10 سال پيش، در اولين ديدارم از ميانمار، يک وکيل جوان در آپارتمان کوچکش تصوير نقرهاي خيلي کوچکي از جواني آنگ سان سو کي را نشانم داد و گفت: «به خاطر همين ميتوانند بازداشتم کنند.» زن با سرعتي عجيب تصوير را در جيب نيمه مخفي لباسش پنهان کرد، انگار بارها اين کار را کرده بود.
يک خارجي کمي پس از ورود به ميانمار ميفهمد که چه کسي مخالف دولت است و چه کسي موافق آن. يک مخالف - عموما محتاطانه – بحث را با تکريم رهبر مخالفان دولت نظامي آغاز ميکند، مخالفان او را «بانو» خطاب ميکنند.
نميتوانيم بگوييم آنگ سان سوکي اتفاقي به صحنه سياسي پرتاب شد. پدر او که در برمه قهرمان ملي محسوب ميشود، در راه استقلال اين کشور کشته شده بود اما در اواسط سال 1988 و در جريان اعتراضات دموکراسيخواهانه دانشجويان برمهاي بود که همه مردم آنگ سان سو کي را شناختند.
او که چهرهاي کاريزماتيک داشت و خوب حرف ميزد در سالهاي بعد به يگانه معتمد مردم بدل شد. هم برمهايها به او اطمينان دارند، هم اقليتهاي قومي ديگر. دشمن شماره يک او هم در طول اين سالها نظاميان بودهاند: دولت نظامي از زمان کودتاي سال 1962 بر برمه فرمان ميراند.
دولت نظامي در طول دو دهه اخير تنها يک تاکتيک داشته است: براي جلوگيري از ارتباط با مردم او را بارها تحت بازداشت خانگي قرار داده و بايد پذيرفت که اين امر فقط باعث تقويت «بانو» به عنوان نماد مقاومت شده است.
اما مساله ديگري وجود دارد؛ در روزهاي اخير در جريان محاکمه «تراژيک و مسخره» خانم سو کي خيابانهاي پايتخت ميانمار کاملا آرام بود؛ هيچ واکنشي ديده نشد، شايد به خاطر ترس مردم از وحشيگري نيروهاي ضد شورش – که در حرکتهاي اعتراضي سالهاي پيش مزه آن را چشيده بودند – و شايد هم به خاطر ظاهرسازيهاي بامزه حاکميت نظامي که تعدادي از ديپلماتهاي خارجي و روزنامهنگاران را به دادگاه دعوت کرده بود.
به هر حال اين آرامش ظاهري، آتشي زير خاکستر است. مردم اينطور گول نميخورند.
گروهي کوچک از اعضاي نترس حزب خانم سو کي، اتحاد ملي براي دموکراسي (NLD) خطر بازداشت و کتک خوردن را به جان خريدند و جلوي ديوارهاي زندان اينسين تجمعي در سکوت برگزار کردند. اين همان زنداني است که «بانو» را در دو ماه و نيم اخير در آن نگاه ميدارند تا محاکمهاش به پايان برسد. اين حرکت اعتراضي مشهودترين نشانه مخالفت و مقاومتي نيمه زيرزميني است. عدهاي از مردم گروههاي کوچک مقاومت تشکيل دادهاند و منتظر روز مبادا هستند. عدهاي ديگر – که خشمگينتر هستند – گاهي اوقات در بازارها يا خيابانهاي شلوغ فريادي ميکشند و عکسي را بالا ميگيرند تا توجه جمعيت را جلب کنند و تظاهراتي اتفاقي راه بيندازند.
اما اينها را وقتي ميبيني که مدتها در خيابانها بگردي و انتظار بکشي. در حالت عادي يک توريست معمولي فقط و فقط با خيابانهايي ساکت و ترسيده روبهرو خواهد شد.
«سان راي» نام سازماني جواني 27 است که در يکي از گروههاي زيرزميني مقاومت، عضو است. او به من ميگويد: «مردم تظاهرات نميکنند چون به شدت ترسيدهاند اما اگر از آنها بپرسي که به چه کسي اعتقاد دارند؟ جواب خواهند داد: آنگ سان سو کي.» او اخيرا از مخفيگاهش در حومه شهر به رانگون، پايتخت ميانمار، بازگشته تا در به راه انداختن «مبارزه زرد» به ديگران کمک کند. زرد رنگ مورد علاقه «بانو» است. راي چند ماه پيش از شاخه جوانان NLD استعفا داد چرا که به گفته او «آنها نيروي لازم را ندارند.»
NLD در انتخابات سال 1990 با اختلاف فراواني پيروز شد اما حاکمان نظامي با بازداشت اعضاي حزب و ترساندن مردم و ممنوع کردن فعاليت همه احزاب مخالف، راي مردم را به هيچ گرفتند. حالا، دو دهه بعد از آن روزها، اعتقاد مردم به NLD کم کم سست شده است. از ديد مردم اعضاي کميته رهبري حزب پير شدهاند و نميتوانند همگام با جوانان مبارزه کنند. مثلا در سپتامبر 2007 و در جريان اعتراضات ناکام راهبان بودايي حزب منفعل ظاهر شد.
به علاوه حزب نتوانست از کمک رساني ضعيف دولت نظامي به قربانيان توفان مرگبار سال گذشته ميانمار که به مرگ 140 هزار نفر منجر شد، بهرهبرداري کند.
به هر حال چه مردم از NLD راضي باشند و چه ناراضي و چه خيابانها خلوت باشند يا شلوغ، احساس نارضايتي در همه جا موج ميزند. يک راهب اعظم بودايي در آخرين سفرم به من گفت: «کل کشور مثل يک زندان بزرگ است.» يک پزشک در رانگون هم تاکيد کرد: «روزي که ديکتاتوري نظامي سقوط کند بانو کشور را رهبري خواهد کرد. ما هم رهبري خواهيم کرد، البته در حوزههاي کوچکتر.» او اخيرا سازماني غيردولتي متشکل از چند جراح راه انداخته تا به مردم در مناطق فقيرنشين خدمات دهند.
يک زن 28 ساله که در موسسهاي غيردولتي تدريس ميکند به من ميگويد: «دست کم براي من يکي او هنوز رهبر است. البته من اعتقاد ندارم که فقط يک رهبر داريم. عده زيادي هستند. من فقط منتظر او نميمانم. من دانشآموزانم را آزاد بار ميآورم. ما آرام آرام به پيش ميرويم.»
*نويسنده اين يادداشت زن خبرنگاري است که به زودي کتابي را درباره ميانمار منتشر ميکند. او به خاطر مسائل امنيتي و ضرورت سفر به برمه هنوز نام خود را فاش نکرده است.