صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۱۶۴۷۴
مهام امجد تنها ۱۵ سال داشت که پدرش توسط یکی از همکاران اش در پاکستان به ضرب گلوله کشته شد. با سرد شدن روند بررسی به پرونده مهام خود تحقیقات را درباره مرگ پدرش آغاز کرد و در نهایت رد قاتل او را به دبی رساند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۸ - ۲۱ اسفند ۱۴۰۱

فرارو- بعدازظهر روز ۲۶ آگوست ۲۰۰۸ میلادی "مهام امجد" که در آن زمان ۱۵ سال داشت هنوز در رختخواب بود و به تازگی دچار مصدومیت در جریان بازی بسکتبال در مدرسه شده و انگشت شست راست‌اش دچار شکستگی شده بود. او هنوز آن روز را به وضوح به یاد می‌آورد. تلفن ثابت زنگ خورد و مهام که کوچک‌ترین فرزند خانواده در میان سه خواهر و برادرش بود پیش از هر کس دیگری متوجه شد که پدرش کشته شده است. شخصی پشت خط درباره محمد احمد امجد ۴۳ ساله پدر مهام و از مقام‌های ارشد شرکت "استیت لایف" (Sate Life) بزرگترین شرکت بیمه در پاکستان گفت: "به سوی امجد تیراندازی کرده‌اند". مهام می‌گوید: "بسیاری از اتفاقات آن زمان را به یاد ندارم. پس از آن تلفن بود که همکاران و دوستان خانواده پدرم به خانه ما می‌آمدند. تمام دنیای ما حول محور پدر می‌چرخید. مادر و خواهر بزرگترم سریع به بیمارستان رفتند".

به گزارش فرارو به نقل از تی آر تی، سرانجام زمانی که مهام را به بیمارستان بردند پس از گریه‌های فراوان او باور نکرد مردی که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و گلوله به او اصابت کرده در کما به سر می‌برد پدرش است.

مهام می‌گوید: "یکی از چشمان‌اش آبی و بنفش شده و بدن‌اش ورم کرده بود. فریاد زدم که این نمی‌تواند بابای من باشد. برای پدرم که صبح به دفتر رفته بود دعا کردم تا بازگردد". امجد، اما چهار روز پس از آن درگذشت.

گفته می‌شود فرد مظنون به ارتکاب قتل "محمد تقی شاه" کارمند ناراضی همان شرکت و فروشنده بیمه بوده است. ظاهرا او با استفاده از اسلحه بدون آن که کسی با وی مواجه شود از ساختمان خارج شد اگرچه صد‌ها نفر در هر روز در دفتر شرکت استیت لایف حضور داشتند و رفت و آمد می‌کردند. شاه مخفی شد و پلیس پرونده‌ای را علیه او باز کرد. یک سال پس از آن دادگاه او را فراری معرفی کرد. با این وجود، شاه ناپدید شد و هیچ ردی از خود بر جای نگذاشت یا دست کم این طور به نظر می‌رسید.

غلبه بر ترس
کشتن یک مدیر منطقه‌ای یک غول چند میلیارد دلاری موضوع کوچکی نبود. با این وجود، مهام به یاد می‌آورد که به نظر می‌رسید تمام اطرافیان پدرش با عجله قصد داشتند تا مراسم خاکسپاری او صورت گیرد. او می‌گوید: "زمانی که پدرم زنده بود ما با هیچ مشکل مالی مواجه نشدیم. او کسی بود که خرید مواد غذایی را انجام می‌داد، هزینه آن را پرداخت می‌کرد و تمام نیاز‌های ما را برطرف می‌ساخت. با این وجود، پس از او گویی همه چیز از کنترل خارج شد".

ظرف مدت چند سال خانه و خودرویی که شرکت به خانواده امجد ارائه داده بود از بین رفت. برادر بزرگ مهام در لندن درس می‌خواند. مادرشان که خانه‌دار بود و از قتل احتمالی او نیز می‌ترسد برادر مهام را مجبور ساخت که بلافاصله پس از مراسم خاکسپاری از آنجا فرار کند. مهام می‌گوید: "برادرم تنها مرد باقی مانده از خانواده بود. من دایی نیز نداشتم. ما نمی‌توانستیم برادرم را از دست بدهیم.

تحصیلات و موقعیت اجتماعی اهمیتی نداشت، زیرا مهام، مادر و خواهرش در طول سالیان متمادی ارعاب، تهدید، تمسخر و رویکرد‌های ناخواسته را تحمل کردند. چند ماه پس از قتل امجد شخصی برای مهام ایمیلی ارسال کرد که در تصاویر ضمیمه شده به آن عکس‌های جسد خون آلود پدرش دیده می‌شد. پلیس در این باره پرونده تشکیل داد، اما تحقیقات به جایی نرسید. خانواده مهام با سفری ۱۲۰۰ کیلومتری به شهر دیگری به نام لاهور نقل مکان کردند. او می‌گوید: "این مهاجرت برایم یک شوک فرهنگی بود. من هرگز در آن شهر جا نیفتادم. تمام دوستان ام در کراچی بودند. آن زمان زندگی بدی داشتیم".

با این وجود، زندگی ادامه داشت و او با اشتیاق برای پیدا کردن قاتل پدرش و تماشای محاکمه او توانست با وضعیت خود کنار بیاید.

با بزرگتر شدن مهام سوالاتی که در پس ذهن‌اش باقی مانده بود به نیروی محرکه‌ای تبدیل شد تا بفهمد واقعا چه اتفاقی افتاده و به دنبال عدالت باشد. او هم چنین ساعت‌ها در اینترنت به جستجوی شاه متهم قتل پدرش پرداخت.

پنج سال پیش او برای تمرکز بر حرفه بازاریابی خود به دبی نقل مکان کرد و هم چنین وارد تجارت املاک و مستغلات شد. با این وجود، هرگز از جستجوی شاه دست نکشید. مهام برای کنار آمدن با فقدان پدرش و غلبه بر آسیب‌های دوران کودکی تصویری از خود در کنار پدرش را ترسیم کرد تصویری که او را در لباس عروس نشان می‌دهد و توسط پدرش در آغوش گرفته شده است.

در سال ۲۰۲۰ میلادی در اوج پاندمی کووید مهام حین انجام یکی از جستجو‌های معمول خود در اینترنت با پروفایل شخصی به نام "تقی شاه" در لینکدین مواجه شد. شاه در دبی زندگی می‌کرد. مهام می‌گوید: "زمانی که به شغلی نیاز دارید یک پروفایل در لینکدین ایجاد می‌کنید. آن چه توجه مرا جلب کرد آن بود که شاه در تجربه کاری خود به زندگی‌اش در پاکستان اشاره کرده بود و آن چه می‌گفت با اتفاقات مربوط به پدرم انطباق داشت".

او یک اسکرین شات گرفت و تصویر را با یکی از همکاران قدیمی پدرش به اشتراک گذاشت. پاسخ این بود: "بله، این همان فرد مظنون به قتل پدر توست". مهام می‌گوید: "آن زمان هیجان زده شده بودم، اما سیستم را می‌شناختم و می‌دانستم که باید صبور باشم. این پرونده مربوط به ۱۴ سال پیش بود".

در طول چند ماه پس از آن او به طور سیستماتیک مشغول جمع آوری شواهد شد و با کارمندان سابق که پدرش را می‌شناختند تماس گرفت و اسنادی را جمع آوری کرد که خانواده‌اش پیش‌تر هرگز ندیده بودند. او یک وکیل را در پاکستان استخدام کرد و گزارش پلیس را در روند ایجاد پرونده خود به دست آورد.

او می‌دانست که مقام‌های اماراتی هیچ فردی را به دلیل حمایتی که سال‌ها پیش در کشور دیگری مرتکب شده بازداشت نمی‌کنند. مهام به مدت دو سال فعالیت آنلاین شاه را دنبال می‌کرد. او متوجه شد که بسیاری از همکاران سابق پدرش برخی از آنان که حتی در مراسم تشییع جنازه او شرکت کرده بودند در حساب فیس بوک او با شاه دوست بودند. مهام به تدریج شواهدی را کشف کرد که او را به این نتیجه رساند شرکت استیت لایف عمدا تلاش کرده بود تا روند تحقیقات درباره قتل پدرش را تضعیف کند.

برای مثال، به خانواده امجد گفته شد که آن شرکت بر روند دادرسی کیفری علیه شاه نظارت می‌کند و حتی اطمینان داده شده بود که نام شاه در فهرست پرواز ممنوع قرار خواهد گرفت وعده‌ای که هرگز عملی نشد.

امجد یک ماه پیش از به قتل رسیدن شکایت رسمی خود را به مدیریت ارشد ارائه کرده بود که نشان می‌داد چگونه یکبار شاه تلاش کرده بود خودروی خود را به خودروی امجد بکوبد. مهام بر شرکت استیت لایف فشار آورد تا نتیجه تحقیقات داخلی درباره رفتار شاه را فاش کند.

مهام هم چنین متوجه شد همسر و پسر شاه حتی زمانی که او در حال فرار بود توسط آن شرکت استخدام شده بود. سخنگوی استیت لایف تایید کرد که "همسر و پسر شاه از سال ۲۰۰۴ میلادی برای آن شرکت کار می‌کردند و متعاقباً قرارداد آنان فسخ شد".

آن سخنگو هم چنین اشاره کرد که مدیریت وقت شرکت از تهدیدات شاه و حادثه مرگبار خودرو اطلاع داشت. تحقیقات هنوز ادامه داشت که امجد به ضرب گلوله کشته شد. مهام به این نتیجه رسیده بود که امجد در حال مقابله با فساد در داخل آن شرکت دولتی بود و در این مسیر چند نفر را که از رشوه و کمیسیون‌های غیرقانونی سود می‌بردند آزار داده بود.

مهام در سال ۲۰۲۲ میلادی به اشتراک گذاری داستان زندگی خود را از طریق توئیتر آغاز کرد. وکلای مهام با در دست داشتن مدارکی در مورد محل اختفای شاه به دادگاه مراجعه کردند و موفق شدند دستور بازداشت او را بگیرند.

با این وجود، شاه آزادانه در دبی زندگی می‌کرد. احتمال اینکه او یک بار دیگر تلاش برای فرار تلاش می‌کرد زیاد بود.

مهام می‌گوید: "من یک قدم بسیار حساب شده برداشتم و به او اجازه دادم فکر کند که صرفا یک دختر ضعیف هستم که نمی‌تواند کاری انجام دهد". مهام به اشتراک گذاری عکس شاه تحت عنوان "تحت تعقیب" را آغاز کرد. شاه به جای دفاع از خود با ارائه شواهد و مستندات به ترور شخصیت روی آورد و مهام را "زنی بد" دانست که قصد دارد شهرت او را خدشه دار کند.

او در ویدئویی که ظاهرا در داخل یک مسجد فیلمبرداری شده ضمن اطمینان خاطر دادن درباره پیشینه خود امجد را به "ظالم" بودن متهم کرد. او سپس در ویدئویی دیگر مهام را به قتل تهدید کرد. این تهدید در نهایت به مهام دلیلی داد تا به پلیس دبی مراجعه کند.

او علیه شاه در ماه فوریه در اداره پلیس دبی شکایتی را تنظیم کرد. شاه در آن ماه توسط پلیس دبی بازداشت شد و کماکان در بازداشت به سر می‌برد. مهام می‌گوید: "آنان از من خواستند که برای شناسایی بروم، اما من نمی‌خواستم چهره او را ببینم".

اکنون ویدئوی مهام که در آن درباره مصیبت‌هایی که بر او رفته سخن می‌گوید بیش از ۵ هزار بار بازنشر شده است. مقام‌های پاکستانی به دلیل فشار افکار عمومی به اینترپل مراجعه کردند تا اخطار قرمز نوعی حکم بازداشت بین‌المللی را برای شاه دریافت کنند. اکنون دیگر شاه متهم اصلی پرونده شناخته شده بود.

مهام می‌گوید: "بعد از مرگ پدرم، مادرم دچار افسردگی شد و هرگز از آنجا خارج نشد. او بیوه باقی ماند و بچه‌هایش مجبور بودند از او مراقبت کنند". مهام می‌گوید اکنون تنها می‌خواهد شاه به پاکستان بازگردانده شده و به دست عدالت سپرده شود.

ارسال نظرات