نيو ريپابليک در تازهترين تحليل خود از پرونده هستهاى ايران با زبان بىزبانى تاکيد مىکند که هيچ راهى براى مهار برنامه هستهاى ايران وجود ندارد و اين کشور به زودى به تسليحات هستهاى دست پيدا خواهد کرد:
باراک اوباما رئيسجمهورى ايالات متحده هيچ تصميم مهمىدر برنامه کارى خود در دو سال گذشته و دو سال باقيمانده نداشته و نخواهد داشت جز انتخاب گزينه حمله نظامى به ايران و يا تعامل با برنامه هستهاى اين کشور. بخشى از اين تصميم هم به اين پرسش منتهى مىشود که آيا واشنگتن مىتواند چراغ سبز حمله به ايران را به اسرائيلىها نشان دهد؟
در بررسى تبعات حمله نظامى به ايران بايد در نظر داشته باشيم که اين حمله نوعى نبرد طولانى مدت را با اين کشور آغاز خواهد کرد. نبردى که به مجموع مناقشهها در خاورميانه اضافه مىشود. نبردى که مىتواند دولتهاى مدرن در منطقه را به نوعى بىثباتى گرفتار کرده و بر حجم فعاليت هاى تروريستى هم در اين کشور بيفزايد. ايالات متحده بايد به دو مساله فکر کند: اگر به ايران حمله کند چه مىشود؟ و اگر از اين حمله صرفنظر کند چه تبعاتى دارد؟ در حال حاضر بازى سه بعدى ميان ايالات متحده، ايران و افغانستان آغاز شده است.
برخى تحليلگران ادعا مىکنند که ايران تا دستيابى به بمب هستهاى يک سال فاصله دارد. اما در طيف ديگر هم منتقدانى هستند که تاکيد مىکنند سرويسهاى اطلاعاتى از سالها پيش اين ادعا را مطرح مىکنند. برخى به ويژه در اسرائيل ايرانى را که به تسليحات هستهاى دست پيدا کرده است تهديدى براى خود مىدانند. بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم اسرائيل هم ادعا کرده است که تنها تا ماه دسامبر به تحريمهاى ايران فرصت مىدهد تا شايد اين تحريمها ره به جايى ببرند. ايالات متحده بايد به اين فکر کند که آيا ايران بيش از آنچه که در عراق سال 2003 ميلادى رخ داده بود، پتانسيل مورد حمله قرار گرفتن را در خود جاى داده است؟ جفرى گلدبرگ تحليلگر مسائل ايران اخيرا مقاله جنجالى را در سايت آتلانتيک منتشر کرده بود در مورد حمله به ايران: تبعات و تاثيرها. اين نويسنده جنجالى ادعا کرده بود که احتمال حمله اسرائيل به ايران در بهترين حالت پنجاه درصد است.
نويسنده اين گزارش در ادامه مىنويسد: من گزينه حمله نظامى به ايران را بدترين گزينه مىدانم. در شرايطى که بحث و مشاجرهها به همين رويه پيش رود بىشک حمله به ايران اجتناب ناپذير خواهد شد. بحث در مورد ايران و پرونده هستهاى اين کشور بايد در مسير معين و مشخصى قرار گيرد. روبرت دى کاپلان از روزنامهنگاران حوزه خاورميانه حقيقت را بر زبان مىآورد زمانى که ادعا مىکند که تحريمها درباره ايران در نهايت جواب خواهد داد و نيازى به توسل به گزينه نظامى نيست.
در اين ميان کسانى هم هستند که اين پرسش را مطرح مىکنند: آيا مىتوانيم به ايران اجازه دهيم به تسليحات هستهاى دسترسى پيدا کند؟ در شرايطى که اين اتفاق رخ دهد بايد اين تبعات را هم بپذيريم: قوانين بينالمللى کان لم يکن تلقى خواهد شد. بحث تکثير تسليحات هستهاى عملا به دست فراموشى سپرده مىشود و البته مذاکرات صلح ميان اسرائيل و فلسطين هم به اغمايى دائمى مىرود.
نيو ريپابليک در ادامه مىنويسد: تونى بلر نخست وزير سابق بريتانيا اخيرا تاکيد کرده است که به نظر وى اسرائيل به ايران مجال تبديل شدن به قدرت هستهاى را نمىدهد. در ماه مارس هم جو بايدن در جامه معاون اول باراک اوباما تاکيد و تصريح کرد که واشنگتن قطعا مانع از دستيابى ايران به تسليحات هستهاى مىشود. باراک اوباما هم بارها تاکيد کرده است که گزينه پذيرش ايران هستهاى هرگز روى ميز کارش قرار نخواهد گرفت.
تمام اين سخنان را به اين نظريه قابل قبول پيوند دهيد که اگر تحريمها جواب ندهد بىشک ايالات متحده و اسرائيل به فکر توسل به گزينه نظامى خواهند افتاد. اين نظريه بدين معناست که ما گمان مىکنيم که مىتوانيم با توسل به گزينه نظامى ايران را متوقف کنيم. اما پرسش اينجاست که آيا واقعا ما اين توانايى را در چنته داريم؟ تنها تعدادى کارشناس معدود ادعا مىکنند که پاسخ به اين پرسش مثبت است. در اين بين ميانهروهايى وجود دارند که ادعا مىکنند که بايد دست به کارهايى زد که به نوعى دستيابى ايران به تسليحات هستهاى را به تعويق مىاندازد. در اين روند خوشبينانهترين تحليل اين است که مىتوان اين روند را هفت سال به تعويق انداخت و بدبينانهترين حالت هم تعليق يکساله است. با اين همه گلدبرگ ادعا مىکند که به تعويق انداختن سه سال و نيمه اين روند قابل قبولتر از حداقل و حداکثرها است.
در اين شرايط سوال اين است که آيا با بمباران تاسيسات هستهاى ايران مىتواند اين روند تاخير را ايجاد کرد؟ سوال اين نيست که آيا مىتوانيم ايران را بمباران کنيم و در ازاى آن براى هميشه از سر برنامه هستهاى اين کشور خلاص شويم؟ بلکه پرسش در مورد مدت زمان تاخيرى است که اين حمله به ايران تحميل مىکند. ما دو راه براى ممانعت از برخوردارى ايران از تسليحات هستهاى داريم: يک راه اين است که سربازان خود را راهى ايران کرده و اين کشور را اشغال کنيم. راه ديگر هم استفاده از تسليحات هستهاى است. بىشک هيچکدام از اين گزينهها بر روى ميز قرار ندارد. البته برخى زمزمهها پيرامون استفاده اسرائيل از تکنيکهاى هستهاى براى دستيابى به تاسيسات زير زمينى در ايران به گوش مىرسد.
حقيقت اين است که ما با به تاخير انداختن برنامه ايران تنها متضرر شدن را به تاخير مىاندازيم. همه ما از برخى تبعات حمله به ايران اگاه هستيم. اسرائيل از سوى حماس و حزب الله مورد حملات موشکى قرار مىگيرد. ايران مىتواند به چاههاى نفت عربستان سعودى حمله کند. تهران مىتواند تنگه هرمز را مسدود کند. قيمت نفت با اين مناقشه سر به فلک خواهد کشيد و البته منطقه در تنشى چند ساله فرو مىرود.
شايد اگر اسرائيل به ايران حمله کند، ايران به نوعى خاک اسرائيل را هدف قرار دهد اما ناگفته پيداست که تهران تمام تلاش خود را به کار مىگيرد تا از تقابل مستقيم با ايالات متحده پرهيز کند. ايران از مدتها پيش ايمن سازى تاسيسات هستهاى خود را آغاز کرده است.
مهمترين تبعات حمله به ايران، اتحاد مردم با دولت خواهد بود. جنبش سبز در ايران در حال حاضر بسيار ضعيف شده است و پيش بينى نمىشود که اين حرکت در چند سال آتى بتواند ساختار سياسى در ايران را تغيير دهد اما حقيقت اين است که هرگونه حمله نظامى به راحتى مخالفان دولت را کنار ارتش براى دفاع از تماميت ارضى قرار مىدهد.
نيو ريپابليک در ادامه مىنويسد: اکنون اصلىترين پرسش اين است که زمانى که ايران به تسليحات هستهاى دست پيدا کرد بايد چه کنيم؟ آيا اسرائيل بايد تضمينهاى امنيتى از واشنگتن بگيرد؟ آيا بايد اسرائيل را به عضويت ناتو در اورد؟ آيا ديگر کشورهاى حاضر در منطقه که به نوعى متحد واشنگتن هم هستند زير چتر حمايتى کاخ سفيد قرار گيرند؟
ما در حال حاضر با اين اطلاعاتى که در اختيار داريم در مسير بسيار خطرناکى قدم مىزنيم، مسيرى که مىتواند فاجعهاى در حوزه ديپلماسى رقم بزند.