چاپ پنجم کتاب «خبرنگار ژنرال دوگل» نوشته کامران نجف زاده از سوی انتشارات شهر قصه منتشر شد.
«خبرنگار ژنرال دوگل» سومین کتاب کامران نجف زاده که پشت صحنه برخی وقایع خبری سالهای اخیر و نکات جالبی از تجربیات وی در عرصه رسانه و ارتباطات را شامل می شود، به تازگی منتشر شده که در کمتر از دوماه با استقبالی کم نظیر مواجه شد و اکنون به چاپ چهارم رسیده است.
کتاب شامل یادداشتها و برداشتهای شخصی نویسنده از رویدادهای مهم 10 سال اخیر و در بردارنده نکاتی از پشت صحنه حوادث مهمی است که نویسنده در آنها حضور داشته است. کتاب نجفزاده، در 148 صفحه سرفصلهای مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به «آسو دختر کردستان»، «مصاحبه با لری کینگ»، «نرگسیها»، «خاطرات عاشقانه»، «تلخه نارنج»، «نامه خبرنگار ژنرال دوگل» و «چطور زنده بمانیم» اشاره کرد.
در ادامه دو بخش منتخب از این کتاب می خوانیم:
«جایی خواندم نسل منفی یکم و منفی دوم و سوم بیشتر در کوچهها عاشق می شدند. خوراکشان هم همسایه روبرویی بود. دعوا و کتک کاری و «آخ دیگه آبرومون جلو ی در و همسایه رفت» هم هکذا. نسل صفرمیها و نسل یکمی ها اما در شرایط دیگری عاشق شدند. آنها گاهی در پیادهرو نامه های عاشقانه ردوبدل میکردند و در عین حال گاهی کتابهایی به هم میدادند و زیر جملات عاشقانهاش خط میکشیدند. این کار دو حسن داشت؛ یکی اینکه طرف تابلو نمیکرد که بلد نیست یک نامه عاشقانه بنویسید دوم اینکه ادبیات هم وارد ماجرا میشد. در همین فاصله کمکم در کشورهایی مانند هند با یک عینک جابهجا کردن یا با یک بوق یا یک درخت خیلیها عاشق می شدند.
وقتی به نسل ما که سوم باشد نوبت عاشقی رسید دیدیم روشهای بروز عشق و علاقه با سرعتی معادل سرعت نور افزایش یافته است. اتوبوس و رستوران و پیتزای مخلوط و یک بلیت سینمای اضافه و حتی روی دیوار توالتهای عمومی از عشق خواننده میشد. به علاوه چترومها که خودش فرصت خفنی بود برای اینکه شما لیلی و مجنون شوید. الان هم که دیگر نسل چهارمیها و پنجمیها بدترند…»
*
«گاهی منبع خبر نمیخواهد نامش فاش شود. در چنین مواقعی باید از یک «منبع آگاه» یا «یک مسئول که نمیخواست نامش فاش شود» استفاده کرد. از نظر اخلاقی و حرفهای نباید نامی از منبع مگر در شرایط فوق العاده اضطراری و برای برخی شواهد دادگاهی برد. یک اصل نانوشته ارتباطی میگوید:«خبر بسوزد اما منبع خبر نسوزد.»...یادم هست مدتی سردبیر یک روزنامه ورزشی بودم؛ بزرگترین مشکل ما در رقابت با روزنامههای دیگر داشتن یک «منبع آگاه» در پرسپولیس و استقلال بود.
یادم هست لابی کردیم با توپ جمعکنهای این دو تیم سرخابی…ما هر از چندی عکسشان را میزدیم و زیرش مینوشتیم این توپ جمع کن زحمت کش فلان تیم است و آنها هم در عوض خبر درگیری مثلا مربی و ستاره تیم را برای ما میفرستادند. سرپرست تیم دربدر دنبال «منبع آگاه» بود و خبر نداشت همان موقع که کنار زمین دارد بعضیها را تهدید میکند که بو برده ام خبرها از اینجا بیرون میرود...توپ جمع کن پیر در هوس عکسی از خودش در صفحه آخر روزنامه می سوخت.»
*
بنابراین گزارش، جلال مقامی مجری برنامه دیدنی ها در سالهای دور می گوید:"من در طول عمرم مصاحبه های زیادی با رسانه ها انجام داده ام اما روزی که شما برای گفتگو آمدید چنان انرژی مثبتی داشتید که گمان کردم من هم جوان شده ام و دیدم که همکارانتان چقدر دوستتان داشتند..."
امید آهنگر یا همان علی کوچولو در یادداشتی برای کتاب خبرنگار ژنرال دوگل نوشته: مردم از تو همیشه کارهای متفاوت دیده اند و شاید بخاطر همین دوستت دارند. جالب اینکه میشل لوکلرک خبرنگار فرانسوی ژنرال دوگل با تقدیر از گزارش های نجف زاده در فرانسه جسارت و شجاعت او را با دوران جوانی خود مقایسه کرده است.
کامران نجف زاده مدتهاست در حوزه مستندهای اجتماعی فعالیت می کند و آخرین کارهای او کارگران معدن، باشو غریبه بزرگ، کودکان سوخته و بیمارستان روانی است.