سید جمال هادیان زواره: در بخش نخست گفتیم که آلودگیهایی دامن فرهنگ اجتماعی ما را لکهدار کردهاند که ریشه در تاریخ و گذشتههای دور و نزدیک دارند و به تدریج فرهنگ و رفتار اجتماعی ما را دچار خدشه و آسیب کردهاند. در این بخش به برخی از مصداقهای این آلودگیها میپردازیم و برای رسیدن به نتیجه منطقی تلاش میکنیم.
دروغ
دروغ از گناهان کبیره و امالمعاصی به شمار میآید. دروغگو را دشمن خدا خواندهاند. به بیان سادهتر دروغگو در حکم محارب با پروردگار است و چه گناهی بزرگتر و فراتر از رویارویی با آفریدگار جهان و جهانیان. متأسفانه فراوانی این رذیله از گذشتههای دور تاکنون در جامعه ما بسیار است و قبح و زشتی این گناه بزرگ بیش و کم در میان اقشار مختلف رنگ باخته است به گونهای که گاه قسم را نیز بدان میآلایند گویی از عواقب و عقوبت این گناه بزرگ غافلاند.
اطلاع رسانی دروغ، تبلیغات دروغ و تعریف و تمجید دروغ، مصداقهایی از رواج دروغ در جامعه ماست. بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی و اجتماعی، جو رایج بیاعتمادی و استرس و بیقراری که امروز گریبان جامعه را گرفته است پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم منکری چون دروغاند که ریشة بسیاری از گناهان ریز و درشت دیگر به شمار ميآيد.
به زندگی روزمره نگاه کنید اغلب تصور میکنیم هر قول و فعلی که از ما صادر میشود دروغ نیست بلکه مصلحتاندیشی، خیر و صلاح، زرنگی، تقیه، تعارف یا از سر ناچاری است. به عنوان مشتی از خروار، کاسب معتبر یا بازاری محترمی را در نظر بگیرید که واجبات و مستحباتش ترک نمیشود. به نیازمندان کمک میکند و در خیرات و مبرات هم مجدانه شرکت دارد و در شبهای دهه اول و دوم محرم، صاحب روضه و تکریم و اطعام سوگواران حسینی است اما آن زمان که باید میزان درآمد سالانه خویش را دقیق و حساب شده به ادارة مالیات اظهار کند ناخودآگاه اجتهاد میکند و دروغ مینویسد و مرتکب این گناه کبیره میشود(فارغ از اینکه حتی تصور کند که حقیقت را کتمان میکند و دروغ میگوید) و گاه مأمور وصول مالیات برای تقابل به همین ترفند و گناه متوسل میشود و با دروغی نهادینه شده یا از روی به اصطلاح زرنگی میزان درآمد حاجآقا را بیش از آنچه هست تخمین میزند و به اصطلاح به مرگ میگیرد تا حاجی به طب راضی شود و این تنها یک نمونه از دروغهای رایج در جامعه امروز ماست و خود حکایت از این حدیث غریب در لایه لایه جامعه دارد.
گاهی در قالب رودربایسی یا تعارفات معمول دروغ میگوییم و خودمان و دیگران را به دردسر میاندازیم. همسایه میآید ماشینمان را قرض بگیرد راضی نیستم و ته دلمان ناراحت است اما میگوییم «قابلی ندارد، مال خودتان است» و در عین نارضایتی به او قرض میدهیم.
شاید کورش کبیر هم از این رذیله به تنگ آمده بوده که در نیایش معروفش گفته است: «خدایا ما را از شر خشکسالی و دروغ در امان بدار!». بعید نیست که خشکسالی از عواقب دنیایی دروغ باشد.
چاپلوسی و تملق
از ضعفهای اساسی و تاریخی ماست که هر روز نمود بیشتری پیدا میکند. این ضعف اساسی در سیاست و کسب و کار آشکار است و گاه و بیگاه حوزه فرهنگ را نیز آلوده میکند. چاپلوسی آفت بزرگ یک جامعه است که مردم را به تدریج منفعل و نسبت به سرنوشت خویش بیتفاوت میکند. شاید به جرئت بتوان گفت امروز این رذیله بیش از هر زمان دیگری گریبان جامعه را گرفته و سرچشمة بسیاری از رذایل دیگر شده است. میانبر زدن و تضییع حق دیگران، رانتخواری، حرامخواری، سوءاستفاده از مقام و مسئولیت و بیعدالتی نتایج مستقیم یا غیرمستقیم تملقاند که به هیچ عنوان در خور ملت شریف و مؤمن و متأسی به فرهنگ اهل بیت(ع) نیست.
مدیر متدین و استواری را فرض کنید که دائم در معرض تعریف و تمجیدهای متملقان و سالوسان قرار دارد، هرچه قدر در عقیده و اراده محکم باشد به تدریج در ضمیر ناخودآگاه خود سست میشود و عنان از کف میدهد و خود را برتر از دیگران میپندارد اینجاست که تبختر و تکبر آغاز میشود و ظلم و بیعدالتی را همراه میآورد.
متأسفانه این رذیله در عالم سیاست بیداد میکند و رسانهها نیز به شدت به آن آلوده و وابستهاند و از تملق در هیچ سطحی ابائی ندارند تا جایی که در فیلم و سریالهایی که خودشان تولید میکنند روش متملقانه خودشان را نیز به سخره میگیرند. میگویید نه! دکمه تلویزیون را فشار دهید تا مصداقهای آن را در اخبار، تحلیلها، میزگردها، سخنرانیها و انتصابها ببینید و برای رواج این رذیله در جامعه متأسف شوید. انواع القاب و عناوین غیرواقعی که به افراد صاحبمنصب اطلاق میشود مصداقهایی از تملقاند. خلاصه آنکه امروز چیدن بادمجان دور قاب شغل شریفی به حساب میآید و با تأسف اغلب از آن به عنوان زرنگی و یک صفت مثبت تعبیر میشود و گاه اسباب توفیق و تعالی متملقان را نیز فراهم میآورد.
بدعهدی
از صفات بسیار ناپسند در همة فرهنگها و آیینها به شمار میرود و به ویژه در فرهنگ ایرانی و آیین اسلام، نکوهیده است. همة آه و نالة هزار و چندصدسالة شیعیان بعد از واقعة عاشورا برای بدعهدی و بیوفایی کوفیان است که در طول تاریخ ما را داغدار جگرگوشة رسولالله (ص) کرده است. حال کم نیستند آنانی که در سوگ اباعبدالله بر سر و سینه میکوبند و به بدعهدی و بیوفایی شهرهاند. قرض مردم را به موقع برنمیگردانند یا وامهای خود را به موقع تسویه نمیکنند، چک بیمحل میکشند، کالای مردم را که پیشپیش پولش را گرفتهاند تحویل نمیدهند، به قولهایی که به مردم دادهاند یا اصلاً وفا نمیکنند یا به موقع وفا نمیکنند، با تکبر در جلسهای که صدها نفر منتظر نشستهاند سر وقت حاضر نمیشوند.
بسیاری از بدعهدیها ناشی از بینظمی و وقتنشناسی است که در میان جامعه ما اموری رایج و عادی به شمار میآید. پایبند نبودن به عهد و پیمان در صورتهای جزئی و کلی از ویژگیهای بارز ما شده است به نحوی که اگر فردی پیدا بشود که با دقت و نظم کارش را به سرانجام برساند یا عهد خویش را وفا کند میگوییم «مگر اینجا ژاپن یا سوئیس است!». یعنی با رعایت نظم یا پایبندی به عهد و پیمان آنقدر بیگانه و نامأنوسیم که اگر نمونهای ببینیم از تعجب شاخ درمیآوریم. این یک خسران بزرگ است و برای ملتی که تشنة توسعه و تعالی است پسندیده نیست.
تظاهر و تزویر
تظاهر یا ریا حالتی است برای عوامفریبی و از دیگر آلودگیهای این فرهنگ است که متأسفانه عادت و عرف جامعه شده است. ریا در واقع یك بیماری اجتماعی است که باید آسیبشناسی و هرچه سریعتر درمان شود.
متأسفانه امروز به وفور کسانی را میبینید که برای پیش بردن مقصودشان، ریا را انتخاب کردهاند و در این راه گاه گوی سبقت را از هم میربایند و شومبختانه این رذیله را نشان زرنگی میپندارند. البته حاکمیت هم در ترویج و تصدیق این گناه و رفتار ناپسند بیتأثیر نبوده و نیست. وقتی تظاهر به تعهد و تقید و آرمانخواهی، دستاندرکاران گزینش و استخدام و انتصاب، و مسئولان اعطای وام و امکانات را فریب میدهد، محملی میشود برای فرصتطلبان بوقلمونصفت که ظاهر و رفتار خود را بر مبنای نظر ظاهرفریبان بیارایند. با تأسف باید گفت مصداقهای کوچک و بزرگ فراوان در جامعه، بیانگر توفیق ریاکاران نیز هست.
معمولاً ریا با رذیلة دیگری به نام دورویی یا تزویر(تفاوت ظاهر با باطن) همبستگی دارد و هر دو ریشه در دروغ دارند. حتماً بارها کسانی را دیدهاید که جلوی روی دوستی، بزرگی، عالیمقامی یا صاحبمنصبی تعریف و تمجید بسیار میکنند و رو در رو قربانش میروند و میگویند: «به جان عزیز شما» یا «به مرگ شما»، «فقط به خاطر شما» و پشت سر با استهزا، غیبت یا تهمت بدرقهاش میکنند.
ناگفته نماند در میان تظاهر و تزویر همواره واژهای به نام «تعهد» به شهادت میرسد و دستاویز ریاکاران و ظاهرفریبان میشود. آنان که با عادتهای ناپسندی چون تظاهر و دورويي خو گرفتهاند و چه بسا این رذایل را ناخواسته به جای فضایل در خویش پرورش دادهاند، خوب میدانند که گفتار و رفتار خود را با چه معیار عوامفریبانهای تنظیم کنند تا متعهد و شایستة نصب و وصل و وصلت قلمداد شوند.
در این مجال به برشمردن همین آلودگیهای اساسی بسنده میکنیم و بقیه را به عهدة تحلیلگران و منتقدان و موافقان این نظریه میگذاریم.
نتیجه آنکه چه بدمان بیاید و چه خوشمان بیاید تاریخ و فرهنگ باشکوه و پرگوهر ما به برخی از آلودگیها یا همان رذایل اخلاقی آلوده است. اغلب این آلودگیها ریشه در گذشتة ما دارند و در وجودمان عادی و نهادینه شدهاند به صورتی که اغلب از حضور این آفتهای اخلاق و معاصی درکنارمان غافلیم. بیشتر این معاصی حالتی پیوسته و زنجیروار دارند و از دروغ نشئت میگیرند. آلودگیهایی که سد راه بالندگی و سعادتمان میشوند. در این میان نباید از غفلت نهادهای فرهنگی دربارة فرهنگ عمومی غافل شد آنان که علیرغم ادعاهای بزرگ از دقایق و ظرایف فرهنگ به دور و با آنها ناآشنایند تا چه رسد به تشخیص آلودگیها و بیماریهای فرهنگ عمومی و درمان به موقع آنها.
برای زدودن این آلودگیها از دامن تاریخ و فرهنگ گذشته و خودسازی و رهایی از این دامهای بزرگ و کوچک شیطانپسند راه درازی در پیش داریم و باید حساسیتمان را نسبت به پاکسازی فرهنگ رایج در جامعه زیاد کنیم. ناپسند مینماید وقتی که در میان بیش از 900 میلیون هندو(بتپرست) که 14 درصد مردم جهان را تشکیل میدهند و چندصد میلیون بودایی(مشرک) که 6 درصد مردم جهان را تشکیل میدهند چنین رذایلی کمتر از جامعه شیعی ما دیده میشود و این یک خسران اخلاقی اجتماعی است که تاکنون کمتر به آن توجه داشتهایم.
مگر جز این است که اگر کسی عیبهای خود را نشناسد نمیتواند برای رفع آنها قدمی بردارد؟ مگر جز این است که «مؤمن آینة مؤمن است»؟
مگر پیشوای ما پیغمبر اکرم(ص) به استناد قرآن، اسوة حسنه («لقد کان لکم فی رسول الله اسوه الحسنه»احزاب/21) ؛ و دارای خلق عظیم («وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» قلم/4) نبود؟
مگر بر اساس حدیث نبوی، پیامبر بزرگوار اسلام جز برای مکارم اخلاق مبعوث شد («انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» ؟ و ثقلین دو یادگار ارزشمند خویش را جز برای تعالی اخلاق و سعادت انسان به یادگار گذاشت؟ مگر ائمه ما تمام توش و توانشان را برای ترویج و توسعه مکارم اخلاق به کار نبستند؟ و مگر غیر از این است که بخش اصلی منابع فقهی و روایی ما توصیه برای اخلاق انسانی است؟
پس چگونه است که ما با این منابع و معارف عظیم اخلاقی دچار آفتهاي اخلاقي شدهایم؟
ایرانی و مدعی تمدن و فرهنگ باشکوه باشیم و مسلمان و مدعی شیعه آل علی(ع) و پشت پا بزنیم به همه مکارم و معارف اخلاقی و اجتماعی. عجبا!
اگر ما مدعی هستیم که در مملکت امام زمان(عج) زندگی میکنیم و پیرو مذهب شیعه و فقه جعفری هستیم و پیشروِ آزادی و آزادیخواهی در جهان پس باید درصدد رفع بخشی از میراث ناپسند گذشتههایمان باشیم وگرنه وضعیت فعلی، ما را از آنچه آرزومندیم دورتر میکند. حکومت صالحان و مستضعفان با رفتن جامعه به سمت و سوی صلاح تحقق مییابد نه با رواج رذایل و گناه. بار کج هیچگاه به مقصد نمیرسد. آنچه مسلم است تا ملتی بر عیبها و ایرادهای خویش واقف نباشد و درصدد رفع آن برنیاید نمیتواند در آرزوی آرمانشهر خویش باشد و همواره دچار دور و تسلسلی ناخوشایند خواهد شد.
تردید ندارم دوستداران این سرزمین که با انصاف در اخلاق جامعه امروز ایران مینگرند و آشنایی نسبی با تاریخ و فرهنگ این مرزوبوم دارند با نویسندة این مقاله همراه و همدلند و برای زدودن آلودگیهای ناگوار تاریخی از دامان فرهنگ اجتماعي قدم برخواهند داشت.
برشمردن و تفسیر و تأویل این آلودگیها آن هم به این عریانی و ارائه راهکار و دکترین برای رفع و دفع آنها هر چند اجر معنوی و پاداش امر به معروف و نهی از منکر دارد اما نبايد انتظار پاداش و مرحبایی داشت بلكه بعيد نيست عدهای سطحینگر و شعارپیشه با دیدن این گفتار به جای تعقل و بازاندیشی، دچار این وهم شوند که بزرگی و عزت و اقتدار ملت شریف ایران پایمال شده و زیر سؤال رفته است و شاید گناهکار و نادان خطابمان کنند که خداوند صبر و جرئتش را انشاءالله عنایت بفرماید.
واقعبینانه و با انصاف باید گفت ساختمان را پیش از آنکه فرو ریزد باید تعمیر اساسی و عیبهای کوچک آن را رفع کرد اما وقتی این شکافهای کوچک، بنیانها را متزلزل ساخت و مهمترین داشته ایرانیان را آلوده كرد دیگر فرصت جبران نیست.
از همه متفکران جامعه انتظار میرود برای یک خیزش بنیادین در حوزه اخلاق و فرهنگ عمومی قدم بردارند و همة قلم به دستان، نظریهپردازان و سیاستگذاران را برای بحث و بررسی پیرامون موضوع مطرح شده بیدار و فعال کنند. موضوع را از زوایا و دیدگاههای مختلف بررسی کنند و مصداقهای موجود را برشمارند و کارشناسان دلایل عدم توفیق نهادهای ارشادی را درباره رفع آلودگیهای دیرینة اخلاقی بررسی کنند تا به ياري خدا نهضت جهاد اخلاقی برای بازسازی و پاک کردن آلودگیهای عمیق فرهنگی پدید آید و جامعه مسیر خود را به سوی هدف آرمانی که همانا سعادت انسان است بپیماید.
آینه گر عیب تو بنمود راست
خودشکن آئینه شکستن خطاست