متعددی است که بخشی از این زیرساخت‌ها  به‌عهده دولت است. در واقع دولت و حاکمیت‌ها با ایجاد فضای قانونی مناسب و سازگار به صورتی که کسب و کارها بتوانند به‌صورت روان، امن و موزون و با حداقل چالش‌ها فعالیت کنند، اقتصاد را مانند یک موتور پیشرفته به سمت جلو هدایت می‌کنند.

به عبارت بهتر، این چارچوب‌سازی از وظایف اولیه حاکمیت‌ها در نظریات جدید اقتصادی دو دهه اخیر است که منجر به ایجاد اقتصاد رقابتی می‌شود. باید به این نکته توجه داشت که برای ایجاد اقتصاد رقابتی، ما نمی‌توانیم فقط از بنگاه‌ها، فعالان کسب و کار رشته‌های صنعتی انتظار داشته باشیم، بلکه دولت نیز در این میان دارای نقش پررنگی است.

ابتدا باید زیرساخت‌ها به‌طور مناسب و اصولی طراحی، مستقر و اجرا شود سپس همزمان با اجرا نظارت کاملی بر آن صورت گیرد که کوچک‌ترین تخطی از قوانین مرتبط با اقتصاد رقابتی صورت نگیرد. چرا که  این تخطی‌ها به عنوان خط قرمز محسوب می‌شوند که بخش‌های خصوصی داخلی و خارجی در میان و بلندمدت باید همواره این‌گونه خط قرمزها را حس کنند و به آن بها دهند. در این باب بخش‌های قضایی و قانون‌گذاری به همان میزان که در مورد امنیت ملی حساس هستند، باید درمورد ضرورت و الزامات اقتصاد رقابتی هم حساس باشند.

 برای دستیابی به چنین اقتصادی نیازمند قوانین و مقرارت و روش‌های مدرن و امروزی، ساده، سهل و روان و سازگار با هم که حائز اهمیت بنیادی است، هستیم. در واقع باید تمام قوانین در اقتصاد با هم هماهنگ و سازگار باشند تا قانون دیگر را نقض نکنند. چرا که در این صورت، یک سرمایه‌گذار سیگنال‌های منفی دریافت خواهد کرد و تمایل خود را برای سرمایه‌گذاری از دست می‌دهد.

نکته مهم دیگر در این میان قابلیت انعطاف است، یعنی اگر قانونی متناسب با تغییرات بین‌المللی نیست باید به موقع بتوان آن را تغییر داد تا همسو با تغییرات محیطی پیش رود. در این حال نکته بسیار مهم این است که چارچوب و قوانین اصلی که در واقع زیربنای حقوقی فعالیت تجاری اقتصادی را فراهم می‌کنند باید از ثبات لازم برخوردار باشند تا آثار مثبت خود را در اقتصاد نشان دهند. در عین ثبات، اگر قوانین و مقرارتی به دلیل تغییر دائمی شرایط بین‌المللی و محیط داخلی عناصر لازم را نداشته باشد، باید به سرعت بتوان آن را تغییر داد. در واقع یک قانونی که باید امروز به هر دلیلی تغییر کند اگر چندسال دیگر به دلیل طولانی بودن فرآیند قانون‌گذاری تغییر کند، ممکن است آثار بسیار بدی داشته باشد و در واقع مصداق بارز نوش‌دارو  پس از مرگ سهراب خواهد شد.

در باب تعیین مزیت نظرات مختلفی وجود دارد که پرسش همیشگی محافل اقتصادی بوده و هست که متاسفانه هنوز به نظریه‌ای واحد، پذیرفته شده و به اجماع در این باره نرسیده‌ایم یا به درستی مزیت‌ها را شناسایی و به‌موقع اجرا نمی‌کنیم. در بسیاری از زمینه‌ها  و مزیت‌ها بازار جهانی اشباع شده و به‌طور قطع لزومی ندارد که وارد آن بازار شویم اما در برخی مواقع شاهد این‌گونه اقدامات هستیم که پس از مدتی کوتاه بی‌نتیجه می‌ماند. برای موفقیت در این مورد باید با شرایط ویژه خود حرکت کنیم.

در حال حاضر ما در شرایطی قرار داریم که اگر صرفا بخواهیم براساس مزیت‌های اقتصادی حرکت کنیم، ممکن است درنهایت در کوتاه‌مدت به دلیل تخصص موجود منجر به ارتقای همه‌جانبه بخش کمی از جامعه که در حول آن مزیت‌ها قرار دارند شویم و قادر به پوشش همه جامعه نباشیم. نباید با این نگرش فقط براساس شرایط بین‌المللی و اقتصاد آزاد حرکت کنیم چرا که برخی از ملاحظات بر ملاحظات اقتصادی غلبه می‌کند. به هر حال برای داشتن اقتصاد رقابتی و توانایی شناسایی مزیت‌های تولید و سرمایه‌گذاری باید به خوداتکایی برسیم و با دستیابی به استقلال اقتصادی و ورود به بازار‌های جهانی، مسیر روشنی برای تحقق اهداف پیش‌رو ترسیم کنیم.
منبع: جام جم
ارسال نظرات