عمه جوان که برادرزاده ١٤سالهاش را به خودکشی با قرص برنج ترغیب کرده بود، به اتهام کودکآزاری روانه زندان شد. این درحالی است که خود او هم قرص برنج را خورده بود تا مرگی تراژیک را در کنار دختر برادرش رقم بزند، اما به طرز معجزهآسایی زنده ماند و پرده از راز تصمیم مرگبارشان برداشت.
خودکشی ٢ نفره
چند ماه پیش بود که یک زن ٢٨ساله و دختر ١٤ساله به دلیل مسمومیت به بیمارستان لقمان تهران منتقل شدند. علایم مسمومیت نشان میداد هر دوی آنها که با یکدیگر نسبت فامیلی دارند، قرص برنج مصرف کردهاند. عملیات پزشکی برای زنده نگهداشتن آنها آغاز شد. این درحالی بود که پزشکان میدانستند خوردن قرص برنج به احتمال زیاد مرگ را رقم خواهد زد. ارگانهای بدنشان یکی پس از دیگری از کار میافتاد و هر ٢ در حالت هوشیاری شاهد مرگ اعضای بدنشان بودند تا اینکه دختر ٢٨ساله به مداوای پزشکان واکنش مثبت نشان داد اما دخترک ١٤ساله بعد از چند ساعت با مرگی دردناک روی تخت بیمارستان جان سپرد.
ترغیب به خودکشی جرم است
مرگ مشکوک این دختربچه کافی بود تا قاضی کشیک دادسرای جنایی تهران در جریان ماجرا قرار گیرد. تا اینکه با شکایت خانواده این دختر ١٤ساله، راز مرگ او برملا شد. این پدر و مادر نگران به قاضی سپیدنامه بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران گفتند: «ساناز با خواهرم که مجرد است و در خانه پدریام زندگی میکند رابطه نزدیکی داشت. چند روز پیش از این حادثه، ساناز به آنجا رفت تا در خانه آنها بماند. اما چند روز نگذشته بود که خواهرم و ساناز را به دلیل مسمومیت با قرص برنج به بیمارستان بردند. تلاش پزشکان بیفایده بود و دخترم جان سپرد اما خواهرم زنده ماند.» با ادعای این پدر و مادر داغدار، به دستور قاضی سپیدنامه، عمه جوان بازداشت شد.
او که خودش طراح اصلی این سناریوی مرگبار بود به بازپرس پرونده گفت: «از مدتی پیش به دلیل اختلاف با خانوادهام دچار افسردگی شدم. آنها مدام من را محدود میکردند و برای مسائل اخلاقی و حتی حجابم من را تحقیر میکردند. به همین خاطر به فکر خودکشی افتادم. جرأت این کار را نداشتم، وقتی ساناز به خانهمان آمد حس کردم او هم دل خوشی از زندگی ندارد. فرصت خوبی بود تا او را هم به خودکشی ترغیب کنم، حس میکردم اگر یک نفر دیگر در آن لحظات با من همراه باشد جرأت بیشتری برای انجام این کار خواهم داشت. به همین خاطر او را راضی کردم تا همراه با من به مرگ خودخواسته تن بدهد.»
مرگ دردناک با قرص ارزان
این عمه متهم، در رابطه با نحوه انتخاب خودکشیشان به قاضی سپیدنامه گفت: «با ساناز به عطاری رفتیم و یک بسته ١٠ تایی قرص برنج خریدیم. به خانه که برگشتیم هنوز تردید داشتیم، وحشت از مرگ وجودمان را گرفته بود. جرأت نداشتم بگویم پشیمان شدهام. با یکدیگر قرص را خوردیم.
چند دقیقه بعد، درد همه وجودمان را فرا گرفت. من چند بار استفراغ کردم و شاید همین موضوع باعث شد تا بیشتر سم از بدنم خارج شود. اما ساناز درد میکشید، هرگز تصور نمیکردیم خودکشی با قرص برنج تا این حد دردناک باشد. تشنهمان شده بود اما نمیتوانستیم حتی یک قطره آب بخوریم، تا اینکه کمکم از درد فریاد میکشیدیم. مادرم به سراغمان آمد، با حال بدی که داشتم ماجرا را برایش تعریف کردم. بلافاصله با آمبولانس به بیمارستان لقمان منتقل شدیم. در بیمارستان حالمان بدتر شد و با مرگ دست و پنجه نرم میکردیم. حس میکردم تکتک اعضای بدنم از کار میایستد. پزشکان امیدشان را به نجاتمان از دست داده بودند و من هر لحظه به کابوس مرگ نزدیک میشدم. چند دقیقه بعد ساناز در کنارم جان سپرد. میدانستم که کارم تمام است، پشیمان شده بودم اما هیچ راهی نداشتم. تا اینکه بیهوش شدم اما چند ساعت بعد وقتی به هوش آمدم در کمال ناباوری متوجه شدم زنده ماندهام.» با اعترافات این عمه جوان، بازپرس پرونده قرار مجرمیت او را به جرم کودکآزاری دخترک صغیر صادر کرد.
شوهر کم نیست "مرد زندگی" کمه
توخشنود باشی ومارستگار
چرا تا سالها از یک بحران صدمه نبینیم هرگز به فکر چاره آن نمی افتیم؟
يك عمر بايد سرزنش تحمل كنه بخاطر كار احمقانه اش كه منجر به مرگ يك بچه شده!
با يك جيز ديگه خود كشي ميكنن. با روسري خفه مي كنن خودشون رو اونموقع روسري هم جمع مي كنيد يا نه؟!!!
احتمالا از یک عقده بزرگ رنج می بری
اين ديگه خودكشي محسوب نميشه، بلكه قتل غيرعمده
امان از دست این زنها
بعد میگن چرا زن نمیگیری؟!
زن بگیریم که با قرص برنج بیفته به جونمون!
خداروشکر شوهر نداشت
قدیمها بزرگترها الگوی بچه ها بودن و کارشون راهنمایی اونا بود ، حالا وضعیت چطور شده که عمع ، برادرزاده اش رو به خودکشی ترغیب یا بهتره بگیم وادار میکنه
همه افسردن
چرا باید مردم نتوانند عقاید خود را ابراز کنند تا کار به اینجا بکشه