سيوهشتمين سالگرد درگذشت آيتالله سيدمحمود طالقاني روز پنجشنبه هفته گذشته در کانون توحيد برگزار شد. در اين مراسم که با عنوان به ياد پدر برگزار شد، حجتالاسلام داود فيرحي و هاشم آقاجري و محمدمهدي جعفري به سخنراني پرداختند.
در اين همايش محمدرضا عارف، محمود صادقي، محمد ملکي، غلامعباس توسلي، احمد زيدآبادي و جمعي از ياران و دوستداران او حضور پيدا کرده بودند.
فيرحي: امالمسائل طالقاني استبداد است
حجتالاسلام داوود فيرحي در اين برنامه گفت: آيتالله طالقاني شخصيتي ميانه در دين و سياست و سنت و تجدد است. او ازجمله متفکران بزرگ اين حوزه است. يکي از آثار مهم او حاشيهاي است که بر اثر آيتالله ناييني زده و اثر ديگر او کتاب مهم پرتوي از قرآن که در حبس نوشته شده است.
فيرحي تأکيد کرد: کتاب مرحوم ناييني در سال ۱۲۸۶ نوشته شده و مقدمه آيتالله طالقاني مربوط به سال ۱۳۳۴ است؛ يعني فاصلهاي بيش از نيمقرن داشتهاند. اين کتاب اهميتي دارد و نظر آيتالله طالقاني بسيار بسيار مهم است. مسئله اين است؛ گفته ميشود جامعه ما حدود ۱۱۰ سال در مرحله گذار توقف کرده است؛ يعني جامعه آن گذار مطلوب را تجربه نکرده است.
اين استاد دانشگاه با بيان اينکه شايد مهمترين مسئله جامعه ما يکي عقبماندگي جامعه و يکي مسئله استعمار، دين، تجدد، آزادي و دموکراسي است، گفت: همين مسائل هم در صدر مشروطه بود، هم بعد از کودتاي پهلوي دوم. مرحوم طالقاني به اين مسائل فکر ميکرد؛ چون اين مسائل هنوز هم هستند؛ پس مسئله طالقاني مسئله ماست و مسئله ما، مسئله طالقاني. در مجموعه آثار طالقاني به نظر ميرسد مسئله اصلي نواستبداد است. طالقاني با معضل استبداد روبهرو است. اين مسئله اصلي او بوده است. او هم به مسائل ملي و هم به مسائل قومي و هم به مسائل جهاني از زاويه دين نگاه ميکرد. همه ما ميدانيم مسئله ما با طالقاني يکي است؛ اما آيا راهحلها تغييري کرده يا همه داريم سعي ميکنیم از اين گردونه خلاصي يابيم.
فيرحي افزود: مرحوم طالقاني وقتي صحبت ميکند يک امالمسائل دارد و آن همين مسئله استبداد است. پيچيدگي جامعه ما عجيب است. جريانهاي چپ مسائلي را مطرح کردند. شايد بهتر باشد همانطور که طالقاني به مشروطه برگشت تا از ايده نومشروطه صحبت کند، ما هم همين کار را کنيم.
فيرحي تأکيد کرد: اساسا مرحوم طالقاني مثل بقيه متفکران نظريه استبداد در جهان اسلام معتقد است بايد ماهيت استبداد را شناساند. چيستي استبداد مهم است تا کيستي مستبد. کيستي مستبد اهميت ندارد. اگر استبداد باشد، مستبد هم هست. بزرگان ريشه آن را در جهل ميدانستند و راهحل اين مسئله جريان آزاد اطلاعات بود.
فيرحي تأکيد کرد: بهترين مقابله با مستبد مقاومت صلحآميز است؛ چون استبداد شبيه به تيغ است که اگر شما شديد به آن برخوريد، بيشتر ميبُرد. مرحوم طالقاني متوجه بود که با استبداد نبايد با خشونت مواجه شد.
او گفت: ما بارقههاي فکر آيتالله طالقاني را در سه جا داريم؛ يکي در شرح تنبيه است در ادبيات مرحوم ناييني. ناييني در اين قسمت خطشکن است. متفکران شيعه شورا را در مقابل امامت قرار ميدادند و به طور بنيادي نفي ميکردند؛ حتي ميگفتند اولين شورا سقيفه بود. دومين نکته اينکه ميگفتند شورا براي تقويت تصميم حاکم است و الزامآور نيست. مرحوم ناييني در هر دو اينها خطشکني کرد. يکي اينکه شورا مثل نماز واجب است و نبايد ملتزم به نتيجه بود. معني آن اين است که اگر در جنگ احد نتيجه شورا شکست در جنگ باشد، باز هم درست است.
فيرحي دومين مسئلهاي را که آيتالله طالقاني توسعه داده، ايده ناييني در امر شورا خواند و گفت: ناييني گفت حتي امام معصوم هم در امر سياسي ملزم به شوراست. اين معناي شاورهم فيالامر است. خدا به پيامبر ميگويد پيامبر خدا الزاما بايد با مردم مشورت کني و اين در حوزه امر سياسي است. پيامبر ملزم به اطاعت از شورا بود. طالقاني اين را از ناييني گرفت و در تفسير شورا گفت اصلا شورا به اين خاطر عقب مانده که اجرا نشده است و اين حرف مهمي بود. او ميگفت اگر کسي نماز نخواند، حمد و سورهاش هم اشتباه ميشود. آنقدر بايد مشورت کنيم تا مکانيسم آن درست شود.
او تأکيد کرد: مرحوم طالقاني افزودهاي داشت و آن نزديککردن شورا به دموکراسي بود؛ يعني شورا را از حوزه خواص خارج ميکرد و به همه شهروندان توسعه ميداد.
آقاجري: جمهوري مدنظر طالقاني، شورايي است
هاشم آقاجري هم در اين نشست، گفت: امروز جاي خالي آيتالله طالقاني بيش از گذشته احساس ميشود. طالقاني روحاني مورد نياز امروز ماست. طالقاني نماد روحانيای است که نه دولتزده است و نه عوامگرا. طالقاني نماد وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بود. توحيد او اصل بر تشابه و همگونسازي نبود که همه گروهها مانند او فکر کنند و اگر فکر نکنند، حذف شوند.
اين فعال سياسي اصلاحطلب با بيان اينکه امروز ياد گرفتهايم که اختلافات و تفاوتها را بپذيريم، گفت: دوقطبي من و ديگري از سوي طالقاني رنگ باخت و او اين فاصله را پر کرد. طالقاني نشان داد که ميتوان هم مدرن بود و هم سنتها را پاس داشت. هم دموکرات بود و هم سوسياليست.
آقاجري با بيان اينکه هيچ کسي به اندازه طالقاني مليگرا و ايراندوست نبود، عنوان کرد: او در عين ايراندوستي انترناسيوليست هم بود.
او با بيان اينکه طالقاني در طول عمرش فرايندي تکاملي را طي کرد، يادآور شد: طالقاني يک چهره ايستا نبود. او را بايد در سه لحظه تاريخي ديد که عبارتاند از تولد تا سال ۴۰، از سال ۴۰ تا پيروزي انقلاب اسلامي و دوران پس از انقلاب اسلامي. در همه مراحل طالقاني هميشه در صحنه است.
اين استاد دانشگاه تأکيد کرد: او در دهههاي ۲۰ و ۳۰ از معدود روحانيوني است که از مصدق حمايت ميکند و با کودتا مقابله ميکند. او تا سال ۴۰ در گفتمان احياي مشروطيت قرار دارد و به همين خاطر کتاب علامه ناييني را با مقدمه و شرح جديدي چاپ ميکند.
آقاجري با تشريح آراي علامه ناييني و ارتباط آن با آيتالله طالقاني، عنوان کرد: مرحله دوم زندگي طالقاني، از دهه ۴۰ است. مرگ آيتالله بروجردي و قيام ۱۵ خرداد سال ۴۲ و بسط خفقان سياسي در اين مسئله مؤثر است. طالقاني در سال ۴۱، مقالهاي درباره فتواي شورايي مينويسد که نشان از دموکراتيزهشدن نگاه ديني اوست.
او اضافه کرد: مشروطهخواهان تصور ميکردند سلطنت را ميتوان کنترل و محدود کرد و مانند بريتانيا عمل کرد، اما تجربه تاريخي به طالقاني نشان داد فرم و محتوا کاملا با يکديگر در ارتباط هستند. نميتوان از ساختار فساد، آدم سالم انتظار داشت. طالقاني دريافت دموکراسي، شورا، آزادي و عدالت و... در چارچوب ساختار سلطنتي قابل تحقق نيست.
اين فعال سياسي اصلاحطلب با بيان اينکه طالقاني در جريان تجربه از دموکراسي شورايي به جمهوري شورايي گذار کرد، گفت: طالقاني در تجربه همه ۴۰ و ۵۰ به جمهوريخواهي رسيد. جمهوري مدنظر طالقاني شورايي است.
محمدمهدي جعفري هم در اين همايش، با اشاره به زمانه فعاليتهاي آيتالله طالقاني، گفت: در زماني که تلاش ميشد پيام قرآن را با تحريف پشتيبان زر و زور و تزوير نشان دهند.آيتالله طالقاني قرآن را به صحنه آورد و پيامهاي آن را به گوش حقطلبان ميرساند و پيامهاي آن را از پستوهاي منجمد و متحجر با شيوههاي نو و هميشهتازه به قلب و انديشه ديگران بازتاب ميداد.
او افزود: اين آيين را برگزار ميکنيم تا پيامهاي رهاييساز آيتالله طالقاني از پشت کوه تحريف و سکوت به گوش حقطلبان برسد.