صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۷۹۷۶۹
چرا گوش‌دادن به صدای مخالفان بهتر از خواندن نظرات آن‌هاست؟
مجموعه تحقیقات جدید ما، که در نشریۀ سایکولوجیکال ساینس منتشر شده‌اند، نشان می‌دهند که ابزار تعامل افراد با یکدیگر تأثیر مهمی در برداشت‌های آن‌ها دارد. به‌ویژه، درمی‌یابیم که صدای فرد به‌شکل نامحسوسی «انسانیت‌ساز» است. وقتی می‌توانیم، به‌جای خواندن نظرات افراد، آن‌ها را بشنویم، انگار آن‌ها افرادی مراقب‌تر -متفکرتر، باهوش‌تر، عاقل‌تر و انسان‌تر- هستند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۸ - ۱۸ اسفند ۱۳۹۹

جولیانا شرودر و نیکلاس اپلی، در مقاله‌ای در کوارتز نوشتند: چند دستگی در جامعۀ آمریکا به حدی رسیده که نمی‌شود از آن چشم پوشید. مردم بر سر سیاست، حمل سلاح، مالیات و آزادی بیان تنها با هم اختلاف ندارند، بلکه به کسانی که مخالفشان هستند بی‌احترامی هم می‌کنند.

به گزارش ترجمان علوم انسانی، در ادامه این مطلب آمده است: ملاحظه کنید چه می‌شود وقتی «موافقان حمل سلاح» را در گوگل جست‌وجو می‌کنید. اولین پیشنهاد خودکار گوگل این است: «موافقان حمل سلاح دیوانه‌اند». دومی چیست؟ «موافقان محدودیت حمل سلاح دیوانه‌اند». وقتی با دیگران موافق نیستیم، با اعتماد به خود، تنها فرض نمی‌کنیم مخالفانمان اشتباه می‌کنند؛ فرض می‌کنیم احمق هستند.

این میل باطنی تا حدی در این حقیقت ریشه دارد که ما نمی‌توانیم ذهن دیگری را، مانند ذهن خودمان، بی‌واسطه تجربه کنیم، بلکه مجبوریم از اعتقاد شناخته‌شدۀ فرد دیگر (مثل اینکه «محدودیت حمل سلاح بد است») به تفکر یا استدلال ناشناختۀ او پی ببریم. این روند استنتاج به اینجا می‌رسد که اعتقادی ظاهراً مهمل از ذهنی مهمل می‌آید.

روان‌شناسان بحث می‌کنند که تحقیر ذهن دیگری به این شکلْ گونۀ نامحسوسی از «انسانیت‌زدایی» است. این مسئلۀ مهمی است، زیرا وقتی مخالف را نه انسانی متفکر بلکه جانور یا شیئی بدون فکر و احساس می‌بینیم، چرخه‌ای از درگیری را استمرار می‌بخشیم که آتش اختلاف، نفرت و سوءتفاهم را بیشتر می‌افروزد.

خوشبختانه، روند‌های روان‌شناختی‌ای که دریافت‌های انسانیت‌زدا را ایجاد می‌کنند روشی برای کاهش آن‌ها نیز پیشنهاد می‌دهند: به معنای حقیقی کلمه، به صدای مخالف گوش بدهید.

مجموعه تحقیقات جدید ما، که در نشریۀ سایکولوجیکال ساینس منتشر شده‌اند، نشان می‌دهند که ابزار تعامل افراد با یکدیگر تأثیر مهمی در برداشت‌های آن‌ها دارد. به‌ویژه، درمی‌یابیم که صدای فرد به‌شکل نامحسوسی «انسانیت‌ساز» است. وقتی می‌توانیم، به‌جای خواندن نظرات افراد، آن‌ها را بشنویم، انگار آن‌ها افرادی مراقب‌تر -متفکرتر، باهوش‌تر، عاقل‌تر و انسان‌تر- هستند.

آزمایشی را در نظر بگیرید که آخر هفتۀ قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ ایالات متحده انجام دادیم. از ده حامی هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ خواستیم علت حمایتشان از نامزد سیاسی برگزیده‌شان را توضیح دهند، یک بار با صحبت در جلوی دوربین فیلم‌برداری، و بار دیگر با نوشتن در صفحۀ رایانه. سپس از بیش از ۸۵۰ ارزیاب، با خاستگاه‌های سیاسی مختلف، خواستیم ببینند، بشنوند و متن پیاده‌شدۀ صحبت‌ها یا توضیح کتبی حامیان را بخوانند، و برداشت‌های خود را از قابلیت‌های ذهنی این افراد گزارش کنند. به‌طور خاص، ارزیاب‌ها امتیاز می‌دادند که هر حامی چقدر «انسان» به نظر می‌رسد - از جمله اینکه چقدر عاقل، منطقی، و از نظر فکری توانمند است.

یک نتیجه پیش‌بینی‌پذیر بود: افراد ذهن کسانی را که با آن‌ها موافق نبودند تحقیر می‌کردند. حامیان کلینتونْ حامیان ترامپ را بی‌منطق‌تر و کم‌عقل‌تر از حامیان کلینتون می‌دانستند، و برعکس.

نتیجۀ دیگر بسیار جالب بود: ابزاری که به‌واسطۀ آن شرکت‌کنندگان ما پیام دیگری را دریافت می‌کردند در ارزیابی آن‌ها از ذهن فرد تأثیرگذار بود. ارزیاب‌هایی که حرف مخالفان را شنیده بودند، در مقایسه با افرادی که نظر مخالفان را خوانده بودند، به احتمال کمتری عقلانیت مخالفانشان را تحقیر می‌کردند. یعنی وقتی ارزیاب‌ها به صدای مخالفان گوش می‌دادند، میل به انسانیت‌زدایی کاهش می‌یافت.

این تأثیر انسانیت‌ساز تنها نتیجۀ داشتن اطلاعات بیشتر دربارۀ فرد دیگر نبود -دیدن آن حامی در فیلم، در مقایسه با شنیدن صدای او، برداشت‌ها را تغییر نمی‌داد. انگار صدای فرد به‌شکل منحصربه‌فردی انسانیت‌ساز است.

آزمایش‌های بیشتر به توضیح علت کمک‌ می‌کنند. صدای یک فرد نه‌تنها واژه‌ها را در خود دارد، بلکه نشانه‌های فرازبانی مانند لهجه و مکث را نیز شامل می‌شود. همان‌طور که، وقتی بدن فردی تکان می‌خورد، می‌فهمید که از نظر زیستی سالم است، وقتی صدای فردی دارای حرکت در نشانه‌های فرازبانی است، به سلامت ذهنی او پی می‌برید. صدا زیر و بم می‌شود. بلندتر و ملایم‌تر می‌شود. سرعت صحبت‌کردن کم و زیاد می‌شود. این نشانه‌ها همه بازتاب اندیشیدن در زمان صحبت‌اند. دربارۀ صدایی یکنواخت که این نشانه‌ها را ندارد همان‌طور قضاوت می‌شود که دربارۀ متن. مشکل متن آن است که نشانه‌های فرازبانی ندارد، نشانه‌هایی که حاکی از حضور ذهنی انسانی‌اند، و ظاهراً خوانندگان خودبه‌خود آن‌ها را به متن اضافه نمی‌کنند.

در تحقیق دیگری درمی‌یابیم که تأثیر صدای انسان از موارد اختلاف سیاسی فراتر می‌رود. برخی متقاضیان مشاغلْ زیر و بم متقاعدکننده‌ای به صدای خود می‌دهند؛ قضاوت کارفرما‌های بالقوه، وقتی صدای آن‌ها را می‌شنوند، در مقایسه با زمانی که نوشتۀ آن‌ها را می‌خوانند، این است که این افراد مراقب‌تر –متفکرتر، باهوش‌تر و درنتیجه برای استخدام شایسته‌تر- هستند. حتی درمی‌یابیم که ماشین‌های بدون ذهن نیز، وقتی صدایی انسانی‌تر دارند، مراقب‌تر به نظر می‌رسند. در یک آزمایش، وقتی خودرو‌های شبیه‌سازی‌شده به صدای انسانِ همیار مجهز شدند و رانندگان به خودرو‌های خود امتیاز دادند، بیش از پیش آن‌ها را باهوش، قادر به مسیریابی، قادر به حس محیط اطراف، و اعتمادپذیر توصیف کردند.

ذات ادب آن است که با دیگر افراد با ارج و احترامی برخورد شود که، در مقام انسان، شایستۀ آن‌اند. اگر بیاموزیم به آنچه دیگران برای گفتن دارند -به معنای واقعی کلمه- گوش کنیم، می‌توانیم در زندگی روزمرۀ خود این ادب را گسترش دهیم.

ارسال نظرات