روزنامه شرق در گزارشی نوشت:
دبیر در برابر رئیس. این چندمینبار است که فرمانده وقت سپاه در زمان دفاع مقدس علیه فرمانده سیاسی جنگ سخن میگوید یا روایت متفاوتی منتشر میکند. ٢٨ سال بعد از پایان جنگ و در آستانه سيوششمين سالگرد آغاز آن، همچنان ناگفتهها و روایتهای جدیدی طرح میشود.
محسن رضایی در یادداشتی که در پایگاه اطلاعرسانی شخصی خود منتشر کرده، نوشته: «مدتی بود که در بحبوحه جنگ، زمزمههایی مبنی بر انحلال تیپ و لشکرهای سپاه به گوش میرسید.
روزی فرزند حضرت امام، مرحوم حاجاحمدآقا در تماس تلفنی با حقیر گفتند نامهای برای حضرت
امام بنویس و از ایشان تأسیس نیروهای سهگانه زمینی و هوایی و دریایی سپاه را درخواست کن.
امام نظر دارند که سپاه به نیروهای سهگانه مجهز شود. هم بسیار خوشحال شدم و هم تعجب کردم. چراکه ما در سپاه، به دنبال تثبیت یک نیروی زمینی و یک سازمان دریایی و هوایی متوسط بودیم.
از سوی دیگر، از برداشت و عکسالعملِ برادران ارتش هم دراینخصوص نگران بودم ضمن اینکه اجرای چنین حکمی، امکانات، نیاز داشت که در اختیار دولت و مسئولان کشور بود و چون آنها ابهام داشتند معلوم نبود حکم حضرت امام، در اجرا، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. لذا در تاریخ ۱۵ شهریور ۶۴ در نامهای خدمت حضرت امام، تأسیس سه سپاه زمینی، هوایی و دریایی را درخواست کردم. یازده روز بعد در ۲۶ شهریور ۶۴، حضرت امام، فرمان تشکیل نیروهای سهگانه سپاه را صادر فرمودند». رضایی نوشته است: «اینگونه بود که حکم حضرت امام به فرمانده سپاه مبنی بر تشکیل نیروهای سهگانه؛ جهتِ انعکاس در صداوسیما به رادیو و تلویزیون داده شد که در اخبار سراسری رادیو در ساعت ١٤ همان روز قرائت شود. در این اثنا حاجاحمدآقا در تماس تلفنی با حقیر گفتند جناب آقای هاشمیرفسنجانی با انتشار و علنیشدن این حکم مخالفاند و میگویند خوب است این حکم در دستمان باشد و منتشر و علنی نشود تا اگر...».
محسن رضایی ادامه نقلقول هاشمی را عمدا با چند نقطه ناتمام گذاشته و گمانهزنی را به خواننده وانهاده است. اگرچه در ادامه نارضایتی خود را از این تصمیم هاشمی که فرمانده کل قوا بوده ابراز میکند و مینویسد: «مرحوم حاجاحمدآقا نظر حقیر را در این مورد جویا شدند گفتم: این نحو برخوردکردن با انتشارِ حکم، مناسب نیست. چراکه خبرِ آن درز پیدا میکند و برادران ارتش، تصور میکنند که این موضوع، برنامهای است پنهانی برای انحلال ارتش و طبعا به روحیه آنها لطمه وارد میسازد. که البته جناب آقای هاشمی این نظر را به آقای محمد هاشمی رئیس وقتِ صداوسیما هم گفته بودند، که آقای محمد هاشمی در پاسخ، اظهار داشته بود حاجاحمدآقا باید بگویند. آیتالله هاشمی هم هرچه به دنبال حاجاحمدآقا گشته بود او را پیدا نکرده بود. بههرحال حاجاحمدآقا نظر آقای هاشمی و حقیر را خدمت حضرت امام منتقل کردند و پس از آن، تماس گرفتند و گفتند که امام فرمودند شترسواری دولادولا نمیشود. حکم را منتشر کنید. بهاینترتیب در ساعت ١٤ حکم از رادیو قرائت شد».
روایت هاشمی و شمخانی
در خاطرات هاشمیرفسنجانی، دو جا به این ماجرا اشاره شده است. ٢٠ شهریورماه هاشمی مینویسد: «احمدآقا آمد و نامههای سپاه را که درخواست نیروی هوایی و دریایی و اختیارات فرماندهی کرده بودند، به خدمت امام فرستادم». ٢٩ شهریورماه هم مینویسد: «با اخوی محمد درخصوص جلوگیری از تبلیغات زیاد روی نیروی هوایی و دریایی سپاه - که ممکن است ارتشیها را ناراحت کند- صحبت کردم» روایت هاشمی تفاوت ظریفی با روایت رضایی دارد. رضایی علیرغم اذعان به علت نگرانی هاشمی مینویسد که هاشمی مخالف انتشار و علنیشدن حکم بوده درحالیکه هاشمیرفسنجانی طبق آنچه در خاطراتش آورده چون ملاحظه ارتش را داشته، فقط بابت «زیادهروی» یا «مانور تبلیغاتی» روی خبر انقلت داشته است نه انتشار اصل خبر.
روایت دیگری هم از علی شمخانی- از فرماندهان ارشد وقت سپاه - درباره نامه درخواست تشکیل نیروهای سهگانه سپاه وجود دارد. او معتقد است که فرمانده سپاه در آن زمان به دنبال تشکیل یگان بود و در نامه هم عنوانی غیر از نیرو را به کار برد اما امام(ره) در پاسخ خودشان عنوان نیروهای سهگانه را به کار میبرد: «یگان، موضوع خردتری است ولی نیرو هویت مستقل دارد.
یگان فرمانده دارد اما در یگان، در حد واحد رزمی غیر خودکفاست و تکیه بر مرکزیت دارد اما نیرو در موضوعات مختلف مثل تولید و بهکارگیری تسلیحات میتوانست نظام خودکفایی را برای خود تعریف کند».
روایتهای مختلف از جنگ
اختلاف بین هاشمی و رضایی در روایت از جنگ زیاد است. معروفترین آن درخواست معروف محسن رضایی درباره تجهیزات جنگی است. نامهای که گفته میشود تأثیر مهمی در تصمیم امام برای پایاندادن به جنگ داشته است. هاشمی معتقد است خطاب اصلی آن نامه امام بوده و رضایی میگوید آن را به هاشمی نوشته است.
نامهای که در سال ٦٧ نوشته شد و پیروزی در جنگ و عملیات آفندی را منوط به دستیابی به سختافزارهای نظامی گسترده دانسته بود. نامه را برای نخستینبار هاشمیرفسنجانی منتشر کرد و بعدا در مصاحبهای روایت نوشتهشدن آن راهم شرح داد: «آقای رضایی نیازهای ادامه جنگ را برای من برشمرد و من در جواب گفتم: بهجای اینکه به من بگویید، به امام بنویسید، الان بعضیها میگویند آقای هاشمی او را تحریک کرد که آن نامه را بنویسد. من گفتم: شما خواستههای خود را به امام بنویسید تا بدانند که شما چه میخواهید. اگر بتوانیم، تأمین میکنیم و اگر نتوانیم، باید تابع هر تصمیمی باشیم که ایشان میگیرند. واقعا من به ایشان نگفتم که چه بنویسد. گفتم: هرچه که نیازهای واقعی شما برای ادامه جنگ است، بنویسید تا همه مسئولان بدانند و اگر میتوانند، تأمین کنند. بههرحال ایشان آن نامه را نوشت که خواندید».
اما محسن رضایی در مهرماه ۹۳ درباره روایت خود از این نامه گفت: «آقای هاشمی پیش امام(ره) میآید و میگوید دو راه داریم یا باید صلح کنیم یا جنگ و اگر جنگ کنیم باید خواسته فرماندهان را تأمین کنیم. امام راحل در آن جلسه میفرمایند از طریق مالیات، هزینهها تأمین شود و در صورت نیاز ایشان فراخوان حضور نیروهای مردمی در جبهه را صادر میکنند. هاشمی پس از اطمینان از اینکه امام راحل از ادامه جنگ اطمینان دارند، در باختران از فرماندهان خواست احتیاجات را اعلام کنند و امکانات مورد نیاز به دولت و مجلس اعلام میشود. برآورد لازم انجام و دوم تیر ۶۷ نامهای تهیه و به آقای هاشمی ارائه و ۲۷ روز پس از این نامه قطعنامه از سوی ایران امضا شد».
در بخشی از نامه معروف رضایی آمده بود: «بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و دوهزارو ۵۰۰ تانک و سه هزار توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آنموقع است، داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم». این در حالی است که رضایی سال ٥٩، در آغاز جنگ و هنگامی که عضو شورای فرماندهی سپاه بود، گفته بود: «میخواهیم مستقل باشیم، نمیخواهیم سلاحهای پیچیده بخریم و باید روی مردم تکیه کنیم» رضایی بعد از انتشار نامه گفت: «هاشمی چون از طرف امام مسئولیت داشت، همهجا عنوان میکند نامه را برای امام نوشتم».یا: «من در هیچ نامهای از امام تقاضای کمک نکردم. بحث کمبود امکانات و نیرو یک واقعیت بود؛ اما دوستان سیاسی پاتک میزدند میگفتند میخواهیم سپاه را گسترش بدهیم».
پاسخ امام
سال ٨٥ دفتر هاشمیرفسنجانی نامه امام درباره پایان جنگ را منتشر کرد؛ در بخشی از این نامه که در پاسخ به نامه محسن رضایی نگاشته شده، آمده بود: «... صریحا اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به اینکه مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را بههیچوجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یکدهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند بههیچوجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکاندهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسایل خنثیکننده آن، اینجانب با آتشبس موافقت مینمایم و برای روشنشدن درمورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ ٢/٤/٦٧ نگاشته است اشاره میشود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابلهبهمثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال ٧١ اگر ما دارای ٣٥٠ تیپ پیاده و دوهزارو ٥٠٠ تانک و سه هزار توپ و ٣٠٠ هواپیمای جنگی و ٣٠٠ هلیکوپتر... که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است - داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم... این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه بهموقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست».
آمریکا یا صدام؟
محسن رضایی در واکنش به انتقادهایی که بعد از انتشار نامه به او شد، گفته است که او این تجهیزات را برای مقابله با آمریکاییها درخواست کرده بوده و نه صدام: «اگر من این امکانات را فقط برای برخورد با صدام میخواستیم، باید گفته میشد امکانات خیلی زیادی است؛ اما اگر ما برنامه عملیاتیمان این بود که ضمن سقوط صدام، آمریکا را هم از خلیج فارس بیرون کنیم، همه اینها روی هم در حد یک چماقی بوده در مقابل نیروهای آمریکایی و امکاناتی که صدام داشت؛ بنابراین این چیزی نیست و نهایتا چهارمیلیارددلار هم نمیشد. قرار نبود همه را بخریم و اینها را میساختیم».
هاشمی در همان مصاحبه با سایت آینده در سال ٩٠ بهنوعی پاسخ رضایی را داده است؛ او میگوید: «یک بحث جدی با آقای رضایی کردم که بالاخره میخواهید چه کار کنید؟ اینکه پیش امام صحبت از جنگ عاشورایی میکنید، برنامه شما چیست؟ ایشان گفت: اگر میخواهید بجنگیم، باید امکانات بدهید. گفتم: از کجا بدهیم؟ مگر پول داریم؟ پنج تا ششمیلیارد دلار درآمد نفتی داریم که در حد تأمین نیازهای اولیه شماست و تمام میشود. در داخل کشور هم باید زندگی مردم را تأمین کنیم. اگر مردم در پشت جبهه آب و نان نداشته باشند، حمایت نمیکنند. الان برق مردم در ٢٢ ساعت به تناوب قطع میشود و در شهرها نهتنها هیچ حرکتی برای رونق نمیشود، بلکه روزبهروز خراب میشود. میدانید که اگر حمایتهای مردمی قطع شود، اوضاع برای ما در جبههها بد میشود. واقعا وضع بودجه کشور بهگونهای بود که تقسیم کرده بودیم. ٥٠ درصد را به جنگ و ٥٠ درصد را به دولت اختصاص داده بودیم تا برای مردم هزینه کند. با توجه به اوضاع بسیار آشفته تولید، بیشتر احتیاجات کشور وارداتی بود».
نگاه شمخانی هم درباره این نامه، به گفته تأملبرانگیز و نگاه هاشمی نزدیک است. او گفته است: «فرض میکنیم این نامه آقای رضایی نوشته نمیشد، اگر نوشته نمیشد آیا ما قادر به ادامه جنگ بودیم؟ ظرفیت موجود در کشور میگفت نمیشود جنگ را ادامه داد،. این نامه برای چگونگی ادامه جنگ بود نه صلح».
محرمانه مستقیم
و در نهایت اینکه محسن رضایی مدعی شده بود هاشمیرفسنجانی نامهای محرمانه منتشر کرده است که هاشمیرفسنجانی سال ۱۳۹۰ در همان گفتوگو گفته بود: «محرمانهبودن این نامه دروغ است، اگر سپاه مثل گذشته میجنگید و اختلافات داخلیشان بروز نمیکرد و مشکل امکانات نداشتند، شاید امام با آتشبس موافقت نمیکردند.
آقای رضایی میتوانست در همان نامه حرفهای کلی بنویسد. اینکه جزئیات نیازها را با ذکر ارقام بنویسد، برای امام مهم بود. امام در همان نامه که برای بیان بعضی از علل قبول آتشبس است، نقل به مضمون میگویند این مقدار هواپیما، تانک و موشک را از کجا بخریم؟ آمریکا را چگونه از خلیج فارس بیرون کنیم؟ شرط آقای رضایی این بود که آمریکا در خلیج فارس نباشد. وقتی دیدند با این نامه امام، ادعاهای آنها درباره علل پایان جنگ برای مردم برملا شد، از راه دیگر وارد شدند که آقای هاشمی یک نامه محرمانه را منتشر کرد که این یک دروغ بزرگ است.
این نامه از مدتها قبل با دستخط امام در خاطرات آیتالله منتظری چاپ شده بود که همه مردم فهمیده بودند. من وقتی دیدم اینها دارند تاریخ جنگ را به همین زودی وارونه و منحرف میکنند، با یادآوری آن نامه به همه گفتم بهتر است در مسئلهای به این مهمی با سند حرف بزنیم و بهترین سند هم همان نامه بود که در متن خود چندین سند انکارنشدنی داشت. جالب است بدانید در همان زمان کپی همین نامه توسط حاجاحمدآقا به دست من رسید و گفت: امام میگویند این نامه را داشته باشم تا در مقطعی که نیاز شد، منتشر کنم. من هم دیدم بهترین زمان انتشار از سوی من همان زمان است که جوانان واقعیتهای مقطع پایان جنگ را بدانند».
پس خودتو خسته نکن
با کسب اجازه و با عرض معذرت از آقایان :
1- هاشمی رفسنجانی رییس محترم مجمعه تشخیص مصلحت نظام
2- محسن رضایی دبیر محترم مجمعه تشخیص مصلحت نظام .....
نتیجه : با توجه به اخبار منتشرشده د رچند روز گذشته ......
الف ) چرا آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص اظهارات آقای محسن رضایی هیچ سخنی نگفته اند ؟؟؟.....
ب ) موارد ذکر شده در کتاب "" راز قطعنامه "" و اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات ایشان در خصوص فرماندهی و چگونگی فرمانده شدن ایشان ( آقای محسن رضایی ) در اذهان سوال ایجاد می نماید ......
پیشنهاد : آیا بهتر نیست آقایان : هاشمی رفسنجانی ، محسن رضایی و کامران غضنفری نویسنده کتاب راز قظعنامه در یک برنامه از سیما ( رسانه ملی ) شرکت نمایند و به سوالات یکدیگر در خصوص مسایل جنگ مناظره نمایند ؟؟؟.....مردم بهتر می توانند به واقعیت اتفاق افتاده و حقیقت دست یابند ....
با تشکر - گار س چی
جنگ طلبی افتخار نیست محسن خان
بنظرم اقاي محسن رضايي فرمانده نكته سنج و كاربلدي نبوده اند و امار شهدا ي ما كه هرازگاهي پيكر مقدس و متبركشان به عطر حرم سيدالشدا كشف و به ميهن اسلامي جهت تشييع اورده ميشوند گواه اين مطلب ميباشد
اقاي رضايي حالا كه جنگ تمام شده و صدام ملعون گرفتار تير غيب الهي شدند فرافكني مينمايند
زيرا با ان وضعيت اصلا ادامه جنگ بصلاح نبوده و حضرت امام بهترين تصميم را گرفته و دستور پذيرش قطعنامه را دادند
اين روز ها لزوم وحدت در جامعه در راستاي حفظ ارزشها ضروري بوده و طرح مطالب اختلاف انگيز چيزي جز افزايش كدورت بين نيروهاي راستين انقلاب و سو استفاده منافقين و دشمنان را در پي ندارد
در خاتمه جهت شادي روح شهدا ي عزيز و سلامتي جانبازان گرامي صلوات
در این باره موارد ذیل قابل بیان است.
1- بیشک از منظر دینی زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا در تفکر تشیع از جایگاه انکارناپذیری برخوردار است. در ایام محرم ملت ایران با هر مرام سیاسی- اجتماعی عملا سعی میکنند براساس فرمایشات ائمه معصوم(ع) در ماتم سالار شهیدان عزاداری کرده و با مشارکت در سوگواری حسینی از الطاف معنوی بهرهمند شوند. شیعیان جهان در دهه محرم متاثر از شعور دینی نسبت به تعظیم شعائر ناب عاشورایی همت گماشته و عظمت و مجد اسلام و تشیع را به نمایش جهانی میگذارند. انصافا غم عزای حسینی به قدری سنگین است که هیچ ایرانی مسلمانی نمیتواند در روز تاسوعا به تفریح و گشت و گذارهای آنچنانی و اسکی روی آب بپردازد. در این ایام حتی در شهرهای سنینشین نیز سنیمذهبها به احترام
امام حسین(ع) مغموم و متاثر به نظاره مراسمات عزای حسینی مینشینند و از عزاداران التماس دعا میکنند.
2- در فرهنگ دینی شرکت در مراسمات تاسوعا و عاشورا اوج اظهار ارادت نسبت به قافله کربلاست. این ایام در فرهنگ تشیع از چنان عظمتی برخوردار است که اشتغال به امور دنیوی و حتی انجام کار منزل نیز در این دو روز دارای کراهت است. در این میان پرداختن به تفریح و گشت و گذار و اسکی روی آب آن هم در عصر تاسوعا توسط رئیسجمهور یک دولت اسلامی و خانوادهاش جای خود دارد. پرداختن به تفریح و خوشگذرانی در این لحظات ارزشی که در نزد پیروان راستین ائمه اطهار(ع) از قداست غیرقابل وصفی برخوردار است عملا یک ناهنجاری اجتماعی– مذهبی به شمار میرود. شاید عدم محکومسازی صریح جشن و پایکوبی و هلهله شادی فتنهگران در ظهر عاشورای 88 ریشه در چنین تفکرات و اعتقادات نامانوس با فرهنگ ملت ایران دارد.
3- خرافهپرستی امر بسیار مذمومی است. متاسفانه به اعتبار خاطرات هاشمی وی نیز به نوعی ناخوشایند در معرض این بلیه است. جستوجوی تصویر
حضرت امام(ره) در کره ماه در اوایل انقلاب توسط هاشمی، دیدن خوابهای پریشان و ارتباط دادن بیمعنای آن خوابها به حوادث آتی در جبهههای جنگ، ... یا اقدام به خارج کردن خانواده از تهران براساس پیشگوییهای یک چینی درباره حتمی بودن وقوع زلزله در تهران در سال 70 نمونه بارزی از این خرافهپرستیها میتواند باشد.
4- با پذیرش فرض محال صحت پیشگویی یک پیشگو و قبول ضرورت دفع خطر احتمالی باید متاثرانه یادآور شد اقدام یکجانبه هاشمی درباره خارج کردن اعضای خانواده از تهران برای مصون ماندن از خطر زلزله و بیتوجهی نسبت به سرنوشت سایر شهروندان اوج بیمبالاتی مدیریتی و بیانصافی یک رئیسجمهور است. کاوش در تاریخ 36 ساله انقلاب اسلامی و ملاحظه مصداق تاریخی درباره تمایزات و تفاوتهای خاندان هاشمی با مردم عادی عمیقا مبین آن است که شأنیت اختصاصی برای فرزندان هاشمی قائل شدن ریشه در گذشته و مشخصا در نوع تلقی هاشمی درباره استفاده از بیتالمال برای رفاه اعضای خانواده دارد. در سال 70 در حالی که اغلب جانبازان برای کمک به عمران، آبادانی و سازندگی کشور حتی هزینههای درمان جانبازی خود را با استقراض وام بانکی تهیه میکردند هاشمی با هلیکوپتر و همراه خانواده در سد لتیان و در روز عاشورا تفریح میکرد.
5- یک رئیسجمهور دلسوز تکلیف مدیریتی- قانونی دارد در مواقع حساس و بحرانی در کنار ملت خویش قرار گرفته و با اتخاذ تدابیر راهبردی به مدیریت بحران احتمالی و دفع خطرات پیش رو بپردازد. ملاحظه چنین رفتارهای ناموجهی از رئیسجمهور وقت فینفسه سبب میشود آدمی در مقابل عظمت ایثار و فداکاری خانوادههای معظم شهدا سر تعظیم و تکریم فرود آورد.
خانوادههای فداکاری که با کمترین توقع فرزندان خویش را تقدیم انقلاب کرده و کماکان در پای آرمانهای اسلامی آن جانفشانی میکنند. البته نباید فراموش کرد در دوران موشکباران تهران با وجود اصرارهای اطرافیان، امام خمینی تحت هیچ شرایطی حاضر به نقل مکان به جای امن و استفاده از پناهگاه نشدند و کمترین توقع از هاشمی که ادعای شاگردی حضرت امام را دارد سرلوحه
قرار دادن رفتارهای ایشان در مواجهه با مردم عادی است که قرائن متعددی از عدم توجه هاشمی به این اصل راهبردی در مواجهه با مردم عادی حکایت دارد.
6- در واقع تلاش ناموجه هاشمی برای نجات اعضای خانواده از یک خطر احتمالی و بیتوجهی عینی به سرنوشت سایر شهروندان و اشتغال به تفریح خانوادگی در منطقه امن سد لتیان جز خودخواهی یک مدیر چه توجیه دیگری میتواند داشته باشد؟ بدیهی است از ادعا تا عمل تفاوت فاحشی وجود دارد و صرف ایراد الفاظ دهنپرکن نمیتواند موید صحت دلسوزیهای اعلامی نسبت به ملت ایران باشد. بیشک عدم احساس مسؤولیت عملی در برابر منافع ملی و تفاوت قائل شدن میان اعضای خانواده و سایر شهروندان بهطور تصریحی صلاحیت اداری و شأنیت اجتماعی ایشان را به شکلی معنادار در تمام ابعاد زیر سوال میبرد.
7- هاشمی در متن خاطره خود مدعی است وی هیچ اعتقادی به صحت پیشگویی مرد چینی در این تاریخ نداشته و تنها از باب جلب رضایت همسر و فرزندان در روز تاسوعا به تفریح و خوشگذرانی در سد لتیان رضایت داده است. در عین حال که این توجیه عذر بدتر از گناه است باید یادآور شد چه تضمینی وجود داشته و دارد که وی کماکان تحت تاثیر اعضای خانواده منافع ملی و حقوق دیگر شهروندان را پای منافع و مصالح خانوادگی ذبح نکرده یا بیتالمال را صرف جلب رضایت و راحتی آنها نکند.
8- بهطور معمول مقاطع حساس و خطرآفرین ملاک متقنی برای سنجش میزان درستی ادعاهای کسانی است که مکررا سنگ دفاع از حقوق ملت را به شکلی کاملا تبلیغی و البته منتآلود بر سینه میزنند. بهطور کلی تعارضات بنیادین در حوزه رفتار اشخاص با مبانی اعتقادی– آرمانی مورد ادعای آنان ریشه در نفعطلبیهای شخصی دارد. طبیعتا وجود تعارض میان عمل و گفتار اشخاص ماهیتا ادعاهای بعدی این قبیل افراد را مخدوش میکند. واضح است چنین اشخاصی مطلقا مجاز نیستند در پس حوادث فتنه 88 و به شکلی خودخواسته خود را تنها مرجع فکری– سیاسی ملت انقلابی ایران معرفی کرده و در پی این معرفی مطالبات حاشیهای شخصی– خانوادگی نامشروعی را مطرح کنند. واضح است داشتن صداقت جامع با ملت یکی از ارکان حقیقی هرگونه ادعای خدمت به ملت است.