صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۴۸۳۷۱
هنوز ۴۸ ساعت از ماجرای این جنایت نگذشته بود که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ غلامی ثانی و راهنمایی‌های مقام قضایی، همسر مقتول را در یکی از روستا‌های منطقه سرولایت نیشابور دستگیر کردند. این زن ۴۰ ساله در بازجویی‌ها به قتل همسرش با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۹ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۹
من و همسر دومم معتاد بودیم، ولی روزگار خوبی نداشتیم. او همواره مرا کتک می‌زد و از خانه بیرون می‌کرد تا جایی که دیگر همه همسایگان مرا بدون حجاب دیده بودند! از سوی دیگر هم پدرم مرا در خانه اش نمی‌پذیرفت و مدعی بود که باید با همسرم زندگی کنم، ولی کارد به استخوانم رسید از این همه فشار در زندگی وخسته شدم تا این که او را کشتم و جسد و خانه اش را به آتش کشیدم...

به گزارش خراسان، این‌ها بخشی از اظهارات زن ۴۰ ساله‌ای است که سی و یکم فروردین گذشته، در جنایتی هولناک، شوهر بازنشسته اش را با ضربات جسم سخت به قتل رساند و سپس برای از بین بردن آثار قتل، جسد و بخشی از خانه را آتش زد!
 
آن چه می‌خوانید گفت و گوی خبرنگار خراسان با متهم این پرونده جنایی است.

چند سال داری؟
متولد فروردین سال ۵۹ هستم! ۴۰ سال دارم.

تا کلاس چندم درس خواندی؟
تا اول دبیرستان تحصیل کردم البته مقطع ابتدایی را در روستا بودم و بعد برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه روزی در چکنه رفتم.

چرا ادامه تحصیل ندادی؟
ازدواج کردم! هنوز اول دبیرستان را تمام نکرده بودم که پسر دایی ام عاشقم شد.

تو هم او را دوست داشتی؟
نمی‌دانم! نه می‌توانم بگویم دوست داشتم و نه می‌توانم بگویم او را دوست نداشتم!

زمان ازدواج چند ساله بودی؟
۱۵ سال داشتم.

فرزند هم داری؟
بله! یک دختر و یک پسر دارم.

آن‌ها چه کار می‌کنند؟
پسرم در مدرسه تیزهوشان درس می‌خواند، اما دخترم مشکل ذهنی دارد!

چرا؟
چون ازدواجم فامیلی بود.

مگر آزمایش ژنتیک انجام ندادید؟
چرا؟ ولی خانواده دایی ام نتیجه آزمایش را پنهان کردند، چون پسر دایی ام عاشق من شده بود!

چرا از او طلاق گرفتی؟
من طلاق نگرفتم آن‌ها مرا طلاق دادند. شوهرم بیکار و کارتن خواب بود! هیچ سرمایه‌ای نداشت با فروش طلا‌ها و زیورآلات من سرمایه‌ای فراهم کرد، اما اکنون یکی از سرمایه داران آن محل است و تجارت می‌کند.

چرا طلاقت داد؟
آن زمان به من تهمت می‌زد! مشکوک بود به من می‌گفت اعتیاد داری! ودزد هستی!

چند سال با هم زندگی کردید؟
۱۰ سال. دخترم ۹ ساله و پسرم ۴ ساله بود که طلاق گرفتم.

بعد از طلاق چه کردی؟
به خانه پدرم بازگشتم. حدود هفت ماه به کارگری در باغ‌ها و مزارع پرداختم تا این که «محمد» به خواستگاری‌ام آمد.

چرا بدون اجازه خانواده ات ازدواج کردی؟
وقتی برای برگزاری مراسم عقدکنان به مشهد آمدیم، پدرم گفت خواستگارت کریستالی است، ولی او می‌گفت من فقط شیره و تریاک مصرف می‌کنم! این بود که من فرار کردم و به همراه خانواده ام به چکنه بازنگشتم سپس به خواستگارم زنگ زدم و گفتم بیا با هم فرار کنیم؟ اما او به دنبالم آمد و صیغه محرمیت جاری کردیم و با مهریه ۷۲ سکه طلا به عقد او درآمدم.

تو که مدعی هستی شوهرت کریستال مصرف می‌کرد؟ بله
! بعد از سه ماه وقتی النگوهایم را فروختم تا مرا عقد رسمی کند متوجه این موضوع شدم!

اختلافات شما از کجا شروع شد؟
به خاطر مواد مخدر، اما همیشه با هم درگیر بودیم و اختلاف داشتیم البته این درگیری‌ها زمان خماری شدت می‌گرفت تا جایی که احساس می‌کردم دیوانه شده ام!

او بار‌ها مرا کتک زد و از خانه بیرون انداخت! با آجر سفالی به سرم می‌کوبید به طوری که دیگر کارد به استخوانم رسید و از این وضعیت خسته شدم.

چگونه او را کشتی؟
میله بزرگ آهنی را برداشتم و به سرش کوبیدم وقتی جان داد جسدش را درون حمام کشاندم و با ریختن تینر جسد او را آتش زدم بعد هم برای آن که کسی متوجه نشود به قسمت‌های دیگر خانه هم تینر ریختم و آتش زدم شیر گاز را هم باز کرده بودم، ولی همسایگان متوجه شدند و با آتش نشانی تماس گرفتند.

چرا اسناد و مدارک را با خودت بردی؟
برای آن که سهم خودم را بردارم! البته شوهرم اسناد را خودش به من داد و گفت عزیزم! نور دو چشمانم این‌ها را با خودت ببر، چون می‌ترسم مرد تبعه خارجی که برایمان کریستال می‌آورد آن‌ها را بردارد!

پشیمانی؟
بله! خیلی! الان حتی از مرده او هم می‌ترسم!

کاش در ازدواج دومم دقت می‌کردم! ولی با این همه اعتیاد مرا به این روز انداخت، چون مجبور شدم دارو‌های اعصاب و روان مصرف کنم.

سابقه خبر
 
ماجرای این جنایت تکان دهنده در دقایق اولیه بامداد سی و یکم فروردین در خیابان طبرسی ۳۸ مشهد زمانی لو رفت که شهروندان با مشاهده دود غلیظی که از پنجره یک منزل ویلایی دو طبقه بیرون می‌زد با آتش نشانی تماس گرفتند و بدین ترتیب با کشف جسد نیم سوخته مردی ۶۰ ساله درون حمام، تحقیقات قضایی با حضور قاضی احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) در این باره آغاز شد. هنوز ۴۸ ساعت از ماجرای این جنایت نگذشته بود که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ غلامی ثانی و راهنمایی‌های مقام قضایی، همسر مقتول را در یکی از روستا‌های منطقه سرولایت نیشابور دستگیر کردند. این زن ۴۰ ساله در بازجویی‌ها به قتل همسرش با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.
برچسب ها: قتل همسرکشی
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۵:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
کل خراسان پر شده مهاجر غیر قانونی افغان . معلومه که آمار جنایت هم سر به فلک می‌کشه . هرویین دزدی تجاوز و ...
ناشناس
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
کی میدونه که اگر جای این زن بود چه کار میکرد؟ کسی را قضاوت نکنید چون صدها عامل دست به دست هم میدن تا از آدمها اینی بسازند که هستند شاید اگر این زن خانواده ای درست داشت ازدواجی درست میکرد و الان این هم رنجی نمی کشید و تحقیر نمی شد که فراموش کنه یه انسانه و نباید انسانی دیگه را به قتل برسونه
ناشناس
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
این زن قربانی است پدری دو پسرش را می کشد و میگوید معتاد بودند و قضیه تمام میشود ولی زنی قربانی میشود شیطان رجیم!
سعید مسلمان
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
تما م این مدت خبر های ناگوار از مشهد چاپ میشود ان هم هر روز درست است مهاجر پذیر شهر ایران از همه مردم منطقه خاورمیانه و پاکستان و افغانستان ووووو است اما اقای علم ال هدا که والی مشهد مقدس است در این مورد فکری کرده اند است از کارشاسان خبره بخواهند در این مورد گزارش تهیه کنند بقیه ایران را بلی خیال
ناشناس
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
در عجبم چرا روزنامه خراسان اسم زن رو منیژه و اسم مرد رو اردشیر نذاشته
ناشناس
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
دمت گرم .
ناشناس
۱۳:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
طفلک :( جدای از اعتیاد و خماری، از حرفاش معلومه مشکل روانی داره
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
چقدر اما اما داشت نور دو چشمانم!!!
ناشناس
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
امان از غول اعتیاد
غول بدبختی و تنگدستی
غول بی پناهی
و غول های دیگر
ناشناس
۱۲:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
من و همسر دومم معتاد بودیم، ولی روزگار خوبی نداشتیم.
یعنی بقیه معتادها زندگی خوبی دارندواعتیادباعث خوشبختی میشه!!!؟
ناشناس
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
چه کارمیتوانست بکند؟جایی که کاردبه استخوانش رسیده؟!.
امین میرزائی
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
سردبیر فهیم فرارو ! سلام .

ما که زعفرانمان را می فرستیم کشورهایِ دیگر بسته بندی کنند و به نامِ خودشان بفروشند ، چرا سناریوهای روزنامه خراسان را نمی فرستیم با آن سریالِ "فاطما گل" بسازند ؟!
مهشید
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
بعد اون همه چرت و پرت خداییش این کامنتت باحال بود
کوروش
۱۱:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
مهشید حالا من یه چیز بگم خداییش کامنتت خیلی باحال بود کلی خندیدم
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
البته شوهرم اسناد را خودش به من داد و گفت عزیزم! نور دو چشمانم این‌ها را با خودت ببر، چون می‌ترسم مرد تبعه خارجی که برایمان کریستال می‌آورد آن‌ها را بردارد!
ناشناس
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
این جزئ باگهای فیلمنامه ست. ناگهان شخصیت بدون دلیل منطقی تغییر خلق و خوی می دهد. بهتر است در بازنویسی بعدی لحاظ شود
ناشناس
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
چقدر این مشهد و کلا خراسان مجرم داره
ناشناس
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
باز مشهد باز ضعيفه باز حادثه باز قتل باز جنايت باز ازدواج سن كم
چخبره بابا جمع كنيد