صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۱۶۶۰۳
«اولویت اول اقتصاد کشور ما باید این باشد که تکلیف بخش نامولد را روشن کنیم. چرا کسانی که دلال بازی می کنند سودهای بالا می برند و کسانی که تولید می کنند دغدغه دارند؟ چرا اکنون باید به محض آنکه قیمت چند کالای کلیدی تغییر می کند در جراید بنویسند که بنگاه ها در حال تعدیل کارگران خود هستند و اشتغال را کاهش می دهند؟»
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۳ - ۰۳ تير ۱۳۹۱

فرارو- اولویت اول اقتصاد کشور ما باید این باشد که تکلیف بخش نامولد را روشن کنیم. چرا کسانی که دلال بازی می کنند سودهای بالا می برند و کسانی که تولید می کنند دغدغه دارند؟ چرا اکنون باید به محض آنکه قیمت چند کالای کلیدی تغییر می کند در جراید بنویسند که بنگاه ها در حال تعدیل کارگران خود هستند و اشتغال را کاهش می دهند؟

عباس شاکری استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی با بیان مطلب بالا در گفتگو با فرارو دیدگاه خود درباره اولویت هدف گذاری اقتصادی در ایران را چنین بیان داشت.

•    رابطه بیکاری و تورم همان رابطه مبتنی بر نظریه داده منحنی فیلیپس است که یک منحنی با شیب منفی بوده که حکایت از رابطه عکس نرخ تورم با نرخ بیکاری است. لذا بر اساس این نظریه اگر بخواهیم بیکاری را کاهش دهیم باید تورم بیشتر را بپذیریم و اگر بخواهیم با تورم مبارزه کنیم باید پذیرای بیکاری بیشتر باشیم.

•    اما این نظریه در اقتصاد ما به خوبی و راحتی عمل نمی کند؛ چرا که تورم در ایران ضد تولید است و اینطور نیست که اگر ما تورم داشتیم نشانه این باشد که بیکاری در حال کاهش و اشتغال در حال افزایش است.

•    بخش های نامولد که مانع راه تولید هستند از تورم ارتزاق می کنند و موجودیت این بخشها به تورم وابسته است. بنابراین مسلما اگر ما بخواهیم اقتصاد باثباتی داشته باشیم که در آن مشوق های تولید بتواند عمل کند و به تولید علامت بدهد باید تورم را محدود کنیم.

•    در کشورهای پیشرفته و در اقتصادهای باثبات تورم تا اندازه ای بی طرف عمل می کند؛ ولی در اقتصاد ما تورم کاملا نامتناسب عمل کرده و موجب تخصیص مجدد منابع و توزیع مجدد درآمد می شود. یعنی منابع را از بخش های مولد به بخش های نامولد انتقال می دهد و درآمد را هم از افراد فعال در بخش های مولد به عوامل فعال در بخش های نامولد انتقال می دهد. از این رو این هدف گذاری که در بسیاری از کشورها به آن اهمیت داده می شود و تا حدی هم عمل می کند؛ در اقتصاد ما جای اما و اگر دارد.

•    بنابراین اینطور نیست که ما فکر کنیم اگر به تورم بی اعتنایی کنیم، به اشتغال ما کمک خواهد شد. البته این موضوع هم وجود دارد که از جاهایی که قیمت ها به سمت پایین انعطاف ناپذیر باشد، اگر مثلا بخواهید با سیاست انقباض پولی تورم را پایین بیاورید موفق نخواهید شد؛ زیرا قیمت ها چسبندگی به سمت پایین دارد. ولی به طور کلی اینطور نیست که اگر ما تورمی دیدیم حکایت از این داشته باشد که زمینه برای تولید فراهم است؛ یا اگر دیدیم تورم کاهش پیدا کرد، تولید می خواهد کاهش پیدا کند. این رابطه در اقتصاد ما خیلی پیچیده است و به آن صورتی که در اقتصادهای باثبات عمل می کند در اقتصاد ما عمل نمی کند.

•    سیاست گذاری اقتصادی باید مبتنی بر شناخت از اقتصاد کشور و شناخت از موانعی که پیش راه تولید و اشتغال وجود دارد، باشد. یعنی اینطور نیست که ما بگوییم باید اشتغال را مورد تاکید قرار دهیم و بنابراین به تورم توجهی نداشته باشیم. اصلا بخشی از تورم دست ما نیست. یعنی در جامعه قدرت قیمت گذاری چنان بالا است که خیلی ها قیمت های خود را بالا می برند و ساز و کار پول در اقتصاد ایران هم به گونه ای است که حتی اگر مقامات پولی اراده کنند که پول را تثبیت کنند، تورم مورد نظر مجال بروز و افزایش خواهد داشت.

•    اکنون آنچه مهم است این است که در اقتصاد کشور تورم رکودی وجود دارد و هزینه های تولید مرتب در حال افزایش است. هزینه های تولید که بالا برود هم اشتغال کاهش پیدا می کند و هم تورم افزایش می یابد.

•    در حال حاضر نهاده های تولید مشمول واسطه گری و اهداف سودجویانه قرار می گیرد و بعضا کسانی که نهاده های تولید را وارد می کنند چهل، پنجاه درصد سود می برند و طبیعتا به دنبال این امر خدمات نیروی کار، خدمات فنی و ... مرتبا در حال افزایش است.

•    در یکی و دو دهه گذشته ما روزی را در اقتصاد کشور نمی بینیم که یک قیمتی تمایل به آرامش داشته باشد. این ها مرتبط با هم هستند و هر روز که اتفاقی می افتد یا قیمتی بالا می رود به دنبال آن دیگران عکس العمل نشان می دهند و سپس این عکس العمل دلیلی برای اقدام دوباره کسانی می شود که در ابتدا قیمت را بالا برده بودند.

•    اولویت اول اقتصاد کشور ما باید این باشد که تکلیف بخش نامولد را روشن کنیم. چرا کسانی که دلال بازی می کنند سودهای کلان می برند و کسانی که تولید می کنند دغدغه دارند؟ چرا اکنون باید به محض آنکه قیمت چند کالای کلیدی تغییر می کند در جراید بنویسند که بنگاه ها در حال تعدیل کارگران خود هستند و اشتغال را کاهش می دهند؟ چرا کسانی که فعالیت های تولیدی دارند این همه صدمه می بینند و کسانی که هیچ فعالیت مولدی ندارند درآمدهای بسیار بالا کسب می کنند؟ بنابراین مسئله اول ما این است.

•    حتی نظام بانکی ما برای آنکه خرج های خود را در بیاورد و یا سودجویی خود را تامین کند نهاده های تولید را با سودهای بسیار بالا وارد می کند.

•    بنابراین باید بخش نامولد در اقتصاد کشور را محدود کرد و همه در خدمت تولید باشند. اکنون نهاده های وارداتی ما که قابل ملاحظه هم است و حدود هشتاد، نود میلیارد دلار واردات صورت می گیرد؛ خود آقایان در حساب های رسمی می گویند که هفتاد و پنج، هشتاد درصد این واردات یا مواد اولیه، یا کالاهای واسطه ای و یا کالاهای سرمایه ای است.

•    شما ببینید کسانی که اقدام به واردات می کنند چقدر سود می برند. نهاده های تولید ما اکنون در معرض سوداگری است که این موضوع در هیچ کجا اتفاق نمی افتد که اینچنین مورد فعالیت های سوداگری قرار بگیرد.

•    به نظر من در شرایط کنونی حداقل شناختی که ما باید از اقتصاد ایران داشته باشیم این است که بخش نامولد بر بخش مولد سیطره انداخته و نمی گذارد کار کند.

•    واردات و تجارت اساسا در جای خود مکمل تولید است؛ منتهی وقتی رقابتی باشد و با یک سود معقول اقتصادی انجام شود که در این صورت چه در طرف نهاده ها و چه در طرف کالای نهایی مکمل تولید خواهد بود. نه این وضعی که اکنون ما درست کردیم.

•    به اعتقاد من اگر به بخش نامولد و موانع پیش روی تولید توجه نشود هیچ سیاستی مثمرثمر نخواهد بود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۴:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۴
چه عجب مقاله ای در این مورد نوشتید مدیریت اینجا مهم است