صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مرگ شر نیست، جزء لاینفک انسان بودن است
به نظر می رسد که من دچار "فن هراسی" (تکنوفوبیا) هستم اما فکر می کنم لذت بردن از یک کنسرت متفاوت از فیلمبرداری با گوشی تلفن همراه است. ما این وسواس را داریم که همه چیز را ضبط کنیم. آیا بهتر نیست که همه چیز در حافظه شما حک شود؟ در نهایت، من فکر می ‌کنم نکته مهم آن است که بپذیری می ‌میری و این که البته بپذیری که مرگ قطعا صدمه خواهد زد. با این وجود، این نوع یقین داشتن نسبت به مرگ لزوما شما را به سوی زندگی افسارگسیخته یا زندگی فراری نمی کشاند: هیچ چیز پوچ تر از فرار از مرگ نیست چرا که مرگ همیشه همراه شماست.
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۵ - ۰۶ بهمن ۱۴۰۲

فرارو- آنا کاراسکو کُنده؛ فیلسوف اسپانیایی، متخصص ایده آلیسم و رمانتیسم آلمانی، فلسفه تاریخ، تاریخ مفهومی و تاریخ نگاری است. تحقیقات و علائق پژوهشی او بر روی یونان باستان و آلمان قرون هجدهم و نوزدهم میلادی متمرکز بوده اند. از او تحت عنوان "فیلسوف شر" یاد می‌شود چرا که به "سویه تاریک" فلسفه متمرکز است. او در سطحی تاریخی به تحولات و تاثیرات ایده آلیسم آلمانی بر اندیشه معاصر می‌پردازد. آثار او با پس زمینه ایده آلیستی شیوه‌ی تفکر را به صورت دوسویه با زمان تاریخی و فضا‌های فیزیکی مرتبط می‌سازد. او استاد دانشگاه کمپلوتنسه مادرید است. براساس مقاله‌ای چاپ شده در نشریه ال کالچرال با عنوان "فیلسوفان آینده در مورد چه می‌اندیشند"؟ در سال ۲۰۲۰ میلادی از او به عنوان یکی از "ده فیلسوف جوانی که تاملات و تحقیقات شان نشانگر تفکر و بحث‌های دهه‌های آینده خواهد بود" یاد شد. او در سال ۲۰۱۲ میلادی جایزه بین المللی جولیان سانز دل ریو برای محققان جوان را دریافت کرد. آنا کاراسکو کُنده هگل شناسی شناخته شده است. او تحت تاثیر فیلسوفان معاصری، چون دریدا، آگامبن و جودیت باتلر و همچنین روانکاوی بوده است. او به تازگی جایزه Eugenio Trías را دریافت کرد. کتاب جدید او ساعات پایانی زندگی را بازتاب می‌دهد و در آن بعد بین الاذهانی مردن را بررسی می‌کند و برای اندیشیدن به مرگ از دیدگاه جمعی استدلال می‌کند.

به گزارش فرارو به نقل از ال پائیس، مرگ شر نیست بلکه جزء لاینفک انسان بودن است. متون فیسلوفان بزرگ درباره مرگ به "دیواری نفوذناپذیر" برای خوانندگان اثار فلسفی تبدیل شده اند. آنان در آن متون به گونه‌ای حرف می‌زنند که بعد آسیب و درد مرگ را در نظر نمی‌گیرند.

سیسرو می‌گوید که فلسفه امروز یکی از اجزای اساسی خود، گرانبهاترین گل خود را که عنصر تسلی بخش است از دست داده است. اگر به سمت تسلی خاطر پیش رود با خودیاری اشتباه گرفته می‌شود. در ابتدا فلسفه رویکردی برای درک واقعیت بود و به شما یاد داد که واقعیت را آن طور که می‌آید نپذیرید و تفکر مثبت نداشته باشید. این در مورد درک است حتی اگر دردناک باشد. ما باید زندگی و مردن را بیاموزیم.

زمانی که پذیرفتیم که قرار است بمیریم باید متعهد شویم که زندگی ارزشمندی داشته باشیم. هوراس شاعر دوران روم باستان می‌گوید که باید یاد بگیری هر لحظه با شدت زندگی کنی. ما معمولا به کاری که باید انجام دهیم فکر نمی‌کنیم. همیشه گوشی تلفن همراه خود را در دست نداشته باشید چرا که باعث عدم حضور در زندگی می‌شود.

شما باید در زندگی حضور داشته باشید و از اتفاقاتی که اکنون در حال رخ دادن است لذت ببرید. اگر دائما گوشی تلفن همراه در دست تان باشد با فردی که با او هستید نخواهید بود در واقع، اینجا نخواهید بود.

به نظر می‌رسد که من دچار "فن هراسی" (تکنوفوبیا) هستم، اما فکر می‌کنم لذت بردن از یک کنسرت متفاوت از فیلمبرداری با گوشی تلفن همراه است. ما این وسواس را داریم که همه چیز را ضبط کنیم. آیا بهتر نیست که همه چیز در حافظه شما حک شود؟

در نهایت، من فکر می‌کنم نکته مهم این است که بپذیری می‌میری و این که البته بپذیری که مرگ قطعا صدمه خواهد زد. با این وجود، این نوع یقین داشتن نسبت به مرگ شما را به سوی زندگی افسارگسیخته یا زندگی فراری نمی‌کشاند: هیچ چیز پوچ‌تر از فرار از مرگ نیست چرا که مرگ همیشه همراه شماست.

به نظر می‌رسد که مردم از طریق تلفن همراه خود از تنهایی فرار می‌کنند. این چیز جدیدی نیست. ما موجوداتی اجتماعی هستیم نه به این دلیل که در جامعه زندگی می‌کنیم بلکه به این دلیل که در جمع پیکربندی شده ایم و همیشه جامعه را در درون خود حمل می‌کنیم، اما امروز ما تماس شخصی جامعه را به حداقل رسانده ایم، زیرا به طور فزاینده‌ای اتمیزه می‌شویم. اگر پیش‌تر افرادی با گوشت و پوست وجود داشتند که می‌توانستند به شما گوش دهند که به شما نحوه گفتگو را یاد می‌دادند اکنون شبکه‌های اجتماعی وجود دارند. سپس شما ذهنیتی دارید که حول تصاویر نادرست از افرادی ساخته شده که صرفا باعث تقویت ترس یا جزم اندیشی در شما می‌شوند.

البته من فکر نمی‌کنم شبکه‌های اجتماعی جایگزین جامعه شوند. کاری که شبکه‌های اجتماعی انجام می‌دهند مصادره عملکرد جامعه است. ما افرادی هستیم که همیشه به دنبال رابطه با دیگران هستیم، اما آن چه از طریق شبکه‌های اجتماعی به دست می‌آوریم اغلب این نیاز را برآورده نمی‌سازد. حضور در یک اتاق با یک شخص واقعی شما را مجبور می‌کند یاد بگیرید چه زمانی ساکت باشید و چه زمانی صحبت کنید این در حالیست که در شبکه‌های اجتماعی هیچ فیلتری پیش روی تان قرار ندارد و شما می‌توانید هر چیزی را بگویید.

من در مصاحبه‌ای گفته بودم در مواجهه با امید که منجر به ناامیدی می‌شود ناامیدی ما را به سمت فعال بودن سوق می‌دهد. من فکر می‌کنم که ما با امید به عوامل خارجی برای حل مشکلات مان اعتماد می‌کنیم. وقتی با آن‌ها روبرو می‌شوید اعتماد دارید. بی اعتمادی به انسان برای مثال در مواجهه با تغییرات آب و هوایی به نظر من وحشتناک است، زیرا پس چه چیزی را حل کنیم؟

ما باید به آن چه که نوع بشر می‌تواند انجام دهد اعتماد کنیم. اگر اعتماد نباشد، اما بی اعتمادی وجود داشته باشد آن چه خواهیم داشت ترس است. اکنون ما در برهه زمانی بسیار ترسناکی زندگی می‌کنیم خیلی ترسناک به نظر می‌رسد و دلیل آن این است که اعتماد نداریم.

ارسال نظرات