صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۱۱۸۱۸
سارق زورگیر که در پوشش مسافربر از زنان سرقت می کرد، پس از دستگیری راز جرایم خشن خود را فاش کرد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۱ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱

سارق زورگیر که در پوشش مسافربر از زنان سرقت می کرد، پس از دستگیری راز جرایم خشن خود را فاش کرد.

ساعت 13 و 30 دقیقه چهارشنبه 30 فروردین ماموران کلانتری 40 شهرک جهان نما هنگام گشت زنی در بلوار خلج آباد به یک دستگاه خودرو پراید با پلاک مخدوش مشکوک شدند که بلافاصله اقدام به متوقف کردن آن کردند .

در بازرسی بدنی از راننده خودرو پراید، ماموران کلانتری موفق به کشف یک قبضه چاقو از راننده خودرو به نام ناصر 28  ساله شدند که در ادامه و در بازرسی از داخل خودرو نیز تعدادی مدارک شناسایی و کارت سوخت متعلق به افراد غیر و همچنین یک عدد کیف زنانه کشف شد.

با انتقال راننده پراید به کلانتری و انجام تحقیقات مقدماتی ، وی به زورگیری از مسافران زن اعتراف و در خصوص سرقت کیف زنانه کشف شده از داخل خودرو پراید نیز به ماموران گفت : حدود دو هفته پیش بود که تحت عنوان مسافرکش و برای سرقت ، زن جوانی را در تره بار تهرانسر به مقصد شهرک دریا سوار ماشین کردم که در بین راه ، تغییر مسیر داده و به سمت اتوبان آزدگان پیچیدم . با توجه به تغییر ناگهانی مسیر و تاریکی هوا ، زن جوانی در حالیکه ترسیده بود قصد داشت تا از ماشین پیاده شود که خودرو را متوقف کرده و با تهدید چاقو ، کیف دستی اش را از او گرفته و او نیز به سرعت از ماشین پیاده شد .

در ادامه تحقیقات و با شناسایی دقیق هویت مالباخته) و حضور وی در کلانتری ، زن جوان بلافاصله متهم را مورد شناسایی قرار داد و در اظهارات خود به ماموران گفت : ساعت 18 از سمت آزادی به سمت تهرانسر و برای رفتن به شهرک دریا سوار یک دستگاه خودرو پراید شده بودم که ناگهان راننده ی پراید به طرف اتوبان تغییر مسیر داد . وقتی به این تغییر مسیر از سوی راننده اعتراض کردم ، متوجه شدم که راننده پراید قصد سرقت دارد . قصد داشتم تا با باز کردن در عقب خودرو ، خودم را از ماشین به بیرون پرتاب کنم که راننده پراید با چاقویی که در اختیار داشت مرا تهدید کرد که هیچ کاری نکنم . من نیز که با دیدن ان صحنه بسیار ترسیده بودم فقط التماس و گریه می کردم و او را قسم می دادم که مرا رها کند . وسط اتوبان آزادگان بود که ، ماشین را نگه داشت و به من گفت : "کیفت را بده" که بلافاصله من نیز کیف را به او داده و به سرعت از ماشین پیاده شدم . پس از پیاده شدن و دور شدن ماشین ، فقط خدا را شکر کردم که جان سالم به در بردم .

با تشکیل پرونده مقدماتی و با توجه به اعترافات متهم و اظهارات مالباخته در خصوص وقوع سرقت در غرب تهران ، پرونده از شعبه نهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب کرج به دادسرای امور جنایی تهران بزرگ ارجاع شد . در ادامه نیز به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی ، پرونده به همراه متهم پرونده و جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .

با آغاز تحقیقات در پایگاه پنجم پلیس آگاهی ، کارآگاهان با بررسی تمامی سرقت های مشابه انجام شده توسط سرنشین یک دستگاه خودرو پراید موفق به شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان زنی شدند که همگی آنها نیز به شیوه مشابه مورد سرقت و زورگیری اموال و وجوه نقد همراه قرار گرفته بودند .

با شناسایی دهها مالباخته مشخص شد که سرقت های مشابه در پوشش مسافرکش در نقاط مختلف تهران و توسط سرنشین یک دستگاه پراید در مناطق مختلف شهر تهران از جمله در "دولت آباد" ، "شهرری" ، "جاده ورامین" ، "ابوذر" ، "جوادیه راه آهن" ، "نازی آباد" ، "آجودانیه" ، "ولیعصر" ، "چیتگر" ، "تهرانسر" ، "مهرآباد جنوبی" ، "تهرانپارس" ، "فرجام" ، "پاسداران" ، "نارمک" ، "یوسف آباد" ، "قلهک" ، "شهرزیبا" ، "باغ فیض" ، "شهرک قدس" ، "نیاوران" ، "اوین" ، "ازگل" و ... بوقوع پیوسته که با شناسایی تعدادی از مالباختگان و دعوت از آنها برای حضور در پایگاه پنجم ، متهم از سوی تعدادی از آنها مورد شناسایی قرار گرفت . در شرایطی که متهم در تحقیقات مقدماتی تنها به 5 فقره سرقت به این شیوه اعتراف کرده بود ، به ناچار لب به اعتراف گشود و به سرقت های مشابه دیگر ـ بویژه از مالباختگان زن ـ اعتراف کرد .

سرهنگ کارآگاه علی اکبر اسدی، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با انتقال متهم به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ و با توجه به وقوع سرقت های مشابه در نقاط مختلف سطح شهر تهران، از تمامی مالباختگانی که بدین شیوه مورد سرقت و زورگیری قرار گرفته اند دعوت می شود تا برای شناسایی متهم و طرح شکایات خود به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.

منبع: فرادید
برچسب ها: دام مسافربر زنان
ارسال نظرات
ارباب
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
در جوامع غربی که محدودیت های اجتماعی کنترل نمیشود امنیت فردی در هر ساعت شبانه روز و در هر محل و منطقه حتی متروک تامین است. بارها دیدم خانمهایی را که ساعات سحرگاهی در خیابان یا پارکها در حال تردد بودند و کسی به آنها کار نداشت. میزان بزهکاری و جرم و جنایت و سرقت نیز به چشم نمی آید طوریکه خیال کنی اصلا وجود ندارد. هیچ مغازه و فروشگاه و بانکی کرکره نداشته و هیچ اتومبیلی دزدگیر ندارد. سکوت و آرامش همه جا موج میزند.. با همه این خوبیها حیف که آنها کافرند و به بهشت نمیروند!!!!
sia_nasr@yahoo.com
۰۹:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
امنيت يك جامعه به همه ارگانها و انضباط اجتماعي مربوط است وقتي بيكاري زياد شود و مردم بجاي كار ؛در خانه و يا پاتوقهاي خياباني بسر ببرند جز انحراف و تجاوز كار ديگري نميكنند.تا حالا نشده از روانشناسان و جامعه شناسان استفاده بهينه بشودو
مهمان
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
کاربر محترم آن زمان جمعيت ايران 30 ميليون بيش نبود . امکاناتی هم در اختيار مردم نبود اگر درست گفته باشم شايد از هر 20خانواده يکی تلوزيون و از هر 10 خانواده راديو داشت و از هر 4يا 5 هزار نفر هم يکی ماشين داشت . کل شبکه های ديداری و شنيداری هم که از دو سه شبکه تجاوز نمی کرد و ماهواره و اينترنت هم وجود نداشت که اخلاقيات را کاملاً زير پا بگذارد. و مردم پاک دل بيشتر از صفای درون خود و دل پاکشان بود که آلودگی های خاندان شاه رويشان اثر نداشت . و در هر محله بيشتر قوم و خويش بودند و آن زمان خانواده تعريفش مثل امروز در پدر و مادر و فرزند خلاصه نمی شد عموزاده ها و دايی زاده ها هم بسيار به هم نزديک بودند.خانواده ها شبها را با همنشينی با پدر بزرگها و مادر بزرگها و راهنمايی و ارشاد آنان به روز میرساندند و روزشان را هم با زحمت بسيار برای رزق و روزی که حتی پدرانمان می گويند از سنين 5يا 6 سالگی در زمينهای کشاورزی و کارهای ديگريا برای خودمان يا برای خان ها کار ميکرديم و آنقدر خسته می شديم که ذهنمان به جای ديگری نمی رفت و کل زحمات ساليانه شان کفاف سيرکردن شکم خود و زن و فرزندشان را هم نمی داده لباس سالی يک يا دو بار بيشتر خريداری نمی شد ، لوازم آرايشی تا اين حد و در اختيآر همگان نبود و موارد مشابه ديگر و بايد اذعان کرد که خانواده ها در آن زمان و دهه 60 و 70 به اصول اساسی اسلام معتقد تر بودند. و فرزندان آن زمان حرف شنوی بيشتری از بزرگان داشتند و جامعه تأثير کمتری بر آنان می گذاشت ولی هر چه از زمان می گذرد و پيشترفت بيشتری را در خانواده ها می بينيم جامعه پذيری فرزندان از دوستان و همسالان بيشتر می شود و حرف شنوی از خانواده کمتر . خودمان با دست خودمان ماهواره به خانه می آوريم و فرزندانمان را با اصول غير اخلاقی آشنا می کنيم و کمتر خانواده ای را می بينيم که از ماهواره موارد استفاده صحيح را به فرزندانش بياموزد و بيشتر به ديدن فيلم و آهنگ بسنده می کنند. فکر می کنيد اگر امکاناتی مانند ماشين ، شبکه های تلوزيونی و ماهواره ای و اينترنت از کودکان ما و در يک کلام تجملات و رفاهيات به خانواده های ما راه پيدا نمی کرد ما امنيت آن روز را نداشتيم. مطمئناً اگر خانواده ها آن مقدار که به فکر لباس و پوشاک و ماشين و موبايل فرزندان خود هستند به مسائل عاطفی و معنوی آنان توجه نمايند جامعه بهتری خواهيم داشت.
Mehbod
۱۷:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
من در دوره خدمت سربازی افسر وظیفه بودم . یک فرماندهی داشتم که سرگرد آزاده بود . از دوران دانشکده در پیش از انقلاب تعریف میکرد که یه شب با فرماندشون اطراف تهران ،حدود تهران پارس کنونی، به سمت پادگان میرفتند . می گفت کنار جاده یه خورویی پارک شده بود توش یه زوج بودند درش هم باز بود و رادیو هم روشن ولی اونا خواب بودند . می گفت فرماندمون گفت به راهمون ادامه بدیم و تو راه هم با افتخار به ما گفت ببینید این مملکت چه امنیتی داره !! حالا ده تا سبیل کلفت هم جرات نمیکنند وسط بیابون که سهله تو شهر هم تو ماشین بخوابند و درش باز بذارند ! من یه جوان نسل انقلاب هستم ! سوالم اینه چرا ما به این روز افتادیم ! فراروی عزیز من از خواننده های قدیمی شما هستم ، گرایش سیاسی شما رو هم می شناسم ، چرا اجازه بحث به خواننده ها نمی دی ! خیلی از کامنت های منو نمی ذارید ! اگه فایده ای برا ما نداشته باشه ! برا شما که بخش عاقل نظام هستید داره ! حداقل بی واسطه از افکار عمومی آگاه می شید !
ناشناس
۰۹:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
آفرین گل گفتی دمت گرم