اگر تا چند دهه گذشته، عجیب به نظر میرسید که روزگاری در کشورمان جانوران غولپیکری همچون فیل و کرگدن میزیستهاند، اکنون به کمک انقراض ببر مازندران و شیر ایران ـ که امتداد نسل آن در برخی باغ وحشهای سطح جهان قابل یافتن است ـ دیگر هیچ شکی نیست که اگر سخت نکوشیم، به سادگی امثال یوز، پلنگ، خرس، تمساح و ... را هم از دست خواهیم داد.
به گزارش تابناک، در روزهای گذشته، بار دیگر انتشار فیلمی دلخراش از کشتار یک گونه در خطر انقراض، نشان داد که نگرانیها از گسترش سایه شوم انقراض بر سر ساکنان دیرین سرزمینمان بیهوده نیست؛ گونههای منحصر به فردی که طی سالیان بسیار طولانی در جایجای این سرزمین پهناور میزیستهاند، ولی امروزه به یاری پیشرفت تکنولوژی و زیادهخواهیهای ما روز به روز از تعدادشان کاسته میشود و دیر نیست که به سرنوشت ببر مازندران، بزرگترین گربهسان جهان مبتلا شوند.
در این فیلم که به گزارش دیدهبان حقوق حیوانات، زمستان گذشته در منطقهای کوهستانی در خراسان شمالی تهیه شده است، هنگامی که ده شکارچی مسلح در کوه به دنبال شکار میگردند، با دیدن یک قلاده پلنگ، گله سگهای شکاری همراه خود را راهی شکار این حیوان میکنند تا پلنگ بخت برگشته در دام سگها گرفتار آمده و پس از کش و قوسی طولانی از پا درآید.
آنچه دردناکتر از مبارزه نابرابر و محکوم به شکست پلنگ با گله سگهای دست آموز است، تلاش شکارچیان برای قرار گرفتن در موقعیت مناسب برای تماشا و فیلمبرداری این رویداد است تا جایی که گاه به یکدیگر نهیب میزنند از مسیر دید یکدیگر بیرون شوند تا هر یک بتوانند بدون مزاحمت دیگری، این رویداد بزرگ (!) را با دوربین تلفن همراه خود ثبت کنند!
بدین ترتیب در شرایطی که هیچ کدام از شکارچیان نگران پلنگ گرفتار شده نبوده و هیچ فرمانی به سگها برای رها کردن صیاد بیآزار و حرام گوشت صید شده، داده نمیشود، حملات سگهای شکاری که به رغم تعداد زیادشان، از حملات متقابل پلنگ زخمی نگران هستند اینقدر ادامه پیدا میکند تا هم ظرفیت حافظه دوربینها کم بیاید و هم بالاخره یکی دیگر از تعداد معدود پلنگ ایرانی، بزرگترین گربهسان فعلی ساکن سرزمینمان از پای درآمده و کشته شود.
البته در این کشوقوس طولانی هیچ یک از ناظران سنگدل ماجرا کاری جز نگاه کردن انجام نداده و چه بسا جز آسیب دیدن سگهای خود، نگرانی دیگری ندارند تا ثابت شود که نه تنها از اسلحه به دست گرفتن جز تفریح، مقصود دیگری نداشتهاند، بلکه هیچ شناختی از محیط زیست نداشته و به هیچ وجه نمیدانند در حال ایفای چه نقشی هستند.
اینجاست که باید گفت، هرچند برخی اعتقاد دارند رقم زنندگان تصاویری از این دست را نباید شکارچی نامید، چراکه این افراد سلاح به دست، به مرام شکار آشنا و پایبند نیستند، اما همین تصاویر را میتوان بهترین معیار برای اثبات برخی مشکلات جاری در حفاظت از محیط زیست در کشورمان دانست؛ با دیدن این فیلم نه تنها درخواهیم یافت که نظارت بر محیط زیست، به ویژه زیستگاههای گونههای در خطر انقراض در کشورمان بسیار ضعیف است (تا آنجا که قانون شکنان از قانونشکنیشان فیلم تهیه کرده و منتشر میکنند) بلکه آشکار میشود افرادی که به عنوان شکارچی جواز حمل سلاح گرفته و راهی کوه و دشت میشوند، کوچکترین دانشی درباره حیات وحش ندارند.
این استقرا زمانی قوت میگیرد که بدانیم در تمامی مراحل دریافت مجوز سلاح و پروانه شکار، هیچ آموزشی به شکارچیان داده نمیشود تا تمامی گونههای جانوری بیکمترین دغدغه به عنوان اهداف متحرک شکارچیان انتخاب شده و حتی گاهی دریده شدن یک پلنگ توسط یک گله سگ آنقدر مایه مباهات افراد شود که همه سعی در تصویربرداری از ماجرا برای حکایت کردن به دیگران داشته باشند!
این در حالی است که آموزش شکارچیان، جدای از آنکه میتواند رویکرد بسیار کارآمدی در نگهداری گونههای جانوری، به ویژه گونههای در معرض انقراض باشد، میتواند به نوعی اتمام حجت با متخلفانی باشد و زمینهساز برخورد قاطعتر با ایشان شود و افزون بر اینها، کاهش آسیب ناشی از برخورد محیط بانان و شکارچیان را به همراه داشته باشد.
تنها در این صورت است که میتوان به حفظ امثال پلنگ امید داشت وگرنه تا زمانی که از ده شکارچی حتی یکی از ایشان نداند که پانصد تا هشتصد قلاده پلنگ در سراسر ایران باقی مانده، چه امیدی میتوان داشت که فردا یکی از چهل تا هفتاد قلاده یوز مانده به همین روش دریده نشود و چه امیدی میتوان داشت امثال خرس سیاه و قهوهای، تمساح گاندو، سیاهگوش، گور، انواع و اقسام پرندگان و... در شلیک شکارچیان و سکوت متولیان از عالم خاکی محو نشوند؟!