مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله این روزنامه با عنوان بنیاد مستکبران نباشید نوشت: رئیس بنیاد مستضعفان، ظرف یک ماه اخیر، سه اقدام داشت که هرچند هرکدام از آنها نمره مخصوص خود را دارند، ولی در مجموع کاملاً مشخص شد که این بنیاد هنوز میان اینکه بنیاد مستضعفان باشد یا مستکبران، سرگردان است. این مقاله میخواهد به آقای سیدپرویز فتاح که ریاست بنیاد را برعهده دارد بگوید تردیدها را کنار بگذارید و بنیاد مستکبران نباشید.
اهل نیتخوانی نیستم و کاری به اینکه رئیس بنیاد مستضعفان با چه نیت و هدفی در آن گزارش تلویزیونی بخش کوچکی از تصاحب اموال بنیاد توسط این و آن را با افکار عمومی در میان گذاشت ندارم، ولی این را درک میکنم که این اقدام در عین حال که ایرادهای کوچکی هم داشت، در مجموع مفید و لازم بود. مفید و لازم بودن البته به معنای کافی بودن نیست. این حرکت، زمانی کامل میشود که با پیگیری تا حصول نتیجه یعنی خارج ساختن اموال و املاک از تصرف افراد و دستگاهها ادامه پیدا کند. شیوه حرکت ممکن است تغییر کند، ولی توقف به هیچ بهانه و هیچ توجیهی جایز نیست.
اقدام دوم، یعنی عذرخواهی تلویزیونی بابت همان گزارش که روشن بود در اثر فشارهای وارده از ناحیه همانها که نامشان در گزارش آمده بود صورت گرفت، اقدامی غیرطبیعی و غیرقابل توجیه است. شما میتوانستید در اقدام دوم به تصحیح موارد اشتباه آن گزارش بپردازید، ولی اصل حرکت را نفی نمیکردید.
آنچه در گزارش شما آمده بود، نشان میداد بخش مهمی از املاک بنیاد مستضعفان به جای آنکه در اختیار قشر محروم باشد، در اختیار قشر مرفه، قدرتمند، متصل به حاکمیت، رانتخوار و ویژهخوار قرار گرفته که به معنای واقعی کلمه از مصادیق «مرفهین بیدرد» این تعبیر ماندگار امام خمینی هستند. آنچه باعث تاسف است اینست که اینان در آن زمان که امام این تعبیر را بکار میبردند از مرفهین نبودند، ولی با همین رانتخواریها و ویژهخواریها به صف «مرفهین بیدرد» پیوستند.
تاسف بالاتر اینکه اینان با تصاحب یا تصرف اموال بیتالمال با توجیه خدمت به جامعه، مرفه شدند، ولی کمکی به فرهنگ و اخلاق و علم و عدالت نکردند.
این واقعیتها را مردم میدانند و به همین دلیل از اقدام دوم شما بسیار متعجب شدند. اقدام دوم نهتنها افکار عمومی را قانع نکرد، بلکه همان اندک امیدی که اقدام اول شما برای تغییر مسیر بنیاد به سوی «بنیاد مستضعفان» شدن به وجود آورده بود را هم بر باد داد و از بین برد.
اقدام سوم، واقعه تلخی بود که هفته گذشته در روستای «ابوالفضل» اهواز رخ داد. توضیحات شما و شعبه بنیاد در خوزستان نشان میدهند این ماجرا در اثر اشتباهی رخ داده که البته بسیار تلخ بود، ولی از همین توضیحات کاملاً فهمیده میشود که روحیه حاکم بر بنیاد، روحیهای نیست که حامیان واقعی مستضعفان باید از آن برخوردار باشند. اگر چنان روحیهای بر مسئولین بنیاد حاکم بود، قبل از دیگران به این نتیجه میرسیدند که حتی اگر زمینهای روستای ابوالفضل متعلق به اهالی آن هم نبود، به دلیل اینکه آنها از روشنترین مصادیق مستضعف هستند میبایست این زمینها همراه با سند مالکیت تکبرگی در نهایت ادب و احترام به آنها تقدیم میشد.
بنیاد، اگر این کار را بکند بنیاد مستضعفان است نه اینکه مسئولان آن تصور کنند هر هفته یا هر ماه اگر بستههای موادغذائی را به خانوادههای فقیر بدهند، میشوند بنیاد مستضعفان! این، صدقه دادن است و صدقه دادن به مردم فقیر در شرایطی که مسئولان بنیاد، حقوقهای چندین میلیونی از پول همین فقرا میگیرند، به این معناست که اینجا بنیاد مستکبران است، بنیادی که مسئولان آن مردم مستضعف را ابزاری برای دریافت صدقه آنهم همراه با بوق و کرنای تلویزیونی میدانند...
اگر بنا به عذرخواهی است، از مردم روستای ابوالفضل عذرخواهی کنید آقای رئیس بنیاد مستضعفان و دست آنها را هم ببوسید و در بنیاد بمانید و دست مستکبران را از اموال مستضعفان کوتاه کنید و ضمناً این کار را از داخل خود بنیاد شروع کنید.
و الان هم به اثراتش کاملا مشهوده
و فقط باید تشکر کرد
تا میبینید یه نفر صادقانه و پرتلاش در پی اصلاح واقعی امور هست تخریب رو در دستور کار قرار میدین
دلیل اصلی مشکلات امروز وجود سفیرهای اسرائیل در ایران هست که امثال شماهااا باشید
کاش گوش شنوا و شرافت و وجدان هم باشد.