ایکنا - میثم قهوهچیان؛ سکولاریسم امر الهی را امر خصوصی تلقی کرده و از ظهور و بروز آن در سیاست، اجتماعی و فرهنگ ممانعت به عمل میآورد، اما نگاهی به سرشت امر عمومی و امر الهی چنین جدایی را منتفی میکند.
با اعتقاد به جدایی امر عمومی و امر الهی بنای سکولاریسم آغاز میشود، این عمارت میتواند اندازه متفاوتی داشته باشد و حوزه سیاست، اجتماع و یا فرهنگ را در برگیرد. نگاه به سرشت امر عمومی و سرشت امر الهی نشان میدهد نمیتوان این دو را از هم جدا دانست.
امر عمومی
میتوان امر عمومی را با قرار دادن در مقابل امر خصوصی معنا کرد، مراد از امر خصوصی منفعت، هزینه، وظیفه، حق و به معنایی کلی صفتی است که به یک فرد و یا مالکی خاص اطلاق میشود، از اینرو امر عمومی صفتی خواهد بود که به معنای کلی بوده و به فرد خاص و یا مالکی خاص تعلق ندارد، در این معنای امر خصوصی امری است که مالک میتواند در خصوص آن تصمیم بگیرد.
برای مثال مراد از فقر عمومی صفتی است که متعلق به فرد و یا افراد خاص نیست و حاکی از فقری است که آحاد جامعه را در برمیگیرد، وقتی میگوییم فرهنگ عمومی نیز به چنین معنایی نظر داریم و فرهنگ از آن رو مد نظر واقع میشود که متعلق به فرد و گروه خاصی نیست این در حالی است که عشق امری خصوصی است به انی معنا که مالک و دارنده عشق است که میداند چه دارایی دارد و دیگری نمیتواند در آن سهیم شود. استعداد، علایق، احساسات یک فرد امر خصوصی هستند.
صفات و حالات را میتوان به فرد و یا عموم اطلاق کرد که در هر یک معنای متفاوتی خواهد داشت، برای مثلا وقتی میگوییم ثروت فردی یا ثروت عمومی مصادیق متفاوتی را در نظر داریم. جدایی امر خصوصی و امر عمومی به معنای تفکیک دو حوزه انسانی از هم است.
امر الهی
امر الهی را می توان امر دینی خواند. متون دینی و اندیشمندان دینی را دو لایه از امر الهی میتوان دانست. این امر برای دینداران معنای متفاوتی دارد، زیرا منبعث از خداوند است. یک دیندار به راحتی میتواند در اقوال و نظریات متعدد چون و چرا کند، اما چنین معاملهای با امر الهی برای دینداران یا در جامعه دینی با دشواریهایی همراه است.
علیرغم جایگاه والا و قدسی امر الهی در میان مسلمانان، این امر در معرض تفسیر است و نمیتوان آن را به مثابه امری کاملا عینی در نظر گرفت به این معنا که امر الهی واقعیتی متمایز از ذهن باشد. امر الهی اولا منبعث از علم الهی است و ثانیا مخاطب آن ذهن انسانی است. شیعیان معتقدند که قرآن به تنهایی کافی نیست و باید مفسران راستین آن یعنی اهل بیت(ع) آن را تفسیر کنند.
در هنگام تعیین نسبت میان امر الهی و امور دیگر همواره باید مشخص شود که مراد از امر الهی کدام تفسیر و تعبیر از آن است، نمیتوان مطلقا تقریر و گزارش خود را از امر الهی خود امر الهی دانست. این احتیاط حاصل سرشت غیر جسمانی و غیر طبیعی امر الهی است که مورد اشاره واقع شد.
ارتباط امر الهی و امر عمومی
زبان به عنوان امری عمومی یکی از گرهگاههای اصلی میان امر الهی و امر عمومی است. در همه دینها این کلام است که نهایتا باعث میشود میراثی از امر الهی شکل گیرد.
دین و امر الهی برای یک فرد نمیآید. دین برای انسانها و مومنان است و میتوان مخاطب آن را عمومی دانست. تقسیم دین به خانوادگی، قبیلهای، منطقهای و جهانی نشاندهنده آن است که ادیان برای بیش از یک فر د آمدهاند.
تبدیل آموزههای دینی به آموزههای زبانی این خصلت را ایجاد میکند. آغازگران دین ارتباطاتی شخصی با فرشته وحی داشتهاند اما این ارتباط بین خود و خدا باقی نماینده است و در قالب زبان برای همیشه جاودانه شده است. از این رو امر الهی در جهان غیر الهی امری عمومی است.
ارتباط میان امر الهی و زبان که امری عمومی است در قرآن نیز منعکس شده است، خداوند میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنان بیان کند پس خدا هر که را بخواهد بىراه مىگذارد و هر که را بخواهد هدایت مىکند و اوست ارجمند حکیم». (ابراهیم، 14) نگاهی به این آیه نشان میدهد که خداوند پیامبران را به زبان اقوام ارسال کرده است تا آنها را هدایت کنند. در واقع آغاز آیه تاکید بر زبان قوم است. آنها ارسال نشدهاند مگر به زبان قومشان.
در مسیحیت سنت شفاهی اناجیل آرام آرام پس از 100 سال به کتاب تبدیل شد اما در اسلام چنین فرایندی از آغازینسالهای وحی انجام شد. این سنت کم و بیش در بسیاری از ادیان وجود دارد، در ادیان بدون کتاب نیز رسوم اجتماعی و فرهنگی این کار را انجام دادهاند. زبان چه شفاهی و چه کتبی؛ ارتباط و همپوشانی امر الهی و امر عمومی میتواند قلمداد شود.
از سویی دیگر امر الهی در قالب دین، بسیاری از انسانها را تغییر میدهد، انسانهای قبل و بعد از آشنایی با دین رفتاری متفاوت مییابند و این تفاوت خود جنبهای دیگر از پیوند امر عمومی و امر الهی است. این جنبه از ارتباط امر الهی و امر عمومی را نیز میتوان در قرآن دید: «وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ: و آن کس که ایمان آورده بود گفت اى قوم من مرا پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم».
نقدی بر سکولاریسم در پرتو ارتباط امر عمومی و امر الهی
در این یادداشت کوتاه و با ارائه مقدماتی در خصوص امر الهی و امر عمومی میتوان رادیکالترین قرائت سکولاریسم را نقد کرد. این قرائت بر آن است که امر الهی از امر عمومی جداست.
سکولاریسم قرائتهای متفاوتی دارد، در یکی از قرائات نهاد دین از نهاد سیاست جدا میشود، در این قرائت امر الهی و امر عمومی جدا نمیشوند، بلکه تنها نهاد دولت به عنوان نهاد پیشبرنده سیاست از نهاد دین به عنوان نهاد تدوین و ترویج آموزههای دینی جدا میشود. در این قرائت، قانون نمیتواند از روی مبانی دینی از آن روی که مبانی دینی است وضع شود.
قرائت دیگری که وجود دارد، جدای بین دین و فرهنگ است، در این جدایی ظهور و بروز آموزههای دینی در عرصه فرهنگی محدود میشود. این دیدگاه حداکثریتر از قرائت دیگر است.
اساسیترین تقریر ممکن از سکولاریسم که میتوان دریشه جداییهای دیگر بین دین و سیاست یا امر الهی و امر عمومی، جدای بین این دوست. در این دیدگاه امر الهی امری خصوصی تعریف میشود به این معنا که دین در ارتباط با افراد است.
با توجه به دو نکته پیشگفته در خصوص امر الهی و امر عمومی نمیتوان این جدایی را موجه دانست، زیرا امر الهی ذاتا امری عمومی است. جدایی میان امر الهی و امر عمومی این ملاحظه را در نظر نمیگیرد که امر الهی در قالب زبان شکل یافته و با دیندارار شدن انسانها حوزه عمومی را نیز تغییر میدهد.