صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

گفتاری از دکتر سید محمدکاظم سجادپور، تحلیل گر مسائل بین المللی.
ورود غیرمترقبه باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا به پایگاه بگرام در اول می 2012 برابر با دوازده اردیبهشت 1391 و توقف شش ساعته او در افغانستان به همراه امضای قرارداد استراتژیک امریکا و افغانستان، بیش از ابعاد خارجی و بین المللی از نظر سیاست داخلی امریکا، مخصوصا در این سال انتخاباتی مهم و درخور توجه می باشد.
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۴ - ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱

ورود غیرمترقبه باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا به پایگاه بگرام در اول می 2012 برابر با دوازده اردیبهشت 1391 و توقف شش ساعته او در افغانستان به همراه امضای قرارداد استراتژیک امریکا و افغانستان، بیش از ابعاد خارجی و بین المللی از نظر سیاست داخلی امریکا، مخصوصا در این سال انتخاباتی مهم و درخور توجه می باشد.

سخنرانی اوباما از این پایگاه خطاب به مردم امریکا، بی تردید ماهیت سیاست داخلی این دیدار را برجسته تر از هر بعد دیگر می کند. هر چند که نباید به ابعاد استراتژیک همکاری امریکا و افغانستان نیز بی توجه بود.

به علاوه به فاصله کوتاهی از این دیدار یعنی در بیست و ششم آوریل 2012 برابر با هفتم اردیبهشت 1391، بایدن، معاون رئیس جمهوری امریکا در یک سخنرانی بسیار مهم و منسجم در نیویورک، چارچوب سیاست خارجی میت رامنی، رقیب جمهوری خواه اوباما در انتخابات ریاست جمهوری را به نقد کشید. این نقد بسیار دقیق و حساس و قابل توجه است.

در این دو سخنرانی که در حقیقت آغاز حملات جدی در عرصه سیاست خارجی به مواضع میت رامنی، کاندیدای حزب جمهوری خواه می باشد، موضوع جنگ و روابط بین المللی امریکا با نگاه به رای مردم در کانون توجه قرار گرفته است.

 دقت در این دو سخنرانی و موضع گیری این سوال را به ذهن متبادر می کند که چگونه می توان پدیده جنگ، سیاست خارجی و انتخابات امریکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ در پاسخ به این سوال ابتدا به پدیده جنگ، سپس به مقایسه گرایش سیاست خارجی دو کاندیدا و سر انجام به پویایی سیاست خارجی و ارتباط آن با انتخابات خواهیم پرداخت.

1. جنگ
سخنرانی اوباما در پایگاه بگرام عمدتا بر جنگ افغانستان و موفقیت ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری او در محدود کردن جنگ و شکست نیروهای ضد امریکایی متمرکز است.

 اوباما اشاره می کند که در طی ده سال گذشته حدود یک میلیون امریکایی در این جنگ مشارکت داشته و به اقدامات گسترده ایالات متحده در مبارزه با مخالفین خود سامان داده اند. اوج این اقدامات، کشتن بن لادن دقیقا یک سال قبل است.

 انتخاب این زمان برای سفر نیز از نظر روانی حائز اهمیت است. جبنه های نمادین و سمبلیک این سخنرانی و تمرکز آن بر جنگ بر یک گزاره اصلی تاکید دارد و آن گزاره این عبارت اوباما است که «مردم امریکا از جنگ خسته اند.» خستگی مردم امریکا از جنگ در رابطه با دو جنگ راه افتاده در دوران بوش یعنی جنگ افغانستان و جنگ عراق قابل دقت می باشد.

 اوباما معتقد است که به تعهدات خود در رابطه با این دو جنگ و بیرون کشیدن نیروهای امریکایی وفادار بوده و نیروهای رزمی امریکا از عراق بیرون کشیده شده و تا سال 2014 نیروهای رزمی امریکا از افغانستان نیز بیرون کشیده خواهند شد و ماموریت امریکا و ناتو بر دو حوزه آموزش و مبارزه با تروریسم منحصر خواهد شد. این موضوعی است که به گفته اوباما در اجلاس سران ناتو که قرار است در در ماه می  2012 در شیکاگو برگزار گردد، مورد توافق رهبران این پیمان نظامی قرار گیرد.

آن چه در سخنرانی اوباما جلب توجه می کند تکیه بر خستگی مردم امریکا از جنگ است و این دقیقا در تقابل با دیدگاه جمهوری خواهان و میت رامنی است که بر طبل جنگ با ایران کوبیدند و در طی دوران مبارزات درون حزب جمهوری خواه مسئله جنگ با ایران را به موضوعی محوری تبدیل کردند که به نوبه خود بر سیاست های کلی امریکا نیز اثر گذاشت.

 اما دموکرات ها توانستند از این گردنه در سیاست داخلی امریکا عبور کرده و با بهره برداری از مفهوم خستگی و زدگی از جنگ به نحوی جمهوری خواهان را جنگ طلب معرفی کنند.

سخنرانی بایدن در نیویورک نیز از این جهت حائز اهمیت است که بایدن، رامنی را یک جنگ سردی معرفی می کند و معتقد است که او در قالب های کهن و از کار افتاده تحلیلی به جهان نگاه کرده و اگر سیاست های او در دوره انتخابات درون حزب جمهوری خواه مبنا باشد، مسئله جنگ، راه اندازی و تشدید آن، یکی از رفتارهای عادی جمهوری خواهان است و لذا با توجه به شرایط عمومی جامعه امریکا، اوباما و تیم او سعی می کنند که کابینه خود را ضد جنگ و مخالف با ایجاد تنش های جدید و موافق با گرایش های عمومی جامعه امریکا معرفی کنند.

 البته این به آن معنا نیست که سیاست های نظامی امریکا و تقویت نیروهای مسلح این کشور در دوره اوباما کم اهمیت بوده و یا خواهد بود اما مسئله جنگ، یکی از محورهای انتخاباتی است و به نظر می رسد در تبدیل موضوع جنگ به یک پدیده قابل بهره برداری، ‌جمهوری خواهان با چالش رو به رو هستند و دموکرات ها سعی می کنند هم از موفقیت های نسبی خود در زمینه دو جنگ افغانستان و  عراق سخن بگویند و هم از روش متمرکز بر مذاکرات و تلاش برای جلوگیری از جنگ جدیدی در رابطه با ایران که خواست مشترک بخشی از جمهوری خواهان و بخشی از مقامات صهیونیستی حمایت کنند. اما این مسئله را باید در قالب مقایسه گرایش سیاست خارجی دو کاندید هم باید در نظر گرفت.

2. مقایسه گرایش های سیاست خارجی دو کاندیدا
واضحا رامنی در سیاست خارجی فردی کم تجربه، فاقد بینش و پیچیدگی است. این دقیقا موضعی است که مخصوصا در سخنرانی بایدن مورد تاکید قرار گرفته است. رامنی از سوابق اجرایی، فکری و دانشگاهی ویژه ای در امور خارجی برخوردار نیست و به علاوه از تیم قابل توجهی نیز در زمینه مسائل بین المللی بهره نمی برد.

 این نکات به طور بی رحمانه ای مورد استفاده بایدن قرار گرفته و بایدن،‌ رامنی را به عنوان فردی که در زمینه سیاست خارجی از دانش اولیه برخوردار نیست و حتی فردی ناآگاه از مسائل بین المللی معرفی کرده است.

 سخنرانی 26 آوریل بایدن نمایانگر پدیده قابل توجهی است و آن تلاش بایدن و تیم دموکرات ها برای منزوی کردن رامنی در زمینه سیاست خارجی، حتی در میان جمهوری خواهان است. بایدن با اشاره به این که مواضع رامنی در سیاست خارجی با مواضع صاحبان اندیشه محافظه کار مانند کیسینجر، اسکوکرافت و افرادی نظیر آن ها تفاوت بنیادی دارد، مخصوصا بر این که رامنی سعی کرده که روسیه را دشمن شماره یک امریکا تاکید کرده و دیدگاه های او را به سخره و دقیقا به سخره گرفته است.

اما این ضعف، ضعف کمی نیست و به طور مرتب در مبارزات انتخاباتی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. متقابلا به نظر می رسد نقطه قوت اوباما، در زمینه های سیاست خارجی برای ارائه در انتخابات در یک دیدگاه مقایسه ای بیشتر قابل فروش و ارائه می باشد. بایدن بر موفقیت امریکا در دوران سه ساله اوباما در ایجاد نوعی ارتباط جدید همکاری میان امریکا و روسیه تاکید می کند که میوه و ثمره آن قطعنامه های سفت و سخت شورای امنیت علیه ایران و اعمال تحریم های سخت و پیچیده در پرونده هسته ای است.

به علاوه روابط امریکا با سایر متحدان کهن و متحدان نوین امریکا مورد ارجاع بایدن قرار می گیرد و او اشاره می کند که حتی روابط دولت اوباما با اسرائیل مستحکم تر از گذشته است و بر عمق روابط امریکا و اسرائیل افزوده شده است. نکته قابل توجه دیگر در این مقایسه، نشان دادن رامنی به عنوان یک فرد مبتدی، فاقد تیم، فاقد بینش و فاقد درک اولیه از جایگاه جهانی امریکا است.

 به نظر می رسد که در یک مقایسه تطبیقی دموکرات ها از قوت خود و ضعف تیم مقابل در سیاست خارجی، استفاده شایان تبلیغاتی خواهند کرد و بی تردید در این زمینه رامنی در طرف بازنده قرار دارد. اما نمی توان با قطعیت از آینده صحبت کرد. چرا که سیاست خارجی پدیده ای پویا است و پویایی آن ممکن است به شرایط غیرقابل پیش بینی منجر شود.

 
3. پویایی سیاست خارجی
سیاست خارجی، نه فقط در امریکا، بلکه در سرتاسر جهان از پویاترین پدیده های زندگی اجتماعی است. در مورد ایالات متحده امریکا نیز به دلیل سطح گسترده درگیری این کشور در موضوعات بین المللی، این پویایی پرلایه تر و گسترده تر است و هر حادثه و هر موضع گیری و هر اظهار نظری ممکن است در این پویایی مورد استفاده رقبای انتخاباتی قرار بگیرد.

مسئله پناهنده شدن آقای چن، ناراضی نابینای چینی در سفارت امریکا در پکن و نهایتا موافقت مقامات چینی با خروج وی از کشور با عنوان یک فرد عادی و تماس تلفنی او با اعضای کنگره و پخش صدای او در کنگره امریکا که برنامه ارکستر شده جمهوری خواهان می باشد، از زمره حوادث کوچک ولی قابل ملاحظه در پویایی سیاست خارجی است.

 جمهوری خواهان سعی کرده اند از یک پدیده ساده بهره برداری قابل توجهی کنند و سیاست اوباما در مورد چین را سیاستی که نسبت به حقوق بشر بی توجه است، معرفی کنند اما به نظر می رسد که نحوه مدیریت دولت اوباما و همکاری های امریکا و چین تا این لحظه مانع تبدیل شدن این پدیده به یک پدیده فراگیر و قابل استفاده عمیق شده است.

 اما از زمان فعلی تا روز انتخابات ممکن است ده ها حادثه مورد استفاده و سوء استفاده قرار گیرد و این پویایی سیاست خارجی، سرنوشت دو کاندید را در عرصه بین المللی در هاله ای از ابهام فرو برده است.

باید در نظر داشت که ارزیابی سیاست خارجی اوباما، هر چه باشد نهایتا در متن سیاست داخلی امریکا و همراه با وضعیت اقتصادی مردم امریکا مورد توجه قرار می گیرد و هیچ گاه نباید فراموش کرد که در ورای این شعارهای انتخاباتی، سیاست های اصلی دو حزب در عرصه سیاست خارجی بیش از حد به هم شبیه بوده و تداوم خاصی در سیاست های امریکا در عرصه بین المللی بدون در نظر گرفتن گرایش حزب حاکم مشاهده می شود.

 به عنوان نمونه باید در نظر داشت که به هیچ روی در دوران اوباما مسائل نظامی در سیاست خارجی کم اهمیت نبوده و ایالات متحده در دوران اوباما از ابزار نظامی استفاده قابل توجهی کرده است. هیچ گاه در طور تاریخ معاصر امریکا به این مقیاس از تکنولوژی نظامی برای سرکوب نیروهای ضد امریکایی مخصوصا از هواپیماهای بدون سرنشین استفاده نشده است.

 این مسئله به نوعی تداوم سیاست های دوران بوش است و احتمالا هر رئیس جمهور دیگری نیز در امریکا آن را ادامه خواهد داد. به طور کلی سیاست خارجی امریکا با نظامی گری پیوند خورده و این دو قابل انفکاک نیستند. آن چه مهم است نحوه بهره برداری از مسئله جنگ، خستگی مردم از جنگ و جنگ طلب معرفی کردن طرف مقابل و نشان دادن ضعف های کاندید مقابل است.

 به نظر می رسد تا به حال رامنی در مقایسه با اوباما در زمینه سیاست خارجی نه فقط کارنامه قابل ملاحظه و قابل ارائه ای ندارد، بلکه نتوانسته از انگ جنگ طلب بودن که توسط دموکرات ها به او نسبت داده می شود، در امان بماند.

ارسال نظرات