صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۴۱۶۶۴
زن ۳۵ ساله که مدعی بود در شبکه‌های مجازی اغفال شده، درباره این آشنایی شوم به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد توضیحاتی ارائه داد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
روزی که در شبکه‌های اجتماعی با «ارسلان» آشنا شدم و تحت تاثیر جملات محبت آمیزش قرار گرفتم، هیچ گاه فکر نمی‌کردم همین آشنایی، رسوایی عجیبی به بار آورد و من نه تنها آبرویم را از دست می‌دهم بلکه زندگی ام هم متلاشی خواهد شد چرا که ...

به گزارش خراسان، زن ۳۵ ساله که مدعی بود در شبکه‌های مجازی اغفال شده و اکنون فیلم‌های سیاه یک ارتباط مخفیانه، زندگی اش را به نابودی کشانده است، درباره این آشنایی شوم به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: ۱۸ ساله بودم که با «آروین» ازدواج کردم. او شاگرد یک فروشگاه لوازم پلاستیکی بود. وقتی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، آروین شغل‌های متفاوتی را در بازار کار تجربه کرد تا این که بالاخره با کمک اطرافیان فروشگاه پوشاکی راه اندازی کرد و اوضاع مالی ما بهتر شد.
 
اگرچه صاحب دو فرزند شده بودم، اما همواره با همسرم اختلاف داشتم. او همیشه درگیر گرفتاری‌های کاری و بدهی و طلبکاری هایش بود و توجهی به من و فرزندانم نداشت. به همین دلیل کمبود محبت را با همه وجودم حس می‌کردم و بیشتر اوقات با یکدیگر مشاجره داشتیم. این کمبود‌های عاطفی به جایی رسید که هر کدام از ما مشغول خودش شد ودیگری را فراموش کرد. در همین زمان بود که من وارد یکی از گروه‌های شبکه‌های اجتماعی شدم. در این گروه با جوانی به نام «ارسلان» ارتباط برقرار کردم.
 
او به عنوان مشاور پای درددل‌های من می‌نشست و با جملات و کلمات زیبایش به روح و روانم آرامش می‌داد. حرف‌های محبت آمیز او به گونه‌ای بود که مرا شیفته خودش کرد. دیگر به هر بهانه‌ای با او چت می‌کردم و مدت زیادی را در فضای مجازی با او می‌گذراندم تا این که از من خواست همدیگر را ملاقات کنیم. من هم که دوست داشتم این جوان را از نزدیک ببینم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و در یک رستوران به دیدارش رفتم. از آن روز به بعد مدام با هم در مکان‌های مختلف قرار می‌گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روز‌های اول این آشنایی فکر می‌کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است، اما کم کم دیدار‌های مخفیانه ما به مکان‌های خصوصی کشیده شد و از یک ارتباط عادی فراتر رفت تا جایی که ...

در همین حال «ارسلان» از همه لحظات این ارتباط هوس آلود فیلم و عکس‌های زننده تهیه می‌کرد. او می‌گفت: ساعاتی که در کنارم نیستی من با نگاه کردن به این تصاویر احساس خوشبختی می‌کنم! من هم که از شنیدن این حرف‌ها لذت می‌بردم، در برابر گرفتن تصاویر هیچ مقاومتی نمی‌کردم. «ارسلان» به تازگی ازدواج کرده بود، ولی ادعا داشت همسرش از منطقه پایین شهر است و با رفتار‌های عصر حجری اش نمی‌تواند خواسته‌های او را برآورده کند، به همین دلیل من هر کاری را برای برآورده کردن نیاز‌های او انجام می‌دادم تا از من راضی باشد.

خلاصه، روابط من و ارسلان ماه‌ها طول کشید و در این مدت من پولی را که همسرم با هزار زحمت و تلاش شبانه روزی به دست می‌آورد، به او می‌دادم تا بتواند جشن عروسی بگیرد و سرزنش‌های خانواده نامزدش را نشنود. آن قدر به او اعتماد داشتم که هر مدرک و سندی را چشم و گوش بسته امضا می‌کردم و اثر انگشت می‌زدم و به هیچ چیزی جز رضایت خاطر ارسلان نمی‌اندیشیدم تا این که کم کم وضعیت مالی ارسلان بهتر شد و به خرید و فروش گسترده تلفن همراه روی آورد. مدتی بعد تازه متوجه شدم که ارسلان علاوه بر من، با دختران و زنان زیادی ارتباط دارد و از همه آن‌ها به خاطر این دوستی خیابانی پول قرض می‌کند! پول‌هایی که هیچ وقت آن‌ها را باز نمی‌گرداند. در واقع، این ماجرا به شغل اصلی ارسلان تبدیل شده بود و زنان نادانی مانند من همه نیاز‌های شخصی او را برآورده می‌کردیم.

بالاخره روزی به خود آمدم و تصمیم گرفتم به خاطر فرزندانم که دیگر بزرگ شده اند، به این ارتباط شوم پایان بدهم، اما ارسلان وقتی ماجرا را فهمید به شدت برآشفت و تهدید کرد باید مبلغ ۷۰ میلیون تومان وجه سفته‌هایی را که امضا کرده ام به او بپردازم وگرنه عکس‌ها و فیلم‌ها را برای خانواده ام ارسال می‌کند.
 
وقتی به او گفتم نزد پلیس می‌روم، او هم بی شرمانه قطعه‌ای از یک فیلم بسیار زننده را که در منزلش گرفته بود، برای همسرم فرستاد و سپس آروین را تهدید کرد که ادامه این فیلم‌ها را در اینستاگرام می‌گذارد، مگر آن که مبالغ درخواستی او را بدهد. همسرم که از این ماجرا بسیار عصبانی شده بود، کتکم زد و موضوع را به خانواده ام اطلاع داد. حالا هم با این رسوایی عجیب حتی نمی‌توانم به چشمان فرزندانم نگاه کنم و...
شایان ذکر است، ماجرای تلخ این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی‌های کارشناسی قرار گرفت.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۹:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
مطمئنا اشتباه کرده ولی همسرش هم دخیل بر این اشتباه بوده وقتی طلاق عاطفی ایجاد میشه ثمرش میشه این. دوست عزیز جای کسی نیستی فریاد خوب بودن نزن.
سعید مسلمان
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
خاک عالم بر سرت کند که بی شرمی را فدای زندگی و خانواده را نابود کردی و بهتر بود به یک مددکار یا روانشاس مراجعه میکردی
ناشناس
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
این همه محبت را بجای ارسلان به همسرت ابراز میکردی ،بعد میگه همسرم به من توجه نداشت
خاک بر سرت کنند
ناشناس
۱۱:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
خسته نباشی , این داستان هم محصول همان تفکریست که داشتن دوست پسر را در بین زنان متاهل و شوهردار را تبلیغ میکند ...!
ناشناس
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
خوبه هم غلطی می کننداسمش روهم میذارن کمبودمحبت عدم توجه به من و...مردها میگن ازدواج سنتی من نمی خواستمش و...همه اینها ازبدی دینی وفراموش کردن مرگ است.
ناشناس
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
فقط بگم خاک بر سرت هوسباز . همیشه همینه وقتی لو میرید ننه من غریبم بازی در میارید چه مرد باشه و چه زن . و همینطور به شرف نداشته اون مرد که با یک زن متاهل رابطه برقرار کرد .
استاد دانشگاه
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
رابطه نامشروع زن و مرد متاهل اتشی زیر خاکستر که دامان بسیاری از خانواده ها را گرفته و دیر یا زود جامعه را میسوزاند