bato-adv

روایت خانواده کپلک و دم‌باریک از شهرموش‌ها

تاریخ انتشار: ۰۷:۰۴ - ۱۷ مهر ۱۳۹۳
«شهر موش‌ها2» اين روزها يكي از پر فروش‌ترين فيلم‌هاي سينماي ايران است كه توانسته تمامي مخاطبان در سنين مختلف را جذب خود كند. البته پيش بيني مي‌شد كه مرضيه برومند با حمايت منيژه حكمت و علي سرتيپي بتواند نسخه قابل قبولي از فيلم يا مجموعه «مدرسه موش‌ها» پس از 30 سال ارايه كند.

يكي از برگ‌هاي برنده يا ويژگي‌هاي مهم اين اثر تركيب صداپيشه‌هاي اين اثر است كه اتفاقا اين بار مرضيه برومند تلاش كرده تا نسل جوان را به كارگيرد و با اعتماد به آنها هم در خلق شخصيت‌هاي جديد موفق عمل كند و هم از كاراكترهاي قديمي اين اثر بازخواني درستي داشته باشد. از اين رو ما در تركيب صدا پيشه‌ها اين‌بار سراغ خانواده كپل و دم‌باريك رفتيم تا از نحوه حضور و انتخاب آنها، شكل‌گيري گروه، رسيدن به فضاي فيلم، نزديكي به شخصيت‌ها، روند تمرين و ضبط صداها و... صحبت كنيم.


فرآيند انتخاب صداپيشه‌ها براي «شهر موش‌ها2» چگونه صورت گرفت؟ با توجه به اينكه عمده نقش‌هاي مجموعه «شهر موش‌ها» در زمان توليدش صداپيشه‌هاي ديگري داشت؟


الكا هدايت، صداپيشه «كپلك»: در ابتدا از تعدادي از افراد تست گرفته شد كه البته بخشي از اين تست‌ها تصويري و ويديويي بود. بعد از آن خانم پور مختار به عنوان سرپرست اين بخش به ما اضافه شد و اين فيلم‌ها را ديد. تعدادي از اين افراد انتخاب نشدند. خانم پورمختار چون استاد دانشگاه هستند به هر حال جواناني زيادي را در اين حوزه مي‌شناسند كه استعداد خوبي دارند و هم اينكه تعدادي ديگر از اين بچه‌ها را هم از قبل مي‌شناختند كه در اين حوزه فعاليت جدي و حرفه‌يي مي‌كردند. به همين دليل كاملا روي اين بخش تسلط داشت و خودش به خوبي مي‌دانست كه بايد چه افرادي را انتخاب كنند. با توجه به اين موضوع تعدادي دوباره تست دادند. بعد از اين بخش ما كار دورخواني متن و تمرين‌ها را با حضور خانم برومند انجام داديم. تا زمان ضبط، ما اين تمرين‌ها را انجام داديم تا كاراكتر‌ها مشخص شوند. البته يكسري از شخصيت‌ها تقريبا از همان اوايل تمرين‌ها مشخص بودند، مانند شخصيت‌هاي اصلي فيلم. به طور مثال من، ليلي رشيدي و ماني نوري از همان ابتداي حضورمان و كاراكترهايي كه قرار بود صداپيشگي آنها را برعهده داشته باشيم، مشخص بودند.

پس يعني از همان ابتدا خانواده كپل مشخص شده بودند؟

هدايت: بيشتر بچه‌هاي صداپيشه مثل كپلك، صورتي و مشكي از همان ابتدا مشخص بودند. انتخاب نارنجي و كپل سخت‌تر بود و بعد مشخص شدند. از طرفي صدا پيشه‌هاي اين دو شخصيت بايد زمينه صداي كساني را كه در گذشته جاي آنها صحبت كرده بودند داشتند و شبيه بودند. شايد انتخاب آنها بيشتر نياز به تمركز داشت و زير ذره ‌بين بودند. به همين دليل در مرحله بعدي امير ميرآقا و آزاده مويدي به ما اضافه شدند. خاطرم هست براي صداي اين دو شخصيت كپل و نارنجي خيلي‌ها تست دادند و اين دو نفر از ميان آنها انتخاب شدند. در مورد ديگر شخصيت‌هاي قديمي اين فيلم هم مانند «دم‌باريك» به همين شكل انتخاب‌ها صورت گرفت. در ابتدا آنها نمونه صداهاي اين شخصيت‌ها در فيلم قبلي را گوش مي‌دادند.

تا از اين طريق صداسازي انجام شود.

هدايت: نه اتفاقا. تاكيد خانم برومند اين‌گونه بود كه اين دوستان تقليد صدا نكنند و عين آن صدايي كه قبلا شنيده بوديم را آنها تكرار نكنند. چون او معتقد بود كه 30 سال موشي گذشته و در آن زمان آنها پسر بچه و دختر بچه‌هاي كوچكي بودند و حالا زماني گذشته است. اما مي‌خواست كه آنها حال و هواي كاراكترها را حفظ كنند. خودشان هم حواس‌شان بود كساني را انتخاب كنند كه جنس صداي‌شان نزديك به آن صدا پيشه‌هاي فيلم قبلي باشد. درباره ديگر شخصيت‌ها هم كه بچه‌هاي مدرسه بودند ما مدام در تمرين‌ها جاي هر كدام از آنها صحبت مي‌كرديم، مثل چهار قلو‌ها، عدسي، نخودچي، موش‌موشك و... تا اينكه كم‌كم مشخص شد كه هر كدام از ما قرار است غير از شخصيت‌هاي اصلي جاي كدام عروسك ديگر در مدرسه موش‌ها صحبت كنيم. البته بايد اضافه كنم كه تاكيد خانم برومند و پورمختار از ابتدا اين بود كه از نسل جوان استفاده كنند. براي اينكه يك فرصتي هم براي كار آنها فراهم شود و آنها هم تجربه كنند. البته قابليت‌هاي آنها كاملا مورد بررسي قرار مي‌گرفت.

در انيميشن‌هاي خارجي و موفق هم مي‌بينيم كه عمدتا از صداي چهره‌هاي سينمايي استفاده مي‌كنند كه اتفاقا اين موضوع به جذابيت كار مي‌افزايد. در «شهر موش‌ها2» هم اين تركيب ديده مي‌شود. البته در اين فيلم ما حضور صداپيشه‌هايي را مي‌بينيم كه در كنار تجربه بازيگري سينما و تئاتر، پيش از اين هم كار صداپيشگي انجام داده‌اند، در انتخاب صداپيشگان چقدر تجربه صداپيشگي بازيگران نقش داشت؟

ليلي رشيدي، صداپيشه «صورتي»: بله با اين موضوع موافق هستم. اما قبول كنيد كه خيلي كار سختي است. الكا هدايت كه هميشه كار عروسكي انجام مي‌دهد خيلي مسلط‌تر و خلاق‌تر برخورد مي‌كرد. براي من كه تا‌كنون كار صداپيشگي در يك فيلم بلند عروسكي نكرده بودم، خيلي سخت بود. فكر مي‌كنم اين كار به‌شدت به تجربه نيازمند است. فكر نمي‌كنم كسي كه بازيگر سينما و يا تئاتر باشد حتما صداپيشه موفقي هم خواهد شد.

البته شما كه قبل از اين كار عروسكي كرده بوديد و حتي فكر مي‌كنم در يك سريال عروسكي هم تجربه صداپيشگي داشتيد؟

رشيدي: بله قبلا صداپيشگي عروسكي كرده بودم. اما بيشتر به صورت مقطعي اين كار را انجام دادم و هيچ‌وقت

به صورت حرفه‌يي و در زمان طولاني در اين حرفه نبودم. آن سريال هم سال‌ها پيش ساخته شد و بين آن فاصله افتاد و هيچ‌وقت مستمر ادامه ندادم. حس مي‌كنم به دليل همين وقفه، در «شهر موش‌ها2» مثل يك تازه كار در صدا پيشه‌ها حضور داشتم. اما فكر مي‌كنم حتما بايد در اين حوزه تجربه داشت چرا كه باعث مي‌شود جسارت بيشتري داشته باشيم و خلاقانه برخورد كنيم.

هدايت: اتفاقا خانم برومند و پورمختار اصلا تاكيد نداشتند كه اگر قرار است ما در اين تركيب از بازيگران حرفه‌يي استفاده كنيم، لزوما اين دوستان به دليل چهره بودن به ما اضافه نشدند. بلكه به دليل صدا و قابليت‌هاي‌شان كه داشتند انتخاب شدند.

رشيدي: بله اين‌گونه بود. چون اگر مي‌خواستند از بازيگران چهره استفاده كنند، قطعا مي‌توانستند به دنبال سوپراستارهاي سينما بروند.

امير ميرآقا، (صداپيشه كپل): خيلي از همكاران و حتي دوستان ما مي‌خواستند كه در اين تركيب باشند و من بارها اين را شنيده بودم.

هدايت: تاكيد عوامل اصلي گروه اين بود كه ما قرار است يك كار عروسكي كنيم و اين شخصيت‌ها هستند كه مخاطب را به سينما دعوت مي‌كنند نه اسم بازيگرها. اين وسواس را داشتند. اما شما عنوان كرديد كه در دنيا انيميشن‌هايي هستند كه بازيگران حرفه‌يي و چهره سينما صداپيشگي آنها را برعهده دارند. اما به عقيده من اين موضوع كاملا با يك كار عروسكي تفاوت دارد. اين بيشتر يك موج غربي است كه در دنيا رخ مي‌دهد و تا حدودي هم وارد ايران شده است. اما در سينما يا هنر عروسكي ايران از همان 30 سال پيش بيشتر توسط خود مخاطب جذب ديدن آنها شده‌اند.

ميرآقا: در انيميشن چهره كاراكتري كه خلق مي‌شود ميميك دارد و مي‌تواند حس‌هاي مختلف را نشان دهد. يعني حتي اگر صدا هم به خوبي بيان نشود با ميميك كاراكتر انيميشني مي‌توان را برطرف كرد. اما در كار عروسكي صداپيشه هرگز نمي‌تواند چنين اشتباهي كند. آن هم فيلم عروسكي كه مانند يك انيميشن خارجي ضبط مي‌شود. به طوري كه ما تصويري از عروسك‌ها نداريم و فقط آنها را تصور مي‌كنيم. اين موضوع براي من خيلي تجربه سخت و عجيبي بود. عروسكي مثل كپل يا صورتي، فقط يك ميميك دارند به همين دليل بايد تمام احساسات و واكنش‌هاي اين عروسك‌ها را در صداي‌شان مي‌آوردند. همچنين عروسك‌گردان هم بايد به اين موضوع توجه مي‌كرد.

هدايت: از نظر مهارتي هم خانم رشيدي، سحر ولدبيگي و نيما فلاح جزو توانمند‌ترين بودند. خانم

پور مختار هميشه تاكيد داشتند كه خيلي نبايد صداپيشگي را از بازيگري جدا كرد. چرا كه يك صداپيشه بهتر است توان بازيگري هم داشته باشد. به همين دليل حضور اين بازيگران سينما و تئاتر در تركيب صدا پيشه‌هاي «شهر موش‌ها2» به‌شدت به ما كمك كرد و هر كدام از آنها جاي چندين شخصيت صحبت مي‌كردند.

خانم رشيدي شما پيش از اين همكاري موفقي را در مجموعه «زي‌زي‌گولو» با خانم برومند داشتيد. اما فكر مي‌كنم در زمان مدرسه موش‌ها و «شهر موش‌ها يك» فقط به عنوان يك مخاطب و بيننده اين كار را دنبال مي‌كرديد. وقتي قرار شد بعد از 30 سال در «شهر موش‌ها2» به عنوان يكي از شخصيت‌هاي اصلي عروسكي صحبت كنيد چگونه با كار روبه‌رو شديد.

رشيدي: مجموعه تلويزيوني «مدرسه موش‌ها» قطعا براي همه ما يادآور خاطرات خيلي خوبي است. چرا كه در زمان پخش اين مجموعه تلويزيون برنامه خاصي نداشت و اين كار به‌شدت بچه‌ها را درگير كرده بود. فكر نمي‌كنم هيچ كدام از نسل ما كه كودكي خود را با اين مجموعه و حتي فيلم پشت سر نگذاشته باشد يا شخصيت‌ها را فراموش كرده باشند. درست است كه وقتي قرار شد «شهر موش‌ها2» ساخته شود بيشتر ذهنيت به سمت مجموعه يا فيلم قبلي اين كار رفت. اما فكر مي‌كنم بهتر است كه ما فكر كنيم با يك فيلم جديدي روبه‌رو هستيم كه خوراك اصلي كودكان امروز است. به همين دليل بيشتر از اينكه به فكر يادآوري خاطرات آن آثار گذشته باشيم بايد به اين موضوع توجه كنيم كه بچه‌هاي امروز جامعه با يك اثر موفق و خوب روبه‌رو شده‌اند. وقتي خودم در سالن سينما ديدم كه پسرم يا حتي بچه‌هاي ديگر چقدر با هيجان اين فيلم را مي‌بينند، خاطرات خودم را از گذشته درباره اين فيلم فراموش و احساس كردم با يك اثر تازه‌يي روبه‌رو شده‌ام كه فارغ از شخصيت‌هاي قبلي است كه در ذهنم باقي مانده بود. بيشتر معتقدم كه بايد با اين ديد به موضوع و اين اثر نگاه كنيم. اين يك كم خودخواهي است كه بخواهيم با ديدن «شهر موش‌ها2» فقط به دنبال زنده كردن خاطرات‌مان باشيم. بهتر است به اين موضوع نگاه كنيم كه حالا اين فيلم متعلق به كودك و نوجوان امروز جامعه ما است.

شما به عنوان صداپيشه «صورتي» و چند عروسك ديگر از جمله يكي از چهار قلوها بوديد. چقدر در انتخاب صداپيشگي خصوصا عروسك صورتي دخيل بوديد.


رشيدي: جالبه يكي از دوستان به من گفت كه كاش به جاي صورتي اسم بچه كپل و نارنجي مثل كپلك، نارنجك بود. برايم خودم اين نظر جالب بود. همان‌طور كه توضيح دادم من به آن معني به صورت حرفه‌يي صداپيشگي نكرده بودم كه حتي بخواهم انتخابي در ميان عروسك‌ها داشته باشم. بيشتر از همان ابتدا علاقه‌مند بودم كه خانم پور مختار و برومند خودشان صداي من را بشنوند و بر اساس نگاه حرفه‌يي و تجربه‌يي كه داشتند انتخاب كنند.

وقتي كه براي صداي صورتي انتخاب شديد چقدر خودتان را به اين عروسك نزديك ديديد؟


رشيدي: فكر كردم خيلي انتخاب درستي است. چون عروسك‌هاي ديگر سخت‌تر بود! البته شخصيت صورتي را هم دوست داشتم و برايم جالب بود؛ يك دختر آرام، مهربان و خوب.

هدايت: به عقيده من خيلي صداي ليلي روي شخصيت صورتي نشسته بود.

البته شما صداپيشه عروسك ديگري هم در فيلم بوديد.

رشيدي: بله من صداي يكي ديگر از چهارقلوها بودم.

البته آوازهايي كه شخصيت صورتي در فيلم مي‌خواند گويا صداي خانم هدايت است.

هدايت: بله. آقاي بهرام دهقانيار براي موسيقي از بچه‌ها تست گرفتند. البته همه بچه‌ها خيلي خوب در اين بخش همراه شدند. اما شايد من به دليل اينكه خودم كار موسيقي و نوازندگي مي‌كنم و هم موسيقي به كودكان تدريس مي‌كنم، دو قدم از ديگر گروه صداپيشه‌ها در اين بخش جلوتر بودم. از اين جهت انتخاب شدم. البته قرار بود از ابتدا ترانه‌هاي موش‌موشك را بخوانم و بعد آوازهاي صورتي هم اضافه شد.

براي شما كه حرفه‌يي كار بازيگري انجام مي‌دهيد چقدر تجربه صداپيشگي متفاوت بود. آيا دوباره اين كار را دنبال مي‌كنيد.


رشيدي: به عقيده من خيلي سخت بود. واقعا اگر كار خوبي باشد و مثل «شهر موش‌ها2» ماندگار باشد انجام مي‌دهم. از طرفي هم بايد حتما به گروه كارگرداني مطمئن باشم كه به خوبي من را هدايت مي‌كنند. در اين صورت با كمال ميل قبول مي‌كنم. حتي به عقيده من از بازيگري سخت‌تر است. چرا كه در صداپيشگي «شهر موش‌ها2» ما بايد بيشتر صحنه‌ها را تصور مي‌كرديم و تمام واكنش‌ها و حركات‌مان را در صدا نشان مي‌داديم.

آقاي سياحي شما پيش از همكاري در «شهر موش‌ها2» در مجموعه موفق تلويزيوني «كلاه قرمزي» صداپيشگي جيگر را برعهده داشتيد. عروسكي كه توانسته در اين مجموعه مخاطبان زيادي را جذب كند. البته پيش از اين هم تجربه كار عروسكي داشتيد و مي‌توان عنوان كرد كه از افراد حرفه‌يي و با تجربه اين تركيب هستيد.


كاظم سياحي صداپيشه عروسك دم‌باريك: ما از بين يك تعدادي از افرادي كه براي صداپيشگي اين فيلم تست دادند، انتخاب شديم. من هميشه دوست داشتم با كساني همكاري كنم كه خاطره كودكي‌مان را ساخته‌اند و از ديدن آثار آنها هميشه لذت مي‌بردم. در اين فيلم هم مطمئنا در درجه اول، همكاري با خانم برومند و پور مختار خيلي برايم اهميت داشت و هميشه علاقه‌مند بودم چنين تجربه‌يي داشته باشم.

آيا درباره انتخاب صداي عروسك دم‌باريك خودتان هم دخيل بوديد و از علاقه شخص شما نشات مي‌گرفت.

سياحي: من از ابتدا هيچ اصراري نداشتم كه صداپيشگي شخصيت‌هاي قديمي اين فيلم را برعهده بگيرم. حتي زماني كه از ما پرسيده شد درباره شخصيت‌هاي قديمي چه كسي مي‌تواند صداپيشگي را انجام دهد، واقعا نظر خاصي در اين باره نداشتم. از طرفي هم فكر مي‌كردم خيلي ريسك است كه در اين بخش

به سراغ عروسك‌هاي قديمي «شهر موش‌ها» برويم. چون به هر حال اين عروسك‌ها از قديم در ذهن مخاطب باقي مانده‌اند و همه آنها را دوست دارند. تا اينكه بالاخر بخش سخت ماجرا به من رسيد. شخصيت دم‌باريك هم برايم اين‌گونه بود استرس زيادي برايش متحمل شدم. به خصوص اينكه صداپيشگي اين كاراكتر در شهر موش‌ها 1 را آقاي ايرج طهماسب برعهده داشتند و دم‌باريك هم يكي از شخصيت‌هاي محبوب من از گذشته در اين مجموعه بود.

حقيقت اين است كه من دوست داشتم صداپيشه‌هايي كه در قديم در اين فيلم حضور داشتند حالا هم به جاي همان شخصيت‌ها در «شهر موش‌ها2» صحبت مي‌كردند. البته اين با احترام به كساني است كه هم اكنون در اين كار حضور دارند. اما به هر حال من اين كار را برعهده گرفتم.

اما فكر مي‌كنم نتيجه‌يي كه هم اكنون مي‌بينيم خوب است و شما از پس اين كار به خوبي در آمديد؟

سياحي: شايد شانسي كه من در «شهر موش‌ها2» آوردم اين بود كه دم‌باريك خيلي شخصيت محوري فيلم نيست و بار داستان را شخصيت‌هاي ديگر برعهده دارند.

با توجه به اينكه شما در مجموعه «كلاه قرمزي» با آقاي طهماسب همكاري مي‌كنيد. وقتي قرار شد براي صداپيشگي نقش دم‌باريك كارتان را شروع كنيد با او تماس گرفتيد.


سياحي: من به رسم ادب با آقاي طهماسب تماس داشتم و به شكلي اجازه گرفتم.

آيا براي اينكه بتوانيد به شخصيت دم‌باريك و صداي او نزديك شويد دوباره سراغ نسخه اوليه فيلم يا مجموعه مدرسه موش‌ها رفتيد تا دوباره آن را ببينيد.

سياحي: بله. دوباره اين فيلم را ديدم. خيلي هم سعي كردم كه يك حال و هوايي از آن شخصيت دم‌باريك در «شهر موش‌ها 1» را داشته باشم ولي يكسري چيزها تغيير كرده بود.

اين تغيير شخصيت دم‌باريك بعد از اين 30 سال براي خودتان هم جالب بود.

سياحي: به عقيده من اين اتفاقاتي كه براي اين شخصيت طي اين 30 سال افتاده بود خيلي جالب بود. البته فكر مي‌كنم يك كم هم بدشانس بوده كه به چنين سرنوشتي دچار شده است.

آزاده مويدي صداپيشه نارنجي: به عقيده من خيلي اتفاقا هم راستا با همان شخصيت دم‌باريك در «شهر موش‌ها 1» است. اينكه دوست صميمي كپل بوده و حالا به دليل حجب و حيايي كه داشته، كپل زير پر و بال او را بگيرد. اما از بدشانسي همسرش فوت مي‌كنه و حالا يك پسر به اسم مشكي دارد. من حس مي‌كنم از همان گذشته دم‌باريك يك شخصيتي داشت كه دلمون برايش مي‌سوخت. الان هم انگار همان‌طور است.

آيا هيچ كدام از شما زماني كه فيلمنامه را خوانديد يا در زمان تمرين‌ها نظر يا ايده‌يي ارايه كرديد كه بخواهد برگرفته از سليقه شما باشد.

هدايت: اين فيلم كارگاهي نبود. بلكه ما وارد يك فضاي كاملا حرفه‌يي شده بوديم. اينكه فيلمنامه‌يي حاضر و ما قرار بود جاي اين شخصيت‌ها صحبت كنيم. اما درباره شكل‌گيري كامل شخصيت‌ها نمي‌توان گفت كه همه‌چيز از قبل تعيين شده بود. به طور نمونه شخصيت دم‌باريك را خود كاظم سياحي ساخت. طنزش، شوخي‌اش يا... يا درباره شخصيت كپلك بايد بگويم اينكه شما حس مي‌كنيد حالا يك كم در نوع حرف زدنش هم شبيه نارنجي و هم كپل، لزوما در فيلمنامه چيزي نوشته نشده بود. شايد با مشورتي كه با خانم پور مختار كردم به اين نتيجه رسيديم. حتي درباره صداي اين شخصيت من چند نوع صدا را تست زدم. اتفاقا خانم برومند با يك صداي ديگري موافق بود اما با نظر جمع در استوديو اين صدا براي كپلك انتخاب شد. قطعا همه ما در تمام اين شخصيت‌ها در بخش طنز و شوخي‌ها تا حدودي دخيل بوديم. اما همه به متن و فيلمنامه وفادار هستيم.

خانم هدايت معتقدند كه شما شخصيت دم‌باريك را خودتان ساخته‌ايد؟

سياحي: مطمئن باشيد كه خانم برومند خودشان همه جزييات را زير نظر دارند. نمي‌توانم مسلما بگويم كه خودم اين شخصيت را ساختم. قطعا اگر خانم برومند نمي‌خواستند و راضي نبودند چنين اتفاقي نمي‌افتاد. البته مي‌بينيد كه همه بچه‌هاي گروه براي خلق اين شخصيت‌ها زحمت كشيدند.

اينكه شما حالا شخصيت كپلك را مي‌بينيد كه خيلي‌ها آن را دوست داريد، قطعا خيلي الكا هدايت در آن سهم دارد يا نارنجي و ديگر شخصيت‌ها... اما باز همه‌چيز از فيلتر خانم برومند و پور مختار مي‌گذشت.

آيا بداهه هم داشتيد؟

هدايت: شايد در حد كلمه بود.

مويدي: اما آن هم در زمان تمرين كه اگر اين بداهه مورد قبول واقع مي‌شد و استفاده مي‌كرديم.

هدايت: بله. ممكن بود كه در زمان اتود زدن‌ها يك كلمات خيلي كوچيكي اضافه يا كم شود و احساس كنيم كه نتيجه خوبي به همراه دارد. اگر قرار بود بداهه‌گويي كنيم قطعا فيلمنامه با چيزي كه الان بود تغيير مي‌كرد و خانم برومند به‌شدت وسواس داشتن كه از اصول و چارچوب فيلمنامه دور نشويم و زياده‌گويي نكنيم. البته شايد خيلي تغييرات جزيي بود كه بر اساس نظرات جمع پذيرفته مي‌شود.

سياحي: حتي من يادم بود. در زمان دورخواني‌ها ما متن را مي‌خوانديم و تايم گرفته مي‌شد.

البته آقاي سياحي شما در «كلاه قرمزي» فكر مي‌كنم در بخش صداپيشه‌ها تا حدودي به بداهه پايبند هستيد. اما در «شهر موش‌ها» قطعا اين‌گونه نبوده و تفاوت اين دو تجربه چگونه بود؟

سياحي: سخت‌تر كه نه به آن شكل. اما ممكن بود سر «شهر موش‌ها» بعضي اوقات يك چيزهايي به ذهن خطور كند ولي نتوانيم آن را استفاده كنيم. شايد فقط حسرتش براي‌مان مي‌ماند كه چرا نمي‌توانم اين كار را بكنم. به طور نمونه براي شخصيت دم‌باريك من شايد خيلي موارد به ذهنم مي‌رسيد اما بايد زمان فيلم را هم در نظر مي‌گرفتيم. به هر حال ما اينجا با يك فيلم سينمايي روبه‌رو بوديم كه زمان مشخصي دارد.

هدايت: تعداد پرسوناژ‌ها هم مهم است. آنقدر در اين فيلم تعداد شخصيت‌ها زياد بود كه نمي‌شد به همه به يك اندازه پرداخته شود. شخصيت دم‌باريك حتي صحنه‌هايي داشت كه بايد به تنهايي حضور پيدا مي‌كرد. اما بعضي از شخصيت‌هايي كه سر كلاس درس بودند، فقط شايد در حد دو يا سه جمله ديالوگ داشتند. حتي در موقع ضبط براي من اين‌گونه بود كه شايد حسرت يكسري كاراكترها را مي‌خوردم. ولي بعدا در فيلم ديدم كه نه اتفاقا به هر كدام از شخصيت‌ها با توجه به اهميتي كه در روند قصه دارند، به اندازه پرداخته شده است. به طور مثال براي شخصيت موش‌موشك ما ديالوگ خيلي كمي داشتيم. اما بعدا ديدم ميزان حضورش خيلي بيشتر از آن چيزي است كه من حس مي‌كردم. يا حتي شخصيت گلابي كه دوست كپلك است. فكر مي‌كنم حضور چنين شخصيت‌هايي در «شهر موش‌ها» اين عطش را در مخاطب به وجود مي‌آورد كه ممكن است در فيلم بعدي اين شخصيت‌ها پررنگ‌تر شوند. و اينجا بيشتر معرفي شده‌اند.

فكر نمي‌كنيد شايد بهتر بود درباره برخي شخصيت‌ها كمي بيشتر توضيح داده مي‌شد يا يك شناسنامه پررنگ‌تري داشتند. مثلا اينكه چطور شده دم‌باريك حالا در خانه كپل زندگي مي‌كند و چه اتفاقي برايش افتاده است.

هدايت: به عقيده من اين صحبت شما كمي سليقه‌يي است.

سياحي: اين بحث شخصيت‌پردازي و ارايه شناسنامه پررنگ‌تر شايد براي خيلي‌ها قصه را جذاب‌تر كند. ولي فكر مي‌كنم اتفاقا تخيل درباره برخي مسائل ممكن است باعث شود آن مساله جذاب‌تر به نظر برسد. ولي شما درباره همين شخصيت دم‌باريك مي‌توانيد يك تخيلي داشته باشين و منتظر نباشين تا سازندگان فيلم براي‌تان تعريف كنند.

مويدي: نسل من در همان سال‌ها در ابتدا با مجموعه «مدرسه موش‌ها» ارتباط برقرار كرد و مدام در تمام آن سال‌ها اين مجموعه را دنبال مي‌كرد و بعد ما با فيلم «شهر موش‌ها» روبه‌رو شديم. يعني من به عنوان مخاطب اول با آن مجموعه زندگي كردم و بعد فيلم سينمايي آن را ديدم. به همين دليل فكر مي‌كنم براي تمام اين شخصيت در فيلمنامه فعلي «شهر موش‌ها2» فكر شده است و براي فيلمنامه‌نويس هر كدام از شخصيت‌ها شناسنامه دارند. اين متن با نهايت هوشمندي نوشته شده است و فكر مي‌كنم مخاطبي كه تمام اين آثار را مرور كرده و ديده باشد قطعا اين شخصيت‌ها در «شهر موش‌ها2» برايش پذيرفتني است. من شخصا اگر از يك زاويه ديگر به فيلمنامه نگاه كنم باز به حضور يكسري شخصيت‌هاي جديد مي‌رسم و حضور همان شخصيت‌هاي قديمي و همچون اسمشو نبر. يعني اين بهترين روايتي است كه فرهاد توحيدي براي اين فيلم استفاده كرده است. بارها من شنيدم كه تهيه كنندگان مختلفي از خانم برومند خواستند كه فيلم‌ها يا مجموعه‌هاي همچون «زي زي گولو» و يا «خانه مادربزرگه» را در نسخه‌هاي جديدي بسازند. اما من از خود او شنيدم كه عنوان كردند كه نمي‌خواهند اين كار را انجام دهند چرا كه معتقدند اين يعني استفاده به يك شكلي از نوستالژيك‌ها و خاطراتي كه همه دارند. يا تكرار مكررات است. به همين دليل در «شهر موش‌ها2» تاكيد داشتند كه شخصيت‌هاي جديد بايد در كنار شخصيت‌هاي قديمي وارد قصه شود. تا فقط مانور ما روي كاراكترهاي قديمي نباشد.

ميرآقا: به عقيده من شخصيت‌هاي «شهر موش‌ها» هر كدام يك كدي داشتند كه بر اساس آن شما به عنوان مخاطب حدس مي‌زديد ممكن است آنها حالا كه بزرگ شده‌اند به چه كاري مشغول باشند. ممكن است اين حدس شما هم اشتباه باشد. اما وقتي حالا تكليف شخصيت‌ها را در اين فيلم مي‌بينيد با يك نگاه به گذشته و بر اساس آن كدها مي‌بينيد كاملا درست است. مثلا كپل و نارنجي حالا با هم ازدواج كردند. وقتي با دقت به «مدرسه موش‌ها» و«شهر موش‌ها» قبلي نگاه كنيم، مي‌بينيم كه كپل مدام در همان زمان هم دنبال نارنجي بود. يا كپل، دم‌باريك را خيلي دوست داشت و دوست صميمي او بود. اين كدها كه در «شهر موش‌ها» و مدرسه موش‌ها بوده همان شناسنامه‌يي است كه شما دنبال آن هستيد. اما اينكه چه پروسه‌يي طي شده كه حالا دم‌باريك چنين شغلي دارد و در خانه كپل كار مي‌كند، با شناسنامه و شناختي كه از اين شخصيت داشتيد به اختيار شما به عنوان مخاطب گذاشته مي‌شود. اتفاقا اين تصورزيبا‌تري براي مخاطب ايجاد مي‌كند تا اينكه فيلمنامه يا خود فيلم بخواهد يك تعريف مشخص براي شما ارايه دهد.

هدايت: وقتي عروسك‌ها ساخته شده براي همه گروه صدا پيشه‌ها، شناسنامه همه عروسك‌ها كنارشون به ديوار نصب شده بود. حتي كاراكترهايي كه يك يا دو ديالوگ در فيلم داشتند.

مويدي: حتي آن عروسك‌هايي كه در رستوران كپل به عنوان مشتري نشسته‌اند و مشغول غذا خوردن هستند.

هدايت: به طور نمونه درباره شخصيت موش‌موشك، كنار عروسك نوشته شده بود او حالا معلم مدرسه شده، شخصيت لطيف و احساساتي دارد و... يا درباره شخصيت‌هاي شفته و شيفته كنار آنها نوشته شده بود: خانواده خوشخواب، خواب آلود هستند و شلخته. يك بچه كوچولو دارند. اين دو شخصيت شفته و شيفته هم به نوعي گيج هستند. من خودم وقتي انيميشن‌هاي روز دنيا را مي‌بينم عمدتا عاشق كاراكترهايي مي‌شوم كه فقط يك لحظه در كار حضور دارند. اينها را بيشتر دوست دارم چون به اين جزييات علاقه‌مندم. در «شهر موش‌ها» هم عاشق سياه لشكرها بودم. قطعا شخصيت‌هايي كه من جاي آنها صحبت كردم و وقتي روي پرده مي‌بينم برايم تكراري است و شايد با واكنش آنها نخندم. اما واقعا با واكشن‌هاي سياه لشكرها ارتباط پيدا مي‌كردم و بلند مي‌خنديدم.

شخصيت نارنجي از جمله كاراكترهايي در «شهر موش‌ها2» است كه به عقيده من به‌شدت با نارنجي كه ما از گذشته مي‌شناختيم تغيير كرده است. اين شخصيت به لحاظ ظاهري، نوع رفتارش و... كاملا براي من يك شخصيت جديد است. اما به لحاظ عنوان و نوع بيان و صدا تداعي كننده همان شخصيت نارنجي «مدرسه موش‌ها» است. براي شما به عنوان صداپيشه اين شخصيت هم اين‌گونه بوده و حس كرديد با يك شخصيت كاملا جديد روبه‌رو مي‌شويد.

مويدي: در ابتدا بايد به اين موضوع تاكيد كنم كه صداپيشگي نارنجي براي من سخت‌ترين كاري است كه تاكنون در اين حرفه انجام داده‌ام. براي من كه كار صداپيشگي انجام مي‌دهم تعريف از اين موضوع برايم، صداپيشگي يك كودك يا بچه است. اما وقتي با شخصيت يك زن روبه‌رو مي‌شوم كه موش است و اتفاقا يك گذشته‌يي هم دارد. مسووليتم را سنگين‌تر كرد.

عمدتا به لحاظ روانشناسي كودك ما يك رگه‌هايي را در بچه‌ها مي‌بينيم كه مي‌شود تصور كرد كه اين كودك وقتي بزرگ مي‌شود داراي چه ويژگي‌هاي رفتاري خواهد شد.

به طور مثال من كودكي را در اطرافيانم مي‌ديدم كه لاغر بوده ولي چون هميشه نگران غذا بوده، مطمئن هستم كه وقتي بزرگ شود آدم چاقي مي‌شود و اين موضوع را هم به مادرش گفته‌ام. البته از لحاظ صداپيشگي نارنجي بايد بگويم كه مسووليت سنگيني برعهده من بود چرا كه عزيز بزرگواري همچون خانم فاطمه معتمد آريا صداپيشگي اين عروسك را در گذشته برعهده داشتند. او هم اكنون در زمينه بازيگري استاد من هستند و ارزش زيادي براي‌شان قايل هستم. از طرف ديگر آن شخصيت نارنجي كه من در كودكي‌ام ديده بودم، لوس و بي‌حوصله بود و كارهايش را هميشه ديگران انجام مي‌دادند و مدام غر مي‌زد. حالا بزرگ شده و هزار جور عمل جراحي كرده و شوهر پول داري دارد كه بهترين خانه شهر را دارد و ماشين زير پايش است. به همين دليل شايد دلش نخواهد از دوستان بچگي‌اش خبر داشته باشد چون همه قيافه او را يادشان است. اين تعريف براي من درباره اين شخصيت وجود دارد كه وقتي كسي آنقدر چهره خودش را تغيير مي‌دهد پس به نوعي دچار مجموعه‌يي از عقده‌ها (كمپلكس) است. آدمي كه اين‌گونه است انگار مي‌خواهد از چيزي فرار كند. همچنين شخصيتي حتما كودكي خود را پس مي‌زند. براي من به لحاظ روانشناسي نارنجي پيچيدگي كاراكتر نداشت. در همان ابتدا البته خانم پور مختار به من گفتند كه فكر مي‌كنم تو مي‌تواني صداپيشه نارنجي باشي اما برايم باور كنيد سخت بود چون هم زن بود و هم يك نوع بيان خاص داشت. پر حرف بود و كشيده حرف مي‌زد. منظورم اين است كه به لحاظ تكنيكي هم كار سختي در صداپيشگي برايم محسوب مي‌شد. ولي برايم اين شخصيت اصلا پيچيدگي نداشت.

هدايت: شايد اين موضوع براي شما هم جالب باشد كه بدانيد ما در بخش صدا فقط پشت ميز نمي‌نشستيم بلكه بازي مي‌كرديم. صحنه‌هاي پيچيده و سخت را كاملا با بازي همراه مي‌كرديم.

ميرآقا: بله خانم پور مختار در صداپيشگي عروسك‌ها جزيياتي را در نظر مي‌گرفتند كه براي خودمان هم جالب بود. من به عنوان صداپيشه كپل كاملا سعي مي‌كردم به نوعي راه بروم كه مثل كپل انگار شكم دارم.

هدايت: بله. به من هم مي‌گفتند كپلك چاق است و توبايد چاق راه بروي تا صدايت شبيه اين شخصيت شود.

مويدي: درباره نارنجي هم مدام به من مي‌گفتند بلند شو صاف راه برو. پشت صاف، گردن صاف.

هدايت: ما براي خيلي از اين صحنه‌ها بازي مي‌كرديم. به همين دليل تلاش مي‌كرديم در تمرين‌ها در حركت به شخصيت نزديك شويم. به نوعي تصور مي‌كرديم. خانم برومند نقشه صحنه را جلوي ما مي‌گذاشت و مي‌گفتند مثلا اينجا خانه كپل است. نارنجي از اين اتاق به اتاق ديگري مي‌رود. كپل در اين بخش سالن حضور دارد. حالا صورتي و كپل هم به شكل ديگري در صحنه هستند. ما عين صحنه‌ها را در تمرين بازي مي‌كرديم. اينكه برخي مي‌گويند ما كار دوبله در اين فيلم انجام داديم. اين كاملا اشتباه است و بازي كرديم. ما كاملا از بدن‌مان استفاده مي‌كرديم و تصوير سازي انجام مي‌داديم اما براي ضبط اين بخش را حذف مي‌كرديم.

مويدي: در صحنه‌يي كه كپلك به دنبال پيشو مي‌رفت. من به عنوان صداپيشه پيشو با الكا هدايت كاملا بازي كرديم. شايد باورتان نشود براي اين صحنه خيس عرق شده بوديم چون بايد همان‌گونه مي‌دويديم.

زماني كه ما كار ضبط را انجام مي‌داديم كاملا خاطرم هست كه خانم برومند از اتاق فرمان تمام زمانبندي‌هاي فيلم و حركت شخصيت‌ها را در نظر داشت. مثلا در صحنه‌يي كه نارنجي قرار بود در مدرسه كورول موش را ببيند كاملا با زمان بندي انجام شده بود. اينكه نارنجي از اتاق مدير بيرون مي‌آيد و بايد چند قدم بردارد و زير لب غر بزند و در قدم چندم كورول موش را ببيند و جيغ بزند. تمامي اينها كاملا بر اساس زمانبندي درستي بود كه خانم بروند در زمان ضبط صداها براي ما در نظر گرفته بود. او كاملا از لحاظ دكوپاژ همه‌چيز را در ذهن خود انجام داده بود.

هدايت: بر عكس ديالوگ‌ها، اين حركت‌ها براي ما سخت بود. اين حجم راه رفتن‌ها، نفس‌زدن‌هاي شخصيت‌ها به خاطر نوع واكنشي است كه دارند. واقعا سر صحنه كه پيشو، كپلك را قلقلك مي‌داد. ما براي اينكه به حس درستي برسيم در ضبط آزاده مويدي واقعا من را قلقلك مي‌داد.

البته فكر مي‌كنم بخش ميكس و صداگذاري فيلم خيلي فرآيند سختي داشته است. به هر حال اين هماهنگي بين صداي شما و حركات عروسك‌ها با توجه به اينكه صداها از قبل گرفته شده، چگونه شكل گرفت؟


هدايت: بله قطعا همين‌طور است چون به غير از صحنه‌هاي مربوط به جنگ در فيلم و روتوش‌هاي بسيار جزيي كه بعدا انجام شد، صداها از قبل گرفته شده بود. البته كار عروسك‌گرداني هم بسيار سخت بود.

شايد مخاطب با ديدن چنين كارهايي، در ابتدا به دنبال صداپيشگان باشد. اما اين موضوع را تاكيد كنم كه عروسك‌گردان‌ها كاملا نقش تعيين‌كننده‌يي دارند و معتقدم هر كدام از ما به عنوان صداپيشه در كنار عروسك‌گردان‌هاي هر شخصيت، سهم 50-50 داريم.

اما هدايت اصلي گروه كه به عقيده من نتيجه به اين خوبي به همراه داشته است، زير نظر خانم برومند بود.

مويدي: جالب بود. اولين سكانسي كه قرار بود صداها گرفته شود متعلق به نارنجي بود. همان صحنه‌يي كه نارنجي و كپل و بچه‌ها توي ماشين نشستند و از رستوران به خانه مي‌روند. بعد از گرفتن صداي اين صحنه، من واقعا آنقدر زير فشار بودم كه يك لحظه فكر كردم آيا مي‌توانم تا روز آخر ضبط دوام بياورم!

اما وقتي كه فيلم را روي پرده ديدم، در پايان رفتم و به خانم برومند گفتم بايد بزارين دستتون را ببوسم چون واقعا روي پرده متوجه شدم كه هيچ چيزي از چشمان تيز بين او دور نمانده است. من واقعا در زمان ضبط صدا هيچ تصوري نداشتم اما او از قبل همه‌چيز را در ذهنش تصوير كرده بود و بر اساس آنكه كاملا هم درست بود، ما را هدايت مي‌كرد.

به همين دليل است كه مخاطب با شخصيت‌هاي قديمي و حتي كاراكترهاي جديد ارتباط خوبي برقرار كرده است. يا به طور مثال يكي از ديالوگ‌هاي كپلك در رودررويي با پيشو كه اتفاقا به‌شدت من اين روزها زياد از مخاطب مي‌شنوم، جز ديالوگ‌هايي بود كه الكا هدايت در تمرين‌ها آن را چندين بار تكرار كرد تا مورد قبول واقع شد. البته خانم برومند هرگز سر تمرين‌ها به ما نمي‌گفتند كه چه كاري انجام دهيم بلكه فقط تاكيد مي‌كردند كه چه كاري انجام ندهيم. در اصل اين اجازه را به ما مي‌دادند تا خودمان به نقطه مورد قبول برسيم. دراصل در ارتباط با همان مثالي هم كه درباره الكا زدم هم همين‌طور بود. خانم برومند از او خواست تا آنقدر اين ديالوگ را تكرار كند تا خود او به نقطه قابل قبول برسد. او كاملا با شخصيت‌ها زندگي كرده بود و مي‌دانست كدام لحن و بيان مي‌تواند روي مخاطب تاثير اصلي را بگذارد.

شما به غير از نارنجي صداپيشه كدام يك از ديگر عروسك‌ها بوديد؟

مويدي: شفته، پيشو و برفك.

البته اين شخصيت‌هايي كه شما عنوان مي‌كنيد فكر نمي‌كنم خيلي مانند نارنجي سخت بود.

مويدي: اتفاقا پيشو خيلي سخت بود چرا كه بايد همه حس اين شخصيت را بدون ديالوگ بيان مي‌كردم. مدام بايد ميو ميو مي‌كرد و اتفاقا پارتنر هم داشت. در اصل نبايد فوكوس سه شخصيت كپلك، صورتي و مشكي را مي‌كشيدم. بايد اين شخصيت حضور داشت ولي اين امكان را فراهم مي‌كرد تا ديالوگ‌هاي ديگر شخصيت‌ها شنيده مي‌شد.

ميرآقا: پيشو يك سختي داشت. وقتي شما در سينما با اين شخصيت روبه‌رو مي‌شويد يك گربه‌يي را مي‌بينيد كه فقط ميو ميو مي‌كند ولي ناخودآگاه شما حرف‌هاي او را هم متوجه مي‌شويد. اين براي شما ناخودآگاه است اما براي صداپيشه كاملا خودآگاه است چرا كه وقتي پيشو مريض مي‌شود نوع ميو ميو كردنش تغيير مي‌كند چرا كه همراه با يك گرفتگي صداست. يا وقتي كورول موش را مي‌بيند نوع ميو ميو گفتن تغيير مي‌كند و در عين حال در همين ميان يك بار عمو مي‌گويد. يا در زمان تاكيد باز هم نوع ميو گفتن تغيير مي‌كند.

هدايت: از طرفي شخصيت پيشو به‌شدت پرتحرك بود و همين موضوع هم قطعا در صداپيشگي تاثير دارد و شرايط را كمي سخت‌تر مي‌كند.

شخصيت كپل يكي از مهم‌ترين و جذاب‌ترين كاراكترهاي فيلم سينمايي «شهر موش‌ها» محسوب مي‌شود. كه قطعا در روند قصه هم بسيار تاثيرگذار است. از طرفي اين شخصيت هم مانند نارنجي از قسمت اول اين فيلم و مجموعه «مدرسه موش‌ها» آمده است. به همين دليل فكر مي‌كنم بايد انتخاب صداپيشه اين شخصيت هم بسيار با وسواس انجام شده باشد. چگونه به اين شخصيت كليدي نزديك شديد؟


ميرآقا: چندين سال پيش در يك تئاتري خانم برومند كار من را ديده بودند و پس از آن در مجموعه تلويزيوني «آب پريا» با او همكاري داشتم و براي صداپيشگي هم از طرف خانم برومند به اين فيلم دعوت شدم. اما خانم پورمختار را براي اولين بار در «شهر موش‌ها» ديدم كه به عقيده من بسيار به جزييات اهميت مي‌دهند و بسيار ريزبين هستند. روز تست كه سركار آماده شدم. فكر مي‌كردم قرار است جاي يكي از شخصيت‌هاي جديد فيلم كه اتفاقا ديالوگ زيادي هم ندارد صحبت كنم. وقتي سر كار حاضر شدم با كساني روبه‌رو شدم كه اتفاقا در اين حوزه تجربه دارند. فكر كردم كه بهتر است اصلا نباشم. هيچ تصوري نداشتم كه مي‌توانم با اينكه تجربه‌يي در اين حوزه ندارم كنار اين دوستان باشم. از طرفي من در زمان پخش «مدرسه موش‌ها» اصلا به دنيا نيامده بودم. فيلم «شهر موش‌ها» را هم خيلي در خاطر نداشتم. وقتي خانم برومند از من سوال كردند كه تو مي‌تواني صداپيشگي چه عروسكي را برعهده داشته باشي، گفتم در شهر موش‌ها يك موش بود كه ته كلاس مي‌نشست و هيچ حرفي نمي‌زند. بهتر است فقط جاي او حضور داشته باشم. روزي كه براي شخصيت كپل تست دادم، چند نفر از ديگر دوستان كه در اين عرصه بودند هم حضور داشتند. اما صداي من به نوعي به شخصيت كپل نزديك‌تر شد. اما قطعا استعداد آن ديگر دوستان بيشتر از من بود. به همين دليل انتخاب شدم. از اينجا كار من شروع شد. خيلي از اين انتخاب خوشحال بودم اما به‌شدت استرس داشتم. چون من با كاراكتري روبه‌رو بودم كه سه نسل از آن انتظار داشتند.

هدايت: البته ميرآقا با اينكه تجربه‌يي در اين حوزه نداشت اما به‌شدت توانمند بود. او به غير از كپل، صداپيشگي نوچه و خدنگ را هم برعهده داشت. حتي صداپيشه يكي از چهارقلوها هم بود. به عقيده من كسي كه استانداردهاي بازيگري را خوب مي‌شناسد و تربيت تئاتري داشته باشد، قطعا مي‌تواند هم صداپيشه، هم بازيگر و هم عروسك‌گردان خوبي باشد. ميرآقا هم چون در حوزه بازيگري تئاتر فعاليت كرده بود هيچ چيزي از ديگر بچه‌هاي صداپيشه كم نداشت و پا به پاي ما حركت مي‌كرد و اتفاقا تنوع صدايي خيلي خوبي هم داشت.

البته در شهر موش‌ها و مدرسه موش‌ها در گذشته صداپيشه عروسك كپل آقاي حميد جبلي بود. قطعا شما با يك اسطوره عروسكي روبه‌رو بوديد و اين فكر مي‌كنم استرس شما را چندين برابر مي‌كرد. چون يك توقعي در مخاطب از قبل ايجاد شده بود.

ميرآقا: بله دقيقا همين‌طور بود. من با هر ترسي كه داشتم، اما اخلاق خانم برومند را به واسطه همكاري كه از قبل با او داشتم، به خوبي مي‌شناختم. و مطمئن بودم كه انتخاب‌هاي درست و خوبي انجام مي‌دهد. به همين دليل فكر مي‌كردم كه اگر قرار است صداپيشه كپل باشم قطعا حضور من انتخاب شخص خانم برومند است. اعتماد او براي من يك دلگرمي بود و به من اطمينان مي‌داد كه مي‌توانم از پس از اين كار بربيايم. ولي خودم شخصا دوست داشتم كه صداپيشه اين عروسك همان آقاي جبلي بود.

مويدي: براي من هم درباره نارنجي اين‌گونه خوشايند بود. البته هر آنچه درباره شخصيت نارنجي براي من اتفاق افتاد، را وامدار خانم برومند، پورمختار و تلاش خودم مي‌دانم. در اصل پشت كسي قايم نشدم.

هدايت: قطعا خانم معتمدآريا، آقايان جبلي و طهماسب استاد ما هستند و هرآنچه از آنها ياد گرفتيم توشه راه ما شده است. ولي براي من بالاترين ارزشي كه اين فيلم دارد اين است كه فرصتي براي نسل جوان به وجود آورد. خانم معتمدآريا و آقايان جبلي و طهماسب جايگاه خودشان را هميشه دارند و فرصت حضور در اين فيلم شايد يكي از هزاران فرصتي باشد كه هميشه دارند، اما براي نسل ما يك فرصت بود. به عقيده من عوامل توليد اين فيلم با انتخاب نسل جوان كار بزرگي انجام دادند، در حالي كه در دانشگاه بي‌انگيزگي در اين حوزه موج مي‌زند و شرايط كار براي بچه‌هايي كه در حوزه عروسكي كار مي‌كنند به نوعي فاجعه است. به همين دليل سپردن چنين شرايطي به نسل جوان و فراهم كردن موقعيت براي يك فضا آكادميك براي ما يك اتفاق مهم است، چرا كه به ما در پله اول ياد دادند كه چگونه گروهي كار كنيم. نظرات خومان را مطرح كنيم، نقش يكديگر را نخوريم و از موفقيت‌هاي هم خوشحال شويم.

ميرآقا: من آرامش عجيبي كنار اين گروه داشتم، با اينكه تجربه‌ام نسبت به همه دوستان گروه كم بود اما همه به من كمك مي‌كردند. اما مديريت گروه هم بسيار خوب بود. به همين دليل همه ما كنار هم بوديم نه روبه‌روي هم.

شما براي رسيدن و نزديك شدن به صداي كپل آيا سراغ فيلم يا مجموعه «مدرسه موش‌ها» رفتيد.

ميرآقا: بعد از اينكه درباره صداپيشگي كپل با من صحبت شد و تست گرفته شد. قرار بود كه من كمي تمرين كنم و دوباره سر كار حضور پيدا كنم. همان زمان سي دي «مدرسه موش‌ها» را به همه گروه دادند. اما وقتي كه من رسيدم تمام شده بود! حتي رفتم كه از فروشگاه‌ها تهيه كنم كه اتفاقا باز هم تمام شده بود. جالب بود كه من بايد چند روز ديگر هم با تمرين سر كار حاضر مي‌شدم. فكر مي‌كنم يك روز مانده به تمرين اينترنتي اين سي‌دي را پيدا كردم. تقريبا در 24 ساعت كار را ديدم و بعد سر تمرين حاضر شدم.

اما اين شخصيت يك سختي براي من داشت كه بايد اين موضوع را در نظر مي‌گرفتم كه حالا 30 سال گذشته است و من بايد در لحن و صداي اين عروسك اين سن فعلي و زماني كه گذشته بود را در نظر مي‌گرفتم. به هر حال من بايد ابتدا تن صدايم را به اين شخصيت كه پيش از اين صداپيشگي آن را آقاي جبلي برعهده داشت، نزديك مي‌كردم اما زمان و سن و سال را هم در نظر مي‌گرفتم. از اين جهت تجربه عجيبي براي من بود.

واكنش‌ها چگونه بود. با كسي درباره صداي اين شخصيت بعد از اكران صحبت كرديد؟

ميرآقا: حقيقتا برخي اصلا متوجه تغيير صداي كپل نشده بودند و اين برايم خوشحال كننده بود. اين يعني كه همان كپل را مي‌ديدند.

شما صداها را در زمان ضبط با چند برداشت مي‌گرفتيد.


هدايت: بستگي داشت به سكانس‌هايي كه برخي از آنها خيلي سخت بود. ممكن بود خانم برومند روي يك ديالوگي وسواس بيشتري داشت و ممكن بود 15 بار تكرار مي‌شد تا به نتيجه مي‌رسيدند. اما در كل به خاطر تمرين‌هايي كه داشتيم سر ضبط خيلي دچار مشكل نبوديم. واقعا ما در زمان تمرين مانند يك گروه تئاتري تمرين مي‌كرديم.

ميرآقا: در سكانس زير زمين كه كپل، كپلك و دم‌باريك با هم رودررويي دارند، ما به اندازه‌يي در استوديو بالا و پايين پريديم و آنقدر تحرك داشتيم كه نمي‌توانم برايتان توضيح بدهم. بعد از هر باري كه خانم برومند كات مي‌گفتند من و كاظم سياحي پخش زمين مي‌شديم از خستگي. اما دوباره خانم برومند مي‌گفت بلند شيد دوباره !!!

يا در صحنه‌يي كه كپل از دم‌باريك مي‌خواهد خانه را ترك كند اگر خاطرتان باشد كپل يك متن بلند بالايي را مي‌گويد تا او را راضي كند. يادم هست وقتي به اين صحنه رسيدم واقعا ترسيده بودم. باورتان نمي‌شود تك برداشت گرفتيم.

هدايت: ما براي صحنه‌هايي كه عروسك‌ها تحرك داشتند يا قرار بود بدوند در استوديو مي‌دويديم تا به فضا نزديك شويم و بعد ضبط را انجام مي‌داديم.

شما خانم هدايت صداپيشگي يكي از شخصيت‌هاي جديد و محبوب «شهر موش‌ها2» را برعهده داريد كه فكر مي‌كنم اين روزها خيلي مخاطبان درباره كپلك با هم حرف مي‌زنند. البته فكر مي‌كنم كه به غير از اين شخصيت صداپيشگي موش‌موشك، آواز‌هاي صورتي، در گروه پسته هم آوازها را برعهده داشتيد. اما فكر مي‌كنم شكل‌گيري شخصيت كپلك و جذابيت آن براي مخاطب تا بخشي وابسته و وام گرفته از قريحه شخصي شماست؟


هدايت: فكر مي‌كنم اين از شانسم بود كه صداپيشگي اين شخصيت را به من پيشنهاد دادند و فكر مي‌كنم يكي از بهترين شخصيت‌هاي «شهر موش‌ها2» بود كه براي من خيلي جاي كار داشت. اولين شخصي كه در خلق اين شخصيت به من كمك كرد، آزاده پور مختار بود. به هر حال او مادر من است. هميشه از كودكي با توجه به كارهايي كه در اين حوزه كرده است، به من ياد داده كه چگونه تمركزم را روي بچه‌ها زياد كنم. شغل اصلي من معلمي است. چرا كه به كودكان تئاتر و موسيقي درس مي‌دهم. 12 سال است كه با بچه‌ها كار مي‌كنم. چون مدام با بچه‌ها در ارتباط هستم به همين دليل آنها را خيلي خوب مي‌شناسم. به هر حال در خانواده‌يي هم بزرگ شدم كه پيشينه فعاليت عروسكي و خصوصا تئاتر دارند. هم به واسطه مادرم و هم پدرم هرمز هدايت. از طرفي من از كودكي هميشه خانم برومند، محبوب و هنگامه مفيد را مي‌ديدم و با آنها ارتباط خانوادگي داشتيم. من پشت صحنه كارهاي همه اين دوستان مشق‌هايم را مي‌نوشتم و با آنها بزرگ شدم. اين موضوع به من كمك مي‌كرد كه هميشه متوجه اين موضوع باشم كه صدا گفتن روي يك عروسك كليشه نيست. نبايد ادا دربياورم و بايد خودم باشم. به همين دليل درست است، كپلك من هستم. بخشي از وجود من است كه پررنگش كردم. اين وسواسي است كه از مادرم به من رسيده كه هرگز تقليد نكنم و سعي كنم شخصيت تازه خلق كنم. اما ممنون خانم برومند هستم كه مرا در چنين موقعيتي قرار دادند تا ديده شوم. البته خيلي هم راهنمايي‌ام كردند. بيشترين ديالوگ‌هاي اين شخصيت كه مخاطب در سينما با آن درباره شخصيت كپلك ارتباط برقرار مي‌كند، در فيلمنامه بوده است.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو