دادن القاب از زمانهای دور در ایران رواج داشته است. در آن هنگام، پادشاهان بنا به دلایلی، به نزدیکان خود و برخی خواص، القابی میدادند تا به گونهای از آنان تقدیر کرده باشند.
ماجرای لقب دادن در دوران قاجاریه حالتی افراطی و گاه خندهدار به خود گرفت، چرا که پادشاهان قاجار با لقبها برای خود درآمدزایی نیز میکردند و در ازای پیشکشیها و پولهایی که افراد به آنان میدانند، القابی را اعطا میکردند. حتی ایرج پزشکزاد نیز در رمان دایی جان ناپلئون، این ویژگی دوره قجری را به سخره میگیرد و از القابی چون ببرالدوله، پلنگ السلطنه و... نام میبرد.
یک مورد جالب از این لقببخشیها، هنگامی است که محمدرضا پهلوی پس از حل غائله آذربایجان به دست احمد قوام، مجبور شد به وی لقب جناب اشرف بدهد؛ لقبی که مدتی بعد آن را پس گرفت.
همچنین به آرشیو روزنامهها که نگاه کنیم، اعطای القاب پس از کشته شدن محمد تقی پسیان به قاتلان وی چنان خندهدار نمینمود که روزنامهها زبان به تمسخر چنین کارهایی گشودند.
اما اگر در آن زمان، پادشاهان به هر دلیل به افراد و برگزیدگان خود لقبی میدادند، از میانههای مجلس هفتم کم کم لقب، نه تنها برای یک شخص، بلکه برای یک گروه و طرز تفکر بر زبانها افتاد: وکیلالدوله و به تدریج، وکیلالدوله جزو یکی از کلمات کلیدی گفتمان سیاسی در ایران شد تا جایی که هماکنون کمتر پیش میآید در سخنرانیها و مصاحبههای نمایندگان مجلس، این لقب را نشنویم.
آنچه از نوشتهها و آرشیو روزنامهها و خبرگزاریها برمیآید، این است که هر چند نمیتوان مشخص کرد، نخستین بار چه کسی این لقب را در صحن علنی مجلس به کار برد، یکی از نخستین استفادههای آن، توسط اکبر اعلمی نماینده تبریز در مجلس هفتم بود.
و از لطایف روزگار نیز همین بس که وی این لقب را برای یکی از منتقدین مشهور دولت در حال حاضر به کار برد؛ یعنی محمدرضا با هنر و پس از آن بود که استفاده از این لقب، کمکم برای نامیدن گروهی خاص رواج یافت و در طول عمر مجلس هشتم به اوج خود رسید.
نکته جالب اینکه ابداع این لقب در مجلسی رخ داد که پیش از آغاز به کار، گمان میرفت، از هماهنگترین مجالس با دولت باشد؛ چیزی که هرگز رخ نداد و این امر هنگامی جالبتر میشود که دقت کنیم مجلس ششم نیز با دولت سید محمد خاتمی بسیار همسو بود، ولی در آن زمان، کسی برای نمایندگان حامی دولت چنین لقبی برنگزید و این مسأله شاید به خلاقیت رقیب یا سرسپردگی تمام و کمال نمایندگان حامی دولت در مجلس هفتم و هشتم به دولت و... برگردد؛ البته دلیل این امر هر چه باشد، فرقی در اصل ماجرا ندارد.
استفاده از لقب وکیلالدوله در بحبوحه انتخابات مجلس هشتم رواج بیشتری یافت. از سویی، حسین کنعانی مقدم، عضو شورای مرکزی ائتلاف فراگیر اصولگرایان که در آن زمان با جبهه متحد اصولگرایان سر ناسازگاری داشت، اعلام کرد که مجلس جای وکیلالدولهها نیست و از سوی دیگر، محمدرضا خاتمی در مناظره با محمدرضا باهنر به طعنه به ماجرای وکیلالدولهها اشاره کرد و حتی سعید ابوطالب نیز در مصاحبهای، هیأت رئیسه مجلس هفتم را وکیلالدوله خواند.
بنابراین، همان گونه که مرزبندی میان اصولگرایان حامی دولت و منتقد دولت در مجلس هشتم پررنگتر میشد، لقب وکیلالدوله نیز رواج بیشتری مییافت.
با ظهور پدیده مشایی در کنار احمدینژاد، اصولگرایان مدتی تلاش کردند تا این دو را از هم جدا نشان دهند و همچنان در کنار دولت بمانند، اما حمایت همه جانبه احمدینژاد از مشایی، تا آنجا که مجتبی ذوالنور آنان را مانند لاله و لادن دانست، راهی برای اصولگرایان باقی نگذاشت جز جدایی.
در یک سوی این جدایی، حامیان پر و پاقرص دولت بودند که به قول مهدی کوچکزاده، احمدینژاد را خیرالموجودین میدانستند و میدانند و هیچ انتقادی به دولت ندارند و در سوی دیگر، اصولگرایانی هستند که پس از ماجراهای پیش آمده از وی بریدهاند مانند علی مطهری، عماد افروغ، الیاس نادران و محمد رضا باهنر!
واژه وکیلالدوله از سوی منتقدان دولت به منظور نشان دادن فاصله گرفتن نمایندگان حامی دولت از وظایف نمایندگی ـ که به باور آنان وکیلالمله بودن است ـ به کار میرفت و در سوی دیگر آنهایی که وکیلالدوله خوانده میشدند، اعلام میکردند، از آنجا که فاصلهای بین دولت و ملت نمیبینند، این لقب برای آنها افتخار آمیز نیز هست.
یکی از دفعاتی که وکیلالدوله به عنوان کد پس از درگیری بهروز مرادی، رئیس سازمان هدفمندی یارانهها، با نمایندگان در مجلس و حمایت کوچکزاده از وی، بهمن اخوان، نماینده مردم تفرش، در نامهای سرگشاده وی و هم فکرانش را به عنوان وکیلالدولهها مخاطب قرار داد و پرسشهای فراوانی درباره رفتار دوگانه آنها مطرح کرد.
در طرف دیگر، شاید علی مطهری را بتوان کارسازترین شخصیت در جا انداختن استفاده از لقب وکیلالدوله دانست. مطهری که خود در آغاز از حامیان احمدینژاد بود، پس از ماجرای اعلام دوستی مردم ایران و اسرائیل توسط مشایی، به تدریج از دولت فاصله گرفت تا جایی که هماکنون دیگر نقطه وصلی بین او و دولت دیده نمیشود.
با نگاهی گذری میتوان دریافت که مطهری نقشی اساسی در جا باز کردن وکیلالدوله در دعواهای سیاسی داشته است، به ویژه برخی از مشاجرات او با آنهایی که وی وکیلالدوله میخواند، بسیار زود بر سر زبانها افتاد.
وی در تعریف وکیلالدولهها میگوید: «وکیلالدولهها اساسا یک فضای ترس و وحشتی در میان نمایندگان، به ویژه در اوایل مجلس درست کرده بودند که کسی جرأت اظهارنظر بر خلاف نظر آنها را نداشته باشد و به گونهای رفتار میکردند که ما با نهادهای حکومتی مرتبطیم و گاهی تهدید میکردند که اگر در موردی با آنها همراهی نشود، بعدا رد صلاحیت خواهید شد».
در سوی دیگر نیز افرادی مانند کوچکزاده که زمانی وکیلالدوله بودن را انکار میکردند، اعلام نمودند که به این مسأله افتخار میکنند.
ماجرای این لقب نسبتا تازه در عرصه سیاسی ایران به انتخابات مجلس نهم نیز کشیده شد؛ جایی که بیشتر سیاست پیشگان، وکیلالدوله بودن را نکوهش میکردند؛ مثلا حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده اصولگرای مجلس، وکیلالدولهها باعث پایین آمدن شأن مجلس میدانست و یا ابولقاسم رئوفیان، رئیس ستاد انتخاباتی جبهه ایستادگی، بر این باور بود که وکیلالدولهها در حق مردم خیانت کردهاند.
علی مطهری نیز به عنوان لیدر گروه صدای ملت، اعلام کرد که وکیلالدوله بودن افتخار ندارد. این لقب در بیشتر گفتوگوهای انتخاباتی شنیده میشد، به گونهای که میتوان گفت کم کم به برچسبی برای حامیان دولت تبدیل شده و شاید بتوان آن را این گونه تعریف کرد: «وکیلالدوله، نمایندهای است که کامل دولت را قبول دارد، هیچ انتقادی نسبت به دولت ندارد و در همه احوال، حمایت از دولت را بر خود فرض میداند».
حال پس از اوجگیری تکرار این لقب در مجلس هشتم، باید منتظر بود و دید، آیا در مجلس نهم این لقب همچنان به روند صعودی خود ادامه میدهد یا سرنوشت دیگری برایش رقم خواهد خورد؟!
با توجه به اینکه رهبران دو گروهی که در بالا بدانها اشاره کردیم، به مجلس نهم نیز راه پیدا کردهاند، میتوان پیشبینی کرد که مجلس نهم، پایان وکیلالدولهها و اختلاف آنان با دیگر نمایندگان نیست؛ هر چند ممکن است پایان این استفاده بیحد و مرز از این لقب باشد که دلایل آن در جای خود قابل بررسی است.
منبع: تابناك