فرارو- در کنوانسیون دموکراتها اشارهای به درگیریها در سوریه نشد. تنها به این دلیل که اعضای حزب هنوز درباره این بحران تصمیمی نگرفتهاند.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، در تلاش حزب دموکرات برای تبدیلشدن به حزب امنیت ملی، شکاف بزرگی وجود دارد. در کنوانسیون ماه گذشته به یک مشکل هیچ اشارهای نشد. بحرانی که از عمد نادیده گرفته شد.
سوریه یکی از حساسترین مشکلاتی است که رئیسجمهور بعدی با آن روبرو است. نهفقط داعش، بلکه مشکل بزرگتری که یک کشور را نابود و یک تراژدی انسانی ایجاد کرده و تاثیرات عمیقش به اروپا نیز کشیده شده است. با این حال، به جز اشارهای گذرا به موج پناهندگان؛ حتی یکبار هم به جنگ سوریهاشاره نشد.
مسما سوریه مسئلهای نیست که ذهن بسیاری از رأیدهندگان را به خود مشغول کرده باشد. مطرح کردن موضوعی تا این حد پیچیده نمیتوانست سود زیادی داشته باشد. بهخصوص که اشاره کوچکی به داعش شعارهای "جنگ کافی است" را از سوی نمایندگان سناتور برنی سندرز به همراه داشت. اما در بحث اسرائیل و فلسطین، تقابل نظرات میان حامیان سندرز و کلینتون دقیقاً همان دلیلی است که باید در جناح چپ به درگیریهای سوریه توجه بیشتری شود.
طی جلسات تهیه پیشنویس حزب دموکرات، برنی سندرز به نمایندگان خود در کمیته دستور داد تا اصلاحیهای تهیه کنند که هرگونه مداخله نظامی علیه بشار اسد رئیسجمهور سوریه را منع کند. درنهایت، نمایندگان سندرز از جمله جیمز زاگبی و پروفسور کورنل وست درخواست نکردند اصلاحیه در طرح گنجانده شود. آنها در جلسه تهیه پیشنویس به این نتیجه رسیدند که پلت فرم درخواست هیچگونه اقدام نظامی خاصی از جانب آمریکا را ندارد و بنابراین به رد صریح و روشن مداخله نیازی نیست.
نسخه پیشنویسی که در نهایت به تصویب رسید از فاجعه انسانی در حال رخداد اظهار تأسف کرد و درخواستِ رهبری بیشتر ایالاتمتحده در جوامع بینالمللی برای کمک به غیرنظامیان را کرد. همچنین گفت دموکراتها میتوانند "داعش را ریشهکن کرده و جبهههای اپوزیسیون روسیه، جامعه بینالمللی و متحدان منطقهای را گرد هم آورد تا برای پایان دادن به حکومت اسد یک مذاکره انتقال قدرت سیاسی داشته باشند.
پلتفرمها سبب نزدیک شدن مواضع سیاسی نمیشوند و اگر هیلاری کلینتون به کاخ سفید راه پیدا کند، این طرح به او کمکی نخواهد کرد. اما این مسائل، اختلاف در حزب دموکرات، نقش آمریکا (اخلاقی یا نظامی) در پایان دادن به جنگ سوریه را نشان میدهد و اینکه آیا صرفاً باید بر داعش تمرکز شود یا لازم است اسد هم از قدرت کنار رود.
این بحث در ستاد کلینتون بسیار داغ است. کلینتون با انتخاب تیم کین بهعنوان معاونش به جناحی که عقیده داشت انفعال و عدم دخالت تبعات زیادی دارد، تکان محکمی داد. کین از "منطقه بشردوستانه" برای حفاظت از غیرنظامیان حمایت کرده است و گفته ناتوانی در ایجاد چنین منطقهای "یکی از بزرگترین اشتباهات ما خواهد بود که با تصمیم عدم شرکت در فعالیتهای بشردوستانه در رواندا در دهه 1990 برابری خواهد کرد."
حتی اگر غرایز کلینتون او را به سمت مداخله بیشتر در سوریه سوق دهد، ممکن است از سوی حزب خودش با مخالفت قابلتوجهی روبرو شود. درست است که سندرز نامزد حزب دموکرات نیست، اما طرفدارانش در کنوانسیون بهوضوح مشخص کردند میدان را خالی نمیکنند.
و آن دسته از طرفداران نسبت به اقدام نظامی از نامزد منتخب خود نیز بدبینتر هستند. میتوان سندرز را نسخه سیاستمدار "نوام چامسکی" توصیف کرد که از استفادهی آمریکا از قدرت نظامیاش عمیقاً ناراحت میشود. گرچه او با جنگ عراق مخالفت کرد، اما با مداخله در کوزوو و افغانستان موافق بود. ( انساندوستی سندرز در مسائل فلسطین ازجمله شکستن تابو در سیاستهای ریاست جمهوری با ابراز حمایت از حقوق فلسطینیها، تا حدی از تمایلات طرفداران و جناحش سرچشمه میگیرد که میتوانست از آن برای ایجاد تمایز بیشتر میان خود و هیلاری استفاده کند.) اما فقدان علاقه و اشتیاق در اشاره به درد و رنج غیرقابل وصف در سوریه بسیار موردتوجه بوده است و سبب نگرانی فعالان در مسئله سوریه شده است که سندرز را در جناح چپ تأثیرگذار میبینند.
سوریه نمیتواند از الگوی روشنی از بیعدالتی پیروی کند: یک اشغالگر و اشغالشده مانند اسرائیل و فلسطین؛ یا یک ظالم و مظلوم همانند آپارتاید آفریقای جنوبی. هرگونه اقدام آمریکا در سوریه به نیروی نظامی بیشتری نیاز خواهد داشت که از دیدگاه جناح چپ کاملاً مردود است. جالب اینجاست که اسد عضو گروه به اصلاح مقاومت علیه اسرائیل است که شامل حزبالله میشود و جناح چپ آمریکا حاضر است بدون هیچ چونوچرایی از آن حمایت کند؛ زیرا به دلیل فاصله جغرافیایی از عواقب زندگی تحت چنین حکومتی مبراست.
مثال خوبی برای این نگرش نورمن فینکلشتاین دانشمند علوم سیاسی و منتقد اسرائیل است که در سال 2008 برای حمایت از حزبالله به لبنان رفت و از این گروه برای نظم و شجاعتش در جنگ با اسرائیل در سال 2006 تمجید کرد. یک پرسشگر محلی اشاره کرد که حمایت گسترده از حزبالله در لبنان که در پی بیرون راندن نیروهای اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 به وجود آمده بود؛ از زمان جنگ پرهزینه در سال 2006 کاهش یافت که سبب نابودی بسیاری از زیرساختهای کشور شد- جنگی که بسیاری از لبنانیها حزبالله را مقصر آن میدانستند.
فینکلشتاین با اشاره به قهرمان جنگ داخلی اسپانیا دولورس ایباروری (ایستاده مردن از زندگی بر روی زانوهایمان بهتر است) گفت: "نمیگویم بازندگیتان چه کنید، اگر ترجیح میدهید با سر فرود آوردن زندگی کنید به آن احترام میگذارم."
زمانی که خبرنگاری در مصاحبه با فینکلشتاین اصرار کرد مردم لبنان باید در حمایت از حزبالله آزاد باشند زیرا آنها هستند که باید با عواقب تصمیمات این گروه زندگی کنند، باری دیگر پاسخ داد که همیشه مقاومت و مرگ باافتخار بهتر است و بابی اعتنایی افزود که در لبنان زندگی نمیکند و بنابراین مسائل سیاست خارجه به او ربطی ندارد.
چنین طرز تفکری درباره سوریه در جناح چپ بسیار رایج است و پیروانش هیچ تمایلی به ابراز هرگونه انتقادی از سوءاستفاده اسد از قدرتش ندارند؛ چه برسد به اینکه بخواهند از کنارهگیری او از قدرت حمایت کنند. معاذ مصطفی مدیر اجرایی کارگروه اضطراری سوریه که از اپوزیسیون حمایت میکند گفت مواضع اسد درباره فلسطین بدان معناست که "بخش بزرگی از جناح چپ کاملاً سوریه را نادیده گرفته و چشم خود را بر حوادث در حال رخداد بسته و حتی به تئوریهای توطئه روی آوردهاند"که جنگ داخلی سوریه توسط غرب برای تضعیف اسد ایجادشده است."
او گفت: "آنها معتقدند که قدرت و ارتش آمریکا هرگز تأثیر مثبتی نخواهد داشت و بهگونهای معتقدند روسیه در دنیا نوعی تعادل ایجاد میکند. اما نمیدانند که روسها بسیار بیرحمتر هستند."
مصطفی گفت اعتقاد دارد سکوت سندرز نشاندهنده درک نکردن پیچیدگیهای سیاسی- جغرافیایی در سوریه و وحشتِ جنگی است که تعداد زیادی از غیرنظامیان را کشته است." او باید به مرز سوریه در ترکیه برود. باید با چشمان خود ببیند آنجا چه میگذرد و آیا تأثیری بر تغییر مواضعش دارد یا نه. او باید جایگاه و موضوع خود را مشخص کند، نه اینکه دائم تکرار کند: نمیتوانیم دیکتاتورها را عزل کنیم، نمیتوانیم از نیروی نظامی استفاده کنیم، نمیتوانیم مناطق پرواز- ممنوع داشته باشیم."
اما اگر جناح چپ با اقدام نظامی مخالفت کند پس چه تصمیمی برای اقدامات بشردوستانه خواهد گرفت؟ حتی اگر آمریکا منطقه پرواز-ممنوع ایجاد نکند، بازهم میتواند برای سازمان پناهندگان و آژانسهای سازمان ملل کمک مالی جمعآوری کند.
در اینجاست که نظرات کین به کلینتون از برخی مشاورانش و حتی اوباما نزدیکتر است. بهعنوان رئیس کمیته فرعی روابط خارجی مجلس سنا در خاورمیانه، او معمولاً به منطقه سفر و با دلسوزی درباره بحران پناهندگان صحبت میکرد. ازجمله در مارس 2014 که گفت "برای پایان دادن به این درد و رنج کاری از دست ما برنمیآید" را قبول نخواهد کرد. او تلاش کرد قطعنامهای در سنا به تصویب برسد که برای کمکهای بشردوستانه به دولت فشار بیاورد.
دو مؤلفه کلیدی در نگرش کین درباره سوریه وجود دارد: اول اینکه عقیده دارد آمریکا باید منطقهای بشردوستانه برای کمک به پناهجویان ایجاد کند. او گفت این منطقه در پی قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل "صرفاً برای ارائه کمکهای بشردوستانه خواهد بود که حتی روسیه نیز به آن رأی داد. به نظرم اگر این کار بهدرستی انجام شود، به مسیر مذاکرات برای پایان جنگ داخلی روسیه سرعت میبخشد." بهعبارتدیگر فضا را برای ایجاد فشار بر اسد فراهم میکند.
ثانیاً، کین عقیده دارد داعش و مسئله اسد با یکدیگر مرتبطاند و تمرکز تکبعدی واشنگتن بر این گروه تروریستی بدین معناست که استراتژی سوریهاش ناموجود و یا ناکارآمد است. کین در ماه نوامبر به NPR گفت: "این دو مشکل به هم متصلاند و نمیتوان استراتژیای که تنها شامل یکی از آنها باشد را پیش گرفت."
این مواضع با دیدگاههای خود کلینتون همجهت است. وزیر امور خارجه سابق پیشنهاد داده برای حفاظت از غیرنظامیان مناطق امن ایجاد شود. حتی در بخش سیاست سوریه در وبسایت کلینتون، با مناطق پرواز- ممنوع هم موافقت شده است. "این اقدام اهرم و حرکتی برای یکراه حل دیپلماتیک است که اسد را حذف و جوامع سوری را برای مبارزه با داعش متحد میکند."
پنجاهویک دیپلمات وزارت امور خارجه که یادداشت مخالفت باسیاستهای اوباما در سوریه را امضا کردند نیز این باور را دارند. این یادداشت خواستار حملات کمتر به نیروهای اسد بود تا رژیم سوریه را وادار به "مذاکره صادقانه برای یکراه حل سیاسی کند."
این یادداشت مخالفت، بحث شدیدی را میان مشاوران کلینتون راه انداخت. میشل فلورنوی معاون دفاع سابق (که تصور میشود یکی از کاندیدها برای پُست وزیر امور خارجه در دولت کلینتون باشد)، سیاست روسیه اوباما را یک "اشتباه محض" توصیف میکند زیرا برکناری اسد را در اولویت قرار نداده است. در همین حال، فیلیپ گوردون یکی دیگر از مشاوران کلینتون توصیه کرده آمریکا تقاضای ترک قدرت اسد را اعلام کند.
دِرِک شولت که در وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملیِ دولت فعلی خدمت کرده و در نقش آمریکا در خاورمیانه نظرات نزدیکتری به اوباما دارد، این ایده که "میتوان به بهبود شرایط در منطقه کمک کرد" را رد میکند. من از گفتگو با دستیاران کلینتون میدانم که بسیاری با این موضوع مخالفاند و به لیبی اشاره میکنند (باوجود خشونت و ناهنجاری) و آن را نمونهای "کمتر بد" نسبت به سوریه میدانند. در مصاحبههایم با کلینتون در زمان خدمتش بهعنوان وزیر امور خارجه، میدانم که با جلوگیری از خلأهای سیاسی که میتوانند جای خود را به دشمنان آمریکا دهند، موافقت است.
کلینتون بهعنوان وزیر امور خارجه با وفاداری کامل به رئیسجمهور خدمت کرد. اما در اوایل فوریه 2012 گفت که نگران کمکهای گسترده روسیه و حزبالله به اسد است. این حرف کلینتون این سؤال را به وجود میآورد: نقش آمریکا در تمام این مسائل چیست؟
کلینتون در کتاب خود " انتخابهای سخت"، سوریه را "مشکلی شوم" توصیف میکند. همچنین مشکلی که هرروز بدتر و سختتر میشود و تا ژانویه 2017 (اگر رئیسجمهور شود) با افزایش قدرت نیروهای زمینی، انتخاب و راهحلهای کمتری خواهد داشت. برای مثال، دخالت نظامی پوتین در سوریه ممکن است سبب قدرت گیری اسد شود و درنتیجه پیشنهادش برای ایجاد منطقه امن را ناممکن کند.
کلینتون بهاحتمالزیاد میخواهد هزینه روسیه در منطقه را بالا ببرد. اما هر تصمیمی که بگیرد، باید ابتدا تمایل و آمادگی آمریکا برای ماندن در سوریه در دوران بعد از جنگ و کمک به آنها را ارزیابی کند. برای این کار به موافقت عموم مردم نیاز دارد، مردمی که شامل حامیان ضد- جنگ و سندرز نیز میشوند.
ترکیب مشاوران و دستیاران اطراف کلینتون که برخی از جهانبینی او حمایت و برخی نظری نزدیک به اوباما دارند، نشان میدهد که کلینتون دوست دارد در اطرافش تنوع عقاید وجود داشته باشد. این گرایش بحث پرشوری را درباره سوریه به وجود میآورد که ممکن است در همان اول پیروزی کلینتون و در دوره انتقال به کاخ سفید از بین برود. هنوز معلوم نیست چه کسی در سوریه به قدرت میرسد. اما با شناختی که از کلینتون داریم، مطمئناً ترجیح میدهد آن شخص پوتین نباشد.