یادداشت دریافتی؛ سیاوش مهرآیین| متولد سال 65 هستم؛ 30 ساله، در سال 72 وقتی که تنها هفت سال داشتم که طبق توافقی مرا راهی خیابانهای ایران کردند، به شدت مورد استقبال مردم ایران قرار گرفتم و تبدیل شدم به خودرویی برای طبقه اجتماعی متوسط و متوسط به بالا، درست به یاد دارم وقتی در خیابانها عبور میکردم هیچ کسی گمان نمیبرد که مسافر کشم، رانندگان هم با من بد رفتاری نمیکردند اصلاً گویی پراید سواری از آداب و ادب خاصی تبعیت میکرد.
طی مراسمی دو نام ایرانی را برایم انتخاب کردند دو نامی که هر دو با هوا و باد گره خورده بود. «صبا» بادی پیام آور میان عاشق و معشوق که از سمت شرق میوزد و«نسیم» هوای خنک بین دریا و خشکی، داشتن صبا و نسیم در آن روزها آرزوی هر ایرانی بود، با ورودم به ایران بذر چند توقع مهم را در فرهنگ رانندگی را کاشتم، توقع داشتن شیشه بالابر برقی، توقع داشتن کولر، توقع داشتن سکوت بیشتر در هنگام رانندگی، توقع نشستن در خودرویی نرم و... تقریبا تا پیش از من تمام این توقعات وجود نداشت.
پیش از من تنها خودرویی که در ایران زمین و در مقیاس بالا تولید میشد «پیکان» بود. در آن زمان پیکان 26 ساله بود (تولید پیکان در ایران از سال 1346 شروع شد و تا سال 1384 ادامه داشت) خودرویی بدون آپشن و مصرف بالا حالا در نظر بگیرید در چنین فضایی من متولد شده بودم، مصرف پایین من زبانزد همگان بود با حجم باکی حدود 40 لیتر میتوانستم مسیری دو برابر پیکان را بپیمایم و رفاه و آسودگی بیشتری را نثار سرنشینانم کنم.
نمیدانم بازار یا مسولین کدام یک قیمت مرا در همان روزهای ورودم به ایران 5 میلیون تومان اعلام کردند و جالب است که با این قیمت استقبال بینظیری هم از من شد. صفهای طولانی برای ثبتنام و به دستآوردن یک «صبا» یا «نسیم» برایم جذاب و رویایی بود. همین استقبال باعث شد که برنامهریزی برای تولیدم در ایران شتاب بیشتری بگیرد. خطوط مونتاژ مرا در مهد تولیدم «سایپا» پهن کردند و پس از گذشت دو سال از سفرم به ایران که هر بار با کشتی صورت میگرفت در حالی که 9 ساله بودم موطنم را عوض کردم و ایران را با افتخار به عنوان وطن خود برگزیدم اما هنوز تابعیت ایرانی را کسب نکرده بودم.
هر ساله بر میزان تولید من در ایران افزوده میشد، استقبال بیشتر برابر بود با تولید بیشتر, ایرانیان که در هوش و فراست زبانزد خاص عام هستند کم کم به این فکر افتادند که اجزاء و اعضای مرا نیز در سرزمین خودشان تولید کنند به من گفته بودند که با چنین کاری هم عزت و احترام من در ایران بیشتر شود و هم فرصت بیشتری برای حضور در سایر کشورها خواهم یافت البته شرطشان هم این بود که باید تابعیتم را عوض کنم. پذیرفتم و در سال 85 تابعیت ایرانی را کسب کردم.
افتخاری است داشتن تابعیت قومی که قدمتی دارد به بلندای تاریخ، داشتن تابعیت قومی که در هر موزهای در هر کجای جهان، افتخار داشتن یک قطعه از هویت تاریخی آن را به منزله داشتن مشروعیت موزهاش اعلام میکند، داشتن تابعیت قومی که اولین لوح حقوق بشر دنیا را نوشته و داشتن تابعیت قومی که همواره میخواسته که گیتی را نه به زور بازو که به نیروی خرد سامان دهد.
با کسب تابعیت ایرانی تولیدم شتاب گرفت اگر تا آن زمان آمار تولید روزانهام 200 تا 300 دستگاه بود از سال 85 به 1000 دستگاه رسید و در سالهای بعد به بیش از 2000 دستگاه. یکی از دلایل این شتاب یکباره من از میدان برون رفتن رقیب قدیمیام «پیکان» بود. پیرمرد 38 سالهای که بلاخره با اجبار از سکوی تولید پایین آمد فرصت بیشتری در اختیام قرار گرفت که چونان بادی در سراسر ایران بوزم.
زیاد شدنم در ایران مصادف بود با اتفاقاتی که خیلی هم مطلوب نبود. میگویند انسانها طبع عجیبی دارند «اگر چیزی را کمتر داشته باشند عزیزترش میدارند » ظاهرا فراوانی مساوی است با توجه کمتر، من نمیخواهم فلسفی سخن بگوم اما به نظرم با بیشتر شدنم از اجر و قربم کم کم کاسته شد.
پراید در جامعه از حالت خودروی لوکس و نیمه لوکس خارج شد. با تسهیلات فراهم شده از سوی شرکت و با عدم افزایش قمیت از سوی دولت؛ ایرانیان بیشتری توانستند به آرزوی دستیابی به پراید برسند. هر چند این برای من یک موفقیت بود اما متاسفانه رفتارها را هم تغییر داد.
من که فطرتاً خودروی کوچک شهری بودم توسط عدهای تبدیل شدم به خودروی مسابقهایی جادهای، وزن کم من و موتور پرتوان من اجازه مانور بیشتری به رانندگان میداد همین نقطه قوت من نقطه ضعف دیگری برایم بود و آن شتاب بیشتر و بیشتر در جادهها، عدهای با من در جادههای بین شهری، که حجم موتورم 1500 بود به راحتی از خودروهایی با حجم موتور 2000 و بالاتر سبقت میگرفتند. این بار سبقت بیشتر مساوی بود با تلافات بیشتر و تلافات بیشتر مساوی بود با انتقادات بیشتر از من، نمیدانم چرا این افراد قبل از انتقاد به من به خودشان انتقاد نمیکنند؟ چه کسی گفته با پراید میتوان با سرعت 180 کیلومتر راند! چه کسی گفته با پراید میتوان از ماکسیما و زانتیا سبقت گرفت؟
چه کسی گفته بدون بستن کمربند ایمنی میتوان جان سالم از صحنه تصادف به در برد؟ اگر گله نباشد میخواهم حرف دلم را بزنم و قدری از بغض فرو خورده این چند سال اخیرم بگویم, گله کنم از کسانی که مرا به جادههای صعب العبور و جاهای پر خطری میبرند که حتی خودروهایی آفرودی مثل پاترول و پاژن هم عمراً نمیتواند آنجا بروند! شکایت کنم از عدهای که آنچنان بر من بار میزنند که حتی وانت نیسان هم از عهده آن بار بر نمیآید! اعتراض کنم از رفتار عدهای که میخواهند مسافران یک ون 10 نفره را با من که خودرویی 4 نفره هستم جابجا کنند!
قیمتم هم سرنوشت عجیبی داشت، من در طول دوره حضورم در ایران افزایش قیمتی را تجربه نکرده بودم اما در سال 85 حدود 20 تا 30 درصد افزایش قمیت داشتم. و بعد هم زمانی که نرخ دلار به یکباره 3 برابر شد قیمت من هم تغییر کرد ولی اگر دقت کنید در تمام سالیان حضورم در ایران قیمت من کمتر از نرخ تورم بوده است البته منتی نیست اقبال ایرانیان و برنامه افزایش تولید سایپا باعث میشد من قيمتم را از تلاطمات اقتصادی دور کنم.
به من گفته شده بود که با پاسپورت ایرانی میتوانم به کشورهای دیگر هم بروم. نمیدانم چرا؟ ولی آنچنان که اوایل فکر میکردم نشد. من فقط توانستم در عراق و سوریه حضور پر رنگی داشته باشم. شاید سن بالای من, شاید تحریمهای وضع شده، شاید هم ایجاد جنگ در منطقه باعث شد آنگونه که فکر میکردم نشود. ولی با این حال باز هم اوضاع خیلی بد نبود چندین دوره توانستم جایزه بیشترین صادرات غیر نفتی را برای مهدم «سایپا» کسب کنم. همیشه یک چیز در دلم است که یا فرصتی در اختیارم قرار نگرفت و یا اصلاً خود من نتوانستم آنطور که سایپا لیاقتش را داشت؛ خدماتش را پاس بدارم.
این روزها در آستانه 30 سالگیام در دنیا و 26 سالگیام در ایران هستم. میدانم که شايد دیگر فرصت زیادی نداشته باشم، چیزی که مرا به نوشتن واداشت این بود تیرهای تیز و تند انتقادات این روزها بر من میبارد من میخواستم قدری در مورد تجربه خودم بگویم تا مایه عبرتی شود برای دیگران، میخواستم بگویم اگر من در ایران نبودم چه میشد؟
• در حال حاضر چیزی حدود 6 میلیون پراید در خیابانها و جادههای ایران تردد میکنند.
• اگر ارزانترین خودروی موجود در خارج از کشور را 6000 دلار در نظر بگیریم،
• و اگر قرار بود این 6 میلیون خودرو را از راه واردات از خارج تامین میکردیم
• نیازمند 36.000.000.000 دلار بودیم
• این رقم یعنی کمک به گسترش اشتغال در خارج از کشور
• و معنای دیگرش کمک به بیکاری گسترده در داخل کشور.
*کارشناس خودرو
اما تقاضاي داخلي اقتصاد ضعيف عدم اشتغال جوانان مزيد بودن پرايد براي قريب سي سال نيست زيست اخلاقي يك خودرو ساز ايمني نو آوري خلاقيت و ابتكار است حال هر اسمي روي خودرو ميگذاري فقط بايد خلاق و نو آور بود نسل جديد تقاضاي جديد
راستی پراید وانتم هستا، منتظر تحلیل های اونم هستیم...
خوبه جت جنگی رو تحلیل نکردی
نكنه الودگي هوا هم بخاطر مردمه يا بخاطر كيفيت سوخت و تو و كيفيت بنزين مزخرفه...!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو خودت نيتوني اون كمربند مزخرفتو تحمل كني ...!!!!!!!!!!!! كمربندت باعث خفگي ميشه تا امنيت ادم...!!!!!!!!!!!!!!
البته كه استفاده از تو تو جاده ها حماقته...
تو رو بايد بجاي اين وسايل بازي شهربازي بجاي ماشيناي كوبنده استفاده كرد نه تو خيابون و جاده ها
دورت البته بايد تيوب و لاستيك ضد ضربه بكشن و قابليت سرعتتو بيارن پاينن......!!!!!!!!!!!!!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ