حذف نام مولوی از کتاب فارسی پایه نهم بار دیگر نحوه تغییرات در کتابهای درسی را به بحث داغ شبکههای اجتماعی تبدیل کرد.
به گزارش تسنیم، باز هم تغییر در کتابهای درسی خبرساز شده است؛ اینبار حذف نام مولوی از درس چهارم کتاب فارسی پایه نهم. این اولینبار نیست که تغییر در کتابهای درسی، به ویژه در کتابهای فارسی دانشآموزان سوژه داغ شبکههای اجتماعی شده است. سالهای پیش نیز انتشار مطالبی درباره انتساب اشتباه ابیاتی به فردوسی یا تغییر بیتی از ایرج میرزا دوباره بحث لزوم بازنگری در تدوین و تألیف کتابهای درسی را بر سر زبانها انداخت.
امسال نیز اعمال تغییراتی در محتوای کتابهای درسی دانشآموزان بازتاب گستردهای در میان شبکههای اجتماعی داشت که از این موارد میتوان به اعمال تغییر در داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی اشاره کرد؛ تغییری که بدون اجازه از صاحب اثر در کتاب صورت گرفت و انتقاد این نویسنده نامآشنای حوزه ادبیات کودک و نوجوان را به همراه داشت.
تغییر در محتوای کتابهای درسی امری ناآشنا و غریب نیست. تغییراتی که به گفته پژوهشگران، گاه بیشتر از اینکه حاصل یک کار کارشناسی شده باشد، نتیجه اعمال سلیقه فردی است. در تغییر اخیری که رخ داده، نام مولوی به عنوان شاعر ابیات آن بخش از کتاب حذف شده و به جای آن «شاعری» آمده است. ابیاتی که به اعتقاد پژوهشگران، جعلی و منتسب به مولوی است. در وهله اول به نظر میرسد که اینبار این تغییر درست انتخاب شده، اما سوال اینجاست که چرا در انتخاب بین حذف نام شاعر یا بیتی جعلی، نام مولوی حذف شده و نه آن ابیات؟
محسن احمدوندی، دانشآموخته رشته دکتری زبان و ادبیات فارسی و آموزگار، در یادداشتی به این موضوع پرداخته و نوشته است: «من در چند سال اخیر سلسله یادداشتهایی درباره ورود جعلیات به کتابهای فارسی دورهٔ اول متوسطه نوشتهام. دو مورد از این یادداشتها دربارهٔ ابیاتی بود که به اشتباه به فردوسی و مولوی نسبت داده شده بود، درحالیکه این ابیات در آثار این دو شاعر بدین شکل که در کتابهای درسی آمده بود وجود نداشت.
توجیه هیئت تألیف این بود که این ابیات اگرچه از فردوسی و مولوی نیستند، اما در بین مردم بدین شکل رایجاند و ما هم به همین دلیل آنها را اینگونه در کتابهای درسی گنجاندهایم؛ توجیهی که البته چندان هم منطقی و علمی نبود. در چاپ جدید کتابهای درسی از آنجا که این ابیات از فردوسی و مولوی نبود، هیئت تألیف تصمیم گرفت بهجای حذف اشعار، نام شاعران را از زیر این اشعار حذف کند تا خود را از این انتقادات برکنار دارد و اگر کسی بگوید «این ابیات که از فردوسی و مولوی نیست!» پاسخ بدهد که ما هم در جایی اسمی از این دو شاعر نیاوردهایم. گویی در بین این همه شعر خوب از فردوسی و مولوی نمیشود چند بیت مناسب دیگر پیدا کرد و در کتاب درسی گنجاند و الّا و بلّا باید همین چند بیت جعلی و منتسب را در کتاب آورد.
در چند خبرگزاری ازجمله «بیبیسی فارسی» دیدم که این خبر را با سوگیری منتشر کردهاند و آن را به عناد هیئت تألیف با عناصر فرهنگ ایرانی نسبت دادهاند. بدیهی است که من با نگاه و نگرش حاکم بر تألیف کتابهای درسی موافق نبوده و نیستم و بیشترین انتقادها را در این سالها به این بخش از نظام آموزشی کشور وارد کردهام، اما این یک مورد حذف، ارتباطی به ستیزهگری هیئت تألیف با عناصر ایرانی ندارد. حذف نام این دو شاعر از زیر اشعاری که از آنها نیست کار درستی بوده است، اما درستتر آن بود که هیئت تألیف بهجای گنجاندن این اشعار جعلی و حذف نام این دو شاعر بزرگ زبان فارسی از زیر این اشعار، از اشعار اصیل و ارزشمند این دو سخنور پرآوازه در کتابهای درسی میگنجاند تا به چنین حاشیهسازیهایی دامن نزند.»
نبود این چنین کشور و دین ما ….. کجا رفـت آیین دیرین مـا؟
به یزدان که این کشور آباد بود ……. همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت…….. کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبـیر ….. گرامی بد آنکس که بـودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت….. نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشـمن بما چیره گشت….. که ما را روان و خرد تیـره گشت
از آنروز این خانه ویـرانه شد ….. که نان آورش مرد بیـگانه شد
چو ناکـس به ده کدخدایی کند …..کشاورز بـــاید گدایی کند
به یـزدان که گرما خرد داشتیم ….. کجا این سر انجام بد داشتیم؟
به یـزدان که گرما خرد داشتیم ….. کجا این سر انجام بد داشتیم؟
به یـزدان که گرما خرد داشتیم ….. کجا این سر انجام بد داشتیم؟
مولانا یعنی انسان یعنی کره زمین یعنی قلب معصوم یعنی محبت یعنی عشق
مولانا یعنی از ناکازاکی تا کالیفرنیا
1 مولانا
2 متنبی
3 حافظ
4 نزار قبانی
5 تولستوی
6 سعدی
7 الیوت
8 فردوسی بزرگ
9 سهراب سپهری
10 احمد شوقی
الان همون،به اصطلاح وطن پرست ها سکوت اختیار کرده اند
چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
در چشمهای مست تو نقاش چون نهاد
چشمت بیافرید به هر دم هزار چشم
زیرا خدا ز قدرت خود قدرتش بداد
وان جمله چشمها شده حیران چشم تو
که صد هزار رحمت بر چشمهات باد
بر تخت سلطنت بنشستست چشم تو
هر جان که دید چشم تو را گفت داد داد
گفتم که چشم چرخ چنین چشم هیچ دید
سوگند خورد و گفت مرا نیست هیچ یاد
اتفاقا این بار حذف درست بود چون شعر شاعری ناشناس را به مولوی نسبت داده بودند
همچنین حضرت آیت الله ری شهری در کتاب سیمای کیمیای محبت نظر جناب عارف کامل شیخ رجبعلی خیاط را در مورد مولوی آورده اند، ایشان فرموده اند، مولوی در برزخ است.
چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم.
نه ترسا نه یهودم من ، نه گبر و نه مسلمانم !
نه شرقیم نه غربیم ، نه بریّم نه بحریم ،
نه از ارکان طبیعیم ، نه از افلاک گردانم !
نه از هندم نه از چینم ، نه از بلغار و سقسینم ،
نه از ملک عراقینم ، نه از خاک خراسانم !
نه از خاکم نه از آبم ، نه از بادم نه از آتش،
نه از عرشم نه از فرشم، نه ازکونم نه از کانم !
نه از دنیا نه از عقبی ،نه از جنت نه دوزخ ،
نه از آدم نه از حوا ، نه از فردوس و رضوانم !
هوالاول هوالاخر هوالظاهر هوالباطن ،
که من جز هو و یا من هو ، کسِ دیگر نمیدانم !
مکانم لا مکان باشد ،نشانم بی نشان باشد ،
نه تن باشد نه جان باشد که من از جانِ جانانم !
دوئی را چون برون کردم ، دو عالم را یکی دیدم .
یکی بینم یکی جویم ،یکی دانم یکی خوانم !
اگر در عمرِ خود روزی دمی بی تو برآوردم ،
از آن روز و از آن ساعت پشیمانم پشیمانم !
زجامِ عشق سر مستم ، دو عالم رفته ازدستم ،
به جز رندی و قلاشی نباشد هیچ سامانم !
اگر دستم دهد روزی دمی با تو در این خلوت،
دو عالم زیر پای آرم، همی دستی بر افشانم !
الا ای شمس تبریزی ! چنان مستم در این عالم،
زمستی و سرمستی دگر چیزی نمی دانم ...
مولانا جلال الدين محمد بلخی رومی معروف به مولوی صاحب كتاب جهانی " مثنوی " . از بزرگترين عرفای اسلام و از نوابغ جهان است . نسبش به ابوبكر میرسد . مثنوی او دريائی است از حكمت و معرفت و نكات دقيق معرفة الروحی و اجتماعی و عرفانی . در رديف شعرای طراز اول ايران است .
مولوی اصلا اهل بلخ است . در كودكی همراه پدرش از بلخ خارج شد . پدرش او را با خود به زيارت بيت الله برد . با شيخ فريدالدين عطار در نيشابور ملاقات كرد.
این کتاب حدود 50 سال قدمت دارد، چطور شد که بعد از این همه سال برخی کوته فکران به فکر افتادند که مولانا باید حذف بشه؟
ضریب هوشی من ۱۳۵ است و با محمد از اصفهان همنظر هستم. حالا میتونی بری برای سوزش خودت یه فکری بکنی. البته مقایسه کردن متفکرین با اسلحه به دستان، کار صحیحی هم نیست.
آیت الله مکارم و نوری همدانی و غیره حتی در طول عمر خود یک بیت شعر هم نخوانده اند.
یه نگاه به خودت تو آینه بنداز. بود و نبودت چه چیزی رو تو این دنیا عوض میکنه؟
حالا فکر کن حافظ نبود! فکر کن مولانا نبود. فکر کن رازی و ... نبودند.
آخ! ببخشید. میدونم فکر کردن بلد نیستی. برو استراحت کن.
ما خودمون مداح کم نداریم. علما و فضلا هم که فراوان داریم. همین آقای مصباح. بجای مولانا مصباح رو قرار بدید.