صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۲۸۸۸۱
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۸ - ۱۹ مهر ۱۳۹۱
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: 

18 سال پيش در اوايل مهرماه، يادداشتي در روزنامه سلام نوشتم با عنوان «احساس رها شدن». اين يادداشت درباره تورم افسارگسيخته آن روزها بود. بيشترين رقم تورم در صد سال گذشته ايران مربوط به سال‌هاي 1321 و 1322 است كه كشور از سوي نيروهاي متفقين اشغال، و با بحران قحطي و گرسنگي و مرگ و ميرهاي ناشي از آن روبه‌رو شد. در آن دو سال تورم به حدود 100 و 110 درصد رسيد، البته اين وضع موقتي بود و از سال بعد اوضاع تغيير كرد و حتي با تورم منفي مواجه شديم. پس از آن بيشترين رقم تورم كه حتي در دوران جنگ تحميلي هم شاهدش نبوديم مربوط به سال‌هاي 1374 و 1373 است كه تورم به 50 و 35 درصد رسيد، با اين فرق كه اين تورم مزمن بود و در سال‌هاي بعد هم حول و حوش 20 درصد باقي ماند. امسال هم وارد مرحله‌يي از جهش تورمي شده‌ايم كه به احتمال فراوان در پايان سال، رقم تورم، ركورد 15 سال گذشته را خواهد شكست.

 ولي آنچه در اين ميان بايد توجه شود، آثار رواني و اجتماعي به‌شدت منفي تورم بر مردم است. فراموش نكنيم كه اثرات منفي تورم سال‌هاي 73 و 74 بر نگاه مردم نسبت به مسوولان وقت، بسيار فراتر از آن چيزي است كه تصور مي‌رود و احتمال كمي وجود دارد كه اين نگاه منفي بازسازي شود و اين قاعده اكنون هم وجود دارد. اينجا فرصت مناسبي است كه بخش‌هايي از آن يادداشت را كه با وضع امروزمان شباهت دارد باز نشر كنم: «مدتي قبل مقاله‌يي درباره وضعيت اقتصادي مردم روسيه و علل گرايش آنان به خروج از كشورشان چاپ شد.

نويسنده در يك كلام نوشته بود «مردم روسيه نمي‌دانند چگونه زندگي كنند كه شرمگين نباشند» و جان كلام همين است. تورم و گراني در مقابل ثبات نسبي دستمزدها چنان فشاري را بر مصرف خانوارها وارد مي‌كند كه آنان شرمگينانه به زندگي خود ادامه مي‌دهند. بيش از سه سال است كه سلام منتشر مي‌شود. در اين مدت به ياد نداريم كه در مواضع رسمي خود گراني و تورم را بدون توجه به شاخص‌هاي اصلي اقتصاد و به طور مستقيم مورد انتقاد قرار داده باشيم. سعي ما همواره بر اين بوده است كه حتي از معترضيني كه فقط بر تورم انگشت مي‌گذارند انتقاد كنيم.

و لذا به ارزيابي شاخص‌هاي كلان اقتصادي از جمله سرمايه‌گذاري و توليد پرداختيم، و عموما از اين نظر دفاع كرديم كه اگر رشد اقتصادي و سرمايه‌گذاري با مقداري تورم ملازمه دارد، باكي از پذيرش تبعات تورم نبايد داشت. ليكن امروز واقعيات اقتصادي چنان است كه در كنار تورم نسبتا بالا نه از رشد اقتصادي و افزايش سرمايه‌گذاري خبري هست و نه افزايش دستمزدها آن را جبران مي‌كند، و وضعيتي به وجود آمده است كه قاطعانه مي‌توان گفت مردم زندگي كردن به نحوي كه شرمگين نباشند را نمي‌توانند تجربه كنند.

از ابتداي سال افزايش قابل توجهي در قيمت اقلام اصلي مواد مصرفي مردم به وجود آمده است، ابتدا ارتباطات و حمل و نقل، بعدا گوشت و ميوه، سپس چاي و قند و شكر، بعد از آن روغن و لبنيات و به دنبال آن نوشت‌افزار افزايش قيمت يافت و اينك يارانه سوخت و نان هم در شرف حذف شدن است، بدون اينكه معلوم شود چگونه مي‌خواهند مبالغ آن را به مردم مسترد دارند و در كنار همه اين امور هر روز بحث از قيمت‌گذاري و نويد به كاهش قيمت‌ها بوده است بدون اينكه حتي يك مورد تحقق پيدا كند.

اگر تمام اين مسائل به قيمت افزايش سرمايه‌گذاري و رشد اقتصادي و ايجاد اشتغال بود، باز هم حرفي نبود، ولي پيش‌بيني‌ها نشان مي‌دهد به علت پايين بودن حجم سرمايه‌گذاري‌ها، از سال گذشته رشد اقتصادي هم به‌شدت كم شده و حتي ممكن است اگر منفي نشود به 2 تا 4 درصد در سال جاري برسد. بعدا معلوم شد كه رشد توليد ناخالص داخلي در سال 1373 در حد صفر بوده است.علت تورم هر چه مي‌خواهد باشد، آنچه مهم است اين است كه مردم احساس مي‌كنند از جانب نيروهاي ناشناخته‌يي كه زاييده تعديل اقتصادي است كاملا احاطه شده و تهديد مي‌شوند و از طرف ديگر هيچ قدرت شناخته‌شده‌يي آنان را حمايت نمي‌كند، و نوعي احساس رها شدن مي‌كنند، و اين احساس خطرناكي است.

به علت مشكلات وسيع و متعددي كه اكثر خانوارهاي ايراني دارند، حتي نمي‌توانند به طور ملموس به كمك و حمايت نزديكان و آشنايان‌شان بشتابند، چه رسد كه به افراد ديگر كمك كنند و در نتيجه اين احساس رها شدن در درياي بيكران و خطرناكي كه نيروهاي ناشناخته اقتصاد بازار و تعديل اقتصادي او را احاطه و تحت خطر قرار داده منجر به بي‌اعتمادي و انفعال بيشتر خواهد شد. سياستگذاران و تصميم‌گيران اقتصادي بايد قدري از چارچوب‌هاي تئوريك اقتصادي خارج شوند و با وارد شدن در عرصه واقعيت اقتصادي و محدود فرض كردن درآمد خود به يك حقوق متعارف، بعضي روزها با مراجعه به مغازه خريد كنند، تا با تجربه عيني دريابند كه قيمت كالايي در عرض چند روز تا صد درصد افزايش يافته است! در اين صورت چه احساسي پيدا مي‌كنند؟ آيا مي‌توانند پرداختي خود را دو برابر كنند؟ يا بايد مصرف را نصف كنند؟ و چرا بايد چنين كنند؟

اگر خودشان هم بتوانند تحمل كنند، خانواده چه خواهند گفت؟ اينان بايد تجربه كنند كه اگر نتوانند لوازم‌التحرير فرزندان‌شان را تهيه كنند، چه احساسي به آن فرزند دست مي‌دهد، و چه احساسي خودشان خواهند داشت و اين احساس خود را چگونه بروز مي‌دهند؟اگر واقعا از اين مسير گريزي نداريم، حداقل يك بار براي هميشه هم كه شده توضيح دهند كه مسير واحد ما اين است و گريزي از پذيرش آن نداريم، بلكه مردم خود را آماده استقبال از مشكلات مسير كنند، نه اينكه هر روز اميد داده شود، ولي در عمل خلافش ثابت شود. اگر مروري بر اميدهاي داده شده در سال‌هاي 1368 و 1369 كنيم، روشن مي‌شود كه تا چه حد عملكردها متنافر با آن اميدها پيش رفته است. اگر احساس رها شدن از ميان نرود يا گسترش يابد، آثار سياسي و اقتصادي و فرهنگي و رواني آن مطلوب جامعه و هيچ كس نخواهد بود.»


واقعيت آن است كه تورم سال جاري نيز با كاهش شديد توليد ناخالص داخلي و افزايش نابرابري‌هاي اقتصادي همراه خواهد بود، همچنان كه در سال‌هاي 73 و 74 نيز نابرابري اقتصادي و ضريب جيني بيشتر شد. ترديدي نيست كه تمام تبعات اجتماعي و فرهنگي و سياسي اين تورم بر جناح حاكم بار خواهد شد.

شايد از حيث رقابت سياسي اين وضعيت خوشحال‌كننده باشد ولي بايد گفت كه بر خلاف تصور رايج چنين نيست، زيرا اثرات سوء تورم بيش از آنكه فقط دامن جناح غالب را بگيرد، كليت جامعه را دچار بحران و مشكل مي‌كند، و ته‌مانده سرمايه‌هاي اخلاقي و اجتماعي و سياسي موجود را مستهلك و نابود مي‌كند و ايمني جامعه را چون بيماري ايدز از ميان مي‌برد. بنابر اين به جاي پرداختن بيهوده و بي‌ثمر به تعدادي دلال ارز در چهارراه استانبول، بايد نوعي بازنگري اساسي در اداره امور را در دستور كار قرار داد كه هر لحظه تاخير در اين كار، جز ضرر حاصل ديگري ندارد.
برچسب ها: تورم عبدی رقابت
ارسال نظرات
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
درود بر شرفت عبدی
ali
۰۸:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
درود بر شرفت
ناشناس
۰۷:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
هم دولت و هم مجلس دولبه تيغ تورم هستند اگر چه ظاهرا مخالف هم عمل مي كنند ولي هدفشان يكي است و هردو دارند به مردم ضرر وزيان وارد مي كنند
ناشناس
۰۲:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
خدا به دادمان برسد
زیز فشار گرانی ها له می شویم
امیر
۰۱:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
کوعقل سلیم وگوش شنوا