فرارو- چندیپیش یک اقتصاددان گفت آستانه تحمل مردم بهدلیل فقر پایین آمدهاست. حسین راغفر درباره تاثیر فقر بر روحیه افرادِ جامعه گفت عوامل اقتصادی و معیشتی نقش تعیینکنندهای بر اختلالات روحی و روانی افراد دارند.
به گزارش فرارو، این کارشناس همچنین اظهار کرد آمارهای مرتبط با رشد طلاق، رشد خشونتهای خانگی، رشد جرائم و رشد نزاعها همگی نشان میدهد که آستانه تحمل افراد به دلیل مشغلهها و مشکلات تامین نیازهای معیشتی به شدت پایین آمده است.
تاثیر فقر روی مسائل اجتماعی بارها مورد اشاره قرار گرفته، تاثیر فقر بر روی روحیات مردم اما موضوعی کمتر پرداخته شدهاست.
یک روانشناس در تحلیل اینکه فقر تا چه حد بر روی آستانه تحمل مردم و روان آنها تاثیر میگذارد معتقد است فقر باعث بیانگیزگی، یاس، انفعال و حتی پرخاشگری خواهد شد، اما نکته اینجاست که فقر در جامعه ما به سطح انتظارات و مدیریت ضعیف فشار مالی هم برمیگردد.
مهدی مسلمیفر در گفتگو با فرارو گفت: در روانشناسی نیاز آدمها به 5دسته تقسیم میشود؛ تنوع، قدرت، آزادی، ارتباط و نیازهای اساسی یا بنیادین. اگر نیازهای اساسی تامین نشوند خلائی شکل میگیرد. این خلاء در افراد به دو شکلِ تخلیهکردن خود با پرخاشگری و خشم و به صورت سرکوبکردن خود و یا افسردگی درمیآید.
این مشاور گفت: بنابراین توانِ مالی برای داشتنِ موارد موردِ نیاز هم یک نیاز بنیادین است. درنتیجه "نداشتن" باعث از میان رفتن انگیزه خواهد شد و فقر افراد را به کمتحملی خواهند رساند.
مهدی مسلمیفر با اشاره به افرادی که در فقر هم موفق بودهاند اظهار کرد: با اینحال نکتهای که باید بگویم این است که در همین جامعه ما که در آن نداری و فقر هست، افرادی نیز هستند که با پیدا کردنِ راهی جدید تلاش کردهاند تا از فشار مالی بر روی خود بکاهند و خود را با شرایط سازگار کنند.
این روانشناس ادامه داد: درست است که فقر بار روانی دارد، اما تفسیر افراد از شکست نیز متفاوت است. افرادِ مختلف به شکلهای متفاوتی در برابر فقر تربیت شدهاند. نقشِ "مدیریت" در این میان بسیار مهم است.
وی درباره سواد عاطفی توضیح داد: ما از مدیریتِ احساس بهعنوان سوادِ عاطفی یاد میکنیم. در سطح جامعه ما افراد در مرحلهای نیستند که بخواهند سختیکشیدن را مدیریت کنند و با آن یک فرهنگ جمعی بسازند. این در حالی است که تجربهِ دوران فشار در خیلی از کشورها رخ داده اما آنها با فرهنگی جمعی آن را مدیریت کردهاند.
این مشاوره تصریح کرد: میتوان در توصیف این ویژگی روانی گفت ما ایرانیها مردمانی نازپروده و انتظار مند هستیم.
وی درباره واکاوی دلایل کمطاقتی ایرانیها گفت: اما چرا؟ به این دلیل که ما برای شرایط سخت بار نیامدهایم. همچنین کشور ما مدت زیادی در دورههای جنگ، پساجنگ، انقلاب، پسا انقلاب، تحریم و غیره بودهاست. حتی نامگذاری دوران تاریخی ما مبنی بر دردی است که کشیدهایم.
وی ادامه داد: درنتیجه همه این اتفاقات تحمل ما نسبت به اینکه من میتوانم پس از درد کشیدن به شادی برسم کاهش یافتهاست.
مسلمیفر همچنین به قطبیشدن جامعه در طیِ فقر اشاره کرده و گفت: در جامعه ایران استمرار فشار از طرفی منجر به پرخاشگری و از سویی باعث ایجاد افسردگی شدهاست. درنتیجه ما دوقطبیشدن را در جامعه شاهدیم؛ آدمهای افسرده و مفعول و ناامید از جامعه و آدمهای پرخاشگر و عصبی.
او همچنین تاکید کرد: البته باید در این تحلیل فقر را با رنج متفاوت گرفت. شاید ما در تاریخ رنجهایی مانند کمآبی یا خشکسالی را تجربه کرده باشیم اما فقر به مسائل خارجی نیز مربوط است.
این روانشناس همچنین با اشاره به عوامل خارجی تاثیرگذار بر دیدگاه مردم گفت: این عوامل خارجی چه چیزهایی هستند؟ این عوامل زمانی هستند که ما مردم شاهد آنیم که دولت باعث ایجاد تبعیض شده و میان کارمند شرکت دولتی و یا کارمند بانک تفاوت وجود دارد.
وی همچنین گفت: این تحمیلِ شرایط از بالا منجر میشود که افرا در برابر فقر و فشار مالی واکنش بیشتری نشان دهند.
وی با تاکید بر اینکه تحمل مردم ایران پایین آمده ادامه داد: البته باز هم باید اشاره کنم در اینکه ما ایرانیها تحملمان کم شده شکی نیست؛ تحمل ما نه تنها در فقر و مسائل مالی که در عشق؛ تربیت، ازدواج، طلاق و غیره کاهش پیدا کردهاست.
وی در ادامه تصریح کرد: اما نکتهای که وجود دارد اینکه مقیاس این تحمل به حد انتظارات ما نیز مربوط است. در سالهای اخیر انتظارِ بالا نیز به ما اضافه شدهاست.
مسلمیفر با اشاره به تفاوت حد انتظارات امروز با گذشته اظهار کرد: در گذشته انتظار ما از یک زندگیِ خوب با امروز فرق داشت؛ حالا به دلیل مدرنشدن زندگی و خدماتِ بهوجود آمده، سطح انتظارمان نمیتواند مانند پدرانمان باشد.
وی گفت: مردمِ ما خودشان را با استانداردهای جهانی مقایسه میکنند و میبینند که ایران نتوانسته به سطح این استانداردها برسد و این خود باعثِ شکلگیری احساس فقر و نداشتن میشود.
این روانشناس با ذکر نکته دیگری درباره مسائل مالی گفت: اینکه موضوع احترام و منزلت اجتماعی با آن همراه میشود. یعنی وقتی دولت به مردم بگوید همه بیمه شدهاند اما تنها 20 درصد مردم بیمه شده باشند، مردم احساس میکنند احترام و منزلت اجتماعیاشان زیرسئوال رفته است.
این مشاور همچنین گفت: مردم تفاوت میان آنچه سیستمهای دولتی میگوید و آنچه خودشان واقعا در زندگی احساس میکنند را بیاحترامی تلقی خواهند کرد.
مهدی مسلمیفر تصریح کرد: درنتیجه در جامعه ما فاصله طبقاتی بیش از آنکه به پول بازگردد به بحث احترام مربوط میشود. گویا میان من و دیگری دیواری نامرئی هست که باعث شده به او احترام گذاشته شود و به من نه. این اتفاق نیز در زنجیرهای به قدرت مالی و یا کسانی که این قدرت مالی را دارند بازمیگردد.
وی با اشاره به تقویت رفتاری در جهتِ داشتن انتظار معقول از زندگی اظهار کرد: با همه اینها و به نظر من بهترین رفتار در شرایط فشار مالی این است که افراد در زندگیاشان خودپنداره را رعایت کنند و انتظارات معقول از سطح خود داشته باشد. بنابر ضرب المثل معروف نیز "قناعت بزرگترین ثروت است"..
این مشاور همچنین گفت: افراد باید با خود بگویند اگر الان شرایط مالی را برای داشتن زندگی بهتر ندارم، چطور باید خود را مدیریت کنم. و به داشتههایم فکر کنم.
وی تصریح کرد: این در حالی است که مردم در جامعه ما دچار وسواس فکری هستند و همین وسواس بهانهای برای تلاش نکردن و افسردگی شدهاست.
مهدی مسلمیفر در انتها تصریح کرد: البته نباید گفت که فقر چیز بدی نیست؛ فقر بنا بر حدیثِ مشهور از هر در که وارد شود ایمان از درِ دیگر خارج میشود. بنابراین فقر در نهایت یک محدودیت و دلیلی برای یاس است.
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
عالی گفتی
هم این هم هزار یک دلیل دیگه
مردم ایران اتفاقا اگر هر کشور دیگه بوده یک سال هم تحمل نمی کردن ولی اکثر مردم یا فشار روانی و حتی خودکشی روی آوردن یا متاسفانه به مواد و سیگار که بی داد می کنه!!
آدم بیش از حد نجیب جای بدهکار و طلبکار رو عوض می کنه.!
پس چرا آقازاده ها ، بدون هیچ تلاشی با رانت و پارتی و مدارک قلابی دارن از پشت شیشه دودی ماشین های میلیاردی به ریش مردم زحمتکش و پرتلاش می خندن؟؟؟
مردم عادی که دسترسی به منابع قدرت و ثروت ندارن، نازپرورده و مفت خور نیستن عزیزم!
نازپرورده اونه که بدون زحمت رو تخت پرقو لمیده و تمام زندگیشو توی سونا و استخر گذرونده و بدون لیاقت و شایستگی و فقط با پارتی ، به مقام و منصب رسیده....
لب مطلب همین بود من بیمه ام اما چه بیمه ای هر جا میروم فقط 10 تا 30 درصد هزینه ها بیمه می دهد از قدیم گفته اند تفنگی که 100 متری را میزنه 110 متری را هم میزنه این چه کاسه ای که حکومت ذاشتنه دست مردم
تاره بیمه بیکاری هم نیستم کارفرمای محترم ماهانه تمدید می کنه و هر بار مارا هل میده به یه شرکت جدید یا پروژه جدید یعنی مسخره تر از این نداریم !
بقیه اش مهم نیست.
یه کاری به من بدید که ماهی یک میلیون درامد داشته باشه،این نازپروردگی؟؟!!
استاندارد جهانی کجا بود؟؟من آرزوی زندگی کردن در سطح متوسط شهر خودمون رو دارم!!!
وداستان به ملانصرالدین وخرش می ماندکه روزانه یک گرم از خوراک جوش کم می کرد تابه صفررساند وخرافتاد ومرد ووقتی گفتند چراخرت مرد جواب داد حیف شد بیچاره داشت به گرسنگی عادت می کرد!!!.
ایرانو با سوئیس مقایسه میکردن
ایرانی جواب داد:داشتن یک کار خوب،مسکن،و خانواده
فرد اروپایی گفت:اینها که حقوق اولیه تو هستند گفتم آرزوت چیه
حالا شده داستان این کارشناسان پر رو که مردم زیر خطر فقر را نازپرورده می نامند دیدم در کامنت ها یکی نوشته بود شما اشکالت اینه که کار رو استخدام در اداره دولتی میدونی!!!شکم سیرها واقعا از شکم گرسنه خبر ندارند شما که همه خودتان و خانواده هایتان استخدام دولت هستید به مردم بی نوا و زیر خط فقر که می رسید روشنفکر می شوید؟؟؟الان طوری شده یک عده سرمایه دار با اجاره دادن چند مغازه و خانه می خورند و می خوابند بی اینکه کاری کرده باشند و هفت پشت خودشان را هم تامین می کنند سرمایه های رانتی با رانت اطلاعاتی و باد آورده و در مقابل آن مردم کارگر و مستاجر با حقوق زیر 2 میلیون که فقط باید ماهی 500 تا 700 هزار (در بهترین حالت)برای اجاره یک لانه موش به صاحبخانه بدهند و شکم صاحبخانه فربه تر شود نازپرورده بالاشهری ها هستند کارشناس محترم نه مردم کارگر ایران که هشتاد درصد زیر خط فقر هستند نازپرورده کسانی هستند که هر ماه سبد غذایی روغن برنج رب ماهی و گوشت قرمز رایگان می گیرند خانه سازمانی مجانی دارند ماشین و کالای قسطی و بعضا رایگان می گیرند و هر سال حقوق آنها بیش از همه افزایش می یابد لطفا به جای سانسور حقیقت را منتشر کنید مسئولیت این کامنت با شخص بنده است
در ایران هرجا بی لیاقتی و ضعف در مدیریت تبدیل به بحران میشه یقه مردم را می گیرند در حالی که اشکال از مردم نیست