صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۱۶۱۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۲ - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶
بامداد لاجوردی؛ حسن روحانی و ابراهیم رئیسی، دو چهره اصلی انتخابات پیش‌رو هستند. روحانی را بسیاری نماینده اجرایی شدن سیاست‌های سرمایه‌داری می‌دانند. من بررسی صحت این ادعا را به بعد از انتخابات موکول می‌کنم اما در این یادداشت با پذیرفتن این ادعا -به طور موقت و با اغماض- او را با ابراهیم رئیسی مقایسه کرده که من به دلایل متعددی وی و حامی او، یعنی باقر قالیباف را نماینده اجرایی کردن سیاست‌های پوپولیستی می‌دانم و به همین دلیل انتخابات پیش‌رو را بدین شکل صورت‌بندی می‌کنم که: اگر بنا باشد یک پوپولیست یا یک دولت سرمایه‌داری بر من حکومت کند، کدامیک را انتخاب خواهم کرد:
 
1. من در این یادداشت با اغماض، دولت حسن روحانی را نماینده سرمایه‌داری در ایران می‌دانم؛ چرا که معتقدم از اساس دولت روحانی با شاخص‌های یک دولت سرمایه‌داری فاصله بسیار زیادی دارد و توضیحات این بحث را به زمان دیگری موکول می‌کنم. اما رئیسی و حامی اول او، باقر قالیباف رفتارهای پوپولیستی دارند. رئیسی امروز دیدگاه‌های ارزشی‌اش نسبت به موسیقی، زنان و سینما و... را پنهان می‌کند و در مقابل بر روی یارانه و کمک به فقرا تاکید دارد اما هنوز نگفته است منابع افزایش یارانه‌ها از کجا تامین خواهد شد. او تنها به دنبال جلب رای است.
 
2.  دولتی با مشی پوپولیستی به اجرای سیاست‌های فوری و اورژانسی گرایش دارد و برای استمرار جذب توده‌ها، منابع زیست محیطی، ملی و بین نسلی را به نفع تداوم جلب آراء توده‌ها به تاراج می‌گذارد مانند ایده استخراج هرچه بیشتر نفت برای پرداخت هرچه بیشتر یارانه نقدی که این روزها از زبان نامزدها جاری می‌شود.
 
به نظرم به همین دلیل چنین دولت‌هایی کمتر به رعایت مسائل زیست محیطی گرایش دارند و مثلا حاضرند برای جلب رای مردم یک شهر، سدی را بر روی رودی تاسیس کنند، بدون آنکه نسبت به عواقب آن مسئولیت‌پذیر باشند.
 
 در مقابل دولت‌هایی سرمایه‌داری، بیشتر خود را به رعایت مسائل زیست محیطی ملزم می‌دانند؛ البته این نه به دلیل موضع اخلاقی بلکه به دلیل منطق درونی عقلانیت حاکم بر نظام سرمایه‌داری این اتفاق می‌افتد؛ چرا که امروزه عقلانیت بازار این را پذیرفته است که عدم رعایت مسائل زیست محیطی، امنیت سرمایه‌گذاری بلند مدت سرمایه‌گذاران را تهدید می‌کند.
 
لذا در بدبینانه‌ترین حالت، هر دو طرف(پوپولیست‌ها و سرمایه‌داران)، به دلایل کاملا منفعت‌طلبانه، نگرش متفاوتی به منابع زیست محیطی دارند با این تفاوت که یکی به نفع مردم و دیگری یک تهدید برای زندگی مردم است؛ به همین دلیل من دولت سرمایه‌داری را انتخاب می‌کنم.
 
3.  دولت پوپولیستی برای نهادهای مدنی اعتباری قائل نیست و آنها را رقیب خود می‌داند. به همین دلیل تمایلی برای تقویت و بازگشایی آنها ندارد. نمونه دم دستی آن، دولت احمدی‌نژاد است. در دولت احمدی‌نژاد همه نهادهای صنفی یقه سفید و تشکل‌ها و سندیکاهای یقه آبی‌ با محدودیت و حتی تعطیلی روبرو شدند اما دولت‌های سرمایه‌داری – در بدبینانه‌ترین حالت- نهادهای مدنی ضعیف را نگه می‌دارد و تمایلی به تعطیلی آنها ندارد. دولت سرمایه‌داری برای مهندسی اجتماعی -در نگاهی بدبینانه- به نهادهای مدنی ضعیف نیاز دارد اما نکته مهم اینجاست که نهادهای مدنی همواره یک هوشمندی و عقلانیت درونی دارند و الزاما از قواعدی که دولت برایشان تعیین می‌کند، تبعیت نمی‌کنند، بلکه بعضا قواعد میدان سیاست را به نفع خود تغییر می‌دهند.
 
4.  دولت‌های سرمایه‌داری امکان تغییر و انتقال به اشکال دیگری از دولت‌ را دارند؛ مانند آنچه در انتخابات‌های فرانسه و آلمان مشاهده شد که در برهه‌هایی سیاست‌ها از راست اقتصادی به چپ و دولت رفاهی تغییر ‌کرد؛ اما تغییر در دولت‌های پوپولیستی با اشکالی از خشونت، آشوب و بی‌نظمی همراه است مانند اردوغان که برای تداوم خود دست به تغییر اساسی قانون اساسی زد و پیش از آن نیز کشورش با کودتایی نافرجام روبرو شد. به همین دلیل می‌توان گفت، شانس ایجاد تغییر برای فعالان اجتماعی و سیاسی در دولت‌ سرمایه‌داری در مقایسه با دولت پوپولیستی بسیار بیشتر است.
 
5.  دولت پوپولیستی از شکاف‌های اجتماعی بیرون می‌آید و خود دوباره شکاف‌ها را عمیق و باز تولید می‌کند و دوباره منجر به ظهور یک دولت پوپولیستی دیگر می‌گردد. این در حالیست که دولت‌های سرمایه‌داری اندکی فرصت با توانمندشدن نیروهای اجتماعی می‌دهند. مانند اتفاقی که در دولت خاتمی افتاد و نیروهای اجتماعی فرصت خودنمایی پیدا کردند اما نهادهای مدنی اقشار فرودست در دولت احمدی‌نژاد به دلیل جدی و عمیق شدن شکاف‌های اجتماعی ناتوان شدند و از بین رفتند. مشابه این تجربه باردیگر برای ایران رخ داد؛ احمدی‌نژاد با سیاست پرداخت نقدی یارانه‌ها و سیاست‌های غلط توسعه‌ای، سفره‌های مردم را کوچک کرد و شکاف اجتماعی را عمیق کرد و حالا امروز دوباره نامزدهای انتخاباتی از شکاف‌های سربرآورده جامعه، می‌خواهند ایده پرداخت نقدی یارانه‌ها را به کرسی بنشانند.
 
در نمونه ایرانی دولت‌های پوپولیستی، آنها به دنبال اقتصاد صدقه‌ای هستند تا بتوانند همواره رابطه از بالا و هدایتگری خود را با اقشار تهیدست حفظ کنند؛ مانند رویکردی که ابراهیم رئیسی نسبت به فقرا دارد؛ به آنها کمک می‌کند ولی با آنها عکس یادگاری می‌گیرد تا به دیگر فقرا هم این امید را بدهد که روزی سراغ آنها هم خواهد آمد و آنها می‌توانند چشم انتظار باشند.
 
6.  بحران‌های اجتماعی -در نگاهی بدبینانه- برای دولتی سرمایه‌داری تهدید محسوب می‌شود و امنیت سرمایه‌گذاران را به خطر می‌اندازد اما در دولتی پوپولیستی یک بحران اجتماعی می‌تواند منجر به بقاء پوپولیسم شود. دولت سرمایه‌دار به دنبال همگرایی است  و پوپولیسم واگرایی مردم را پیگیری می‌کند.
 
7.  دولت پوپولیستی یک هرج و مرج و آشفته بازار است. از قاعده خاصی تبعیت نمی‌کند. هر روز چهره عوض می‌کند، پایگاه اجتماعی خاصی ندارد و تعلق هنجاری منحصر بفردی هم ندارد. -مانند نامزدی که حرف‌های میرحسین موسوی را تکرار می‌کند اما در همان زمان ادای احمدی‌نژاد را در می‌آورد- اما، هرچه باشد، دولت سرمایه‌داری تابع یک نظام ارزشی و هنجاری است. رفتارهایش قواعدی از جنس سرمایه‌داری دارد. به همین خاطر برای فعالان اجتماعی این امر ممکن است که قواعد چنین دولتی را شناسایی کنند و نظم آن را آگاهانه برهم بزنند. مانند اعتصاب‌های کارگری در فرانسه و آلمان.
 
نمونه دیگر آن دولت احمدی‌نژاد است که روزی گوی سبقت را از لیبرال‌ترین لیبرال‌های داخل کشور می‌رباید و دستور ورود زنان به ورزشگاه را می‌دهد، برای روسای جمهوری آمریکا نامه می‌نویسد و خود را در مقابل بخش سنتی جامعه قرار می‌دهد. اما در برهه‌ای دیگر به استبدادی‌ترین شکل جامعه را مدیریت می‌کند و برای ورود زنان به دانشگاه سهمیه منفی می‌گذارد و در گفتگوهای دیپلماتیک هولوکاست را انکار می‌کند. به نظر می‌رسد چنین دولت‌هایی هر جا نیاز باشد شدیدتر از نئولیبرال‌ها، نئولیبرال می‌شوند و هر کجا نیاز شود، شدید تر از حکومت‌های استبدادی، بسته و انتقاد ناپذیر می‌شوند.
 
8.  دولت پوپولیستی به دنبال ایجاد و تقویت شکاف‌های اجتماعی است و از این موضوع سود می‌برد. چنین دولتی مردم را در برابر مردم قرار می‌دهد ( مانند ایده 96درصد در برابر 4درصد). چنین اعدادی که ساختگی و بی‌پشتوانه و به دنبال تهییج افکار عمومی هستند تا یک اصلاح نظام توزیع مزایای اجتماعی. اما فعالان سیاسی و مدنی به دنبال تقویت مطالبه‌گری مردم از دولت یا توانمند کردن آنها در مقابله با دولت‌شان هستند و چندان مایل به از بین بردن سرمایه‌های اجتماعی و ایجاد شکاف اجتماعی نیستند. به همین  دلیل در زمانه ما، انتخاب دولت سرمایه‌داری عقلانی خواهد بود و باید به دولت پوپولیستی «نه» گفت.

ارسال نظرات