صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۱۵۳۷۶
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۳ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶
سیدحسن حسینی؛ تاریخ برای درس گرفتن است به خصوص اگر هر کس به تجربه های فردی و اجتماعی خود توجه داشته باشد. سال های 84 تا 92 و دولتی که آن سال ها بر سر کار بود سال هایی چالش برانگیز در مدیریت کشور به حساب می آید. دولتی که مورد انتقاد بسیاری از نخبگان و مدیران سال های قبل بود و البته حامیان قدرت مندی هم در میان نخبگان و مدیران داشت. آن سال ها گذشت و آن دولت رفت اما بررسی عملکرد و کارنامه آن برای ادامه راه بسیار مهم است.
 
یکی از درس هایی که باید از آن روزها گرفت این است که آن دولت در سال های ابتدایی توسط مخالفان و منتقدان متهم به بی قانونی و تخطی از برنامه پنج ساله و قانون بودجه هر سال می گردید اما حامیان آن قدر قدرت داشتند که در برابر دستگاه های مسوول بایستند و به بهانه چوب لای چرخ گذاشتن دولت جلوی بررسی های قانونی را بگیرند. اما نتیجه بسیار تاسف برانگیز بود. دولت روز به روز بر تخطی از قانون پای فشرد. تا جایی که کم کم حامیان هم نگران شدند. پس از انتخابات سال 88 و پیروزی مجدد دولت حامیان که پیشتر حاضر نبودند هیچ اشکال و انتقادی را درباره دولت قبول کنند، در برابر برخی رفتارهای شخص رییس جمهور دچار دردسر شدند. روزهای تلخ و سختی بود تا جایی که ریزش حامیان دولت او را به تقابل با سایر قوا کشاند.
 
آن دولت به پایان رسید و تلاش رییس جمهور برای ادامه راه توسط یار نزدیکش با رد صلاحیت وی به جایی نرسید. آن ها رفتند و مشکلات بر جای مانده از رویکردهای ایشان برای دولت بعد و مردم باقی ماند.
 
سوالی که تاکنون بی پاسخ مانده این است که چرا با وجود یک نظام پارلمانی و دستگاه های متعدد نظارتی آن اتفاقات مدیریتی ممکن شده است؟ چگونه است که علی رغم پیش بینی های لازم در قانون چنین خسارت هایی به بار آمده است؟ و سوال آخر این که چرا هیچ کس مسوولیت آن اتفاقات را بر عهده نمی گیرد؟
 
آیا رییس جمهور و دولت نهم و دهم در آن اتفاقات تنها بودند؟ نقش مجالس هفتم و هشتم و نهم در آن اتفاقات چقدر بوده است؟ و نقش دیگر حامیان آن دولت در سایر قوا و نهادهای حکومتی و حاکمیتی؟
 
و مهم ترین سوال در این مختصر این است که چکار باید کرد تا آن اتفاقات تکرار نشود؟
 
آن چه از صف آرایی انتخاباتی این روزها روشن می شود این است که جبهه موسوم به اصول گرایی از آن دوره درس های لازم را نیاموخته است. فرآیند این جبهه در انتخاب نامزد و شعارهایی که در آن داده شد و مکانیزم رسیدن به وحدت نشان می دهد که کماکان این جبهه به جای تن در دادن به ساز و کار مردم سالاری دل به عوامل پشت پرده سیاست داده تا بار دیگر قدرت را در دولت به دست بگیرد.
 
مطرح نمودن افرادی که حتی گمان گذشتن ایشان در آزمون احراز صلاحیت شورای نگهبان نمی رفت و تن در دادن به طرح اسامی داوطلبانی که متعهد به آن جبهه نبودند و تعیین تکلیف قدرت های پشت پرده در رسیدن به نامزد نهایی از جمله مواردی هستند که در حرکت این جبهه به خوبی دیده شدند و در نهایت جمع کردن تمام توان این جبهه در پشت داوطلبی که کارنامه مدیریتی او روشن نیست و تا به حال نیز در برنامه های تبلیغاتی حرفی از کارنامه خود آن چنان که باید نزده است یا اگر گفته مختصری درباره مدیریت یک سال اخیر خود گفته است، آن هم بدون دسترسی به مستندات لازم و کافی تا بتوان آن کارنامه را به سنجش گذاشت .
 
این موارد نشان می دهد که بلوغ مورد انتظار در این جبهه به دست نیامده و این عدم بلوغ سبب نگرانی بزرگتری است و آن این که در پس پیروزی نامزد این جبهه و تقریبا یک دست شدن قدرت در دست این جبهه بار دیگر شاهد نابسامانی در راه پیشرفت و پیش برد برنامه های کشور باشیم و جلوی عمل کرد دستگاه های مسوول و ناظر گرفته شود.

ارسال نظرات