صادق زیباکلام فعال سیاسی اصلاحطلب و مدرس دانشگاه در رابطه با آسیبهای روی کارآمدن دولت اصولگرا در ۱۴۰۰ و امکان تبدیل نمایندگان مجلس یازدهم به وکیلالدوله گفت: سالهاست عملاً بُعد نظارتی مجلس کمرنگتر شده و امروز که ما در خرداد ۹۹ هستیم، اساسا چیزی به نام بُعد نظارتی مجلس وجود ندارد. به این معنا که مجلس عملا برابر سیاستهای مهم اعم از اقتصادی، خارجی، هستهای هیچ کاره است؛ لذا بُعد نظارتی مجلس و پاسخگوطلب بودن مجلس سالهاست که از بین رفته است.
به گزارش برنا، این چهره اصلاحطلب با اشاره به تاثیرات نظارت استصوابی بر عملکرد مجلس افزود: در واقع نظارت استصوابی چیزی از مجلس به عنوان یک نهاد مستقل باقی نگذاشته است لذا فرقی نمیکند که بگوئیم روابط مجلس با دولت چگونه است، این قبیل مباحث که به نقش و جایگاه مجلس برمیگردد، عملا بلاموضوع شده است.
زیباکلام در خصوص حضور اکثریتی اصولگرایان در مجلس یازدهم تصریح کرد: مجلس یازدهم تحت نفوذ جریانات تندرو قرار گرفته است، سال دیگر این اتفاق برای قوه مجریه میافتد و تعداد قابل توجهی از مردم به خصوص اقشار و لایههای تحصیلکرده و شهرنشین در انتخابات شرکت نمیکنند، همچون انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال گذشته. در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده فقط طرفداران تندروها در انتخابات شرکت میکنند، بنابراین رئیس جمهور آینده هم یا احمدینژاد خواهد بود یا یک فردی مثل سعید جلیلی.
این مدرس دانشگاه در ادامه اظهار کرد: از یک جهت بد نیست چراکه در این شرایط همه قدرت از جمله قوه مجریه، مقننه و سایر قواها دست تندروها قرار میگیرد؛ بنابراین به نوعی یکپارچگی به وجود میآید و کمترین فایده آن این است که نمیتوانند میانهروها و اصلاحطلبان را مقصر مشکلات کشور بدانند چراکه همه قدرت از صدر تا ذیل آن، در دست اصولگرایان و جریان تندور است.
زیباکلام خاطرنشان کرد: از آن طرف چه جوبایدن باشد چه ترامپ، جریانات داخلی در انتخابات سال آینده به سمت نرمش قهرمانانه خواهند رفت، لذا نگرانی از اینکه دولت به دست اصولگرایان میافتد معنی ندارد کما اینکه مجلس هم دست این جریان افتاده است. در نتیجه از جایگاه نظارتی مجلس کاسته میشود و این یک مسئله بلاموضوع است، زیرا سالهاست مجلس به عنوان رکن سوم قدرت جایگاهی ندارد.
وامصیبتاکه زیباکلام باافکارغربی خودش٬استاددانشگاه هم هست وحتماخیلی از جوونارو شستشوی مغزی کرده
اقای روحانی اخرین سامورایی است
نمی خواستم از زبانِ طنز خارج شوم و خاطری را تلخ کنم . امّا گویا مجبورم . آنجه خواهید خواند متن نامه ای ست که در خرداد سال 88 به محمود احمدی نژاد نوشتم . این نامه در آن سال در رسانه های مختلفی منتشر شد . متن نامه را البته در آذر 92 به نشر مجدّد رساندند. این بار خبرگزاریهای جناحهایِ مختلف به قصد کوبیدن یکدیگر!!
متن نامه این است (بدونِ ویرایش نقل می کنم) :
جناب دکتر محمود احمدی نژاد،با سلام.
مناظره دیشب شما را که نشانه های بارزی از سندرُم شخصیت نوع F از خود به نمایش می گذاشتید دیدم و تآسّف خوردم.
مبتلایان به این سندرم ویژگی های دارند، که تحجّر فکری، خودمحوری، ندیدن خطاهای بزرگ خود و در مقابل بزرگ کردن خطای خُرد دیگران از آن جمله است. اگر چه شاید برای پاره ای دیگر از آشنایان به علوم رفتاری، سخنان و رفتار شما یادآور شهریار نیکولو ماکیاولی باشد که دروغگویی، شانتاژ تبلیغاتی، عوام فریبی، فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوری و به خصوص عدم اعتماد به دیگران، ویژگی بارز او بود.
دوستان نزدیک شما مرا به خوبی می شناسند، و اگر قصد پرونده سازی دارید بدانید که در نقد پدیده دوّم خرداد و اشتباهات فرهنگی، اقتصادی دوران بازسازی از شما و یارانتان خبره ترم. از مهدویّت و امثال آن هم برای من حقیر سخن نگویید که بسیار پیش از شما و یارانتان در این باب سخن گفته ام و کتاب و مقاله نوشته ام؛ و از قضا گفتمان شما درباره مهدویت کپی برداری ناقصی است از آنچه این نویسنده و یارانم گشاینده باب "علمی" آن در دو دهه گذشته بوده ایم. و واسف که شما با آمیختن این آموزه متعالی به خرافات و سطحی نگری، آنچه را کارشناسان فنّ رشته بودند تا حدود زیادی به باد دادید! هرچند مردم ما عاقل تر از آنند که "بابیّت" جدید را چراغ راه خود بسازند، و دکّان هر دکّانداری مجلس درس آنان باشد.
جناب آقای دکتر!
دو سه ماهی پس از سوّم تیر ۱۳۸۴، نسبت به آنچه اینک گرفتار آنیم هشدار دادم؛ امّا بر خلاف دوران موسوم به سازندگی و اصلاح طلبی که سخنان منتقدان شنیده می شد، پنبه نهاده شده در گوش شما را بمراتب ضخیم تر دیدم. و اینک کار به آنجا رسیده که گروه کثیری از منتقدان دوّم خرداد، کمر به حذف شما بسته اند.
به آنان حقّ می دهم. در دوران آقایان هاشمی و خاتمی "گفتمان" آزاد بود؛ امّا از قرار در دوران شما "کوفتمان"، جایگزین آن شده است! آن هم با ترور شخصیّت و پرونده سازی، آنچه حجم وسیعی از مسئولیت دولت شما را به خود اختصاص داده است. شاید به همین رو است که دو سه سالی است از نوشتن نقّادانه دست کشیدم و به همان کار ترجمه قرآن و فقه و حکمت و فلسفه ای که بدان اشتغال داشتم روی آوردم.
امّا اینک جای سکوت نیست.
سه سال پیش هشدار دادم که این راه به ناکجا آباد می انجامد. نوشتم که تفکّر هابزی و ماکیاولیستیِ "انسان گرگ انسان است"، در دو نسخه متفاوت به "توتالیتاریسم" و "لیبرتاریانیسم" ختم می شود که هر دو ذاتآ بشر را شریر می دانند و این شرارت را می ستایند. یعنی همچون "ماندویل" که چرخش بازار را مرهون کلاهبرداران و رهبر ایشان شیطان می دانست، از تربیت پذیری نسل آدمی غافل می مانند، و در یک نسخه به مجرم دانستن همه مردم و در نتیجه لزوم برقراری مهار بیرونی و اقتدارگرایی و استنطاق و بازجویی و سرکوب و افشاگری - حتّی نسبت به دانشجویان دانشگاه - حکم می دهند، و در نسخه دیگر و به بهانه شرارت غیر قابل کنترل و ذاتی بشر، مهار بیرونی را هم نفی کرده، از مجازات مجرمان هم دست می شویند.
به عبارتی غفلت از این حقیقت مهمّ که انسان ها ذاتآ هدایت پذیر و مجرمان و خطاکاران که حجّت بر آنان تمام شده مستحقّ مجازاتند، دو صورت کاملآ هم ریشه امّا ظاهرآ متفاوت از برخورد را نتیجه می دهد. ثمره نخست هر دو برخورد، نفی نبوّت و شریعت و تعلیم و تزکیه و اخلاق و تربیت، و انتقال مرجع تصمیم گیری از نبی بیرونی و درونی- یعنی دین و عقل- به هوا و هوس مردمان است. آنچه در نهایت به جامعه ای یله و رها و پیرو شهوت می انجامد، که یا به صورت پنهان و در قالب گروه های زیرزمینی به قانون گریزی تن می دهند، و یا آشکارا و با تجرّی به زیر پا گذاردن حدود و قانون رو می کنند. بنابراین ریایی که شما آموزگار آنید و تجرّی ای که ظاهرآ از آن می گریزید، دو شاخه گوناگون از شجر واحدند و هر شاخه ای که بر این درخت بروید، از تفکّر هابزی-شوپنهاوری "انسان گرگ انسان است" اشراب می شود.
این گرگ بودن را در سخنرانی ها و مناظرات شما به کرّات دیده ام، و رفتار امنیتی ای را که نسبت به معلّمان آموزش و پرورش مرتکب شدید می دانم. چه بسیار روزنامه ها و هفته نامه ها که در زمان شما بسته شد، و به تَبَعِ خاموشی صدای مخالفان، ما جماعت موافق نظام را نیز به کوبیدن مُهر سکوت بر لب وادار کرد.
چه خوب بود سخنرانی در مجامع بین المللی را از "جعفر بن ابی طالب علیه السّلام" می آموختید، نه از خوارج نهروان؛ هم آنها که علی و معاویه و عمروعاص را در یک کفه گذاردند، و ابو موسی اشعری معلوم الحال را همچون پاشنه آشیل شما-جناب اسفندیار رحیم مشّایی- بر کرسی قضاوت نشاندند. [...]
برادر ناسنجیده سخنم، احمدی نژاد!
دو سه روزی پیش از انتخاب شما به ریاست جمهوری دلسوزانه نوشتم: "امام به این نکته رسیده بود که رفاه و آزادی، دو واژه آمیبی هستند که می توانند به خدمت هر هدفی درآیند؛ هم اهداف بلند و انسانی و هم هدفهای سیاسی و نژادی. چنان که در دولت رایش ظاهرآ همه مرفّه بودند. وعده رایش همان نان و مسکن و آزادی بود؛ امّا به جستجوی چه هدفی؟! خوانندگان خود می دانند."
آنچه شما به مردم می دهید, عطایی است که روی دیگر آن کسب نفع شخصی و خاموشی گزینی سیاسی است. رفاه را می توان هم در جهت اهداف سیاسی به کار برد و هم به عنوان ابزاری برای ایجاد رقابت اجتماعی. تسهیلاتی را به توده عوام بخشیدن و چنان که رسم معهود ایده شماست در قبال آن بهایی سنگینتر ستاندن.
سخن را به قطعه شعری از امیری فیروز کوهی می بندم و برای خود و شما صبر و "متانت" و صداقت آرزو دارم.
آن "فضایل" که بگزیده بودیم
در شمار "رذایل" شد امروز
وان "رذایل" که بشنوده بودیم
پای تا سر "فضایل" شد امروز
من کجا وین همه سخت جانی؟
نیست زین مردم آب و گل من
نیستم مرد این زندگانی
اینک این عمر و این حاصل من
همه پرسشهای سانسور شده ام از اساتید محمود و غلامحسین و سعید به کنار . از این یکی نمی گذرم . لطفاً منتشرش کنید :
اگر در بهار سال آینده تشریف بیاورید ، مرحوم چاوز را با خودتان می آورید یا شش ماه باید بگذرد و در نیمکره جنوبی بهار شود تا چاوز را از قبر درآورید ؟!
با تشکّر/
مردم ایران را چه دیدی؟ یک وقت دل پرمیشود بر خلاف آنهایی (که دوست دارند اقلیت مردم درانتخابات شرکت کند وبه فرد مورد نظر خودشان برسند) یک کاری میکنندکه قابل پیش بینی نیست و تمام محاسبات را بهم میزنند.
اگر شما بیای و تمام مولفه های یک سیاستمدار یا حتی یک کنش گر معمولی سیاسی رو داشته باشی که به آزادی بیان و حقوق شهروندی، نظام آموزشی مدرن و البته بومی، سیستم بهداشت مدرن و هر چه که شما بگی قبول داشته باشه اما همون اولی رو نداشته باشه یعنی رویکرد غیرفعال در مواجهه با غرب نداشته باشه احتمالاً از دیدگاه زیباکلامی تندرو خواهید شد. این برداشت منه البته، امیدوارم غلط باشه.
اقشار و لایههای تحصیلکرده و شهرنشین در انتخابات شرکت نمیکنند.
عین نژادپرستی است. روستائیان مگر انسان نیستند. اتفاقا شهرنشینان چون روحیه تنبلی و رفاه طلبی دارند، برای رسیدن به ان از هر اقدام ضد انسانی منجمله رای دادن به کاندیداهای غیرانقلابی و لائیک خودداری نمی کنند.
مثلا شما فکر می کنی اگه ظریف یا خودت نامزد بشی خیلی توی انتخابات شرکت می کنند؟ پس هنوز نفهمیدی
با این مردمی که ما داریم اصلا بعید نیست
بعد وقتی مردم یه کاری رو بکنند بگیم " با این مردمی که ما داریم" . نشد دیگه، اومدی نسازی.