صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۲۲۸۰۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۱

اگر راهی کشور چین باشی و این نخستین‌بار هم باشد که از این کشور دیدن می‌کنی، یکی از نگرانی‌هایی که همان ابتدای راه برایت ایجاد می‌شود این است که «با گرسنگی چه کنم!»

بله! هنوز خیلی از ایرانی‌ها وقتی می‌خواهند درباره غذاهای چینی حرف بزنند از سوسک و عقرب و کِرم و مار و خلاصه خوردنی‌هایی از این دست نام می‌برند! خیلی که بخواهند تخفیف بدهند، غذاهای دریایی را هم به این منو اضافه می‌کنند. البته اینجا هم سعی دارند هیجانش را بیشتر کرده و هشت پا و قورباغه و ... را هم حتما نام ببرند.

این ماجرا آنقدر جدی شده است که من افرادی را می‌شناسم که حتی به دلیل همین حرف و حدیث‌ها و ترس از اینکه در چین غذاهای عجیب و غریب به خوردشان بدهند و آنها هم نفهمند چه خورده‌اند و بعدا که بپرسند «این چی بود که خوردیم؟» به آنها بگویند «سوسک»، از رفتن به این کشور زیبا صرف‌نظر کرده‌اند.

اما حقیقت غذاهای چینی و غذا خوردن در این کشور با آنچه در اذهان عمومی مردم ما جا افتاده است، فرق دارد.

وقتی قرار بود برای یک ماموریت دو هفته‌ای به چین بروم، خیلی‌ها هشدار می‌دادند که با خودت کنسرو و نان ببر تا آنجا از گشنگی تلف نشوی! مراقب باش جانور نخوری یا هر چیزی می‌خواهی بخور اول حسابی پرس و جو کن و ... ولی همه این حرف‌ها بر خبرنگار جماعت تاثیر ندارد؛ چرا که اهل ریسک است و از سوی دیگر حوصله همراه بردن ساک و چمدان‌های رنگ و وارنگ هم ندارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد با خود غذای دو هفته‌اش را ببرد.

خبرنگار که باشی کم کم برایت عادت می‌شود در هر شرایط بخوابی، اگر لازم باشد گرسنگی بکشی و خلاصه خود را برای شرایط سخت آماده کنی. البته ماموریتم به چین به دعوت وزارت امور خارجه چین و با هماهنگی وزارت خارجه کشورمان است و قول داده‌اند دغدغه غذا را برطرف کنند و هم مشکل حلال و حرام نداشته باشیم، هم غذاهای عجیب و غریب نخوریم.

پایمان که به چین می‌رسد، یک پسر جوان چینی که فارسی را با لهجه بسیار شیرین صحبت می‌کند و اسم خودش را هم گذاشته است «پیمان»، نقش مترجم را برایمان ایفا می‌کند و خیلی طول نمی‌کشد که بچه‌های گروه با او دوست شده و سوال‌هایشان درباره فرهنگ و آداب و رسوم چین را از او می‌پرسند.

وقتی یکی از همکاران ما می‌پرسد: «راستی شما سوسک و کرم هم می‌خورید؟» ، اخم‌هایش در هم می‌رود و می‌گوید «نخیر. ما از این چیزا نمی‌خوریم. فقط بعضی از چینیا حشره می‌خورن. بیشتر هم برای جذب توریست است».

پیمان که از نسل جدیدی‌های چین است، به قول خودش فقط یکبار «جیر جیر» (منظورش جیرجیرک است) خورده و کلا اهل خوردن اینجور غذاها نیست!

تصور ما این است که خیلی راحت می‌توانیم غذاهای عجیبی که درباره آنها شنیده‌ایم، در اغذیه‌فروشی‌هایشان پیدا کنیم ولی به این راحتی‌ها هم نیست. با کمی پرس و جو متوجه می‌شویم که در پکن محله‌ای هست که یک خیابان دارد که در آنجا دکه‌هایی برپاست که غذاهای به حساب ما نامتعارف می‌فروشند.

گرچه برنامه‌های سفر کاری بسیار فشرده است و کاسبان شهر هم بعد از ساعت 22 کم کم مغازه‌هایشان را تعطیل می‌کنند، ولی یک شب می‌توانیم خود را به همان محله‌ای که مدنظرمان است، برسانیم.

وقتی به سر خیابانی که در آن دکه‌های غذافروشی قرار دارد، می‌رسیم، شلوغی محل و از سوی دیگر بوی نامطبوعی که به مشام می‌رسد وادار به مکثمان می‌کند، ولی کنجکاوی بر هر نیروی بازدارنده پیروز است.

به اولین دکه که می‌رسیم، آه از نهادم بلند می‌شود. بیچاره حیوانات خود را بر سر سیخ‌های چوبی کرده و به تماشا گذاشته‌اند. اینکه می‌گویم به تماشا گذاشته‌اند پربیراه نیست؛ چرا که به نظر نمی‌رسد هیچ خریداری تمایل به خرید آنها داشته باشد و بیشتر افراد حاضر در محل هم خود چینی‌ها هستند که آنها از این خوراکی نمی‌خرند.

آنقدر این حیوانات خریدار ندارند که اگر به فروشنده‌ها پول بدهی برایت سوسک و عقرب و اسب دریایی و ملخ می‌خورند! این هم نوعی جاذبه گردشگری است.

آنچه بیشتر از اینکه به تعجب وادارام کند، خشمگینم می‌کند، این است که عقرب‌ها را زنده زنده به سیخ کشیده‌اند و حیوانات بیچاره در حال دست و پا زدن هستند. اگر قرار باشد مشتری یکی از سیخ‌های عقرب باشی، همانطور زنده زنده حیوانات بی‌گناه را در روغن داغ می‌گذارند تا هم جان بدهند هم برشته شوند! وحشتناک است.

نمونه‌ای از عقرب‌ها و اسب‌های دریایی آماده سرخ‌شدن؛ عقرب‌ها زنده زنده به سیخ کشیده شده‌اند

وقتی چشمم به اسب‌های دریایی (اسب ماهی) که آنها هم بر سیخ شده‌اند، می‌افتد سعی می‌کنم از فروشنده بپرسم شما چطور یکی از گونه‌های زیستی در حال انقراض را اینگونه می‌کشید و می‌خورید؟ می‌گوید: اینها پرورشی هستند.

به راستی اگر در چین اسب دریایی پرورش می‌دهند و می‌خورند، چرا باید هنوز نگران انقراض اینگونه جانوری بود؟ البته یکی از دلایل صید اسب‌های دریایی خاصیت دارویی و درمانی آنهاست که این انگیزه برای کشتن آنها، معقول‌تر به نظر می‌رسد.

یکی دیگر از جانداران دریایی که به عنوان غذا فروخته می‌شود، ستاره دریایی است. ستاره‌های سیخ‌ کشیده شده دست و پایشان آویزان است و خدا می‌داند که زنده‌اند یا مرده! ستاره و اسب دریایی نسبت به عقرب‌ها در اقلیت هستند و کمیاب بودنشان باعث شده که کمتر هم برای فروش در مقام یک غذا از آنها استفاده کنند.

  

ستاره‌های دریایی با دست و پاهای آویزان به شما لبخند نمی‌زنند!

بیشتر ازدحام محله از مردم چین است و توریست‌ها در اقلیت هستند و از آنجا که نمی‌بینم کسی در حال خوردن اینجور غذاها باشد، بیشتر مطمئن می‌شوم که اینگونه غذاها دیگر بین خود چینی‌ها طرفدار ندارد و حتی خودشان هم به عنوان یک سرگرمی با آن برخورد می‌کنند و در آن سوی خیابان مغازه‌های مک‌دونالد و کی. اف. سی مشتریان واقعی‌تری دارد.

مغازه‌داران که خودشان می‌دانند حشرات و اسب‌ها و ستاره‌های دریایی‌شان چندان طرفدار ندارند، زرنگی کرده و گوشت‌هایی را به سیخ کرده و روی آتش گذاشته‌اند. ما که قرار نیست از این گوشت‌ها که می‌گویند مرغ است هم بخوریم، ولی مردم از آنها استقبال می‌کنند و می‌شود گفت غالب افرادی که می‌خواهند از این دکه‌ها چیزی برای خوردن بخرند، سراغ همین گوشت‌های مرغ می‌روند.

فروش مرغ سرخ‌شده باعث شده که اگر غریبه باشی در نگاه اول فکر کنی کسب و کار فروش غذاهای عجیب و غریب در این خیابان چه رونقی دارد! ولی واقعیت چیز دیگری است.

 این مرد چینی در حال خوردن مرغ است

به هر حال چینی‌ها به این موضوع واقفند که در بیرون مرزهای کشورشان درباره نوع غذایی که می‌خورند و به ویژه خوردن حشرات، حرف و حدیث‌های زیادی به گوش می‌رسد و آنها هم از این مساله به عنوان یک فرصت گردشگری استفاده کرده‌اند.

البته وقتی می‌پرسم که چینی‌های سن و سال‌دار و یا ساکنان روستاها میانه‌شان با این نوع غذاها چگونه است؟ اینگونه پاسخ می‌شنوم که نسل‌های قدیمی و روستایی‌ها بیشتر از این نوع غذاها استفاده می‌کنند و داشتن خواص درمانی عامل مهمی برای خوردن اینگونه خوراکی‌هاست.

در حالی که کم کم سعی می‌کنم با ماجرای عقرب‌های زنده به‌سیخ‌شده و اسب‌ها و ستاره‌های دریایی و از سوی دیگر با کثیفی و بوی نامطبوع محیط کنار بیایم، چشمم به کاسه‌هایی می‌افتد که چیزی شبیه سیراب - شیردان و پاچه خودمان در آنها قرار دارد و مرد فروشنده در حال خالی کردن آب داخل آنهاست.

آنچه در کاسه‌ها به چشم می‌خورد، پاهای قطعه قطعه شده هشت‌پاست که آنها را پخته‌اند و شبیه همان سیراب - شیردان خودمان می‌خورند! اصلا فکرش را هم نمی‌توانم بکنم که همچین غذایی را بخورم، ولی چینی‌ها آن را دوست دارند. تازگی‌ها در کشور خودمان هم هشت‌پا در برخی رستوران‌ها سرو می‌شود، ولی نوع پخت آن خیلی با آنچه اینجا به فروش می‌رسد، فرق دارد.

مرد فروشنده در حال خالی کردن آب از کاسه‌های هشت‌پای پخته ‌شده است

وقتی می‌خواهم در ذهنم درباره سلیقه غذایی چینی‌ها قضاوت منفی داشته باشم، یادم می‌افتد که در کشور خودم هم خیلی‌ها طرفدار پر و پا قرص کله پاچه و سیراب شیردان هستند و خیلی از خارجی‌ها وقتی صحنه کله گوسفند پخته‌شده را در کله‌پزی‌های ایران می‌بینند، حالشان دگرگون می‌شود.

به هر حال هر ملتی ذائقه غذایی خاص خود را دارد و باید به عنوان بخشی از فرهنگ و آداب و سنن آن منطقه مورد احترام قرار گیرد.

کمی آن سوتر پاهای هشت‌پا را بریده و به سیخ کرده‌اند و اگر بخواهی برایت سرخ می‌کنند. یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که نمی‌گذارد تصور خوردن این غذاها را هم بکنی، رعایت نکردن بهداشت است؛ وگرنه همین هشت‌پای سرخ‌شده را در رستوران‌های تهران خیلی شیک سرو می‌کنند و ما برای خوردن آن پول‌ زیادی هم پرداخت می‌کنیم.

در این محله قیمت غذاها پایین است و البته کیفیت بهداشتی آن هم پایین.

هشت‌پاهای به سیخ‌شده در انتظار خریدار

از قدیم شنیده‌ایم که زهر عقرب خواص دارویی زیادی دارد و لابد چینی‌ها خیلی بیشتر از همه مردم جهان به این شنیده باور دارند؛ چرا که خیلی بیشتر از دیگر حشرات، عقرب‌ها را می‌خورند. در خیابانی که به سر می‌بریم در هر دکه‌ای عقرب سیخ‌شده دیده می‌‌شود و غالبا هم با دو جور عقرب روبه‌رو می‌شوی؛ عقرب‌هایی که کوچک هستند و طلایی رنگ و عقرب‌هایی که بزرگ‌اند و سیاه‌.

شاید در هیچ حالتی برای دسته‌ای از عقرب‌های سیاه که در فاصله نیم سانتی‌متری‌ام قرار داشته باشند، احساس دلسوزی نکنم جز در این حالت که شکم آنها را سوراخ کرده و یک چوب از وسطش رد کرده‌اند و حیوان نیمه‌جان معلوم نیست چه سرنوشتی خواهد داشت.

  عقرب‌های سیاه در همه دکه‌های اغذیه‌فروشی دیده می‌شوند

حتی معلوم نیست که خریداری حاضر شود آنها را بخرد و بخورد و اگر کسی آنها را نخورد لابد به سطل آشغال ریخته می‌شوند. به هر حال اینجا چین است؛ با جمعیت یک میلیارد و 300 میلیون نفر که از قدیم یکی از پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان بوده است و اگر قرار باشد شکم این جمعیت سیر شود، شاید روزی ناگزیر شوند، حشرات را هم بخورند، گرچه انگیزه اصلی خوردن این دسته از جانوران در چین و کشورهایی از این دست، از گذشته تا امروز خواص درمانی آنها بوده است.

و آنچه می‌خواهم در ادامه گزارش شما را با آن مواجه کنم، هیجان‌انگیزترین بخش ماجرا خواهد بود. ابتدا عکس آن را مشاهده کنید.

بفرمایید مارمولک و کرم ابریشم!

بله! آنچه در گوشه راست تصویر می‌بینید مارمولک است؛نوع خاصی از مارمولک که پشتش خالدار است و حتما به وقت حیات خیلی زیبا بوده است.

من که هرگز حاضر نیستم این غذا را مزه بکنم،ولی واقعا این پوست و استخوان؛ بعید است استخوان چندانی هم داشته باشد، چه چیز دندان‌گیری دارد و کجای دل آدم را می‌گیرد؟! بعید هم به نظر می‌رسد آنقدر خوشمزه باشد که برای طعم لذیذش به عنوان غذا انتخاب شده باشد.

فروشنده‌ها هم دیگر توجیهی برای فروش مارمولک به عنوان غذا ندارند.

ولی در همان سمت راست تصویر و زیر پای ستاره‌های دریایی، شما با حیوانی کرم‌مانند رو به رو هستید که می‌گویند کرم ابریشم است. حالا اینکه کرم ابریشم که هدف اصلی خلقت آن تولید رشته‌های ابریشم است و فوقش اینکه پروانه شود و سر از طبیعت درآورد، چرا حالا به سیخ شده و قرار است به عنوان غذا خورده شود، خودش علامت سوال بزرگی است.

خیلی از این جانورها را خام خام هم می خورند که قضیه را از آنچه اول دیده‌ایم، هم بدتر می‌کند، واقعا کرم سرخ‌کرده بهتر است یا خام؟

تنوع غذایی چینی‌ها در حوزه حشرات به آنچه تا الان دیده‌اید، خلاصه نمی‌شود. ملخ‌ها و جیرجیرک‌ها و نوعی سوسک هم توسط آنها خورده می‌شود؛ باز هم باید تاکید کنم که غذاهای نامتعارف خوراک غالب چینی‌ها نیست و به ویژه نسل جدیدشان میانه‌ای با آنها ندارند.

تنوع غذا با عقرب، ملخ و نوعی سوسک تکمیل می‌شود

در سمت چپ تصویر سوسک‌هایی دیده می‌شود که با وجود سوال‌هایی که پرسیدیم مشخص نشد نام علمی آن چیست و چه معادلی باید برای آن در فارسی استفاده کرد. آنچه فروشنده‌ها می‌گفتند جیرجیرک را در ذهن تداعی می‌کرد.

البته در مناطقی از چین که پوشش درخت‌ها بیشتر است، صدای زیبایی از لابه‌لای درختان به گوش می‌رسد که کسانی که به دیوار چین رفته‌اند، حتما این صدا را به وضوح شنیده‌اند. این صدا از سوی یک حشره تولید می‌شود که وقتی صدای یکی قطع می‌شود، دیگری همان نت را ادامه می‌دهد.

از آنجا که توانسته بودم یکی از این حشرات را در دیوار چین ببینم به نظرم حشره‌ای که به عنوان خوردنی استفاده می‌شود با آوازه‌خوان دیوار چین یکی است.

سوسکی که نام آن را آوازه‌خوان دیوار چین گذاشته‌ام

هزارپا هم یکی دیگر از حشراتی است که در گشت و گذارم در «خیابان غذاهای عجیب و غریب» با آن رو به رو می‌شوم. گویا غذای مرسومی نیست؛ چون تنها یک دکه هزار پا دارد و لابد خیلی خوش‌شانس بوده‌ام که قبل از تمام شدن آن موفق به دیدارش شده‌ام.

کافی بود چند دقیقه دیرتر برسم تا همین سه سیخ هزار پا هم تمام شود. گویا هزارپاها از آن غذاهایی هستند که باید سرخ شوند.

هنوز نتوانسته‌ام با این موضوع کنار بیایم که یک کرم را با همان کله و دم و پاهایش گاز بزنم و بخورم. یک نفر هم این اطراف نیست که مشغول خوردن هزارپا باشد تا درباره طعمش سوال کنم، فروشنده‌ها هم که همگی از محصولشان تعریف می‌کنند.

سه سیخ هزار پا در کنار سوسک‌ها دیده می‌شود

فکر می‌کنم همه دکه‌های غذافروشی را یک به یک سر زده و از هر نوع غذای عجیب و غریبی عکس گرفته و پرس و جو کرده‌ام.

یک نکته که شاید به نظر کم‌اهمیت بیاید، ولی برای خودم جالب بوده، این است که سیخ‌ها را داخل گل کلم فرو کرده‌اند و بعدا این گل کلم‌ها را دور می‌اندازند. البته جعبه‌های چوبی که سوراخ‌هایی برای سیخ در آنها تعبیه شده نیز به عنوان پایه استفاده می‌شوند.

در کنار این غذاها که بوی چندان دلچسبی هم ندارند، سیخ‌های دیگری هم دیده می‌شود که خوردنی‌هایی گرد و رنگی به آنها وصل شده و اتفاقا بوی خوبی هم دارند. 

اینها میوه‌هایی هستند که با لفافی از شکر پوشانده شده و سرخ می‌شوند که بوی خوش هم از شکر تفت‌داده شده است. خیلی علاقمند هستم یکی از آنها را امتحان کنم، ولی یک ساعت و نیم دیدن صحنه‌هایی که شرح آن گفته شد دیگر اشتهایی باقی نگذاشته است.

این میوه‌ها طرفداران زیادی دارد و توریست‌ها هم از آن استقبال می‌کنند. به هر حال هم ظاهرشان هم بویشان خوب است هم اینکه می‌دانی چه چیزی می‌خوری.

خیابان را یک‌بار تا انتها رفته و بار دیگر به نقطه آغاز رسیده‌ام. سر خیابان دو گاری به چشم می‌خورد که یکی میوه می‌فروشد و دیگری سیب‌زمینی سرخ‌کرده.

سیب‌زمینی هم نوعی غذاست که تنوری آن را در خیابان‌هایشان می‌فروشند و این یکی دیگر با آنچه ایرانی‌ها می‌خورند تفاوت چندانی ندارد.

نوعی تنور قابل حمل با گاری برای سرخ کردن سیب‌زمینی 

سیب‌زمینی‌هایی که این فروشنده سرخ می‌کند، خیلی بزرگ هستند و بیشتر به چغندر شباهت دارد.

میوه‌هایشان هم اگرچه با انواع میوه‌های ما بعضا تفاوت دارد، ولی بالاخره میوه است و قابل خوردن و لذت بردن. در 12 روزی که در شهرهای مختلف چین به سر بردم در پایان هر وعده غذایی برایمان میوه سرو کردند و کلا به خوردن سبزیجات و میوه اهمیت زیادی می‌دهند.

در همه غذاهایشان سبزیجات به کار می‌رود و علاقه زیادی به غذاهای آب‌پز و پخته دارند. برخلاف ایرانی‌ها با سرخ‌کردنی‌ها و گوشت چهارپایان میانه چندانی ندارند و غذاهای دریایی عمده غذایشان است.

مصرف سبزی و میوه‌جات در چین بالاست

چینی‌ها به دلیل مصرف درست غذا، پرهیز از سرخ‌کردنی‌ها، توجه به سبزیجات و میوه‌ها و انواع غذاهای دریایی، کم‌نمک بودن غذاها و ... سلامت و طول عمر خود را تضمین می‌کنند. در چین به ندرت با فرد چاق روبه‌رو می‌شویم و تشخیص سن واقعی آنها نیز دشوار است.

به اعتقاد خودشان پوست‌های شفاف و سالم و دیر پیر شدنشان مرهون نوع رژیم غذایی‌شان است و به ما ایرانی‌ها که به شدت غذاهای چرب و شیرین و سرخ‌کردنی دوست داریم، توصیه می‌کنند ماهی و سبزیجات بخوریم.

آنچه در این گزارش آمد، تنها تصویری از برخی عادات غذایی چینی‌ها بود که اتفاقا این بخش از آن در کشور ما پررنگ جلوه کرده و بعضا از حقیقت هم فاصله گرفته است. آنچه به طور غالب به عنوان غذا از سوی چینی‌ها مصرف می‌شود نه سوسک است، نه ملخ و نه هیچ چیز عجیب و غریب دیگری، ولی آنها به شدت به غذاهای دریایی علاقه دارند و این روزها هم که فست‌فودها چینی‌های جوان را که زندگی‌شان وقف کار است، به خود جلب کرده است.

ارسال نظرات
محمد
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۱/۰۵/۳۰
من خودم دیدم که ارمولک رو زنده سرخ می کردند و گوشت گربه هم می خوردند