ترسيده و رنگ پريده به اتومبيلهاي بيپايان خيابان نگاه ميكند. طرحي از ترديد در چهرهاش موج ميزند. خودروهاي چشمك زن از كنارش ميگذرند. زن، نگران است اما پايان قصه را ميداند. ديگران ميگويند «بيچارگي» بهانه است. هنوز عقربه قرمز ثانيه به شصت نرسيده كه 5 خودرو جلوي پايش ترمز ميكنند.
چشمهايش را ميبندد و پيكر زني را ميبيند كه در بياباني دور دست طمعه سگهاي ولگرد ميشود. قطره اشكي صورتش را ميسوزاند. بياراده در يكي از خودروها را باز ميكند و سوار ميشود. زن ميرود و شهري كه «يك» در آن مساوي «پنج» است با هياهو و ترافيك و دلمشغوليهايش تنها ميماند.
آماري به رنگ نگراني
«عددهايي كه معمولا براي سرشماري زنان خياباني اعلام ميشود، سنديت ندارد و همين فرار از واقعيت به شيوع اين پديده منتهي ميشود و مهار اين بحران را به تاخير مياندازد.»
محمود اصغري- جامعه شناس و استاد دانشگاه- در گفت و گو با خبرنگار سياست روز با اعلام اين مطلب ميگويد: «راه مقابله با ناهنجاريهاي اجتماعي،گريز و پنهانكاري نيست اما عموما متوليان نهادهاي اجتماعي از همگاني شدن اين مباحث پرهيز ميكنند.»
اين استاد دانشگاه ميافزايد: «رشد نگران كننده بيماريهاي مقاربتي، ايدز و شيوع پديده زنان خياباني محصول نبودآموزش و گريز از واقعيتهاي اجتماعي مسئولان و رسانههاست.»
اصغري تصريح ميكند: «الان شما به عنوان يك رسانه پيشقدم شدهايد كه موضوع زنان خياباني را رسانهاي كنيد اما آن قدر فشار و مميزي اعمال ميشود تا اين بحث در نطفه خفه شود چرا كه بدنه متولي مهار ناهنجاريها براي شفافسازي مسائل ويژه، ظرفيت ندارد.»
اين جامعه شناس پديده زنان خياباني را يك موضوع اقتصادي- اجتماعي ميداند و اعتقاد دارد مباحث اقتصادي در شيوع اين پديده نقش پررنگتري دارد.
مردان خياباني در كنج عافيت
جندي پيش طرح مقابله با مزاحمان نواميس در سطح پايتخت اجرا شد و مثل تمامي طرحهاي ضربتي پس از چند روز به فراموشي سپرده شد.
در اين طرح به جاي مزاحمان جاندار، خودروهاي بيجان به بند كشيده شدند تا موضوع «مردان خياباني» يك بار ديگر نامكشوف بماند. آنچه مسلم است در صورت مهار پديده مردان خياباني تقريبا موضوع زنان خياباني منتفي است ولي نقض برخي مواد قانوني،برخورد با مردان خياباني را تقريبا ناممكن كرده است.
محمود اصغري در اين خصوص ميگويد: «اگر تمامي پژوهشها و آمارهاي مربوط به نهادهاي متولي ناهنجاريهاي اجتماعي را ورق بزنيد حتي يك عدد مربوط به آمار مردان خياباني، سن ارتكاب فحشا و بيماريهاي جنسي آنان پيدا نميكنيد و همين موضوع نگاه يكسويه به اين پديده را تشديد ميكند.»
وقتي قانون هم سكوت ميكند
نيروي انتظامي بارها اعلام كرده كه ميتواند تمامي زنان خياباني را از سطح شهر جمع كند و در اختيار نهادهاي ذيربط قرار دهد.
تا اينجا قضيه هيچ مشكلي وجود ندارد اما مسئله اصلي همين «نهادهاي ذيربط» است كه براي اين زنان چه تدابيري انديشيدهاند. زناني كه بخشي از آنان آسيب ديده اجتماعي محسوب ميشوند و بخشي ديگر با فقر روحي و اقتصادي و... دست و پنجه نرم ميكنند و گروهي بر اثر فشارهاي پي در پي به مرحلهاي از جنون رسيدهاند كه بايد در آسايشگاه بستري شوند.
سخنگوي كميسيون اجتماعي مجلس به حقيقت تلخي اشاره ميكند. سيدجواد زماني ميگويد: «در جلسه بررسي موضوع زنان خياباني در كميسيون اجتماعي،بهزيستي اعلام كرد كه زنان خياباني جمع آوري شده توسط نيروي انتظامي را تحويل نميگيرد و حتي در صورت تحويل گرفتن نيز امكان نگهداري تنها 20 تا 25 زن را در طول سال دارد.»
عمق فاجعه هنگامي بيشتر ميشودكه نهادهاي متولي اشتغال در چنين شرايطي موضوع اشتغال زنان سرپرست خانوار را از اولويتهاي كاري خارج ميكنند تا شرايط فاجعه آميزتري رقم بخورد.
سخنگوي كميسيون اجتماعي در اين باره ميگويد: «اغلب اين زنان مطلقه هستند و به خاطر امرار معاش دست به اين كار ميزنند و بايد ساز و كاري فراهم شود كه اين زنان مكاني براي زندگي و شغلي براي درآمد زدايي داشته باشند.»
محمود اصغري- جامعه شناس- با انتقاد از ضعفهاي مديريتي نهادهاي ذيربط به خبرنگار ما ميگويد: «سازمان عريض و طويلي نظير بهزيستي صدها برنامه هزينه بر را در سال به مرحله اجرا درميآورد اما وقتي بحث بهبود وضعيت زنان خياباني به ميان ميآيد، طفره ميرود.»
وي ميافزايد: «موضوع زنان خياباني آن قدر اهميت دارد كه اين سازمان و نهادهاي مشابه بخش چشمگيري از بودجه، امكانات و ساختمانهاي خود را به اين موضوع اختصاص دهند هرچند به نظر ميرسد در بحث شناسايي اولويتها به بيراهه ميرويم.»
حرف آخر
حرف آخر اين گزارش سهم من است. سهم خبرنگاري اجتماعي نويس كه هرچند سال يك بار جرات ميكند نيم نگاهي به پديده زنان خياباني بيندازد. خبرنگاري كه براي هرگونه حك و اصلاح سردبير روزنامه، خودش را آماده كرده است خبرنگاري كه ميداند آقاي مديرمسئول روي بعضي جملات اين گزارش، خط قرمز ميكشد.
خبرنگاري كه جسارت ندارد تمام اتفاق را بنويسد. خبرنگاري كه ناچار است مثل « آن ديگران» چشمهايش را ببندد و از كنار اين همه واقعيت تلخ بگذرد.خبرنگاري كه ميداند در اين سكوت وحشتناك نهادهاي مسئول، «آنها» دوباره به خيابان برميگردند تا زشتي پايتخت بيش از اينها باشد.