خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) نوشت:
دانشگاه اسلامی ریشه در تاریخ معاصر ایران دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی برای بازسازی دانشگاه در تراز انقلاب اسلامی بود.
انقلاب اسلامی با انقلاب فرهنگی تکمیل شد؛ فرایند انقلاب فرهنگی دو سال و نیم به طول کشید و نهاد ستاد انقلاب فرهنگی که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد از دل آن به وجود آمد. بعدها اسلامیسازی علوم انسانی و دانشگاه در دستور کار این شورا قرار گرفت، اما این فرایند چه پیشینه و تباری داشته است. دانشگاه تراز انقلاب اسلامی محصول تاریخ معاصر ایران است. نگاهی به بستر نظری نهاد دانشگاه به ایران نشاندهنده ریشههای فکری این مسئله در رویارویی سنت و تجدد و آغازهای دوران جدید ایران است.
انقلاب اسلامی دوران جدیدی در ایران را شکل داد، اما الگوی اسلامیسازی دانشگاه و بعدها علم در ایران، منحصر در جهانبینی اسلامی نبود. بسیاری فکر میکردند میتوان جهان جدیدی را ساخت. انقلاب مبتنی بر تفکر انقلابی و علیه نظم موجود، به دنبال تخریب آن بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه اسلامیسازی دانشگاه فراهم شد؛ تاریخ ایران مانند بستری، تبار انقلاب اسلامی است. نهاد دانشگاه در ایران جایگاه بسیاری بود، برخی که دل در غرب داشتند و برخی که نگاه به شرق دوخته بودند، اما دانشگاه میراث کسانی شد که معتقد به شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بودند.
دانشگاه تراز انقلاب اسلامی، بر اساس تصویری که امام خمینی(ره) و رهبرمعظم انقلاب ترسیم کردهاند، علاوه بر آنکه باید کشور را به پیش برد، راهکاری برای انسانسازی و تداوم انقلاب اسلامی است؛ دانشگاه تراز انقلاب اسلامی با پیشینه نظری جدید که مبتنی بر میراث اسلامی بود به وجود آمد، نهادهای جدیدی در دانشگاه تاسیس شدند و دستاوردهای دانشگاه و نهادهای دانشگاهی افزون گشت. جهاد دانشگاهی یکی از نمونههای مبارک این نهادهای تراز انقلاب اسلامی و مبین پیوند میان فرهنگ اسلامی و جامعه است. هرچند ارزیابی دقیق و علمی دانشگاه تراز اسلامی دغدغه اصلی یادداشت حاضر نیست، اما تبارشناسی دانشگاه تراز انقلاب دغدغه اصلی آن خواهد بود.
بستر نظری نهاد دانشگاه در ایران
ایران پس از ورود به دوران تجدد به دنبال نهاد علم رفت. امیرکبیر با اعزام برخی از ایرانیان به خارج از کشور و ممالک فرنگ به دنبال اخذ دانش به ایران بود و نهاد دارالفنون به همین منظور تاسیس شد. اگر میرزاتقیخان و عباس میرزا به غریزه و فراست ضرورت اعزام ایرانیان به خار ج را یافته بودند، اخذ دانش و اهمیت آن مورد تاکید در آثار روشنفکران بود. فراستخواه معتقد است که «علمگرایی در ایران مجبور بود مراحل اولیه تکوین خود را در قرن نوزده در میان آتش و خون و کشمکش و تکفیر و تشنج و ناامنی و نابهسامانی و هرج و مرج و انواع واگرایی سیاسی طی کند».
موج اول روشنفکران معتقدند بودند که ایران باید پیشرفت کند و این مسئله نیازمند تقویت علم و توجه به غرب است. برای مثال ملکم معتقد بود: ترقی ایران علاوه بر این یک مانع خانگی هم دارد... خلق ایران به واسطه حدت مشاعر طبیعی خود، عقل ساده و انفرادی خود را با قدرت لعوم مجتمعه دنیا متشبه کردند و اغلب وزرای ما به گرفتاری این خبط موروثی، عقل شخصی خود را واقعا مستغنی از علوم کسبی میدانند و به این سهو دایمی خود میخواهند اعظم مسائل دولت داری را فقط به عقل بیعلم حل نمایند». بر اساس یک تقسیمبندی نسل دوم روشنفکران در آغاز دوران پهلوی بیشتر دائر مدار غرب بودند، اما روشنفکران نسل سوم سازهای غربستیزی را آرام آرام کوک کردند. البته میتوان از تبار سیدجمالالدین اسدآبادی به عنوان نیای بزرگ اندیشه اسلامی جدید یاد کرد.
ارسال دانشجو به خارج از کشور، وجه عملی اندیشه ترقی و علمگرایی در ایران بود و در طول دوران قاجار ادامه داشت تا اینکه رضا شاه اقدام به تاسیس دانشگاه کرد. اعزام ایرانیان به خارج جهت اخذ علم از سال ۱۱۹۰ شمسی توسط عباس میرزا و به توصیه میرزا بزرگ قائم مقام (پدر قائممقام فراهانی) آغاز شد و دو ایرانی برای یادگیری نقاشی و پزشکی به انگلستان رفتند. هزار ایرانی در کل دوران قاجار برای تحصیل به ممالک غربی رفتند و همین زمینه را برای تاسیس دانشگاه تهران فراهم کرد. دانشگاه تهران ۹ سال پس از سلطنت رضا شاه تاسیس شد؛ الگوی تاسیس دانشگاه در ایران غربی بود. این دانشگاه بر اساس الگوی فرانسوی تاسیس شد، همچنین طراحان ساختمان دانشگاه تهران از فرانسه آمده بودند. تفکرات ایرانی اما همواره با غرب مهربان نبود و تاکید بر سنت و میراث اسلامی نیز مطرح بود. در این میان میتوان به جلال آلاحمد و علی شریعتی اشاره کرد. البته پیش از این دو سیدجمالالدین اسدآبادی نیز بر راه بازگشت به قرآن اشاره کرده بود و شاگردش میرزارضای کرمانی با گلوله قلب ناصرالدین شاه را شکافته بود.
بستر نظری علمگرایی در نهاد دانشگاه و عینیت پهلوی قوام گرفت. پس از تاسیس دانشگاه میتوان از سه گفتمان عمده غربی و شرقی(مارکسیستی) و اسلامی، در دانشگاههای ایران سخن گفت که البته ریشه در تاریخ فکری ایران جدید داشت. با سیطره نظام پهلوی بر دانشگاه، گفتمان غربی، گفتمان غالب دانشگاهی شد. در کنار این دو گفتمان، حضور گفتمان شرقی و اسلامی به عنوان گفتمانهای رقیب قابل توجه است. با توجه به حاکمیت پارادایم پوزیتیویستی، بخش عمدهای از دانشگاهیان ایران به امکان تغییر جهان و تاریخ معتقد بودند.
نهاد دانشگاه؛ از ندای غرب و شرق تا آرمان اسلامی
نهاد دانشگاه جایگاه ورود و خروج اندیشهها و جریانهای غربی، شرقی و اسلامی گردید. از دوران پهلوی دوم بود که دانشگاه آرام آرام وارد تحولات اجتماعی و سیاسی شد. در این میان میتوان به تاسیس انجمنهای اسلامی توسط مهدی بازرگان اشاره کرد. این جریان با که به روحانیونی چون آیتالله طالقانی، شهید مطهری و امام خمینی نزدیکی داشت، در جدایی از جبهه ملی رنگ دینی خود را به رخ میکشاند. این تشکیلات در حالی وجود داشت که گروههای غیردینی برای خود نشریات و تشکلهای غیر رسمی داشتند. بسیاری از مذهبیون که بعدها به جریان غالب و انقلابی بدل شدند با رسیدن به اکثریت در انجمنهای اسلامی دانشجویان توانستند در دانشگاه هژمونی اسلامی برقرار کنند.
گروههای غیردینی مانند جبهه ملی و حزب توده از دانشگاه نیرو میگرفتند و برخی از گروههای چریکی نیز در این دوره قدم به میدان گذاشتند که از دانشگاه و جوانان تغذیه انسانی میکردند. به تدریج نهاد دانشگاه در ایران بدل به نهاد مبارزه شد. در این معنا رهبران سیاسی جریانات از دانشگاه بر میخاستند، البته این جریان با نهاد حوزه و بازار نیز ارتباطاتی برقرار کرد. روایت شده است که آیتالله هاشمی از برخی گروههای انقلابی که گرایشهای مذهبی داشتند حمایت مالی کرده است.
بسیاری از کتابهای شهید مطهری، برای دانشجویان نگاشته شده بود؛ ایشان پلی بین میراث اسلامی و علم جدید بود. یکی از نمونههای برجسته تفکر آکادمیک معلم شهید آن بود که وی بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبائی شرح مفصلی نوشت. عنوان این کتاب به نوعی بستر هستیشناختی و معرفتشناسی اندیشه دینی و اسلامی را در مقابل تفکرات مادی تقویت و بیان میکرد. علاوه بر پایه دانشجویی، اساتید انقلابی نیز به تقویت و طرح مبانی اندیشه اسلامی در دانشگاهها پرداختند. شهید مفتح و علی شریعتی از دیگر اساتید برجسته انقلاب بودند. به نظر برخی از اندیشمندان معاصر، شریعتی نقش مهمی در عمومی شدن اندیشه انقلابی داشت. ارتباط وثیق این اساتید با دانشجویان را میتوان یکی از زمینههای طرح دانشگاه تراز انقلاب پس از پیروزی دانست.
دانشگاه بر مدار جریان آرمان خواهی
هر گروه انقلابی پش از انقلاب بر اساس یک آرمان به نقد و نفی وضع موجود برمیخاست. مردم در این میان به گفتمان امام خمینی(ره) گرویدند و این بود که دانشگاه بر بستر آرمان اسلامی قرا گرفت؛ دانشگاه بر مدار جریان آرمانخواهی بود که توانست نقش پررنگی در تاریخ بازی کند.
این نهاد نقش برجستهای در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. مقام معظم رهبری نقش دانشگاه در پیروزی انقلاب را چنین ارزیابی میکند «دانشگاه بهطور طبیعی جایی است که مبارزات در آن معمولاً پا میگیرد، معمولاً بهوجود میآید؛ در همهجای دنیا همینجور است؛ علّتش هم معلوم است؛ چون در دانشگاه یک مجموعه جوان هستند، با مسائل روز آشنایند، طبعاً محیط روشنفکری است، محیط آگاهی از مسائل جهانی و با اوضاع حال حاضر و اوضاع جاری است؛ [لذا] معترض میشوند و اعتراض میکنند. همهجای دنیا مبارزات دانشگاهی وجود دارد و در کشور ما هم وجود داشت؛ مال این دوران مبارزات اسلامی هم نیست، قبل از آن هم وجود داشت؛ خود بنده یادم هست، سال ۴۰ که هنوز مبارزات ما شروع نشده بود، بنده در تهران بودم، دانشجوها در این خیابانها گروهگروه جمع میشدند، شعار میدادند، پلیس حمله میکرد، فرار میکردند؛ قبل از آن در دورهی نهضت ملّی هم بوده است و این مبارزات دانشجویی وجود داشته».
در کنار آرمان اسلامی که آرمان پیروز انقلاب شد، آرمانهای دیگری هم وجود داشتند. یکی از آین آرمانهای آرمان گروههای چپ بود که از حزب توده، حزب وابسته به شوروی سابق، جدا شده بودند. گروههای آرمانخواه دیگری نیز پیش از انقلاب وجود داشت و باعث شد تا این نهاد از یک نهاد در سیستم آموزشی به کنشگری در عرصه سیاست ایرانی تبدیل شود. دانشگاه پس از ورود مردم کمرنگ شد، اما فرهیختگان اجتماعی را نمایندگی میکرد. این نهاد در بستر تاریخی نهاد دانش در ایران به دنبال تغییر جامعه بود، اما الگوهای کلانی که برای این کار انتخاب کرده بود فرق داشت.
دانشجویان پیرو خطر امام؛ سازندگان دانشگاه اسلامی در ایران
دانشجویان پیرو خط امام، انقلاب فرهنگی را رقم زدند و به ساختن دانشگاه اسلامی در ایران جدید اقدام ورزیدند. چندی پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی(ره) در پیام نوروزی ۱۳۵۹ گفت: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید». این تاکیدات از آن سال رنگ اجرایی به خود گرفت. لازم به ذکر است که نهاد دانشگاه از ریل خود خارج شده و به پایگاهی برای گروههای ضد انقلاب بدل شده بود، لذا دانشگاه تراز انقلاب با ارج نهادن به علم، تلاش داشت تا پیوندی میان میراث و علم به وجود بیاورد.
آرمان دانشگاه از دیدگاه انقلاب اسلامی از طریق امام خمینی بیان شده است. ایشان معتقد هستند که «دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل، شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملک تعیین شود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند میکند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب میزند». این آرمان بر بستر اندیشه جدید در ایران ظاهر شده است.
برخی از ارزشهای دانشگاه در تراز انقلاب اسلامی را میتوان اشتراکات این آرمان با دانشگاه به صورت کلی است، اما برخی از ویژگیها در این آرمان خاص دانشگاه در تراز اسلامی است. بر اساس یک تحقیق در خصوص جایگاه دانشگاه و دانشگاهیان در نگاه امام خمینی دانشگاه از نظر ایشان سه وظیفه دارد: انسانسازی، قطع وابستگی و استقلال کشور و حفظ و تداوم انقلاب اسلامی.
در چند جنبه میتوان دانشگاه تراز انقلاب را توصیف کرد. به لحاظ نظری، رهبران انقلاب اسلامی ایران، شورای عالی انقلاب فرهنگی، آیات عظام و اندیشمندان اسلامی به صورت ایجابی به توصیف دانشگاه انقلابی پرداختند. از لحاظ عملی نیز میتوان در دو بعد ساختاری و بروندادی، به ارزیابی دانشگاه تراز انقلاب پرداخت.
چنانچه آمد امام خمینی جایگاه بالایی برای دانشگاه قائل بود و معتقد بود که دانشگاه میتواند انسانساز باشد. دانشگاه پس از نزدیک به دو سال تعطیلی و تاسیس ستاد انقلاب فرهنگی در تراز انقلاب اسلامی تنظیم شد. دانشجویان پیرو خط امام که حالا آرام آرام مسئولیتهای سیاسی و دانشگاهی را به دست میگرفتند، در نظر داشتند که به موازات جمهوری اسلامی دانشگاهی اسلامی نیز داشته باشند. یکی از نهادهایی که پس از انقلاب تاسیس شد جهاد دانشگاهی بود. این نهاد از سال ۱۳۶۵ تا کنون توانسته است در حوزههای گوناگون علوم انسانی، علوم فنی و مهندسی و کشاورزی به ارائه خدمات و توانمندسازی اقتصادی، فنی و تجاری بپردازد.
تشکلهای اسلامی دیگری در دانشگاه نظیر کانونهای عترت و قرآن، بسیج دانشجویی و انجمناسلامی دانشجویان سامان جدیدی یافتند و در کنار این مجموعه نهادهایی مانند نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه به نظارت بر علکرد دانشگاه بر اساس موازین جمهوری اسلامی شد.
دانشگاه تراز انقلاب تاثیرات مهمی در تاریخ ایران داشته است. پس از انقلاب نیز مهمترین شخصیتهای نظام سیاسی از دل تشکلهای دانشجویی وارد نظام سیاسی میشوند. پروژه جدیدی که برای اسلامیسازی دانشگاه تعریف شده بود اجرایی شد و همه ساله همایشهایی در این زمنیه برگزار میشود. گام بلندتر دانشگاه در تراز انقلاب اسلامی را باید در ایده اسلامیسازی علوم دید. این ایده بر آن است که مبانی علوم را بر اساس اسلام بنهد. خوانشهای مختلفی در این میان وجود دارد که یکی از این خوانشهای را ایده قرآنبنیاد علوم میتوان نام نهاد. اندیشمندانی نظیر آیتالله رشاد، حجتالاسلام آکوچکیان، گلشنی، رحیمپور ازغدی و کوچکیان از بزرگترین تئوریسینهای این خوانش هستند.