صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۷۶۶۸
رفت‌وآمد با قایق و شبی دو ساعت اتصال برق؛ اوضاعی‌ست که تحمل کردنش به این راحتی‌ها نیست؛ به این‌ها بیفزایید گِل و لای و زندگی در چادر را! این‌ها زندگیِ امروز مردم چم‌مهر است.
تاریخ انتشار: ۲۲:۴۰ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۸

رفت‌وآمد با قایق و شبی دو ساعت اتصال برق؛ اوضاعی‌ست که تحمل کردنش به این راحتی‌ها نیست؛ به این‌ها بیفزایید گِل و لای و زندگی در چادر را! این‌ها زندگیِ امروز مردم چم‌مهر است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پلدختر را به مقصد روستای سیل‌زده "چم‌مهر" ترک می‌کنیم؛ از پیچ و خم‌های جاده‌ها می‌گذریم و به ابتدای جاده روستایی می‌رسیم که در بلندای کوهستان قرار دارد؛ از دور روستا را نگاه می‌کنم؛ روستا زیر آوار سیل، کمر خم کرده و خاموش نشسته است؛ از پل ارتباطی روستا فقط چند پایه باقی مانده.

صحنه دلخراشی است؛ مردمِ خسته و گرمازده در دو سوی رودخانه، در صف انتظار جابه‌جایی با قایق هستند. مادری که فرزند بیمارش را می‌خواهد به بیمارستان برساند و پدری که جهت تهیه اقلام ضروری مورد نیاز خانواده‌اش آمده، همه و همه ماتم‌زده در انتظار تردد با قایق هستند.

من نیز در میان صف ایستاده‌ام که پیرمردی در حال واگویه کردن است؛ می‌گوید: نمی‌دانم به کی باید شکایت کنم؟ سیل چنان غافلگیرمان کرد که در آن شرایط بحرانی فقط توانستم فرزند معلولم را نجات داده و به تپه پشت روستا پناه ببرم. در حالی که با چفیه‌ای که دور سرش پیچانده، عرق صورتش را پاک می‌کند، ادامه می‌دهد: تمام زندگی‌ام نابود شده، آب از سقف خانه‌ام گذشت و دو هکتار زمین کشاورزی‌ام نابود شد.

نامش «رستم فرج‌زاده» است. او ادامه می‌دهد: یک روز قبل از سیل به ما هشدار جدی ندادند و فقط گفتند از تجمع در کنار رودخانه بپرهیزید. هنوز هم باورمان نمی‌شود که چنین سیلی در روستایمان جاری شد. روز سختی بود. هرگز این مصیبت را فراموش نخواهیم کرد.

آقای فرج‌زاده ادامه داد: ما خانواده شش نفره که روزگاری برای خودمان خانه و کشاورزی داشتیم هم‌اکنون به حال و روزی افتاده‌ایم که همگی در یک چادر کوچک زندگی می‌کنیم.

بگویند برای کشاورزان چه برنامه‌ای دارند!
آقا رستم نگران آینده است: رئیس‌جمهور در سفری که به روستای سیل‌زده ما داشت قول داد که به زودی مشکلات ما را پیگیری خواهند کرد؛ ولی کاش روشن بگویند که برای ما کشاورزان چه برنامه‌ای دارند. کمک‌های ناچیز بلاعوض و تسهیلات کم‌سود آن‌ها هیچ مشکلی از ما حل نمی‌کند و اگر کمک‌های ارتش و مردمی نبود حتی شاید تا الان زنده نبودیم.

هنوز صحبت‌های این مرد سیل‌زده به آخر نرسیده که قایق جهت جابه‌جایی مسافران سر می‌رسد. مسیر رودخانه را طی کرده و به روستا رسیدیم. سیل روستا را ویران کرده؛ بوی نم خانه‌ها و قالی‌ها ریه‌ها را اذیت می‌کند. تمام وسائل زندگی تخریب و هرکدام به گوشه‌ای پرت شده‌اند.
 
 
انگار نه انگار این فرش روزی زیر پای اهل این آبادی بوده و این اجاق گاز وسیله‌ای برای طبخ غذای مادری بوده برای فرزندانش که با شوق از مدرسه به خانه می‌آمدند. انگار سال‌های سال است که اینجا خالی از سکنه شده. تقریبا همه اهالی روستا در داخل کمپی که در تپه‌ای بالای روستا قرار دارد، مستقر شده‌اند و تعدادی جوان و نیرو‌های جهادی در حال انجام کار هستند. لودر‌ها و کمپرسی‌ها نیز در حال جابه‌جایی گل و لای و خاک از روستا هستند.

قدرت‌الله کلانتری یکی دیگر از سیل‌زدگان روستا می‌گوید: به ما در مورد سیل هشدار جدی ندادند و فقط گفتند رودخانه طغیان کرده. اگر هشدار جدی می‌دادند وسائل زندگی‌مان را جمع می‌کردیم و به مکان امنی می‌بردیم که اکنون به این حال و روز نیفتیم.

گفتند کنار رودخانه نروید؛ همین!
این شهروند سیل‌زده ادامه می‌دهد: به ما فقط گفتند رودخانه طغیان کرده، در کنار آن تجمع نکنید؛ همین.

کلانتری با غمی در نگاهش می‌گوید: من یک فرهنگی بازنشسته هستم؛ تمام زندگی‌ام نابود شده؛ چند فرزند بزرگ دارم؛ با این شرایط اقتصادی امروز چگونه می‌توانم دوباره زندگی را از نو بسازم؟

آقا قدرت این‌طور ادامه می‌دهد: زندگی ۵۰ ساله اهالی روستا در عرض چند ساعت زیر و رو شد. برای مردم کم‌بضاعت این روستا اولین اقدامی که دولت می‌تواند انجام دهد احداث پل ارتباطی است؛ چراکه رفت و آمد با قایق برایمان بسیار مشکل است؛ تاکنون چند بار اهالی روستا از داخل قایق به رودخانه پرت شده‌اند و اگر نیرو‌های امدادی نبودند، معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارشان است.
 
چند روز دیگر نیز این قایق‌ها را جمع کرده و می‌برند و تنها راه ارتباطی ما از میان کوه‌ها و یک جاده فرعی به سمت پلدختر است که متاسفانه کرایه‌های خودرو‌های مسافرکش سرسام‌آور است که امیدواریم حداقل این جاده را آسفالت کنند.

این فرهنگی بازنشسته ادامه می‌دهد: مسئولان هرچه زودتر به فکر ساختن خانه‌های مردم باشند. با توجه به گرمای اینجا، فردا پس‌فردا دیگر نمی‌شود داخل چادر زندگی کرد. آقای رئیس‌جمهور می‌گویند خانه‌هایتان را تمیز کنید و به آن‌ها بازگردید. چگونه در خانه‌ای که پر از گل و لای و مار و عقرب است بازگردیم و زندگی کنیم؟!
 

نیازمند پل موقت هستیم
سهیلا احمدی یکی دیگر از سیل‌زده‌های روستاست که می‌گوید: به ما قول دادند که تا دو هفته دیگر پل موقت برایمان خواهند ساخت، امیدواریم به قول‌شان عمل کنند.

وارد یکی از کوچه‌های روستا شدم. مرد جوانی جلوی خرابه‌های خانه‌اش، مشغول تمیز کردن وسائل زندگی‌اش است. هر چه نگاه کردم چیزی از وسائل زندگی سالم نمانده بود.. سری به نشانه ناراحتی تکان داد و گفت: حال و روز زندگی‌مان همین است که می‌بینید. نزدیک خانه‌شان که می‌روی، از داخل تا نصف دیوار‌ها در گل و لای مدفون است.
 
می‌گوید: باید از اینجا مهاجرت کنیم و به منطقه دیگری برویم. جوشکارم و در شهر‌های مختلف ایران کار کرده‌ام. این خانه را با هزار زحمت برای پدر و مادر پیرم ساختم که الان دیگر قابل سکونت نیست و آب تا ارتفاع یک متر از روی سقف آن نیز گذشته است. چرا نگفتند آب سد‌ها را باز کرده‌اند؟ روز سیل فقط جوان‌ها توانستند جان بچه‌ها و افراد مسن را نجات بدهند.

خانم احمدی به روز حادثه بازمی‌گردد: روز حادثه همه اهالی روستا به بالای تپه فرار کردیم. هوا خیلی سرد و بارانی بود و از سرما می‌لرزیدیم. بعد از گذشت ۲۴ ساعت یک بالگرد آمد و فقط دو باکس آب معدنی برایمان پایین انداخت؛ در آن روز یکی از اهالی روستا بالای پشت بام خانه‌اش گیر افتاده بود، خیلی نگران بودیم. بالگرد از ایلام آمد و نجاتش داد. زمانی که او را نجات دادند آنقدر خوشحال بودیم که از سر شادی هورا کشیدیم و انگار نه انگار که زندگی‌مان را سیل برده. بعد از ۴۸ ساعت گرسنگی و تشنگی به ما امدادرسانی شد. اول اهالی روستای بالاده چم‌مهر به ما امدادرسانی کردند و بعد کمک‌های ارتش سپاه و مردم جانمان را نجات داد.

پول وام برای «تیرآهن» هم کافی نیست!
سهیلا خانم به دشواری‌های آینده اشاره می‌کند: با شرایط تورم و گرانی امروز چگونه می‌توانیم با وام‌هایی که می‌دهند خانه بسازیم؟ با این پول حتی نمی‌شود تیرآهن تهیه کرد؛ ۹۰درصد اهالی روستا با هم مشورت کردیم و تصمیم داریم تسهیلات را قبول نکرده و نگیریم و خودمان با کارگری و زحمت، اتاقی ساخته و در آن زندگی کنیم.

او به صحبت‌های برخی مسئولانی که سری به روستا زده‌اند، اشاره می‌کند و اینکه برخی از آن‌ها در بازدید از روستای ما گفتند "وقتی ایزوگام روی پشت بام خانه‌ها را دیدیم خوشحال شدیم؛ مردم خانه‌هایشان را تمیز کرده و به آن‌ها بازگردند"، اما موضوع اینجاست که شما از بالا به پایین نگاه می‌کنید.
 
شما پشت بام ما را دیده‌اید که البته یک متر گل و لای روی آن‌ها بود.‌ای کاش به روستا آمده و سری به داخل خانه‌ها می‌زدید و می‌دیدید که داخل خانه‌ها تا سقف در گل و لای مدفون شده؛ آیا آنوقت هم چنین نظری می‌دادید؟

منصور میراحمدی دهیار روستای چم‌مهر است؛ به سراغش می‌رویم. او درباره آخرین وضعیت این روستا می‌گوید: خانه‌ها در اینجا تخریب شده؛ از طریق تجهیزات مکانیکی مانند لودر و کمپرسی در حال لایروبی و خاکبرداری هستند؛ از زندگی اهالی روستا هیچ چیزی باقی نمانده و تمام زندگی‌شان در زیر گل و لای باقی مانده است.

دهیار روستای چم‌مهر در ادامه می‌افزاید: جمعیت ۱۵۰۰ نفری این روستا آواره شده و در اسکان‌های اضطراری زندگی می‌کنند و قرار است بنیاد مسکن اصفهان به عنوان استان معین ساخت و ساز‌های این روستا را تحویل بگیرد؛ البته فعلا در حد وعده و وعید است و هیچ کاری عملی نشده است.
 
قرار بر این است که در منطقه «چول» که مابین شهرستان پلدختر و روستای چم‌مهر قرار دارد زمینی در نظر گرفته شود. تقریبا اکثریت اهالی روستا نیز با این تصمیم موافقند چراکه روستا به عنوان حریم رودخانه اعلام شده و استاندار لرستان اعلام کرده که ممکن است تا چند سال آینده وضعیت سیل در این منطقه به همین صورت باشد.

میراحمدی به نیاز‌های ضروری این منطقه و احداث پل اضطراری هم اشاره کرده و می‌گوید: در کمترین زمان ممکن مسئولان باید برای این روستا پل اضطراری احداث کنند.

مصیبت بعد از رفتن امدادی‌ها شروع می‌شود!
دهیار روستای چم‌مهر اینطور ادامه می‌دهد: مصیبت مردم سیل‌زده تازه شروع شده است. بعد از رفتن نیرو‌های ارتش و سپاه، جهادی و خبرنگاران و همچنین قطع شدن کمک‌های مردمی تازه مشکلات ما دوچندان خواهد شد. این روستا با قطع شدن پل، راه دسترسی به هیچ کجا را ندارد. در جاده فرعی که این روستا به شهرستان پلدختر دارد کرایه‌ماشین‌ها سرسام‌آور است؛ برای هر رفت و برگشت ۲۰۰ هزار تومان می‌گیرند.

آقای میراحمدی می‌افزاید: مردم سیل‌زده چم‌مهر دست هر فردی در هر کجای جغرافیای ایران است را می‌بوسند چراکه این مردم در کنارمان بوده و کمک‌مان کرد‌ه‌اند، ولی کمک‌های دولتی تاکنون به ما نرسیده است و اگر ارتش نبود معلوم نبود چه بلایی بر سر ما می‌آمد؛ هوانیروز در هفته اول با هلی‌کوپتر به ما امدادرسانی کرد و هم اکنون نیز سپاه و نیرو‌های جهادی در منطقه حضور دارند و امدادرسانی می‌کنند.

میراحمدی با ناراحتی ادامه می‌دهد: تا دو سال آینده ساختن خانه‌های این منطقه را بعید می‌دانم. اهالی این روستا به این زودی صاحب خانه نخواهند شد؛ دولت باید به فکر کانکس برای این افراد باشد چراکه زندگی در چادر با توجه به گرمای زودرس در این منطقه امکان‌پذیر نیست و کمبود وسایل بهداشتی و سرویس بهداشتی و حمام بیماری‌های مختلفی شیوع پیدا خواهد کرد. البته در کانکس هم با این گرما نمی‌شود زندگی کرد، ولی بازهم بهتر از چادر است.

«برق» فقط شبی دو ساعت!
او ادامه می‌دهد: درصد کمی از اهالی که توان مالی بهتری دارند می‌توانند مهاجرت کنند و به شهر بروند، ولی آن‌هایی که وضعیت مالی خوبی ندارند باید با این شرایط سخت کنار آمده و مانند صد‌ها سال پیش بدون امکانات زندگی کنند. چراکه اینجا امکانات رفاهی صفر است و برق فقط شبی دو ساعت وصل می‌شود. برای کشیدن برق به چادر‌ها نیاز به ۳۰۰ متر کابل داریم. امیدواریم مسئولان این مقدار کابل را در اختیار ما قرار دهند تا بتوانیم برق را در این منطقه وصل کنیم.

رفت‌وآمد با قایق و شبی دوساعت اتصال برق؛ اوضاعی‌ست که تحمل کردنش به این راحتی‌ها نیست؛ به این‌ها بیفزایید گل و لای و زندگی در چادر را! تمام اینها، عذابِ مردم چم‌مهر است.
ارسال نظرات